نويسنده: دکترعبدالحسين خسروپناه




 

فلسفه آفرينش شيطان

واقعيت شيطان

واقعيت شيطان، يا همان ابليس، از جنّ است. خداي فياض مطلق، ابليس را آفريد. او، سال ها به عبادت خدا پرداخت و سپس با اراده و اختيار خود و به علت حسادت، از دستور الهي تمرّد کرد و کافر و شيطان شد. پس اين سخن که شيطان، مرتبه اي از وجود انسان است، نادرست مي باشد.
فيض کاشاني مي فرمايد: «بعضي از اهل معرفت گفته اند: بدان که نفس و شيطان و فرشته اشيائي خارج از تو نمي باشند، بلکه تو، همان ها هستي. و همچنين آسمان و زمين و عرش و کرسي و بهشت و جهنم خارج از تو نمي باشند و در تو وجود دارند.» (1)
متفکران اسلامي با توجه به آيات و روايات بر اين باورند که موجودات واقعي به نام جن و شيطان در عالم خارج از خيال و غرايز انساني وجود دارند. (2) اين آيات به چند دسته ذيل تقسيم مي شوند:

دسته نخست:

آياتي که منشأ مادي ابليس و ماهيت شيطان و جن را، از آتش بيان مي کنند: مانند:
«وَالجَانَّ خَلَقنَاهُ مِن قَبلُ مِن نارِ السَّمُومِ» (3) «و پيش از آن، جن را از آتشي سوزان و بي دود خلق کرديم».
«وَخَلَقَ الجَانَّ مِن مَارِجٍ مِن نارٍ» (4) «و جنّ را از تشعشعي از آتش خلق کرد.»

دسته دوم: آياتي که ابليس را، جن معرفي مي کند؛ مانند:

«فَسَجَدوُا إِلَّا إِبليسَ کَانَ مِنَ الجِن» (5) «پس همه- جز ابليس- سجده کردند، که از جن بود»

دسته سوم:

آياتي که ابليس را کافر و مستکبر معرفي مي کند؛ مانند:
«فَسَجَدوُا إِلَّا إِبليسَ أبي وَاستَکبَرَ وَ کانَ مِنَ الکَافِرين» (6) «پس بجز ابليس- که سر باز زد و کبر ورزيد و از کافران شد- همه به سجده افتادند.»
پس به گزارش آيات قرآن، ملائکه، معصيت و استکبار نکرده(7)، و ابليس در سجده نکردن بر آدم معصيت کرده و اهل استکبار شد.
روايات متعددي از ائمه اطهار(عليهم السلام) هست که بر وجود خارجي و جن بودن شيطان، تصريح دارند. (8) از جمله: علي بن ابراهيم از پدرش از إبن أبي عمير از جميل روايت کرده که: امام صادق (عليه السلام) فرمود: «ابليس همراه ملائکه بود و در آسمان خداوند را عبادت مي کرد و ملائکه گمان مي کردند ابليس از آنان است. وقتي خداوند ملائکه را امر به سجده براي آدم کرد، حسدي که در قلب ابليس بود بيرون آمده و ملائکه دانستند که او از آنان نيست... ابليس همراه ملائکه بود، ولي از جنس آن ها نبود.» (9) علي بن ابراهيم در روايت ثقه و ابن ابي عمير و جميل بن دراج هم از اصحاب اجماع هستند. (10)
جميل بن دراج در روايت ديگري مي گويد: از مام صادق (عليه السلام) پرسيدم: آيا ابليس از فرشتگان بود؟ و آيا عهده دار کاري در آسمان بود؟ امام (عليه السلام) فرمود: «او از فرشتگان نبود و عهده دار هيچ کاري در آسمان نبود. او جنّي بود که همراه فرشتگان بود، و فرشتگان گمان مي کردند که او از آنان است. ولي خداوند مي دانست که ابليس از آنان نيست.» (11)

