تعريف شايعه و سخن پراکني
کاپفرر شايعه را قديمي ترين رسانه ي گروهي مي داند که در تمامي طبقات اجتماعي وجود دارد. او معتقد است تاکنون تعريف کامل و جامعي از شايعه ارائه نشده، چرا که: « محققان موقعي به بررسي شايعه ها مي پردازند که ديگر زمان
نويسنده: دکتر ارسيا تقوا
.... وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ
گمان مي کرديد ( شايعه ) سهل و آسان است، حال آن که نزد خداوند سترگ است.
( سوره ي نور آيه ي 15 ).
کاپفرر شايعه را قديمي ترين رسانه ي گروهي مي داند که در تمامي طبقات اجتماعي وجود دارد. او معتقد است تاکنون تعريف کامل و جامعي از شايعه ارائه نشده، چرا که: « محققان موقعي به بررسي شايعه ها مي پردازند که ديگر زمان تحقيق و بررسي سپري شده است. ديگر مردم جزئيات مربوط به شايعه را فراموش کرده اند، يا به گونه اي آن را توجيه نموده و يا شايعه در ذهن آنان تغيير شکل داده است. علت ديگري که موجب کمبود پژوهش درباره ي شايعه شده، آن است که وقت و نيروي بيشتري صرف نفي و رد پديده ي شايعه گرديده و توجه چنداني به روشن نمودن سرچشمه و منشأ آن نشده است ». بديهي است در اين حالت همه مي دانند شايعه وجود دارد اما در مورد تعريف جامع آن اتفاق آرايي در ميان نيست.
به نظر مي رسد به رغم مطالعات بسياري که طي 50 سال اخير درباره ي شايعه انجام شده، اطلاعات موجود براي تعريف شايعه هنوز به جمع بندي نرسيده است. به گفته ي صلاح نصر طبيعتِ معارض شايعه يکي از عواملي است که سبب مي شود ماهيت چند وجهي آن در قالب تعريف سر راستي نگنجد. معارض با اين تعريف که: « ممکن است به
صورت حملاتي آرام آغاز شود يا وزشي چون يک توفان سخت داشته باشد، ممکن است مسالمت آميز باشد و در آن جز آرزوهايي براي آينده اي خوب چيزي ديگر يافت نشود، يا ممکن است نابودکننده باشد و مفاهيمي مانند نفرت، کراهت و تخريب را شامل شود. از طرف ديگر، به موج دريا شباهت دارد که ناگهان در سطح دريا بالا مي رود و بار ديگر به قعر دريا فرو مي افتد تا دوباره وقتي شرايط مساعد شد، ظهور کند. »
بسياري از محققان شايعه را يک بيماري اجتماعي مي دانند که انسان به آن مبتلا مي شود و نمي تواند به سهولت از آن دوري جويد. بيماري که نه علت به طور دقيق شناخته شده اي دارد، نه جمعيت هدف معين و نه پادزهر مشخصي دارد. بيماري که به نظر مي رسد هيچ گاه نمي ميرد.!
برخي شايعه را نتيجه ي توجه زياد به گفت وگو و تبادلات کلامي بين مردم مي دانند و مي گويند در جوامعي که آدم ها از هم دورند يا با هم زياد حرف نمي زنند شايعه اي هم شکل نمي گيرد. هر چند مطالعات عمده اي خلاف اين نظر را اثبات کرده اند. ديده شده بي خبري و ابهام زمينه ساز شکل گيري و پر و بال گرفته شايعه هاست.
اگر گفت و گو را به عنوان آموزه ي بديع تمدن بشري به رسميت بشناسيم، شايعه را بايد آفت اين نوع تعامل بدانيم. و به نظر بي معني است اگر اعتقاد داشته باشيم که براي مهار شايعه بايد خدشه اي به اصل بديهي « گفتمان » وارد آيد.
لازار شايعه را بيان نگراني ها، دلهره ها، ترس ها و اضطراب هاي بخشي از مردم در برابر فريب اطلاعاتي مي داند. از نظر او شايعه در
رديف پيام هايي قرار مي گيرد که براي تحريک افکار عمومي به کار مي رود.
