انواع شيطان پرستي (1)
يک. شيطان پرستي فلسفي (1)
اين نوع از شيطان پرستي بر مبناي فلسفه ي « آنتون زندرلاوي » (2) که در « کتاب مقدس شيطان » (3) و ديگر آثارش آمده، تشکيل شده است. لاوي مؤسس « کليساي شيطان » (4) در سال 1966 م بود و تحت تأثير نوشته هاي « نيچه »، « آليستر کراولي »، « اَين رند »، (5) « مارکي دوساد »، (6) « ويندهام لويس »، (7) « چارلز داروين »، (8) و بسياري ديگر بود که از جمله مي توان « آمبروس بيرس »، (9) « مارک تواين » (10) را نام برد. شيطان در نظر لاوي موجودي مثبت است تعاليم خداجويانه ي کليسا را مسخره مي کند.يک شيطان پرست فلسفي، خود را خداي خود مي داند. آيين مذهبي، اين گروه از شيطان پرستان، بيشتر شبيه به فلسفه ي کراولي با ديدي جلو برنده به سمت شيطان پرستي است.
يک شيطان پرست فلسفي، مدعي است کساني که خودشان را با شيطان پرستي هم رديف مي دانند، بايد به طرز فکر گروهي وفادار نباشند و آن ها را از لحاظ اخلاقي قبول نداشته باشند و در ازاي آن، گرايش هاي انفرادي داشته باشند و بايد به طور دائمي، يک سر و گردن بالاتر از کساني باشند که خود را از لحاظ اخلاقي، قوي مي دانند و در بشر دوستي خود، بدون تأمل عمل کنند.
در نظر شيطان پرستانِ فلسفي، محور و مرکزيت عالم هستي، خود انسان است و بزرگ ترين آرزو و شرط رستگاري اين نوع از شيطان پرستان، برتري و ترفيع نسبت به ديگران است. شيطان پرستان فلسفي عموماً به خدايي براي پرستش قائل نيستند و به زندگي غير مادي بعد از مرگ نيز عقيده اي ندارند.
آنها با تکيه بر عقايد انسانيِ وابسته به دنيا، مطالب مربوط به فلسفه ي عقلاني را عبث مي شمرند و آن ها را به ديد ترس از مسائل ماورايي مي نگرند و تنها به وسيله ي آن، يک زندگي عقيم تشکيل مي دهند که تنها بر مبناي جهان است.
الف. کليساي شيطان (11)
سال پايه گذاري، 1966 ممتون مقدس يا مورد احترام: « کتاب مقدس شيطاني » (12) (1969 م)، « جادوي شيطاني » (1970 م) و « مناسک شيطاني » (1972م). تمامي اين کتاب ها را لاوي نوشته يا تدوين کرده است.
جمعيت: مطابق ادعاي کليسا بيش از ده هزار نفر.
آنتون لاوي: « خداي با عظمت و با شکوهي وجود ندارد و جهنمي که در آن گناه کاران کباب مي شوند هم نيست. اين جا و حالا، روز شکنجه و سختي ماست! حالا و اين جا روز خوشي ماست! اين جا و حالا فرصت ماست! اين روز و اين ساعت را انتخاب کن که زندگيِ رهايي بخشي وجود ندارد! » (13)
زماني که لاوي اولين جشن شيطاني را در سال 1967 م رهبري کرد، کليساي شيطان در ميان ملت هاي مختلف جلب توجه کرد. لاوي با انجام مراسم تشييع شيطاني براي مردگانِ عضو کليسا و يک سال بعد از اجراي غسل تعميد براي دختر سه ساله اش « زينا » (14) به بهترين شکل، خود را معرفي کرد. لاوي پس از آن که به محبوبيت و شهرت دست يافت، کتاب هاي زيادي نوشت که از جمله ي آن ها کتاب مقدس شيطاني در سال 1969 م بود که بيش از يک ميليون نسخه از آن به فروش رفت.
اين کتاب، چهار فصل دارد که به نام هاي چهار شيطان ( چهار ارباب دوزخ ) ناميده شده است.