حکمت وجود شيطان

علامه طباطبايي، درباره فلسفه آفرينش شيطان مي فرمايد:
«موضوع ابليس نزد ما امري متبذل و پيش پا افتاده شده که اعتنايي به آن نداريم، جز اين که روزي چند بار، او را لعنت کرده و از شرّش به خدا پناه مي بريم و بعضي افکار پريشان خود را به اين جهت که از ناحيه اوست، تقبيح مي کنيم و ليکن بايد دانست که اين مطلب، موضوعي است بسيار قابل تأمل و شايان دقت و بحث، و متأسفانه تاکنون درصدد برنيامده ايم که ببينيم قرآن کريم درباره حقيقت اين موجود عجيب که در عين اين که از حواس ما غايب است و تصرفات عجيبي در عالم انسانيت دارد، چه مي گويد، و چرا نبايد درصدد برآييم؟ چرا در شناختن اين دشمن خانگي و دروني خود بي اعتناييم؟ دشمني که از روز پيدايش بشر، تا روزي که بساط زندگي اش برچيده مي شود، بلکه حتي پس از مردنش هم دست از گريبان بشر برنمي دارد و تا او را در عذاب جاودانه دوزخ نياندازد، آرام نمي گيرد. آيا نبايد فهميد اين چه موجود عجيبي است که در عين اين که همه حواسش جمع گمراه کردن يکي از ماست و در همان ساعتي که مشغول گمراه کردن او است، به همان صورت و در همان وقت سرگرم گمراه ساختن همه بني نوع بشر است؟ در عين اين که از آشکار همه با خبر است از نهان آنان نيز اطلاع دارد، حتي از نهفته ترين و پوشيده ترين افکاري که در زواياي ذهن و فکر آدمي جا دارد و با خبر است. و علاوه بر اين که با خبر است مشغول دسيسه در آن و گمراه ساختن صاحب آن نيز هست. آيا تعجب در اين است که ما چنين بحثي را عنوان کرديم و يا در اين است که چرا مفسران تاکنون اسمي از آن نبرده اند؟ و اگر هم احياناً متعرض آن شده اند به پيروي از روشي که دانشمندان صدر اول اسلام داشته اند تنها متعرض اشکالاتي شده اند که مردم عوام در برخورد با آيات اين داستان متوجّه آن مي شوند، و در اين چهارديواري هر طايفه اي بر آن چه فهميده استدلال و جنگ و جدال کرده و فهم طايفه ديگر را تخطئه نموده بر آن ايراد کرده و به شمارش اشکالات مربوط به داستان پرداخته است.» (12)
پرسش مهم اين است که خداوند سبحان با اين که مي دانست ابليس، شيطان مي شود و انسان ها را فريب مي دهد، چرا او را آفريد؟ دلايل فراواني بر حکمت آفرينش شيطان وجود دارد که به شرح ذيل بيان مي گردد:

دليل کلامي:

مطابق دلايل عقلي و قرآني و روايي، خداوند حکيم است. (13) پس بايد تمام افعالش از روي حکمت تحقق يابد. بنابراين فرمود: «ما آسمان ها و زمين و آنچه در بين آن هاست، بازيچه نيافريديم». (14) پس آفرينش شيطان به عنوان يکي از مخلوق هاي الهي از روي حکمت است؛ هرچند انسان ها به حکمت آن پي نبرند.