از ديدگاهي ديگر شايعه را تبادل غيررسمي اطلاعات از فردي به فرد ديگر مي دانند، فارغر از آن که درستي اين اطلاعات اثبات يا رد شده باشد.
به رغم اين پراکندگي ها که سبب شده بيشتر بدانيم که چه چيزها راجع به شايعه نمي دانيم؛ به نظر مي رسد که تعريف آلپورت و پستمن سنگ بناي مناسبي براي شروع يک تعريف علمي از اين مقوله است. آلپورت و پستمن شايعه را نظري مشخص و معين مي دانند که شنونده را طي انتقال دهان به دهان متقاعد کند بي آن که نيازمند برهان و دليل باشد. در واقع شايعه به اين نيت به وجود مي آيد که عموم شنوندگان را به يک باور برساند. اين اصرار براي باورپذيرسازي شايعه، شايد تفاوت اصلي اين موضوع با ساير موارد فراگيري همچون داستان ها، حکايت ها و افسانه ها باشد. براي شايعه نيات متعددي مطرح است اما بايد بدانيم شايعه به نيت سرگرم سازي و يا پند و عبرت آموزي توليد نمي شود.
شيبوتاني جامعه شناس شايعه را خبري مي داند که در نتيجه ي بحث هاي گروهي به صورت بازسازي شده اي در آمده است. در شرايطي که اطلاعاتي کامل از يک واقعه، مثلاً کشته شدن فرزند يکي از خوانين يک روستا در دست نيست مردم نزديک به واقعه به دنبال علل آن مي گردند. در مثال اخير نه علت مرگ جوان مشخص است و نه انگيزه ي قاتل يا قاتلين. در گفت و گوهايي که در اين باره در کوي و برزن صورت مي گيرد، طبيعي است اين سؤال مطرح شود که از کجا معلوم اين جوان کشته شده باشد و به علت افراط در مصرف مواد مخدر نمرده باشد. و يا اين که شايد همه ي اين داستان دسيسه اي باشد که خان با اعلام آن خواسته فرزند را از چنگ قانون به دليل گناهاني که احتمالاً {!!!} مرتکب شده، مصون دارد. در اين ميان کدام شايعه از اقبال بيشتري برخوردار خواهد شد. به واقع شايعه اي که بيشتر مورد پسند قرار مي گيرد آني نيست که به واقعيت نزديکتر باشد و يا شواهد مستند تأييدکننده تري دارد. بلکه در اين حالت مردم بيشتر شايعه اي را مي پسندند که دوست دارند آن را مطلوب تر و قابل فهم تر از بقيه بدانند. به قول لازار شايعه بيان نگراني ها، دلهره ها، ترس ها و اضطراب هاي بخشي از مردم در برابر فريب اطلاعاتي است. از اين رو شايعه در رديف پيام هايي قرار مي گيرد که براي تحريک افکار عمومي به کار مي رود.
نکته ي جالب تر آن که مردم چيزي را شايعه نام مي نهند که گمان مي کنند، نادرست باشد. حال اگر در اين ميان به شايعه هاي متعددي هم باور داشته باشند چون به آن اعتقاد دارند ديگر اين موارد از نظر آنها شايعه نيست. بنابراين، در تعريف شايعه گاه خيلي سخت است که مرز شايعه و واقعيت را به درستي مشخص کنيم.
چه بسا شايعه هايي که تعداد طرفداران شان از طرفداران حقيقت بيشتر است.
از ديگر سو الزامي نيست که حتماً هر شايعه اي نادرست باشد. شايعه مي تواند راست هم باشد، اما از مجرا و در شرايطي غيرقابل مهار، مثل منابع غيررسمي اشاعه يافته باشد. مانند خبري نفاق افکن که قرار نبوده در شرايطي که مردم به همبستگي احتياج دارند پخش شود. لذا با اشاره به نکات گفته شده شايد بتوان شايعه را مطلبي ناميد که براي باوراندن موضوعي به ديگران مطرح مي شود بدون آن که مورد تأييد رسمي قرار بگيرد.
