نويسنده: مهدي طائب




 

« ما از نبي اسرائيل پيمان گرفتيم و پيامبراني برايشان فرستاديم، هر گاه که پيامبري چيزي مي گفت که با خواهش دلشان موافق نبود، گروهي را تکذيب مي کردند و گروهي را مي کشتند ».(1)
پس از اقدامات تروريستي يهود درصدر اسلام، مهم ترين مطلب، تلاش آنان براي ايجاد استحکامات و موانع، در مسير رسيدن پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) به قدس است. با نگاهي به نبردهاي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با يهود و با بررسي زماني و مکاني اين نبردها، به نقشه هاي عجيب و زيرکانه آنان مي توان پي برد. در قدم اول، نيازمند بررسي پيشينه تاريخي مدينه، نخستين پايتخت حکومت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هستيم. در تاريخ آورده اند که نخست، يهود به يثرب آمدند و اين شهر را بنيان گذاردند. آنان پيش از هجرت پيامبر، به صورت گروهي در اين منطقه ساکن شدند.

دروغ تاريخي يهود

يهوديان شنيده بودند که پيامبر آخرالزمان به يثرب مي رود و در اين باره اطلاعات کامل داشتند.(2) آنان ادعا مي کردند که براي يافتن پيامبرآخرالزمان و ايمان آوردن به او به مدينه رفته اند، ولي اگر چنين بود، چرا به عيسي (عليه السلام) که معجزات بسيار نشان داد، ايمان نياوردند؟ خبر ظهور حضرت عيسي (عليه السلام) به صراحت در کتب مقدس يهود بود، به گونه اي که هنوز هم آنها به دنبال مسيح راستين يا مسيح جديد بودند. پس دست کم گروهي از يهوديان در اين ادعا که ما آمديم تا ايمان بياوريم، دروغ مي گفتند. چرا که قرآن، يهوديان را به دو گروه امينان و دروغ گويان تقسيم کرده است:
« وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لاَ يُؤَدِّهِ إِلَيْکَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِماً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ‌ »؛(3)
از ميان اهل کتاب کسي است که اگر او را امين شمري و قنطاري به او بسپاري آن را به تو باز مي گرداند، و از ايشان کسي است که اگر امينش شمري و ديناري به او بسپاري جز به تقاضا و مطالبت آن را باز نگرداند. زيرا مي گويد: راه اعتراض مردم مکه بر ما بسته است و کس ما را ملامت نکند. اينان خود مي دانند که به خدا دروغ مي بندند ».
افزون بر اين، جاي اين پرسش است که چرا يهوديان که مي دانستند پيامبر آخرالزمان در مکه مبعوث مي شود، به مکه نرفتند؟ چرا در منطقه اي مستقر شدند که خالي از سکنه بود؟
يهوديان مي دانستند که پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) بين دو کوه عير واحد مستقر خواهد شد و از اين روي، در اين محدوده ساکن شدند.(4) در اينجا اين پرسش مطرح مي شود که چرا يهود در سرزمين حجاز پراکنده شدند، در حالي که منطقه ميان اين دو کوه، منطقه اي محدود است؟
آنان ادعا مي کردند که در يافتن مصداق اين منطقه دچار خطا شده اند و برخي در خيبر، برخي در تبوک و برخي نيز در مناطق ديگر ساکن گشته اند. اما اين ادعا دروغي بيش نبود. با نگاهي به نقشه اين مناطق، درمي يابيم که آنها درست در راه هاي مدينه به قدس بودند. آنان با استقرار در اين مناطق، در حقيقت، راه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به بيت المقدس را بستند. آن حضرت اگر مي خواست از هر راهي، از مدينه به سرزمين کنعان( فلسطين ) برود، يهوديان در برابر او بودند. اگر از مسير عراق مي رفت، به فدک و اگر از مسير مدينه مي رفت، به خيبر مي رسيد. چگونه بپذيريم که آنان تصادفي و اتفاقي در پايتخت حکومتي او مستقر شدند؟ سيزده سال، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در مکه بود و يهوديان از بعثث او آگاه بودند؛ حتي يکي از عالمان يهود، در روز ميلاد حضرت، او را شناخته بود.(5) چطور يهوديان مدينه نمي دانستند که پيامبر موعود در مکه به دنيا آمده است؟ به ويژه که يهود انسجام دروني قوي اي داشت و حتي بارها به ترور حضرت يا اجداد ايشان نيز اقدام کرده بود. اگر آنان براي ياري پيامبر آخرالزمان به مدينه رفته بودند، چرا در حالي که او را به دقت مي شناختند، در مکه به او ايمان نمي آوردند؟
يهوديان مدينه، پيش تر هنگام درگيري با عرب، وعده پيروزي خود به همراه پيامبر موعود را مي دادند:
« وَ لَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَ کَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْکَافِرِينَ‌ »؛(6)
و چون ايشان را از جانب خدا کتابي آمد و او را شناختند، هر چند کتابشان را هم تصديق کرده بود و با آنکه زان پيش خواستار پيروزي بر کافران بودند. به او ايمان نياوردند، که لعنت خدا بر کافران باد ».
بسيار پيش تر از ميلاد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هاشم هنگام عبور از مدينه، به همسرش گفت: اگر يهود اين کودک( عبدالمطلب ) را بيابند، مي کشند.(7) اين همان زماني بود که يهوديان به مردم مدينه مي گفتند: اين پيامبر براي ماست و آمده ايم که به او ايمان آوريم. بنابراين، يهود در واقع براي جلوگيري از ورود پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به قدس، به مدينه و اطراف آن آمده بود. با توجه به نقشه سکونت يهوديان در حجاز، آنها از مدينه تا ديواره قدس را خاکريز زده و استحکامات نظامي فوق العاده و موانعي عظيم در اين مسير فراهم آورده بودند. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) براي رسيدن به قدس، بايد از هفت خاکريز عبور مي کرد: بني قريظه، بين مصطلق، بني نضير، خيبر، تبوک، موته و قدس. سه خاکريز نخست در مدينه بود و يهوديان مستقر در آنها، هر يک در زماني خاص، به جنگ با رسوال الله (صلي الله عليه و آله و سلم) پرداختند. در خاکريزهاي بعدي، حضرت در جنگ هاي مختلف تا موته پيش رفت، ولي با مکر يهوديان به قدس نرسيد.

