نويسنده: دکتر پروانه محمدخاني




 

جرئتمندي از كجا ناشي مي شود؟

يكي از روان شناسان بزرگ قرن بيستم به نام اسكيز گفته بود ما همان چيزي هستيم كه براي آن تقويت شده ايم. به عبارت ديگر، انسان ميل به تكرار رفتارهايي دارد كه براي آن ها تقويت شده باشد.
ما در فرايند زندگي و همراه با رشد مي آموزيم كه رفتارمان را بر اساس پيامدهاي آن سازگار كنيم. درواقع اين پيامد رفتارهاست كه تكرار آن ها را ميسر مي كند يا متوقف مي كند. همين طور ما از والدين و اطرافيان مان الگوبرداري مي كنيم. گاهي مستقيم و گاهي غيرمستقيم براي رفتارهاي مان تشويق يا تنبيه مي شويم؛ و بالاخره به تلقي و عقيده اي درباره ي خود يا ديگران دست مي يابيم. اين ها زمينه هاي محيطي رفتارها يا آن چه ما هستيم تلقي مي شوند. هرچند كه نقش وراثت و ساختمان عصبي انسان در اين زمينه قابل انكار نيست. به عبارتي، ما براساس صورت بندي هاي مختلف ژنتيكي خود( ساختمان DNA) داراي تمايل ذاتي براي رفتار كردن به گونه اي خاص هستيم. محيط اين تمايل ذاتي را جهت دهي مي كند.
در اين جا نياز نداريم به اين سؤال بپردازيم كه اهميت نقش محيط بيشتر است يا وراثت. آن چه مسلم است اين كه براساس اصل اختيار، بسياري از مشكلات رفتاري و هيجاني ما با آموزش و روش هاي روان شناختي، مثل رفتاردرماني، قابل اصلاح و تغييرند. وجود چنين فوايدي عملاً توسط بسياري از مطالعات تأييد شده است.

مؤلفه هاي جرئتمندي كدام اند؟

روان شناسان از طريق مطالعات تحليل عاملي، عوامل يا مؤلفه هاي رفتار جرئتمندانه را يافته اند. اين مؤلفه ها عبارت اند از:

1-رفتار مبتني بر دفاع از خود:

همان طور كه گفته شد، رفتار جرئتمندانه بر دفاع از خود مبتني است. يعني برخلاف رفتار پرخاشگرانه كه درنهايت منتهي به شرمندگي و گذشتن از حق خود است، و همين طور برخلاف رفتار منفعلانه كه در آن تسليم و رضا جاري است، رفتار جرئتمندانه متضمن دفاع از حق خود است. در نظر افراد داراي افراد پرخاشگرانه، ديگران هميشه مقصر جلوه مي كنند، پس همه ي تلاش فرد متوجه اتهام زدن به ديگران است. در رفتار منفعلانه نيز ديگران حضور دارند، ولي از نظر چنين فردي، اين ديگران اند كه حق دارند و خود شخص حقي ندارد. در حالي كه در رفتار جرئتمندانه « من» حضور دارد. مني كه حقي دارد. هرچند ديگران هم هستند. اما تعاملي كه حاكم است از نوع برنده- برنده است: ديگران چه قدر و من چه قدر حق دارم.

2- اعلام احساسات و عقايد خود به ديگران:

فرد جرئتمند قادر است بدون متهم كردن ديگران و ايجاد احساس تقصير و گناه در آن ها، از احساس و عواطف خود سخن بگويد. « من عصباني ام» ، « من دلخورم» ، « من خوشحالم» ، حتي « من خشمگينم». در حالي كه فرد پرخاشگر اظهار مي كند: « تو مرا عصباني كردي» ، « تو مرا دلخور كردي» ، « تو مرا خشمگين كردي» ، اما در احساس خوشحالي اين افراد، ديگران نقشي ندارند. آن ها در همه ي ناكامي هاي خود، ديگران را مقصر مي دانند. پس از همه دلخور مي شوند و در برابر آن ها احساس عصبانيت و خشم مي كنند.