ملاصدرا

در اين باره مي نويسد:
«انسان همانطور که از الهام فرشته سود مي برد، از وسوسه ي شيطان هم به وجهي سود مي برد؛ زيرا به وجود آمدن شياطين از سوي خداوند سبحان حتماً به خاطر حکمت و مصلحتي بوده است و در غير اين صورت، به وجود نمي آمدند؛ زيرا عبث و تعطيل بر خداوند محال است.» (15) «سزاوار است که دانسته شود تمام کارهايي را که خداوند انجام مي دهد و تمام دستوراتي را که مي دهد، داراي حکمت بلکه حکمت هاي زيادي است؛ چونکه خداوند از انجام عبث و اتفاق و گزاف به دور است. هرچند حکت تفصيلي خيلي از امور بر ما مخفي است؛ زيرا که علم به اين قانون کلي اجمالي داريم. و مخفي بودن چيزي دليل بر نبود آن نيست.» (16) «حکمت هاي خلقت شيطان زياد است و فقط خداوند به همه ي آنها احاطه دارد.» (17)
شايد يکي از حکمت هاي الهي اين باشد که خداوند شيطان را با ماهيتي پليد نيافريده است؛ بلکه او را موجودي قابل تکامل آفريد و در گذرگاه هستي هدايت کرد و اين شيطان بود که خود را منحرف و پليد ساخت؛ وگرنه اگر ماهيت او پليد بود، اشتغال به تسبيح و تقديسي که سال ها بدان مشغول بود، معنا نداشت؛ همان طور که خداوند فرعون و ابن ملجم را چنان خلق نکرد؛ بلکه آنان نيز شايستگي رشد و اعتلاي انساني را داشته اند؛ ولي به اختيار خود منحرف شده اند. (18) خداوند به ابليس عقل و فهم عطا کرد تا بتواند امور خير را از امور شر تشخيص دهد و سپس او را امر و نهي کرد، ولي او تقوا را رها کرد و از هواي نفس تبعيت کرد. (19)
جناب ملاصدرا يکي از سودهاي وجودي شيطان را پيشرفت علمي مي داند و مي گويد: «همانا انسان از وسوسه ي شيطان سود مي برد؛ زيرا تابعان شياطين، همگي تابع وهم و خيالند، و اگر اين اوهام نبود، خداوند اولياي خود را براي تحقيق حقايق و تعليم علوم و بيان توحيد از طريق کشف و يقين نمي فرستاد، و چه بسا دشمني يک دشمن خبيث الذات بيشتر از دوستي يک دوست فايده داشته باشد، پس معلوم شد که اعمال شيطانيه سود عظيمي براي انسان ها دارد.» (20)
به تعبير ديگر: انسان، هنگامي مي تواند از مراتب بالاي تکامل، برخوردار شود که موانع بسياري بر سر راهش باشد و با کنار زدن آن ها به حرکت خود ادامه دهد. انسان، هنگامي مي تواند متعالي شود که وسوسه هاي شيطاني بر سر راهش باشد، ولي او با اتّکال به خدا و استفاده ي صحيح از نيروي اختيار، آن را کنار زده و به سوي هدف اعلاي حياتش گام بردارد؛ اگر در برابر انسان نه وسوسه هاي شيطاني مي بود و نه در وجود انسان أثري از نفس امّاره مي بود، ديگر تکامل چه معنايي پيدا مي کرد. (21)
صاحب رياض در پاسخ به شبهه آفرينش ابليس مي گويد: «حکمت و منفعت آن، بزرگ است. اگر آدم در بهشت مي ماند، در مرتبه ي اول خلقت توقف مي کرد. امّا وقتي به زمين آمد، اين همه انسان ها و اولياء و پيامبران از صلب او به وجود آمدند، که با مقاومت در برابر شيطان به مقامات بالاي بهشت مي رسند.» (22)

دليل روايي:

روايات متعددي از اهل بيت (عليهم السلام) به شبهه حکمت ابليس پاسخ داده و فرموده اند که شيطان، ابليس بود و خداوند متعال، مانند هر جن ديگري، او را براي کمال عبوديت و بندگي آفريد و به جهت حسادت بر مقام آدم و با اراده خود، از دستور الهي سرپيچي کرد. عبادت و عصيان شيطان، هيچ نفع و ضرري براي خداي سبحان ندارد و تسلطش بر انسان ها نيز تنها، در حد وسوسه است.
هشام بن حکم نقل مي کند:
«کافري از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: آيا اين از حکمت خداست که براي خود دشمني قرار دهد و حال آن که در گذشته، دشمني نداشت، و بر اساس اعتقاد شما، ابليس را آفريد و بر بندگانش مسلط کرد تا آن ها را به مخالفت با اطاعت دعوت کند و امر به معصيت کند. و طبق اعتقاد شما براي او نيرويي قرار داد که به وسيله آن بتواند در قلب ها حيله کند و آن ها را درباره پروردگارشان به شک بياندازد، و دين را بر آن ها مشتبه کند و از معرفت گمراه کند. تا آن جا که قومي در اثر وسوسه ربوبيت را انکار کردند و غير خدا را پرستيدند، پس چرا دشمن را بر بندگانش مسلط کرد و براي او راه گمراه کردن قرار داد؟ امام صادق (عليه السلام) فرمود: اين دشمني که گفتي، نه دشمني اش براي خدا ضرر دارد و نه دوستي اش براي خدا سود دارد، و دشمني او از ملک خدا چيزي کم نمي کند و دوستي او هم چيزي بر ملک خداوند نمي افزايد. از دشمن در صورتي مي ترسند که بتواند ضرري بزند يا نفعي برساند، اگر اراده ملکي کند آن را بستاند، يا اراده سلطاني کند بتواند بر آن غالب شود؛ اما ابليس، عبدي است که خداوند او را خلق کرده است تا خدا را عبادت کند و او را واحد بشمارد. و موقع خلقتش مي دانست که او کيست و سرانجامش چه مي شود. هميشه ابليس همراه با ملائکه خدا را عبادت مي کرد، تا اينکه خداوند او را به وسيله ي سجده بر آدم امتحان کرد. و او به خاطر حسد از سجده امتناع کرد و شقاوت بر او غلبه کرد، و خداوند در اين هنگام او را لعنت کرد و از صفوف فرشتگان اخراج کرد و به سوي زمين فرستاد در حالي که ملعون و مطرود بود، به همين خاطر دشمن آدم و بني آدم شد. و تسلط او بر بني آدم فقط در حد وسوسه و دعوت به گمراهي است. او معصيت کرده ولي به ربوبيت پروردگارش هم اقرار کرده است.» (23)
سئوال مهم ديگري که از آيه «قالَ فَإِنَّکَ مِنَ المُنظَرينَ إِلي يَومِ الوَقتِ المَعلُومِ» (24) به دست مي آيد؛ اين است که چرا خداوند به شيطان مهلت داد تا انسان ها را فريب دهد؟ پاسخ اين است که خداوند بر اساس آيات «إِنَّا لا نُضيعُ أجرَ مَن أَحسَنَ عَمَلاً» (25) و «مَن يُرِد ثَوابَ الدُّنيا نُؤتِهِ مِنها وَ مَن يُرِد ثَوابَ الآخِرَةِ نُؤتِهِ مِنها» (26) تا روز قيامت به شيطان مهلت داد. شيخ صدوق از پدرش از سعد بن عبدالله از احمد بن محمد بن عيسي از علي بن حسان از علي بن عطيه روايت کرده که امام صادق (عليه السلام) فرمود: «همانا ابليس در آسمان 7000 سال در دو رکعت، خدا را عبادت کرد؛ و هرچه به او از جانب خداوند عطاء شد، ثواب آن عبادت بود.» (27) همچنين شيخ صدوق از پدرش از سعد بن عبدالله از حسن بن عطيه روايت کرده که از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم: چرا خداوند به ابليس مهلت داد؟ حضرت فرمود: «به خاطر دو رکعت نماز که در آسمان به جا آورد و 2000 سال يا 4000 سال طول کشيد.» (28) «خداوند به او گفت: از بهشت خارج شو که طرد شده اي و لعنت من تا روز قيامت بر تو باد. ابليس گفت: اي پروردگار من! چگونه؟ در حالي که تو عادلي و جور و ظلم نمي کني. آيا ثواب عملم باطل مي شود؟ خداوند فرمود: نه. از امر دنيا هر چه مي خواهي درخواست کن تا در برابر ثواب عملت به تو عطا کنم. پس اولين چيزي که درخواست کرد، بقاء تا روز قيامت بود.» (29)

