بررسي موردي تأليفات ادبي قرآن پژوهان در قرن دوم و سوم هجري
اعجاز ادبي قرآن کريم و سير تطور آن
رضوان باغباني (1)
دکتر خليل پرويني
(2) دکتر محمد ابراهيم خليفه شوشتري (3)
دکتر عيسي متقي زاده (4)
چکيده
آغاز پيدايش بحث اعجاز به طور دقيق مشخص نيست؛ اما ديدگاه هاي دانشمندان قرن دوم و سوم هجري پيرامون مسائل ادبي قرآن کريم، منجر به افزايش گستره ي اين بحث و تأليف کتاب هاي مستقلي درباره ي اعجاز در قرن هاي بعد گرديد. از جمله ي اين دانشمندان مي توان به ابوعبيده معمر بن مثنّي، يحيي بن زياد فراء، جاحظ و ابن قتيبه اشاره کرد.ابوعبيده با تأليف کتاب « مجاز القرآن » و فراء با تأليف کتاب « معاني القرآن » در قرن دوم هجري گام هاي اوليه را در باب اعجاز قرآن کريم برداشته اند. هر چند اين دو دانشمند در تأليفات خود به طور مستقيم به مسأله اي اعجاز اشاره اي ننموده اند، اما با ذکر مسائل بلاغي قرآن کريم زمينه را براي طرح و گسترش انديشه هاي اعجاز ادبي قرآن کريم فراهم آورده اند.
جاحظ براي نخستين بار در قرن سوم هجري به نظريه ي نظم قرآن اشاره نموده است، وي همچنين به ردّ نظريه ي صَرفّه که استادش نظّام بيان نموده، پرداخته است.
ابن قتيبه در قرن سوم هجري کتاب « تأويل مشکل القرآن » را در دفاع از قرآن کريم و اعجاز و بلاغت آن و در پاسخ به طاعنانِ به نظم و اسلوب قرآن کريم تأليف نمود. وي با گذر از مرحله ي اشارات و نظرات به مرحله ي تأليف مستقل پيرامون اعجاز قرآن کريم و بيان وجوه آن رسيد.
اين مقاله به دنبال آن است که سهم هر يک از اين دانشمندان را در زمينه ي دانش اعجاز ادبي قرآن کريم و سير تطوّر آن روش نمايد.
1- مقدمه
از زمان نزول قرآن کريم، مسلمانان توجه خاصّي به اين کتاب بزرگ آسماني داشتند و در ابعاد مختلف آن انديشيده و نگارش هايي انجام دادند. برخي از آنان نيز زندگي و وقت خود را صرف فهم معاني قرآن کريم کرده و در اين زمينه مشهور شدند؛ از جمله ي اين افراد مي توان عبدالله بن عباس ( م 687 م ) را نام برد.چنان که واضح است در زمان نزول قرآن بيشتر عرب ها ارباب فصاحت و بلاغت بودند. قرآن کريم آنان را - که منکر قرآن و رسالت پيامبر اکرم بودند - دعوت به تحدي نمود؛ امّا بيان و نظم قرآن کريم آنان را حيران کرد و افراد بسياري به عظمت اين کتاب آسماني اعتراف کرده و ايمان آوردند. ادراک اين افراد نسبت به اعجاز قرآن کريم، فطري بود؛ زيرا آنان صاحب ذوق سليم و فصاحت و بيان بودند.
بنابراين از قرن اول هجري، همزمان با ژرف انديشي ياران پيامبر به آيات قرآني و موضع گيري کافران نسبت به قرآن کريم، زمزمه هايي پيرامون اعجاز قرآن کريم مطرح بوده و در خود قرآن کريم نيز ضمن آيات موسوم به « آيات تحدي » به اين موضوع تصريح شده است. امّا اصطلاح « اعجاز » در آن زمان و حتي تا پايان قرن دوم هجري مورد استفاده قرار نگرفته بود؛ هر چند معناي آن متعارف بود.
در نيمه ي قرن دوم هجري و همزمان با ظهور فرقه ي معتزله، سخن درباره ي اعجاز قرآن به شکل علمي و منظم آغاز گرديد ( حمصي، 1980 م: 40 ) و در نتيجه ي جريان هاي مخالف با فرهنگ اسلامي در قرن سوم، مبحث اعجاز قرآن در اين قرن توسعه ي فراواني يافت.