3- درخواست توقف رفتارهاي نامناسب ديگران:

افراد پرخاشگر در مقابل رفتارهاي مخالف با خواسته هاي شان، به شدت خشمگين مي شوند، بر آن ها مي تازند و در مواردي، چند برابر رفتار نامناسب ديگران، رفتارهاي تلافي جويانه از خود بروز مي دهند. اين مقابله به مثل ها گاهي شرايط و پيامد رفتار آن ها را چنان وخيم مي كند كه ناچار مي شوند چند قدم نيز عقب بنشينند تا بتوانند رفتار نامناسب خود را جبران كنند. از سوي ديگر، افراد منفعل به ميزان زيادي به دليل تابعيت شديد از ديگران، تن به خواسته ي آن ها مي دهند و در بسياري از موارد بازيچه ي ديگران مي شوند. اما رفتار جرئتمندانه، رفتاري است كه طي آن، فرد بتواند با بيان احساس خود به رفتار نامناسب ديگران پايان بخشد. فرد جرئتمند مي تواند به راحتي بيان كند كه چه احساسي از رفتار نامناسب ديگران دارد و مستقيماً از آن ها بخواهد كه ديگر دست به چنين رفتاري نزنند. در تمام اين موارد، او با استفاده از ضماير« من» يا « ما» ، بدون خشمگين كردن طرف مقابل، پيامد رفتار نامناسب را به او گوشزد مي كند. براي مثال، ممكن است بگويد: « از اين كه در مقابل ديگران با من شوخي مي كني و ديگران به من مي خندند، ناراحت مي شوم. اگر دلت مي خواهد شوخي كني بهتر است وقتي خودمان تنهاييم اين كار را بكني. »
همان گونه كه ملاحظه مي شود، فرد جرئتمند با اين اظهارات هم طرف مقابل را متوجه نظر و احساس خود كرده، و هم پيامدهاي رفتارش را به او گوشزد كرده و هم خواستار پايان دادن به رفتاري شده كه از آن ناراحت است. قطعاً پيامد اين شيوه ي برخورد، ايجاد نوعي بينش در طرف مقابل است كه موجب مي شود درباره ي رفتار خود تجديدنظر كند. ممكن است، بار اول يا دوم، چنين اتفاقي نيفتد، اما فرد جرئتمند قادر است تا خواسته و احساس خود را تكرار كند و اگر مؤثر نبود، استراتژي مؤثرتر ديگري به كار گيرد. ما در ادامه، به اين استراتژي هاي جايگزين خواهيم پرداخت.

4- بيان انتظارات خود از ديگران:

افراد پرخاشگر معمولاً با اين پيش داوري نادرستِ شناختي، كه ديگران بايد خود انتظارات آن ها را از پيش بدانند و به آن احترام بگذارند، از بيان انتظارات خود طفره مي روند. از سوي ديگر، افراد منفعل اصولاً حقي براي خود قايل نيستند. آن ها انتظارات ديگران را برآورده مي كنند، يا اگر منفعل- پرخاشگر باشند، به طور ضمني انتظارات ديگران را مي پذيرند، ولي با به تعويق انداختن يا خراب كاري، سرانجام آن ها را نااميد مي كنند. اما، جرئتمندها ضمن آن كه انتظارات ديگران را جويا مي شوند، انتظارات خود را در موقعيت هاي مقتضي به ديگران انتقال مي دهند. به عبارت ديگر، آن ها قادرند كه بدانند ديگران چه انتظاراتي از آنان دارند و در عين حال، انتظارات خود را به ديگران مي گويند. موضع ديگران در چنين شرايطي از دو حالت خارج نيست: يا انتظارات آن ها را درك كرده و آن ها را برآورده مي كنند، يا به اين نتيجه مي رسند كه بايد خود مسئول انتظارات شان باشند.