پي نوشت ها :

1- ملامحسن فيض کاشاني، انوارالحکمه، ص 372.
2- ر.ک: «قبسات»، ميرداماد ص 404.
3- سوره ي حجر، آيه ي 27
4- سوره ي رحمن، آيه ي 15.
5- سوره ي کهف: 18، آيه ي 50
6- سوره ي بقره:2، آيه ي 34 و همچنين ر.ک: سوره ي حجر: 15، آيه ي 31 و سوره ي طه: 20، آيه ي 116.
7- سوره ي تحريم: 66، آيه ي 6 سوره ي نحل: 16، آيه ي 49 سوره ي أنبياء: 21، آيه ي 19.
8. محمدباقر مجلسي، بحارالأنوار، بيروت: انتشارات الوفاء، 1983م، ج63، صفحات 212 و 217 و 220 و 229 و 234 و 249 و 259 و 262 و 273
9. بحارالأنوار، ج63، ص 234.
10. جعفر سبحاني، کليات في علم الرجال، ص 177.
11. بحارالأنوار، ج63، ص 218.
12. سيدمحمدحسين طباطبايي، تفسير الميزان، ترجمه: محمدباقر موسوي همداني، دفتر انتشارات اسلامي، قم، 1363ش، ج8، ص 41- 64
13- سوره ي احزاب: 33، آيه ي 1 و ر.ک: سوره ي زخرف: 43، آيه ي 84
14- سوره ي انبياء: 21، آيه ي 16 سوره ي دخان: 44، آيه ي 38 و ر.ک: سوره ي ص: 38، آيه ي 27
15- ملاصدرا، مفاتيح الغيب، بيروت: موسسه تاريخ عربي، 1424، مشهد 5، مفتاح 4
16- ملاصدرا، مجموعه رسائل فلسفي، تحقيق و تصحيح حامد ناجي اصفهاني تهران: انتشارات حکمت، 1375، ص 389
17- ملاصدرا، تفسير القرآن، تهران: مولي، 1380، ج5، ص 286.
18- محسن قرائتي، تفسير نور، تهران: مرکز فرهنگي درسهايي از قرآن، 1376، ج4، ص 37
19- يحيي بن الحسين، رسائل عدل و توحيد، ص128
20- ملاصدرا، تفسير القرآن، سوره يس، ص 245.
21. عبدالله نصري، مباني انسان شناسي در قرآن، تهران: مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، ص 351
22. علي خان بن احمد مدني، رياض السالکين في شرح صحيفه سيدالساجدين صلوات الله عليه، قم: جماعه المدرسين بقم، موسسه النشر الاسلامي، ج3، ص 184
23. «بحارالأنوار»، ج63، ص 235
24. سوره ي حجر: 15، آيه ي 36-38 «تو از مهلت يافتگاني، تا روز [و] وقت معلوم.»
25. سوره ي کهف: 18، آيه ي 30 «ما پاداش کسي را که نيکوکاري کرده است تباه نمي کنيم.»
26. سوره ي آل عمران: 3، آيه ي 145 «و هر که پاداش اين دنيا را بخواهد به او از آن مي دهيم؛ و هر که پاداش آن سراي را بخواهد از آن به او مي دهيم.»
27. محمد بن علي ابن بابويه، علل الشرايع، قم: مؤمنين، 1382 ج2، ص 213 بحار، ج63، ص 240
28. همان ص 212 ص 240
29. «بحارالأنوار»، ج63، ص 274.

منبع مقاله :
خسروپناه، عبدالحسين؛ (1390)، کلام نوين اسلامي، قم: انتشارات تعليم و تربيت اسلامي، چاپ اول