همزمان با پيشرفت اسلام و توجّه مردم غير عرب به آن، به تدريج مباحثي پيرامون اعجاز قرآن کريم شروع شد و مسلمانان به تدبر در قرآن کريم جهت شناخت وجوه اعجاز آن پرداختند و اين کتاب بزرگ، محور انديشه و تأليف در بين آنان گرديد. در اين زمان ادراک فطري اعجاز قرآن به ادراک علمي مبدل گشت و منحصر به تعداد خاصّي از مسلمانان گرديد که صاحب علم و دانش بودند.
2- پيشينه ي تحقيق
مسأله ي اعجاز قرآن کريم از دير زمان مورد توجه و بحث پژوهشگران قرار گرفته و مطالعات فراواني در اين زمينه انجام شده است. پژوهش هاي مرتبط با تحقيق حاضر عبارتند از:پايان نامه ها: « جهود الفراء الصرفية » تأليف محمد بن علي خيرات دغريري و « جهود الفراء الصرفية » تأليف أيمن عبدالفتاح عبدالهادي أسعد. همان گونه که از عنوان دو پايان نامه ي فوق مشخص است، به بررسي مسائل صرفي نزد فراء پرداخته اند.
« پژوهشي در مباحث بلاغي کتاب مجاز القرآن همراه با ترجمه ي فارسي آن » تأليف عذرا گلبياتي و « پژوهشي در مجاز القرآن ابوعبيده معمر بن مثنّي » تأليف زهرا کامياب. پايان نامه ي اول ترجمه ي جزء اول ترجمه ي جزء اول کتاب « مجاز القرآن » تحقيق فؤاد سزگين است و پايان نامه ي دوم ترجمه ي جزء دوم آن است و در هر دو، مختصري پيرامون حيات ابوعبيده، تعريف مجاز و حقيقت و انواع آن دو ذکر گرديده است.
کتاب ها: « فکرة إعجاز القرآن » تأليف نعيم حمصي، « أثر القرآن في تطور النقد العربي إلي آخر القرن الرابع الهجري » تأليف محمد زغلول سلام، « قضية الإعجاز القرآني و أثرها في تدوين البلاغة العربية » تأليف عبدالعزيز عبدالمعطي عرفة، « إعجاز القرآن الکريم » تأليف فضل حسن عباس، « المباحث البلاغية في ضوء قضية الإعجاز القرآني » تأليف أحمد جمال عمري، « مداخل إعجاز القرآن » تأليف محمود محمد شاکر، « اعجاز قرآن در نظر اهل بيت عصمت ( عليهم السّلام ) و بيست نفر از علماي بزرگ اسلام » تأليف رضا مؤدب، « اعجاز قرآن » تأليف رضا مؤدب.
در کتاب هاي فوق اشاراتي به مسائل مرتبط با موضوع اين تحقيق شده است. تحقيق حاضر سعي دارد به مطالعه ي دقيق و موشکافانه ي کتاب هاي تأليف شده در قرن دوم و سوم هجري در زمينه ي اعجاز قرآن کريم پرداخته و جوانب جديدي از مسائل ادبي در اين تأليفات را که منجر به گسترش پژوهش هاي اعجاز قرآن گرديد، استخراج نمايد، همچنين با ذکر نظريات ابوعبيده، فراء، جاحظ و ابن قتيبه پيرامون اعجاز ادبي قرآن کريم به کشف تأثير و تأثرات ديدگاه هاي آنان بر يکديگر بپردازد.
هدف ما در تحقيق حاضر رسيدن به سير تطور اعجاز ادبي قرآن کريم در گذر تاريخ است. از آنجا که بررسي تمام مراحل در يک مقاله امکان پذير نيست، در اين مقاله به بررسي مراحل آغازين آن در قرن دوم و سوم هجري مي پردازيم. اميد است که بتوانيم در سلسله مقالات بعدي، بقيه ي مراحل را مورد بررسي و مداقه قرار دهيم. منظور از اعجاز ادبي در اين مقاله، ابعاد بلاغي و بياني اعجاز قرآن کريم است.
