نويسنده: مهدي طائب




 

« خداوند، وي [ سليمان (عليه السلام)] را گفت:... اما اگر شما و پسرانتان از متابعت من روي گردانده، اوامر و فرايضي را که به پدران شما دادم، نگاه نداريد... آنگاه اسرائيل را از روي زميني که به ايشان دادم، منقطع خواهم ساخت و اين خانه را که به جهت اسم خود تقديس نمودم، از حضور خويش دور خواهم انداخت و اسرائيل در ميان جميع قوم ها ضرب المثل و مضحکه خواهد شد ».(1)
رويارويي انبياء (عليه السلام) و بني اسرائيل، به طول انجاميد. در اين ميان، طواغيب بر آنها يورش آوردند و بسياري از بني اسرائيل در نبرد با آنان، کشته، زخمي يا اسير شدند؛ تا اينکه نوبت به پيامبري داوود (عليه السلام) رسيد. او از سربازان طالوت بود. درنبرد طالوت با جالوت، گروهي از بني اسرائيل حاضر به همکاري با طالوت و داوود (عليه السلام) شدند. هنگامي که طالوت آنان را براي مبارزه مي برد، با نوشيدن آب امتحانشان کرد. نمونه اي که در قرآن ذکر شده است، عمق مادي گرايي و معکوس شدن ذهن ها در بني اسرائيل را نشان مي دهد:
فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاَقُو اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ‌ ؛(2)
چون طالوت سپاهيانش را به راه انداخت، گفت: خدا شما را به جوي آبي مي آزمايد؛ هر کس از آن بخورد، از من نيست، و هر کس از آن نخورد يا تنها کفي بياشامد، از من است. همه جز اندکي، از آن نوشيدند. چون او و مومناني که همراهش بودند، از نهر گذشتند، گفتند: امروز ما را توان [ نبرد با ] جالوت و سپاهش نيست. آنان که مي دانستند با خدا ديدار خواهند کرد، گفتند: به خواست خدا، چه بسا گروه اندکي که بر گروه بسياري غلبه کند، که خدا با کساني است که پاي مي فشرند ».
در نهايت، جالوت کشته شد و چون عنصر پيروزي بني اسرائيل در اين نبرد، داوود (عليه السلام) بود، بعد از طالوت، بني اسرائيل گرد وي جمع شدند و او به حاکميت رسيد و قدس را دوباره بنا نهاد؛(3)زيرا قدس همه ارزش آنها بود، فرقه منحرفي که همچنان مي خواست بر قدرت مسلط شود، در کنار داوود (عليه السلام) حضور داشت، اما ان زمان عرصه ابراز نبود. پسرش سليمان (عليه السلام) به جاي او نشست. خداوند براي اثبات قدرت خويش، قدرت هاي فراواني در اختيار سليمان (عليه السلام) قرار داد. باد مسخر امرش بود و حيوانات و جنيان نيز به فرمان او بودند.
« قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ هَبْ لِي مُلْکاً لاَ يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ‌ فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ‌ وَ الشَّيَاطِينَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ‌ وَ آخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ هذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَيْرِ حِسَابٍ‌ »،(4)
گفت: پروردگار من، مرا بيامرز و ملکي عطا کن که پس از من کسي سزاوار آن نباشد؛ که تو بخشاينده اي پس باد را رام او کرديم که به نرمي هر جا که [ سليمان ] آهنگ مي کرد، به فرمان او مي رفت؛ و ديوان را که هم بنا بودند و هم غواص و گروهي ديگر را که همه بسته در زنجير او بودند. اين عطاي بي حساب ماست؛ خواهي آن را ببخش و خواهي نگه دار ».