5- پافشاري بر حقوق شخصي:

افراد جرئتمند با رفتارغير پرخاشگرانه، بر حقوق خود و احقاق آن پافشاري دارند. آن ها از بيان انتظارات، احساسات، و عقايد خود نمي هراسند و در موقعيت هايي كه لازم است حقي احقاق شود بر آن پافشاري دارند. و با اصرار و پافشاري خود سرانجام شرايطي را كه مي خواهند پديد مي آورند.
برخي ديگر از روان شناسان براي برخورد و رفتار جرئتمندانه ويژگي هاي بيشتري در نظر گرفته اند. اين ويژگي ها عبارت اند از:

1- ابراز احساسات و هيجان؛
2- احترام به حقوق ديگران؛
3- بيان مستقيم و محكم؛
4- صداقت؛
5- بهره مندي از علايم غيركلاميِ جرئتمندي مثل داشتن صداي رسا، گوش دادن فعال، برقراري تماس چشمي، روان بودن كلمات؛
6- اعتقاد به مساوات و برابري؛
7- اجتناب از رفتاري كه فرد را مرتكب سوءرفتار يا قرباني آن كند؛
8- توجه به بهداشت رواني خود و ديگران.

چه رفتارهايي جرئتمندي نيست؟

اما در كنار تمام مؤلفه هايي كه براي رفتار جرئتمندانه گفته شد، بايد بدانيم كه جرئتمندي يا رفتار جرئتمندانه، رفتاري حاكي از عصبانيت، خشم، يا وادار كردن ديگران به انجام رفتاري مخالف ميل خود نيست. تسليم، رضا، تن دادن، و بالاخره احساس عدم كنترل را نيز نمي توان رفتار جرئتمندانه دانست.
بنابراين، جرئتمندي به معناي بروز دادن عصبانيت يا به دل ريختن و فرو بردن خشم نيست. آسيب زدن به ديگران يا قرار دادن خود در معرض آسيب ديگران نيز جرئتمندي محسوب نمي شود. حق ديگران را خوردن يا اجازه دادن به ديگران تا حق ما را ناديده بگيرند جرئتمندي نيست. همان طور كه گفتيم جرئتمندي يعني رفتار مؤثر و مناسب با موقعيت، كه در آن بهداشت رواني ما و ديگران تأمين باشد.

رفتار غيرجرئتمندانه چه اثراتي دارد؟

رفتارهاي غيرجرئتمندانه يا به قولي منفعل در كوتاه مدت كاهش اضطراب فرد را به دنبال دارد. درواقع، اين رفتار به دليل اين كه اجتناب يا دوري گزيني از موانع است، موقتاً اضطراب شخص را كاهش مي دهد. در كوتاه مدت فرد مطمئن است كه دست به كاري كه روي كسي اثر بدي بگذارد نزده است، پس خيالش آسوده است كه واكنش ديگران تهديدش نمي كند. از آن جا كه رفتارهاي ما توسط پيامدهاي شان كنترل مي شوند، بديهي است كه وقتي عملاً‌ رفتاري منتهي به كاهش اضطراب شود- هرچند بيمارگونه باشد- فرد تمايل به تكرار آن دارد. به اين ترتيب، اين رفتار انفعالي به شكل منفي تقويت شده و افزايش پيدا مي كند.
از آثار و پيامدهاي ديگر رفتار منفعلانه اجتناب از احساس گناه است. در اغلب مواقع، افراد پرخاشگر پس از بروز رفتار پرخاشگرانه دچار احساس گناه مي شوند. از آن جا كه فرد فقط دو شيوه ي رفتاري، يعني تسليم يا پرخاشگري را مي شناسد، و به اين دليل كه مي پندارد اگر پرخاشگري كند بعداً احساس گناه خواهد كرد، براي آن كه دچار احساس گناه نشود ترجيح مي دهد تسليم شود.
مظلوم نمايي و داشتن رفتاري حاكي از قرباني بودن يكي ديگر از عارضه هاي رفتار انفعالي است. افراد منفعل به دليل تسليم، همواره در معرض تعرض ديگران قرار دارند. آن ها چون فرصت ها را از دست مي دهند، قرباني مي شوند و دچار محروميت ها و ناكامي هايي مي شوند كه پيامد رفتارشان است. سرانجام به اين نتيجه مي رسند كه انگار محكوم به فنا و قرباني بودن هستند.
در درازمدت، اين افراد عزت نفس خود را از دست مي دهند؛ و همواره احساس استرس، خشم و افسردگي بر آن ها مستولي مي شود. اين فشارها از بين نمي روند و در جايي در پايگاه هاي رواني آن ها ذخيره مي شوند تا جايي كه سرانجام به صورت رفتار پرخاشگرانه ي انفعالي ديگران را هدف قرار دهند، يا به خود آسيب برسانند.
دقت داشته باشيم كه ممكن است ما در بسياري از موقعيت ها كه برانگيزاننده ي هيجانات منفي مانند خشم است، از حالات دروني خود اطلاعي نداشته باشيم. احتمال آن كه آگاه نبودن از اين احساسات به رفتار حاكي از خشم منجر شود، بيش تر است. عدم آگاهي از علت برانگيزاننده ي خشم نيز مي تواند مخرب باشد. به ياد داشته باشيم كه تفسير ما از موقعيت، نقش مهمي در بروز احساس خشم دارد. اگر تفسير ما از موقعيت به گونه اي باشد كه ديگران را متجاوز و خود را مُحِق بدانيم، خشم را تجربه خواهيم كرد.