الف) فصل شيطان:
معرفي شاعرانه اي از مشخصات و تجاوزات شيطان پرستي، برگرفته از عبارات رَگنر ربرد؛ (15)ب) فصل لوسيفر:
روشن گري، مباني فلسفي و تصوري شيطان پرستي (خدا، مرده يا زنده؛ برخي شواهد عصر شيطاني جديد؛ دوزخ، اهريمن، و چگونه روح خود را واگذار کنيد؛ عشق و نفرت؛ روابط جنسي شيطاني؛ همه ي خون خواران، خون نمي مکند؛ لطف، نه اجبار انتخابي از قرباني بشر؛ زندگي پس از مرگ در طول تکميل ضمير نفس؛ تعطيلات مذهبي، مراسم عشاء تاريک)؛ج) فصل بليل: (16)
شامل اصول نظري و تمرينات آيين پرستش شيطاني، جادوگري و روان شناسانه (نظريه و تمرين سحر شيطاني، تعريف و هدف: انواع سه گانه ي آيين پرستش شيطان؛ آيين پرستش شيطان؛ اجزاي کاربردي در سحر شيطاني)؛د) فصل لوياتان: (17)
شامل متن هايي براي استفاده در آيين پرستش شيطان.گفته مي شود که بسياري از چهره هاي سرشناس و مشهور سينما مثل سامي ديويس، (18) جين مانسفيلد (19) و کيم نواک (20) با اين کليسا ارتباط داشته اند.
کليساي شيطان، مروج ايمان به شيطان به عنوان وجود متعالي و برتر نيست؛ بلکه لاوي، شيطان را به عنوان نماد مخالفت و سرپيچي از يک جامعه ي مطيع و خداترس معرفي مي کند؛ با اين همه، لاوي احساس مي کند که ساخت کليسا در فضايي ديني ضرورت دارد. وي معتقد است که انسان ها هم چنان به مناسک مذهبي و عبادت نمادين براي رسيدن به معاني عميق تر نيازمندند. به بيان خود او « مردم به مناسک مذهبي همراه با نمادهايي نيازمندند که در بازي هاي بيسبال يا مراسم کليسا يا در جنگ ها آن ها را بيابند تا به واسطه آن ها عواطف و احساسات خود را که بدون وجود آن ها نمي توانند آزاد سازند يا به درک آن نايل آيند، آزاد کنند و بشناسند ».
در ادامه، قسمت هايي از کتاب « کليساي شيطان » (21) نوشته ي « بلانچ بارتون » (22) درباره چگونگي تشکيل و استمرار اين کليسا مي آيد.
بارتون در اين کتاب با اشاره به موضوعات مختلف، شيطان پرستي را از زواياي متعدد بررسي و براي آن آينده نگري خاصي را ترسيم مي کند. وي در بخشي از اين کتاب با عنوان « کليساي شيطان »، مي نويسد:
« آنتون زندر لاوي در شب سي آپريل و روز يکم ماه مِي، در سال 1966 م و در فصل بهار، کليساي شيطان را در حالي که جادوگران شيطاني در زمين پرسه مي زدند، بينان نهاد.
لاوي در حالي که سر خود را تراشيده بود (مانند مراسم قرون وسطايي) تشريفات را آغاز کرده و عده اي از جادوگران نيز براي منافع شخصي خود دور او را گرفتند تا بتوانند نيروي شيطان را دريافت کنند.
در « جادوي تثليث » توجه معنوي به روح و فداکاري براي جهنم، پي گيري مي گردد. تراشيدن سر در مراسم شيطان، از فرامين اساسي است که بايد انجام گيرد. همانند تراشيدن سري با تيغ و شستشو با آب زمزم در اسلام، (23) که نخستين جريان « برج هفتم شيطان » است.
سال 1966 م اولين سال سلطنت شيطان بر فرزندان آدم بود. اين مکتب، بزرگترين انقلاب از نوع خود در سرتاسر جهان تا به امروز است که مخلوطي از جادو، منطق و دين مبتني بر شهوات است.