3- ابوعبيده و فراء بنيان گذاران اعجاز ادبي قرآن کريم
پژوهش هاي اعجاز قرآن کريم سه مرحله را پشت سر گذارده اند: مرحله ي زمزمه ها و اشارات، مرحله ي رسائل و مرحله ي کتاب ها. کتاب « مجاز القرآن » تأليف ابوعبيده ( م 209 هـ ) و کتاب « معاني القرآن » تأليف فراء ( م 207 هـ )، تجسّم مرحله ي اوّل از مراحل مذکور هستند. در حقيقت، اين دو مؤلّف اولين پژوهشگران قرآني بوده اند که زمينه را براي طرح و گسترش مسأله ي اعجاز ادبي قرآن کريم فراهم آورده و تأثير شگرفي بر مطالعات اعجاز قرآن در زمان هاي بعد داشته اند. در اين دو کتاب، به صورت مستقيم به مسأله ي اعجاز قرآن پرداخته نشده و کلمه ي اعجاز در آن دو به کار نرفته؛ بلکه اشاراتي به آن شده است.هر چند ابوعبيده و فراء در يک زمان زندگي کرده اند، امّا ابوعبيده کتاب « مجاز القرآن » را در سال 188 هـ، يعني حدود 16 سال قبل از تأليف کتاب « معاني القرآنِ » فراء تأليف نموده است. ( آل ياسين، 1980 م: 108 ) بنابراين، جهت رعايت ترتيب زماني، تحقيق خود را با بررسي کتاب « مجاز القرآن » آغاز مي نماييم.
3 -1- کتاب « مجاز القرآن » تأليف ابوعبيده
ابوعبيده نخستين فردي است که اصطلاح « مجاز » را وضع کرده؛ اما او اين اصطلاح را به معناي تأويل و تفسير به کار برده نه به معناي مجاز در برابر حقيقت که امروزه به کار مي رود. وي کتاب « مجاز القرآن » را با مقدمه اي شروع کرده و در آن به بررسي واژگان « قرآن، سوره و آيه » پرداخته است، سپس با رعايت ترتيب آيات در سوره ها و ترتيب سوره ها در قرآن کريم، برخي از آيات قرآن را تفسير کرده است. وي در تفسير آيات قرآن کريم به احاديث نبوي و شعر و نثر بسيار استشهاد نموده است. اين کتاب اولين مرحله از مراحل تحوّل نقد و مطالعات بياني در اسلوب قرآن کريم محسوب مي شود و مرجع بسياري از کتاب هاي لغوي و ادبي است که بعداً تأليف شده اند. ( سلام، بي تا: 37 )در عصر ابوعبيده، جمعي از فرهيختگان که زبان عربي را نزد علماي نحو آموخته بودند، به بررسي اسلوب بياني قرآن کريم پرداختند و تلاش کردند با فهم قرآن به جنبه ي اعجاز آن شناخت پيدا کنند، امّا نتوانستند برخي از صورت هاي بياني و معناي بعضي از آيات و الفاظ قرآن را درک کنند. ( عرفة، 1985 م: 92 ) ابوعبيده با تأليف کتابش سعي نموده با استفاده از سبک هاي کلامي عرب و شيوه هاي آنان در بيان معاني، آيات قرآن را به ديگران تفهيم نمايد؛ زيرا احساس کرده که مردم از گذشته ي خود دور شده اند و نيازمند ارتباط زبان روز با زبان پيشينيان هستند تا امکان دسترسي به حقايق معاني آيات قرآن براي آن ها ميسّر گردد. ( طبانه، 1958 م: 17 )
به نظر مي رسد يکي از اهداف ابوعبيده در تأليف اين کتاب، دفاع از قرآن کريم و نفي شک و ترديد نسبت به آن است، هر چند وي به اين نکته اشاره اي نکرده است. برخي از دانشمندان در فهم هدف ابوعبيده از تأليف کتابش به اشتباه افتاده اند؛ عبدالقادر حسين معتقد است که هدف ابوعبيده از تأليف کتاب « مجاز القرآن » شرح لغوي الفاظ قرآن بوده نه بيان صورت هاي بياني آن. ( 1985 م: 133 ) اما با مطالعه ي کتاب « مجاز القرآن » متوجه مي شويم که مقصود اصلي ابوعبيده از تأليف اين کتاب، بررسي اسلوب ادبي قرآن کريم بوده است؛ زيرا توجه ويژه اي به مسائل بلاغي قرآن کريم داشته است.