پيامدهاي پرخاشگري چيست؟

رفتار پرخاشگرانه در كوتاه مدت باعث رهايي فرد از تنش مي شود و به فرد پرخاشگر احساس قدرت و كنترل محيط را القا مي كند. اما در درازمدت، اين افراد از رفتارهاي خود احساس شرم و گناه مي كنند و براي كاهش اين احساس به ديگران ميدان مي دهند يا به عبارت ديگر، امتيازاتي را به آن ها واگذار مي كنند. روان شناسان اعتقاد دارند كه زيرساخت پرخاشگري، اعتماد به نفس ضعيف است. هيچ فردي با احساس برخورداري از كفايت لازم، اقدام به پرخاشگري نمي كند. همان طور كه گفته شد، هميشه پرخاشگري با اين مؤلفه ي شناختي همراه است كه ديگران به حقوق فرد تجاوز مي كنند. بديهي است افرادي خود را در معرض تعرض ديگران مي بينند، كه در موضع ضعف قرار دارند. انسان با كفايت بر اين باور است كه مي تواند در موقعيت هاي مختلف از پس مشكلات برآيد.
عمده ترين اثر رفتار پرخاشگرانه، برانگيختن احساس خصومت و تنفر در اطرافيان به فرد پرخاشگر است. آن ها در قبال رفتارهاي پرخاشگرانه ساكت نمي نشينند و غالباً مترصد مقابله به مثل و ضربه زدن به او هستند.
در موقع عصبانيت و خشم، مراقب افكار منفي خودكار خود باشيد. بسياري از اين افكار از عقايد و باورها يا طرح واره هايي ناشي مي شوند كه به خودي خود باطل اند. براي مثال، همه ي افراد خطرناك اند و نبايد به هيچ كس اعتماد كرد.

جرئتمندي چه مزايايي دارد؟

جرئتمندي نوعي نگرش صادقانه و كمكي به خود و ديگران است. فرد جرئتمند به خواسته ي ديگران و به خواسته ي خود احترام مي گذارد. چنين فردي اعتقاد دارد كه در هر تعاملي، نه او بايد ببازد و نه ديگران مجبور به باخت هستند. چنان كه گفته شد، در برابر افراد پرخاشگر، ديگران بازنده مي شوند؛ و از سوي ديگر افراد منفعل نيز، همواره خود را بازنده مي دانند.
فرد جرئتمند با ديگران مستقيم و بدون ابهام برخورد مي كند؛ به خود اعتماد دارد و رفتارش بر شرايط و محيط مؤثر است؛ او به حقوق ديگران تجاوز نمي كند و از ديگران انتظار ندارد كه خواسته ها و نيازهاي وي را بلادرنگ پاسخ گو باشند؛ از تعارض اجتناب نمي كند و تلاش مي كند تا آن را حل نمايد. انساني كه به دليل رفتارش شرمنده نمي شود، از ترس واكنش ديگران نيز كنار نمي كشد، فرصت ها را از دست نمي دهد، و عزت نفس و اعتماد به نفس مناسبي از خود بروز مي دهد. چون اعتماد به نفس و عزت نفس حاصل عملكرد فرد در موقعيت هاي مختلف است، و از آن جا كه رفتار جرئتمندانه معطوف به هدف مشخصي است، بنابراين در پي هر رفتار جرئتمندانه فرد از اين كه در آن موقعيت از خود رفتار مناسبي نشان داده، خشنود خواهد بود( براي مثال نوجواني كه تسليم خواسته ي دوستش براي مصرف سيگار يا هرگونه ماده ي مضر ديگري نشده، بعدها از اين كه گرفتار عواقب آن نيست، خود را فرد توانمندي ارزيابي مي كند) .