حالا اين جا (امريکا) بعد جاهاي ديگر، شهوت در عوض انکار، سپس خودپسندي در حکم دوست داشتن. اين در زماني است که زمين گسسته شود و همه به شيطان گرويده شوند. »
بارتون در بخش ديگري از کتاب با عنوان « پرومتئوس جديد » (24) مي نويسد:
« آنتون لاوي هرگز انتظار بنيان گذاري آيين جديدي را نداشت؛ اما او براي مردم احساس نياز کرد که چيزي براي مقابله با رکودِ مسيحيت ايجاد کند و فهميد که اگر او نتواند آن را انجام دهد، هرگز کسي نخواهد توانست يا شايد کمتر کسي شايستگي آن را داشته باشد.
لاوي بايد نشان مي داد که عدالت، برگرفته از رنج و عذاب براي انسان ها است و کسي بايد با نيرو در مقابل آن بايستد. او شروع کرد به تحقق بخشيدن آن. او از ما براي پيشرفت علم و فلسفه استفاده کرد و به آن نيز دست يافت. و آن فلسفه، ايستادن در برابر خدا و کليسا بود و هم چنين يک قرارداد جديد اجتماعي به وجود آورد. ما بايد نشان دهيم براي آن انقلاب بزرگ آفريده شده ايم و نبايد از ورود آن به روح خود جلوگيري کنيم.
شيطان با يک نام يا نام هاي ديگر، شبيه انسان است، که انسان را با چشاندن لذات شيرين وسوسه مي کند. شيطان، با پنهان کاري بيان مي کند که او تنها نامزد خدايي است. او کسي بود که توانست براي پاداش، درخواست قدرت کند (25) و چه کسي سزاوار پاداش است. شيطان در عوضِ خلقت معاصي و گناهان، ضمانت گناه کاران را قبول کرد و تشويق کرد زياده روي و افراط را، و او همان کسي بود که خدا مي توانست ما را به سمت او هدايت کند. »
مؤلف در بخش ديگري با عنوان « جهنم در حلقه هاي فيلم » (26) با اشاره به بازي لاوي در فيلم « بچه ي رزماري »، (27) فيلم را « سرباز کليساي شيطان » معرفي مي کند:
« هنگامي که فيلم بچه ي رزماري در سال 1968 م در حال ساخت بود، لاوي در اين فيلم مشغول ايفاي نقش بود و جمعي از مسئولان فرهنگي از جمله رئيس اداره ي تبليغات امريکا نيز نظاره گر بازي او بودند. در اين ميان، همه متوجه لاوي بودند که در حال تمرين اعمال مذهبي شيطاني بود. او درباره ي فيلم گفت: فيلم بچه ي رزماري براي کليساي شيطان، مثل انجمن « کو- کولوس- کلان ها » (28) به عنوان يک سرباز براي ملت امريکا است. »
وي در بخشي با عنوان « رستاخيز شيطان » (29) درباره ي آينده ي کليسا مي نويسد:
« عضويت در کليساي شيطان، پيوسته در حال افزايش است. لاوي براي اين عضويت شرايطي دارد. اولين شرط، ملاقات حضوري است که جزء اصلي آن، تجمع پيرامون گوي است که هر کجا برود، برکت را با خود مي برد. ملاقات در سرداب صورت مي گيرد.
لاوي در آن زمان (يعني زمان آغاز به کار کليساي شيطان)، بعد از گذشت چند سال، کليساي شيطان را رسماً تثبيت کرد و بعد از مدتي همگان از وجود کليساي شيطان آگاهي يافتند و روز به روز بر جمعيت پيروان لاوي افزوده شد.
اکنون کليساي شيطان وضعيتي مطلوب دارد. البته آنان ( شيطان پرستان ) از دنياي بيرون تحت فشار قرار دارند؛ ولي با نيروي مضاعف و فشار کاري بيش تر و انجام تشريفات مذهبي، ديگران به پذيرش اين آيين تشويق خواهند شد. »
بارتون درباره گذشته ي کليسا مي نويسد:
« در دوره اي پيروزي نسبتاً با لاوي بود؛ اما اين مقطع، گذرا و کوتاه بود و براي مدتي، بيشترِ مراسم مذهبي، شبانه و به طور مخفي صورت مي گرفت؛ ولي به مرور بر پيروان « شيطان پرستي » افزوده شد.