او در آن زمان به بررسي مسائلي پرداخت که امروزه به علم معاني و بيان معروف است؛ بنابراين، کتاب « مجاز القرآن » حاوي نخستين بذرهاي پيدايش دو علم معاني و بيان است. ( بيومي، 1971 م : 47 ) وي نخستين فردي است که به وجود تشبيه، استعاره، کنايه، تقديم، تأخير، حذف و... در آيان قرآن کريم پي برده و از اين طريق به ويژگي هاي بياني قرآن کريم اشاره نموده و نخستين مباحث بلاغي را در خدمت اعجاز قرآن کريم قرار داده است. براي نمونه در تفسير آيه ي بلند مرتبه ي ( أ فمن أسّسَ بُنيانَه عَلي تَقوي مِنَّ الله وَ رِضوان خيرٌ أم مَن أسَّسَ بُنيانَه عَلي شفا جُرُفٍ هار ) ( توبه: 109 ) مي گويد: « مجاز آيه، مجاز تمثيل است؛ زيرا آن چه که ( مؤمنان ) به نام تقوا بنا نهادند، محکم تر از بنايي است که ( منافقان ) بر اساس کفر و دورويي ساخته اند؛ زيرا بناي منافقان بر لبه ي آب فرو رفته اي قرار گرفته که اطميناني به ثبات و استواري آن نيست. » ( ابوعبيده، 2006 م: 106 )
از آن چه که ابوعبيده در تفسير اين آيه ذکر کرده، روشن مي شود که وي به تشبيه اشاره کرده است. مقصود وي از اصطلاح تمثيل، همان تشبيه است. تشبيهي که در اين آيه به کار رفته، تصوير روشني از ناپايداري و تزلزل اعمال منافقان را نشان مي دهد. خداوند بلند مرتبه بناي منافقان را بر آتش جهنم به بناي کنار رود تشبيه کرده است؛ همان گونه که بناي کنار رود با آب ويران مي گردد و اثري از آن باقي نمي ماند، بناي منافقان نيز ويران گشته و در آتش جهنم فرو مي افتد.
ابوعبيده استعاره را شناخته، امّا به طور صريح به آن اشاره نکرده است. همان گونه که در تفسير آيه ي شريفه ي ( في قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللهُ مَرَضاً ) ( بقره: 10 ) گفته است: « ( مرض ) يعني ترديد و دورويي. » ( ابوعبيده، 2006: 25 ) از تفسيري که ابوعبيده براي اين آيه آورده روشن مي شود که به استعاره ي تصريحيه ي پي برده اما به صراحت آن را ذکر نکرده است؛ زيرا تشبيهِ ترديد و دورويي به بيماري، استعاره ي تصريحيه است.
شايان ذکر است که ابوعبيده در تفسير برخي از آيات قرآن، ويژگي هاي انساني را بر حيوانات و جمادات اطلاق کرده است. اين اسلوب، امروزه با نام اسلوب « تشخيص » معروف است. براي نمونه در تفسير آيه ي شريفه ي ( قالتا أتَينا طائِعين ) ( فصلت: 11 ) ذکر کرده است: « اين، مجازِ غير جانداران و حيوانات است که کارشان شبيه کار آدميان است. » ( ابوعبيده 2006: 248 )
و در تفسير آيه ي شريفه ي ( و کلّ في فلکٍ يَسبِحون ) ( يس: 40 ) گفته است: « مجازش مجاز غيرجانداراني است که در قرآن به صورت انسان به کار رفته اند. » ( ابوعبيده، 2006: 234 )
با بررسي کتاب « مجاز القرآن » مشخص گرديد که اين کتاب از جهات گوناگون حائز اهميت است: اول اين که، نخستين پژوهش لغوي مرتبط با قرآن کريم است که به دست ما رسيده است. دوم اين که، اولين مرحله از مراحل تحول نقد و بررسي هاي بياني اسلوب قرآن کريم محسوب مي شود، سوم اين که، مرجع بسياري از پژوهش هاي لغوي و ادبي در زمان هاي بعد بوده است و چهارم اين که، اين کتاب با سه علم تفسير، لغت و بلاغت در ارتباط است.