« وَ لِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَکْنَا فِيهَا وَ کُنَّا بِکُلِّ شَيْ‌ءٍ عَالِمِينَ‌ وَ مِنَ الشَّيَاطِينِ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ وَ يَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِکَ وَ کُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ‌ ؛(5)
و تندباد را مسخر سليمان کرديم که به امر او و در آن سرزمين که برکتش داده بوديم، حرکت مي کرد و ما بر هر چيزي آگاهيم و گروهي از ديوان برايش در دريا غواصي مي کردند و جز آن به کارهاي ديگر مشغول بودند و ما حافظ آنها بوديم ».
« وَ حُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ‌ »؛(6)
سپاهيان سليمان از جن و آدمي و پرنده گرد هم آمدند و آنها به صف مي رفتند ».
حضرت سليمان (عليه السلام) به حاکميتي بي نظير دست يافت و در همين دوران، هيکل (7) را بنا نهاد.(8) هسته انحرافي بني اسرائيل در اين حکومت نيز زيست و با مشاهده شکوه و اقتدار آن حکومت عجيب، خواسته جهاني شدنش دو چندان شد.
حضرت سليمان (عليه السلام) با وجود حکومت با اقتدارش، از بني اسرائيل آزار مي ديد؛ تا آنجا که حضرت را به سحر و کفر متهم ساختند.(9) خداوند در قرآن در مقام دفاع از آن حضرت، اين اتهام را رد کرده و فرموده است:
« وَ اتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْکِ سُلَيْمَانَ وَ مَا کَفَرَ سُلَيْمَانُ وَ لکِنَّ الشَّيَاطِينَ کَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ »؛(10)
و از افسوني پيروي کردند که ديوها به روزگار پادشاهي سليمان مي خواندند، و سليمان کافر نبود، ولي ديوها از مردم را به جادوگري مي آموختند، کافر بودند ».
خواص اهل باطل قوم يهود، مردم را در مسير سحر و قدرت سازي در برابر قدرت سليمان (عليه السلام) قرار مي دادند؛ چرا که در حکومت آن حضرت اجازه بهره وري نداشتند. آنها از حکومت سليمان (عليه السلام) راضي نبودند، در حالي که حکومت بني اسرائيل بود. از اين رو، هنگامي که آن حضرت از دنيا رفت، به مرور، حکومت حق نيز فرو پاشيد.
مدتي پس از پايان دوران پرشکوه حکومت حضرت داوود و سليمان (عليه السلام)، دوباره يهود واپس گراييد و اين بار تمام حکومتش و قدس را از دست داد.(11) سازمان يهود در برنامه ريزي جديدش براي رسيدن به اميال خويش، يعني حاکميت جهاني به مرکزيت قدس, زيرکان قوم خود را، با عناوين خواب گزار و طبيب و ساحر به درون مراکز قدرت و دربار دولت هاي منطقه مي فرستاد تا در زمان لازم کارساز شوند. آنان طرح عملياتي شان را تغيير دادند و در پس قدرت هاي بزرگ پنهان شدند تا در زمان مناسب، همه آنها را براي تحقق خواسته هاي خويش، به کار گيرند.

پي نوشت ها :

1- عهد عتيق، اول پادشاهان، باب 9، شماره هاي 6 و7.
2- بقره، آيه 249.
3- ر.ک: قاموس کتاب مقدس، ص 369.
4- ص، آيات 35 تا 39.
5- انبياء، آيات 81 و 82.
6- نمل، آيه 17.
7- واژه عبري، معادل معبد و پرستشگاه.
8- ر.ک: قاموس کتاب مقدس، ص 931؛ اخبار اطوال، ص 21، تاريخ اليعقوبي، ج1، ص 58.
9- عهد عتيق؛ اول پادشاهان ، باب 11، شماره هاي 3-8؛ الميزان، ج1، ص 234؛ البدء و التاريخ، ج3، ص 106.
10- بقره، آيه 102.
11- اسراء، آيات 4 تا 8، عهد عتيق، ارميا، باب 27، شماره 6.( ر.ک: تفسير نمونه، ج12، صص 25-33؛ الميزان، ج13، صص 38-45).

منبع مقاله :
زير نظر جت الاسلام والمسلمين مهدي طائب؛ (1392)، تبار انحراف، قم: ولاء منتظر، چاپ هشتم