اهميت قدس براي يهود

يهوديان از مدينه تا ديوار قدس را مانع گذاري کرده بودند؛ چرا که اگر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) قدس را مي گرفت، سازمان يهود از رسيدن به آرزوي بزرگ خود که حاکميت جهاني بود. نااميد مي شد و آتش اين فتنه بزرگ که جهان را در خود مي سوزاند، خاموش مي گشت. قدس مرکز اصلي آنها بود و در کتاب مقدس آنها اهميت ويژه اي داشت.
يهود براي جهاني شدن بايد سه مرحله را پشت سر مي گذاشت: فتح قدس، فتح نيل تا فرات، فتح بقيه جهان، نيل تا فرات در مباحث جغرافياي سياسي و سوق الجيشي اهميت فراواني دارد. اين منطقه که بخش اعظمي از خاورميانه در آن قرار دارد. قسمت عمده اي از انرژي دنيا را تامين مي کند. خاورميانه شاهراه انرژي دنياست. افزون بر آن، اين منطقه زادگاه تمدن هاي عظيمي چون اسلام، مسيحيت و يهوديت بوده است و از نظر فرهنگي نيز جايگاه ويژه اي دارد. در طول تاريخ، حتي زماني که نفت هم نبود، خاورميانه محور سياست بقيه دنيا بوده است.
عمليات هاي انحرافي، از اهداف اصلي نبرد است. تمام حرکت ها در صد سال اخير براي اين بوده است که دولت يهودي اسرائيل به وجود بيايد. نتيجه جنگ جهاني دوم، پيدايش دولت اسرائيل بود. ملت ها و دولت ها تازه از کماي کشتار عظيم جنگ جهاني درآمده و همه خسته و فرتوت بودند که يکباره دولت اسرائيل پديد آمد. جهان اسلام نيز در آن زمان گرفتار رکود بود. جنگ تا آفريقا پيش رفته بود و کشورهاي عربي قدرت چنداني نداشتند، بلکه حکومت هايي دست نشانده بر آنها حاکم بود. گذر ارتش هاي غربي از ايران، اين کشور را نيز خسته کرده بود.
بايد حرکت هاي جهاني را بررسي کنيم تا ببينيم گروه و مانع يهود از رسيدن به هدف اصلي چه بوده ست. اينکه بعضي هدف اصلي جنگ جهاني را فتح شوري با نابودي هيتلر مي دانند، گم کردن بحث اصلي است. آيا در زمان هيتلر، يهود و سيستم صهيونيسم تصميم داشتند به حاکميت جهاني برسند يا درصدد اجراي مقدمات بودند؟ ترمز جهاني شدن صهيونيسم چيست؟
آنان اقتضائات حرکت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را کاملا مي شناختند و مي دانستند ادامه دهندگان حرکت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، يعني ائمه (عليه السلام) و شيعيان، مانعي بر سر راه آنان هستند. وجود شيعيان در خاورميانه، مشکلي است که بايد با تدبيري قوي حل شود. کوچک ترين اشتباه درباره نيل تا فرات، موجب مي شود يهوديان و صهيونيست ها همه چيز را از دست بدهند. جهاني شدن بايد از قدس آغاز شود و راهي جز اين ندارد. پس قدس براي يهود موضوعيت دارد و اگر آنان بر قدس مسلط شوند. قفل دنيا گشوده خواهد شد. اينان در پي حاکميت شکل يافته هستند.