قوانين جرئتمندي كدام اند؟

گفتيم كه رفتار جرئتمندانه و رفتار پرخاشگرانه دو روي يك سكه اند. هر جا فرد جرئتمندانه رفتار مي كند، پرخاشگر نيست؛ منفعل هم نخواهد بود. درواقع اين دو نوع رفتار با يكديگر ناسازگارند. مثل اضطراب و آرامش، كه هرجا اضطراب هست آرامش نيست و به عكس، وقتي فردي آرام است، اضطراب ندارد. همين طور غم و شادي، كه وقتي فردي غمگين است، شاد نيست؛ يا كسي كه شاد است احساس غم نمي كند.
براي اين كه فرزندان جرئتمندي داشته باشيد قوانين زير را در تربيت آن ها رعايت كنيد.
آن ها حق دارند كه:

1- به خودشان احترام بگذارند. احترام به خود يعني شناخت نيازها، نقاط ضعف و قوت ها؛ و به رغم همه ي ويژگي هاي شان، پذيرش اين امر كه« من فرد ارزشمند و قابل احترامي هستم» .
2- نيازهاي شان را به عنوان يك فرد بشناسند- چه نيازهاي جسماني و چه نيازهاي عاطفي و اجتماعي- و در حدود مشروع آن ها را برآورده كنند. كاميابي بدون تعرض به حقوق ديگران حق هركسي است.
3- اجازه داشته باشند در بيان احساس، افكار و عقايدشان از ضماير« من» و « ما» استفاده كنند. براي مثال« بابا من دوست ندارم شما رنگ لباس مرا انتخاب كني» يا « مامان من از اين كه تو از طرف من قول دادي كه به بچه ي دوستت در درس هايش كمك كنم، ناراحت شدم. »
4- اجازه ي اشتباه داشته باشند و متوجه اشتباه خود بشوند. هيچ كس كامل نيست. انسان مجاز به اشتباه است. مهم اين است كه ما بپذيريم كه اشتباه كرده ايم و فرصت جبران آن را داشته باشيم.
5- فرصت تغيير به آن ها بدهيد. هيچ چيز ثابت نيست. تغيير هميشه ميسر است و انسان ها مي توانند تغيير كنند. همين طور انسان مي تواند، تغيير عقيده و فكر بدهد.
6- به آن ها فرصت بدهيد تا درباره ي تصميم يا موقعيتي فكر كنند. دادن فرصت و وقت فكر كردن به افراد براي اين كه انتخاب درست داشته باشند، آن ها را افراد مسئول و مصممي بار مي آورد. وقتي براي كسي تصميم گرفته مي شود، او ديگر قادر نخواهد بود تا در ساير موقعيت هاي زندگي خود تصميم بگيرد. براي همين چنين فردي همواره ديگران را مسئول بدبختي خود مي داند. نسبت به آن ها خشمگين مي شود و خود نيز جرئت تصميم گيري ندارد. شما از اين دسته والدين نباشيد.
7- از موفقيت هاي شان قدرداني شود. بايد به آن ها اجازه داده شود تا از موفقيت هاي خود مطلع شوند، لذت ببرند و بر خود ببالند، در مقام والدين، در شادي كودكان تان سهيم شويد و براي داشتن آن ها به خود بباليد، انسان ها همواره نيازمند تأييد ديگران هستند. مهم ترين فرصت براي تأييد ديگران وقتي است كه آن ها به موفقيت هايي دست مي يابند.
8- براي آن ها فرصت هايي فراهم آوريد تا خواسته هاي شان را مطرح كنند. فراموش نكنيد كه آن ها افرادي مستقل با خواسته هاي منحصر به فرد خود هستند. حتي ممكن است فرصتي براي برآورده كردن خواسته هاي فرزندان تان فراهم نباشد، ولي وقتي به آن ها امكان بيان خواسته ها و نيازهاي شان را مي دهيد، عزت نفس آن ها را تقويت كرده ايد و به آن ها فهمانده ايد كه براي خواسته و نظرشان احترام قايل هستيد.
9- خواسته هاي تان را با آن ها در ميان بگذاريد. گفتيم رفتار جرئتمندانه برخلاف رفتار پرخاشگرانه و رفتار منفعلانه متضمن برد و باخت نيست، بلكه يك تعامل برنده- برنده است. وقتي كودكان مي آموزند كه بايد خواسته ي خود را بيان كنند، اين اصل را هم خواهند آموخت كه ديگران هم خواسته هايي دارند كه بايد آن ها را مطرح و در صورت امكان برآورده كنند.
10- به آن ها بياموزيد كه فقط مسئول رفتار خود باشند و نه رفتارهاي ديگران. بسياري از والدين فرزندان خود را به خاطر رفتار خواهر، برادر، يا رفتار خودشان مورد بازخواست قرار مي دهند. واقعيت آن است كه اگر در جهان هركس بپذيرد كه مسئول رفتار خود است، جهان هم چون بهشت خواهد شد. نيازي نيست كه افراد مسئول رفتار ديگران باشند. اگر هركسي مسئول رفتار خود باشد، مي توانيم بهشت را تجربه كنيم.
دستاورد پذيرش مسئوليت فردي، درك اين نكته است كه من اگر بتوانم خودم را تغيير مي دهم، نه اين كه سعي كنم كس ديگري را تغيير دهم. هميشه تغيير خود به مراتب آسان تر از تغيير ديگران است.
11- براي آن ها اين فرصت را فراهم آوريد كه رفتار جرئتمندانه ي شما و ديگران را ارج نهند و به آن احترام بگذارند.