3 -2- کتاب « معاني القرآن » تأليف فراء
فراء مانند ابوعبيده کتابش را با تفسير سوره ي فاتحه آغاز نموده و به ترتيب تمام سوره هاي قرآن کريم را تفسير کرده است. او بيشتر آيات قرآن کريم را توضيح داده و مسائل صرفي، نحوي و برخي از مسائل بلاغي آن را بيان نموده است.در کتاب « معاني القرآن » مسائل نحوي و لغوي از جايگاه خاصّي برخوردار بوده و بر مسائل بلاغي و بياني غلبه دارد. با دقت نظر در کتاب « معاني القرآن » مي توان دريافت که مؤلف، تقريباً به شيوه ي ابوعبيده به بررسي مسائل ادبي قرآن کريم پرداخته است؛ امّا « دانش نحوي فرّاء در کتابش به وضوح نمايان است. » ( عرفة، 1985 م: 120 ) و توضيحات وي در تفسير آيات قرآن کريم مفصّل تر است. هر چند فراء در کتابش اشاره اي به ابوعبيده ننموده، امّا با توجه به اين مطلب که وي بعد از ابوعبيده کتابش را تأليف نموده، بعيد نيست که از او تأثير پذيرفته باشد.
وي در تفسير الفاظ مشکل قرآن کريم همان روشي را در پيش گرفته که ابوعبيده به کار برده است؛ يعني براي شرح آيات قرآن کريم به آيات ديگر، احاديث نبوي، شعر و ضرب المثل استشهاد نموده است.
يکي از نکته هاي قابل ذکر در کتاب « معاني القرآن » توجه به قرائت هاي قرآن کريم است. با بررسي اين کتاب ملاحظه مي نماييم که حاوي ميزان فراواني از قرائت هاي متواتر و شاذ است. دليل اين امر آن است که فراء اهتمام ويژه اي به ساختار نحوي در متن قرآن کريم داشته و قرائت هاي قرآني منبع مهمي از منابع نحويان محسوب مي گردد. وي مانند ابوعبيده به پاره اي از مسائل بلاغي در قرآن کريم چون تشبيه، مجاز، استعار و کنايه پرداخته است. براي نمونه در ذيل آيه ي شريفه ي ( کَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَاراً ) ( جمعه: 5 ) مي گويد: « سِفر مفردِ أسفار است و به معناي کتاب هاي بزرگ است. يهود و کساني را که اسلام نياوردند، چون از تورات و انجيل بهره مند نگرديدند، به الاغي تشبيه کرده که کتاب هاي علمي را حمل مي کند در حالي که نمي داند محتواي آن چيست. » ( فراء، 2002 م، ج 3: 57 )
فراء به وجود تشبيه در آيه ي فوق اشاره نموده، ولي نوع آن را ذکر نکرده است. اين تشبيه از تشبيهات تمثيل است که در آن وجه شبه ( رنج بيهوده بردن و بهره مند نشدن ) از امور متعدد انتزاع شده است.
با توجّه به تفاسيري که فراء براي برخي از آيات قرآن کريم ذکر نموده مي توان گفت که وي نيز مانند ابوعبيده به وجود استعاره در قرآن کريم پي برده اما اشاره ي صريحي به اصطلاح آن ننموده است. وي در تفسير آيه ي بلند مرتبه ي ( لاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ) ( بقره: 208 ) ذکر کرده است: « يعني رفتار آن را دنبال نکنيد. » ( فراء 2002، ج 1: 90 ) در اين آيه استعاره ي مصرحه وجود دارد و امر معقول به امر محسوس تشبيه شده است. وي همچنين در تفسير آيه ي بلند مرتبه ي ( إِنَّهَا لَإِحْدَى الْکُبَرِ ) ( مدثر: 35 ) مي گويد: « هاء کنايه از جهنم است. » ( فراء، 2002، ج 3، 99 )
وي مانند ابوعبيده اسلوب تشخيص را فهميده، اما به اصطلاح آن اشاره اي ننموده است. مثلاً در تفسير آيه ي شريفه ي ( إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ ) ( يوسف: 4 ) ذکر کرده که ( ساجدين ) با ( ياء و نون ) جمع بسته شده تا سجده کردن که مخصوص انس و جن است، به خورشيد و ماه و ستارگان نسبت داده شود. همان گونه که در آيه هاي بلند مرتبه ي ( وَ قَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنَا ) ( فصلت: 21 ) و ( يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ ) ( نمل: 18 ) کار آدميان به غير آدمي نسبت داده شده است. ( فراء، 2002، ج 1: 348 )
اما نکته ي مهمي که بايد به آن توجه نمود اين است که وي براي نخستين بار از هماهنگي الفاظ قرآني و نظم و ترتيب آن سخن گفته است. مثلاً در تفسير آيه ي بلند مرتبه ي ( کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا ) ( شمس: 11 ) مي گويد: « منظورش ( بطغيانها ) است؛ اما ( الطغوي ) به رؤوس آيات شبيه تر است، به همين جهت انتخاب گرديده است. » ( فراء، 2002، ج 3: 157 )
همچنين در تفسير آيات شريفه ي ( أَ لَمْ يَجِدْکَ يَتِيماً فَآوَى وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدَى وَ وَجَدَکَ عَائِلاً فَأَغْنَى ) ( ضحي: 6 - 8 ) ذکر مي کند: « منظور از ( فأغني و فآوي ) ( فأغناک و فآواک ) است و براي هماهنگيِ آغاز آيه ها، حرف کاف حذف شده است ». ( فراء 2002، ج 3: 164 )
خلاصه ي کلام پيرامون کتاب « مجاز القرآن » و « معاني القرآن » اين است که ابوعبيده و فراء با قرار دادن قرآن کريم به عنوان محور پژوهش خود تلاش نموده اند تا برخي از مسائل بلاغي آن را بيان نموده و آن را با آن چه در ادبيات عربي آمده مطابقت دهند تا از اين رهگذر به فهم درست متن قرآن کريم و درک رموز و ويژگي هاي ادبي و اسلوبي آن که هم چنان اساس تحدي و اعجاز است، کمک نمايند.