پس از نابودي فرعونيان، حضرت موسي (عليه السلام) مي توانست به مصر بازگردد و حاکميت آن را به دست گيرد، اما چنين نکرد؛ چون امر خدا اين بود که موحدان، قدس را بگيرند. يهوديان، تنها بر محور نيل تا فرات تاکيد مي کنند؛ چرا که اگر نيل تا فرات را بگيرند. همه جا را گرفته اند. البته پس از ايجاد انحرافات اساسي در سازمان بني اسرائيل، ديگر يهوديان دنياپرست، حق تصرف قدس را نداشتند. بلکه ماموريت تصرف قدس، از جانب خدا به موحدان داده شد.(8) از همين روي، حرکت هاي پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) به سمت قدس بود. قدس منطقه کشاورزي خوبي بود، اما اين، براي يهوديان مهم نبود. اهميت سوق الجيشي قدس، در اين نکته نهفته بود که طبق اخبار منابع يهودي، اگر پيامبر آخرالزمان سرزميني را مي گرفت يا در آن مستقر مي شد، ديگر آن را از دست نمي داد. بنابراين، اگر پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) به قدس دست مي يافت، يهود مي بايست از حکومت جهاني چشم مي پوشيد. به همين دليل، خاکريز و سنگرهاي يهودي بني قينقاع، بني نضير، بني قريظه، خيبر و... در مدينه تا قدس ايجاد شد. اين استحکامات، طي ساليان متمادي پديد آمده بود. استحکامات خيبر، در کوه بود. در کوه، خندق کندند و بالاي خندق ديوار کشيدند و آن سوي ديوار، قطعه ساختند؛ در حالي که اينان دشمني در مدينه نداشتند. بنابراين، آنان از پيش براي دفاعي سنگين در مقابل پيامبر آخرالزمان برنامه ريزي کرده بودند. در جنگ با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز از همين قلعه ها نهايت استفاده را کردند. سپس در تبوک، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را معطل کردند. در نتيجه اين تلاش ها پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در آخرين نبرد، در موته شکست خورد. سپاه اسامه، آخرين سپاهي بود که حضرت براي حرکت به سمت مرزهاي روم و فلسطين کنوني تجهيز مي کرد، ولي با رحلت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و کارشکني افرادي که در تاريخ مشخصند. اين سپاه از حرکت ايستاد و متاسفانه عمليات تاخيري يهود، توانست پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را از رسيدن به قدس باز دارد.

پي نوشت ها :

1- مائده، آيه 70.
2- ر.ک: الکافي، ج8، ص 308؛ مجمع البيان، ج1، ص 299؛ وفاء الوفاء، ج1، ص 157.
3- آل عمران، آيه 75.
4- الکافي، ج8، ص 309.
5- ر.ک: الکافي، ج8، ص 300؛ شيخ طوسي، الامالي، صص 145، 146، بحارالانوار، ج15، ص 260.
6- بقره، آيه 89.
7- ر.ک: بحارالانوار، ج15، ص 51.
8- ر.ک: عهد عتيق، تثنيه، باب هاي 26-30.

منبع مقاله :
زير نظر حجة الاسلام والمسلمين مهدي طائب؛ (1392)، تبار انحراف، قم: ولاء منتظر، چاپ هشتم