حال با پاسخ گويي به پرسش هاي زير ابتدا خود را مورد ارزيابي قرار دهيد. بعد فرزندان تان را، و سپس تلاش كنيد به قوانيني كه خوانديد عمل كنيد و مطمئن باشيد اين دنياي قانونمند هم به نفع شماست و هم به نفع فرزندان تان است.
هر مورد داراي دو سؤال زير است؛ به هريك از اين دو جداگانه پاسخ « بله» يا « خير» بدهيد:
الف) آيا من به درستيِ اين قانون معتقدم؟
ب) آيا من هفته ي گذشته از اين قانون استفاده كرده ام؟
آيا من اين حق را دارم كه:

1- به خودم احترام بگذارم؟
الف) بله خير ب)بله خير
2- نيازهايم را به عنوان فردي مستقل بشناسم؟
الف)بله خير ب)بله خير
3- در توصيف احساسات و افكارم عبارت« من» را به طور صريح بيان كنم. براي مثال« من از تصميم شما خيلي ناراحتم؟»
الف)بله خير ب)بله خير
4- به خودم اجازه دهم اشتباه كنم؟
الف) بله خير ب)بله خير
5- افكار و نگرشم را تغيير دهم؟
الف)بله خير ب)بله خير
6- اعلام كنم كه« در مورد مسئله ي موردنظر، نياز به زمان دارم تا فكر كنم؟»
الف)بله خير ب)بله خير
7- به خودم اجازه دهم تا از موفقيت هايم لذت ببرم؟
الف)بله خير ب)بله خير
8- خواسته هايم را خودم بيان كنم به جاي اين كه منتظر باشم ديگران خودشان متوجه شوند؟
الف)بله خير ب)بله خير
9- بدانم كه من مسئول رفتار ديگران نيستم؟
الف) بله خير ب)بله خير
10- به ديگران و حقوق آن ها براي جرئتمند بودن احترام بگذارم و در عوض، از آن ها نيز انتظار همين برخورد را داشته باشم؟
الف) بله خير ب)بله خير

منبع مقاله:
محمدخاني، پروانه، (1388) فرزندان خجالتي يا پرخاشگر، تهران: نشر قطره، چاپ اول.) فرزندان خجالتي يا پرخاشگر، تهران: نشر قطره، چاپ اول.