در سال 1970 م انجام مراسم، سخنراني ها و رفتار فردي لاوي، باعث شد گرايش عمومي به او بيشتر گردد. در سال 1972 م مراسم در « خانه ي سياه » (30) انجام مي شد اين به علت آن بود که کليساي شيطان، ديگر مکان مناسبي براي انجام مراسم مذهبي نبود؛ از اين رو مراسم درغار زيرزميني مرکزي، معروف به خانه ي سياه انجام مي گرفت.
سرانجام در سال 1975 م مجدداً فعاليت کليساي شيطان آغاز گرديد و کساني که با لاوي تماس داشتند دوباره فرا خوانده شدند؛ اما تعاليم کفرآميز مسيحيت، به شدت؛ فعاليت لاوي را محدود کرده بود؛ لکن تحت رهبري و هدايت لاوي، امور به سرعت انجام گرفت و او براي قانع کردن ديگران، نامه هايي را براي برخي افراد نوشت. در نتيجه با تدبير لاوي، راهي براي پاکي خانه گشوده شد ».
به روشني مي توان تاريخ سازي و توجيه بارتون درباره اين کليسا را از مطالب ياد شده در بالا فهميد و اين که چگونه او مسيحيت را کفرآميز مي خواند.
در ادامه بايد گفت کليساي شيطان عقيده دارد که رفتارهايي مثل طمع، شهوت و نفرت، غريزه هاي طبيعي هستند و سرکوبي اين احساسات، کاري کاملاً نادرست است. هم چنين معتقد است که اعضاي آن بايد به جاي اين که خود را فردي سرشار از نفرت و گناه توصيف کنند، انسان هايي عادي بشمارند که به کليسا درآمده اند تا با بُعد جسماني بشر، دست و پنجه نرم کنند. با اين اوصاف، کليساي شيطان از مناسک معنوي و نمادها (31) در مراسم خود بسيار بهره مي گيرد.
در اين کليسا، سه نوع مناسک جادويي به خدمت گرفته مي شود: « مناسک جنسي »؛ براي کمک به دستيابي سرمستي جسماني، « مناسک نرم کننده ي دل ها » براي کمک کردن به احساس عشق و محبت به ديگران و « مناسک منهدم کننده » براي رهايي از عصبانيت و نفرت.
در برخي مراسم از عناصر نمادين مانند آلت هاي موسيقي (شيپور، سنج و آواز خواني)، پوشش خاص (خرفه هاي با شلق دارو ماسک)، شمع، پنتاگرام (ستاره ي پنج پَر) و تصوير بي پوششِ جنس مؤنث بهره مي گيرند. پر استفاده ترين و معروف ترين نماد اين گروه، نشان بافومت (32) است که يک مثلث وارونه در يک دايره با کله ي بز در وسط آن است. اين نماد و نمادهاي نزديک به اين، مدت هاي زيادي است که در سنت شيطاني به کار مي روند. توضيح و تفسير آن ها در بخش نمادها خواهد آمد.
کليساي شيطان چنان نشان داده است که به جامعه ي سالم و پاک و به دور از اعمال خلاف قانون، پاي بند است؛ حتي افرادي را که مرتکب رفتار غيراخلاقي و غيرقانوني مي شوند، تحريم کرده است. لاوي نيز مصرف مواد مخدر غير قانوني را، نه به سبب غير قانوني بودن که به دليل اين که باعث مي شود مردم، کنترل زندگي خود را از دست بدهند. سرزنش و محکوم مي کند.
کليساي شيطان عموماً از شهروندان ميان سال تشکيل يافته و اين امر با آن چه در رسانه ها به تصوير کشيده شده که کليساي شيطان پر از افراد نوجوان و جوان است. کاملاً در تناقض است.
مهم ترين حادثه در کليساي شيطان طي سال هاي اخير، مرگ لاوي در سال 1997 م بود که به گفته ي برخي، آخرين نفس هاي يک گروه در حال مبارزه را نشان داد. کليساي شيطان که اندکي پس از تأسيس در سال 1996 م بسيار جلب توجه کرد، از اين زمان رو به افول نهاد و از شهرتش کاسته شد. کليساي مزبور در سالهاي اخير دچار بحران مالي نيز شد. لاوي براي بازپرداخت بدهي هاي خود ناچار شد در سال 1991 م خانه ي بدنام خود، معروف به خانه ي سياه را بفروشد. او خانه را به يکي از دوستانش فروخت تا بتواند پس از فروش در آن زندگي کند. خانه ي سياه پس از آن، تخريب و به جاي آن آپارتمان بنا شد. تلاش هاي بعدي براي جمع آوري پول براي باز خريد آن خانه نيز ناکام ماند.
