نويسنده: سيد حميد آتش پور




 

در تداوم مطالعات ذکر شده مربوط به اعتياد به کار و هم بستگي عوامل روان شناختي و خانوادگي اين پديده، گزارش ها نشان مي دهند که اعتياد به کار را مي توان نتيجه گيري نقض عملکرد خانواده در دوران کودکي دانست.و مطالعات پي گيرانه نشان مي دهند که نقص مذکور و تداوم آن را مي توان در دوران بزرگ سالي نيز رديابي کرد. گزارش هاي مربوط به وسواس شديد نسبت به کار و اعتياد همراه آن، با احساس حقارت، ترس از شکست و دفاع از خود در برابر اضطراب حل نشده، همبستگي هاي مثبتي را نشان مي دهند. پيشنهاد ما اين است که تعارض هاي خانوادگي چنين خانواده هايي را بايد با توجه بيش تري بررسي کرد. از اين نظر، تعارض در خانواده هاي معتاد به کار اجتناب ناپذير است. براي يک فرد معتاد به کار، همسر و فرزندان در واقع بسط و گسترش « من » ( ego، ايگو ) قلمداد مي شوند. يک محقق به نام « رابينسون » ( 1996 ) با بررسي 100 مورد از گزارش هاي مختلف که به نوعي با « معتادين به کار » مرتبطند، بر موارد بالا صحه گذاشته است و اين گروه از افراد را مانند وسواسي هايي که بيش از حد سخت گيرند و بي اندازه کار مي کنند، عملکردهاي ناقصي در خانواده دارند و روابط اجتماعي و زناشويي آن ها وا شکنندگي و آسيب است، دانسته. در واقع کار بيش از حد، در شکل گيري روابط صميمانه با ديگران و ارتباطات نزديک با آن ها تداخل ايجاد مي کند. مطالعات باليني انجام شده نشان مي دهند که اعتياد به کار کودکان با عدم بروز عواطف از سوي والدين ( غياب عاطفي ) هم مرتبط است. ادبيات روايتي ( نقل قول ها و نوشته هاي بدون انجام پژوهش هاي تجربي ) نشان مي دهد که بيش تر کودکان معتاد به کار از والدين معتاد به کار خود ميراث مشترکي را دريافت مي کنند: هدايت ديگران براي کسب تأييد. اين کودکان همانند والدين معتاد به کار خود مشخصه هايي را نشان مي دهند که در زير به آن ها اشاره مي شود:
- عجول بودن و دايم مشغول کاري بودن
- نياز به کنترل
- کمال گرايي
- اشکال در روابط
- سرخوشي ناشي از انجام کارهاي مختلف
- اشکال در آرامش يابي و شادماني
- کاهش يا تيرگي حافظه به واسطه ي خستگي ناشي از برنامه ها و مشغله هاي ذهني زياد
- بي حوصلگي و بي قراري
- احساس بي کفايتي ( خود- بي کفايتي )
- غفلت از خود ( خود- غفلتي )
به رغم مباحث بالا، اعتياد به کار اعتيادي است که از طرف اجتماع مورد تشويق قرار گرفته است و پاداش مي گيرد. بر اساس مطالعات ما که تأييدي است بر مطالعات اوليه در زمينه ي اعتياد به کار، در گفت وگوها و محاورات کودکان و نوجوانان معتاد به کار چهار نشانه را مي توان مورد توجه قرار داد که اعتياد را مشخص مي سازند:
- اشتغال فکري که بارزترين نشانه است، زيرا والدين آن ها به طور مکرر چيزهايي را در فکر آنها ايجاد مي کنند که مشغله ي کودکان مي شوند:
- شتاب زدگي و بي قراري
- کم تحملي ياد گرفته شده از والدين
- افسردگي، که بيش تر در کودکاني ديده مي شود که والدين شان فاقد حس شوخ طبعي هستند.
يک حدس قوي اين است که کودکاني که در خانواده هاي معتاد به کار زندگي مي کنند از اوضاع مورد نظر تأثيرات منفي دريافت مي کنند. بنابراين تأکيد اين است که کودکان و بزرگ سالان معتاد به کار مورد مطالعه، داراي خود پنداره ي پايين، اضطراب زياد و افسردگي بالاتر از حد طبيعي و کانون کنترل بيروني هستند. کانون کنترل بيروني حکايت از اين دارد که کودکان يا حتي بزرگ سالان علل بروز مشکلات يا مسائل را به بيرون از خود نسبت مي دهند بدون آن که به توانايي ها و تلاش هاي خود توجهي کنند. از مجموع يافته ها مجدداً مي توان بر عوامل آسيب زا و کارکردهاي نابهنجار خانواده در ارتباط با ايجاد اعتياد به کار تأکيد کرد. تصريح ما اين است که نشانگان بيماري زا بودن خانواده را مي توان در « ايگو يا منِ معتاد به کار »، اعضاي آن و خصوصاً فرزندان جست وجو کرد. علاوه بر موارد فوق، يافته ها بيان مي کنند که اگر چه بين اعتياد به کار و جنسيت رابطه ي خطي وجود ندارد، اما از لحاظ تاريخي اين نقش بيش تر توسط مردان نمايان شده است. به طور سنتي در طول تاريخ، مردان ( پدران ) نان آور اصلي خانواده بوده اند. به همين دليل طبيعي است که پرخاشگرتر و پرکارتر بوده اند و حمايت اقتصاي و اعمال قدرت را بر عهده داشته اند. در هر حال بر اساس مشاهدات و شواهد مختلف، اعتياد به کار با صدمات جبران ناپذيري همراه است که لزوم کمک به اين افراد را توجيه مي کند. اما اين کمک ها نبايد محدود به کمک به مردان شوند، زيرا با گسترش جوامع صنعتي، ورود زنان به عرصه هاي کار، دگرگوني هاي اجتماعي و اقتصادي و تغيير در خانواده ها، زنان نيز از آسيب هاي اعتياد به کار به دور نمانده اند و لازم است وضعيت آن ها نيز جدي تر بررسي شود و اقدام هاي درماني براي آنها در برنامه هاي کمک رساني، لحاظ شود.
منبع مقاله :
آتش پور، سيد حميد؛ (1388)، اعتياد به کار( روان شناسي معتادين به کار )، تهران: نشر قطره، چاپ اول