شايعه و سخن پراکني
حرف هاي درگوشي و پچ پچ ها به دليل خصوصيت هاي اجتماعي شباهت هايي به شايعه پيدا مي کنند. اما از آن جا که کارکردهاي گسترش يابنده ي شايعه را ندارند و به علاوه گستره ي وسيعي را نيز در برنمي گيرند و چندان نيز اثر تخريبي ندارند، عمر زيادي هم پيدا نمي کنند. اين گونه سخن پراکني ها به سرعت ارزش و اهميت خود را از دست مي دهند. مثل پچ پچ هايي که درباره ي ازدواج يک هنرپيشه و يک ورزشکار شنيده مي شود. يا گفته هايي درباره ي کتک کاري دو نماينده ي پارلمان در صحن علني مجلس.اما شايعه ها عميق و دير پا هستند. دير پايي شايعه مي تواند به دنبال نفوذ آهسته و خزنده ي آن باشد مثل شايعه هايي که بر عليه يک ديکتاتور شکل مي گيرد و پر و بال مي يابد. و يا دلفيني و فررونده، يعني در طول زمان مدتي سر بر مي آورند و پس از مدتي فروکش مي کنند تا زمان مناسب بعدي آنها فرا برسد. مثل شايعه ي بيماري هاي خطرناک که از هزاران سال پيش وجود داشته، زماني در سال ها پيش در ارتباط با طاعون بوده و امروزه درباره ي ايدز، يا آنفلوآنزاي مرغي. اين شايعه ها نيز به سادگي از بين نمي روند.
گاه سخن پراکني و شايعه به جاي هم به کار مي روند اما از نظر کارکرد و محتوا با هم تفاوت هايي دارند. در حالي که سخن چيني گاه سبب تشکيل شبکه هاي اجتماعي مي گردد اما شايعه بيشتر در جست و جوي يافتن علت يک موقعيت مبهم است. سخن چيني را بيشتر در جمع هاي
آشنا و خودماني به کار مي برند. ولي شايعه ساختار شکل گرفته ي يک اجتماع را هدف مي گيرد. به همين دليل است که شايعه را موضوعي جدي تر و فراگيرتر مي دانند.
منابع غيررسمي
در توزيع شايعه ها منابع غيررسمي نقش قابل توجهي دارند. تصور آن که شايعه از مجرايي رسمي انتشار يابد بعيد است. کانال هاي غير رسمي نشر اخبار از ملزومات انتقال شايعه ها هستند. اين منابع از نظر عملي غيرقابل حذفند. لذا هميشه بستر مناسبي براي انتقال اخبار مستعد شايعه پراکني هستند.منابع غيررسمي بسيار سريع تر از منابع رسمي به نقل اخبار خود مي پردازند. عمده ي منابع غيررسمي انتشار اخبار، نقل قول هاي بين فردي هستند. هرچند که از تکنولوژي نيز مي توان جهت انتقال اخبار غيررسمي استفاده کرد، اما بسياري هنوز خالص ترين شيوه ي نقل اخبار از کانال هاي غير رسمي را انتقال سينه به سينه و بي واسطه مي دانند.
منابع غيررسمي نقل اخبار از ابتدايي ترين منابع انتقال اطلاعات هستند. اين منابع الزاماً مخرب به شمار نمي روند. در برخي جوامع منابع غيررسمي از چنان اقبالي برخوردارند که بسيار بيشتر از منابع رسمي مورد توجه هستند.
منابع غيررسمي قابل حذف شدن نيستند و همواره حتي در کنار انواع و اقسام رسانه هاي ديگر وجود دارند. اما به نظر مي رسد که قابل اداره و کنترل هستند.
منبع مقاله :
آتش پور، سيد حميد؛ (1388)، اعتياد به کار( روان شناسي معتادين به کار )، تهران: نشر قطره، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}