مسئله ي جانشيني نيز کليساي شيطان را با مشکل مواجه ساخت. اکنون، بالاترين مقام رسمي کليساي شيطان، اُسقُف اعظم بلانچ بارتون است. وي بعد از مرگ لاوي با همکاري کارلا (33) کنترل کليساي شيطان را بر عهده گرفت؛ اما آن دو از همان آغاز، اختلاف پيدا کردند. بارتون، کارلا را متهم کرد که بي جهت خود را اُسقُف اعظم کليساي شيطان معرفي کرده است. وي خود را جانشين قانون آنتون مي شمارد. در چند سال گذشته، نزاع هاي قانوني زيادي ميان آن ها رخ داده است. بارتون در سال 2001 م پيتراچ. گيلمور (34) را کاهن اعظم کليساي شيطان معرفي کرد.
امروزه اين کليسا در سطح گسترده اي، فعاليت مي کند و در فضاي مجازي هم پايگاه ها و وبلاگ هاي حمايتي و پشتيبان فراهم کرده است. پايگاه اينترنتي نمودار اداري کليساي شيطان، فرم ثبت نام ابتدايي براي دانلود و فرستادن ارائه و افراد را به عضويت و ملحق شدن به اين کليسا دعوت مي کند. بررسي مطالب درج شده در فرم، طريقه ي جذب و نگرش آن ها را روشن مي سازد.
در اين فرم، درباره ي تأسيس اين کليسا آمده است:
« بعد از تأسيس، پرده هاي دورويي و رياکاري را برداشتيم و بي دليل، نمادهايي از دو هزار سال قبل جمع کرديم. دکتر لاوي (35) در اکتبر 1997 م از زندگي ساقط شد (36)....
از سال 1966 م کليسا به طور تهديدآميزي در مقابل معنويت ديني ايستاد و اعلام کرديم که ما در تمام مسيرهاي علميِ درباره ي انسان و رازهاي تمام هستي از همه محکم تر هستيم که اين مانند داشتن علم غيب است.
آن هايي که ما را شناختند، با افتخار، کارت هاي [عضويت] ما را با خود حمل کردند و با استواري، خواسته شيطان را انجام دادند. »
در ادامه مي افزايد:
« اگر تمايل داريد به ما ملحق شويد و پشتيباني تان را به ما نشان دهيد، با اين فرم ثبت نام، شما يک عضو فعال محسوب مي شويد و پس از پرداختن هزينه اوليه دويست دلار (37) داراي کارت سرخ کليساي شيطان مي شويد... ما گروه هاي متقاعدسازي داريم که شما را به سمت ما جذب مي کنند. ما شيطان پرست را تشويق مي کنيم که بتواند مشکلات دين اش را حل کند... بدانيد اگر مي خواهيد با شيطان صحبت کنيد، در کليساي شيطان به عنوان يک عضو قانوني ثبت شده ايد... شما مي توانيد هميشه به عنوان شيطان پرست به « شيطان پرستي » اعتراف کرده و از دين تان دفاع کنيد. ما به طور جدي خريد کتاب مقدس را به شما پيشنهاد مي کنيم. آن کتاب، شيطاني و اساس فلسفه ي ما مي باشد... شيطان پرستي براي همه نيست، اگر شما آن را انتخاب کنيد، براي شما است. ما به شما خوش آمد مي گوييم.
ما يک باشگاه براي شادي نيستيم. ما يک جامعه دوستي از طريق نامه هستيم يا يک گروه قلب هاي تنها... ما درک مي کنيم آنچه داريم، آنچه هستيم و آنچه خواهيم شد، هيچ حد و مرزي براي ما نيست و گرفتاري شما [به واسطه ي وارد شدن به کليسا] بستگي به خودتان دارد. »
قابل توجه است که مطالب مندرج در اين فرم، طوري نوشته شده که اولاً: اين گروه را جذاب و پرطرفدار نشان داده و در نگاه نخست و بدون توجه به ديگر مباني و عقايد، خالي از هر گونه انحراف و فساد ديده مي شود و ثانياً: طوري عضوگيري مطرح مي شود که گويا اين کليسا نيازي به افراد ندارد و به سبب اصرار و توجه جامعه است که اجازه عضويت، آن هم به صورت موقت صادر مي شود؛ در صورتي که واقعيت، امر ديگري است و تمام نوشته ها و کلام هاي به ظاهر جذاب و افزون جذابيت هاي کاذب مثل موسيقي، همه و همه براي عضوگيري بيش تر است و نشان گر عدم توجه و استقبال اقشار فرهيخته ي جامعه است.
براي شناخت دسيسه هاي شوم و انحرافي اين گروه فاسد، بايد نگاهي همراه با نقد به توابع آنان داشت. با کمي بررسي، مي توان فهميد اين کليسا در بحران بي محتوايي، بي پايه و اساس بودن، خرافات و عقايد باطل غرق شده است و همين اختلافاتِ افراد کليسا با يکديگر، شاهدي مناسب براي اين مطلب است.
بيش ترين کليساهاي شيطان در کشورهاي امريکا، ايتاليا، انگليس، آلمان و چين داير است. البته در کشورهاي ديگر نيز چنين مکان هايي کم و بيش، هر چند به صورت غيرعلني براي تجمع شيطان پرستان وجود دارد. در ميان اين کشورها آلمان، بدترين و فجيع ترين مکان ها براي انجام مراسم است.
در بسياري از جوامع غربي، شيطان پرستي به يک معضل بزرگ اجتماعي تبديل شده است. در ايتاليا ششصد گروه شيطان پرست وجود دارد که تعداد پيروان آن به ششصد هزار نفر مي رسد. در برخي دانشگاه هاي ايتاليا نيز رشته ي شيطان پرستي ايجاد شده است.
پي نوشت ها :
1. Philosophical Satanism
2. Anton Szandor LaVey . وي يکي از مؤثرترين افراد در جريان شيطان پرستي جديد است که درباره ي زندگي و شخصيت او مطالبي در ادامه خواهد آمد.
3. Bible of Satan.
4. The Church of Satan، اين کليسا اولين سازماني که از لغت شيطان پرستي فلسفي استفاده کرد.
5. Ayn Rand، فيلسوف روسي - آمريکايي که فلسفه ي عيني گرايي (Objectivism) را پايه ريزي کرد. برخي کتاب Atlas Shrugged او را تأثيرگذارترين کتاب در امريکا و سياست مداران مي دانند.
6. مارکي آلفوس فرانسوا دوساد (Donatien Alphonse François de Sade) نويسنده و فيلسوف فرانسوي است. ساد، فراز و نشيب هاي زيادي را در زندگي گذراند. چندين بار به اتهام زِنا به زندان رفت و دو بار از اعدام با گيوتين نجات يافت. او سي سال از زندگي اش را در زندان گذراند. ساد کتاب هاي زيادي نوشت که کتاب ژوستين (رمان) از آثار معروف او است. کلمه ي ساديسم از نام اين نويسنده گرفته شده است. فلسفه ساد در داشتن روابط آزاد جنسي و ميل به آزار جنسي است. اين ديدگاه، در زمان او در فرانسه بسيار مورد انتقاد واقع شد.
7. Wyndham Lewis . او مهم ترين هنرمند مکتب هنري ورتيسيسم (Vorticism) يا دَوَارن گري بود.
8. چارلز رابرت داروين (Charles Robert Darwin) دانشمند و زيست شناس انگليسي و بنيانگذار نظريه ي « تکامل » و « نژاد خالص » است. او در قسمتي از کتاب تبار انسان آورده: « به زودي طي چند قرن آينده، نژادهاي متمدن انساني مطمئناً نژادهاي وحشي را در کل جهان از ريشه کنده و جايگزين آن ها خواهند شد. »
پس از فوت داروين، بعضي خويشاوندانش، همچون فرانسيس گالتون اين نظر را توسعه دادند. کشورهاي زيادي نظير انگليس، برزيل، کانادا و ايالات متحده تحت تأثير اين نظر قرار گرفتند و تلاش هايي نظير قوانين اجباري عقيم کردن براي بهتر شدن نژاد در اين کشورها انجام شد.
9. Ambrose Gwinnett Bierce . (1842- 1914 م) روزنامه نگار، ويراستار و نويسنده ي داستان هاي کوتاه در امريکا است. امروزه او به علت کتاب عجيب لغت نامه شيطان (The Devil's Dictionary) مشهور است.
10. Mark Twain نام مستعار ساموئل کلمنز (Samuel Clemens) نويسنده و داستان نويس امريکايي ( 1835- 1910 م) است.
11. ماه نامه اخبار اديان، شماره ي 3، صص 38- 40.
12. The Satanic Bible
13. صديقي پاشاکي، علي، جنون شيطان پرستي، صص 44 و 45.
14. Zeena.
15. Ragnar Rebeard
16. Belial
17. Leviathan.
18. Sammy Davis
19. layne Mansfield
20. Kim Novak
21. اين کتاب به عنوان تاريخچه ي مختصر کليساي شيطان در سال 2003 م به چاپ رسيد. متن کامل آن در پايگاه اينترنتي کليساي شيطان موجود است و در اين بخش به طور مستقيم از آن نقل مي شود. روي جلد اين کتاب نوشته شده: « تأييد شده توسط کليساي شيطان با کمک مالي پيتراچ گيلمور ».
22. Blanche Barton. وي آخرين زني است که لاوي بعد از جدا شدن از داين (زني که فرزند دوم لاوي را بدون اين که با او ازدواج کند، به دنيا آورد) با او - زمان مرگ ارتباط داشته است. اکنون وي اُسقف اعظم کليساي شيطان است.
23. قابل توجه است که در اين بخش به آموزه هاي ديني اسلام اشاره مي شود؛ گويا بارتون مي خواهد بين آموزه هاي شيطاني و احکام شريعت اسلام ارتباط برقرار کند و به نوعي اعمال لاوي و شيطان پرستان را موجه جلوه دهد.
24. Modern Prometheus. پرومتئوس يکي از اسطوره هاي افسانه اي يونان است که او را فرزند پاپتوس مي دانند. بارتون با اين نامگذاري، مي خواهد لاوي را به عنوان اسطوره اي جديد مطرح کند.
25. اشاره به جريان رانده شدن شيطان از درگاه خدا و درخواست او براي قدرتي که بتواند مردم را گمراه کند.
26. Hell On Reels
27. Rosemary's Baby
28. Ku klux klan . مخوف ترين سازمان نژادپرست در امريکا.
29. Lucifer Rising.
30. Black House.
31. نمادها در اين کليسا و بين شيطان پرستان هم بسيار استفاده مي شوند و هم معاني و مفاهيم خاصي دارند.
32. Emblem of Baphomet.
33. Karla. دختر آنتون از زن دوم که با او ارتباط داشته است.
34. Peter H. Gilmore وي در سال 1989 م با همسرش انتشار مجله شعله سياه را آغاز کرد و در سال 2005 م مقدمه اي بر کتاب انجيل شيطاني لاوي نوشت. آخرين اثر وي کتاب مقدس شيطاني (The Satanic Scriptures) است که در سال 2007 م به چاپ رسيد.
35. در زندگي نامه لاوي هيچ اثري از اخذ دکترا نيست؛ ولي همواره در پايگاه اينترنتي، او را دکتر لاوي مي خوانند.
36. اين قسمت، عين ترجمه ي متن است و ما متوجه نشديم دکتر خواندن لاوي با اين ساقط شدن، چه ارتباطي دارد.
37. جالب است که براي يک ثبت نام ابتدايي، چنين مبلغي از افراد دريافت مي شود که نشان پول دوستي و مادي نگري آنان است و گويا اين کليسا علاوه بر محل عبادت (!) محل تجارت هم محسوب مي شود.
امين خندقي، جواد، (1390)، شناخت و بررسي شيطان پرستي، قم: ولاء منتظر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، چاپ پانزدهم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}