شايان ذکر است که هر دو دانشمند مذکور از عبدالله بن عباس تأثير پذيرفته و در مواضع بسياري از کتاب خود به سخنان وي استشهاد نموده اند. هر چند ابن عباس کتاب مستقلي در اين باره تأليف نکرده، ولي اشاراتي به مسائل ادبي قرآن کريم داشته است.
4- نظريه ي نظّام
قبل از اين که ديدگاه جاحظ را پيرامون اعجاز قرآن کريم مورد بررسي قرار دهيم لازم است به نظريه ي استاد وي، نظّام، اشاره نماييم؛ زيرا چنان که در بخش هاي بعد گفته خواهد شد، جاحظ با نظريه ي وي مخالفت نموده و کتابي عليه آن نگاشته است.ابراهيم بن سيار مشهور به نظّام ( م 224 هـ ) از بزرگان معتزله و نخستين فردي است که اعجاز قرآن کريم را به صورت مستقيم مورد بررسي قرار داده است. البتّه ما کتابي در اين زمينه از وي در دست نداريم. از خلال کتاب هايي که به اعجاز قرآن پرداخته اند، مي توان به آراي او در اين باره دست يافت. وي پايه گذار نظريه ي صَرفَه بوده است. خلاصه ي رأي او اين است که خداوند بلند مرتبه عرب را از مخالفت با قرآن بازداشت و قدرت اين کار را از آنان سلب نمود و اگر اين کار را نمي کرد، آنان قادر بودند مانند قرآن را با نظم و تأليف بهترين بياورند. او همچنين معتقد است که اعجاز تنها در خبر دادن از غيب صورت گرفته است. ( بغدادي، 1988 م: 129؛ همو، 1986 م: 98 ؛ و زرکشي، 2006 م: 385؛ و سيوطي، 1958 م، ج 5: 1879 )
وي معتقد است خود قرآن از نظر نظم و فصاحت و بلاغت، معجزه نيست، اما عاجز نمودن مردم از مثل آوردن براي قرآن، معجزه اي ابدي است که خداوند درباره ي قرآن اِعمال مي کند. ( فرمانيان، بي تا: 9 )
بزرگان معتزله از جمله ابوهذيل، جبّائي، إسکافي و جعفر بن حرب رأي به تکفير او داده اند. ( بغدادي، 1988 م: 121 - 120 ) تمام دانشمندان مسلمان از جمله خطابي، باقلاني، زرکشي و سيوطي نظريه ي وي را درباره ي اعجاز قرآن که به نظريه ي صرفه موسوم گرديد. ردّ کردند. ( خطابي، بي تا: 21؛ و باقلاني، 2008 م: 25 - 26 و زرکشي، 2006م: 385؛ و سيوطي، 1958 م، ج 5: 1879 )
5. ديدگاه جاحظ پيرامون اعجاز ادبي قرآن کريم
جاحظ ( م 255 هـ ) کتابي با عنوان « نظم القرآن » تأليف نموده و در آن به ردّ نظريه ي نظّام پرداخته؛ البته اين اثر مفقود شده و به دست ما نرسيده است. از خلال نظريات وي پيرامون اعجاز قرآن در کتاب هايش از جمله « الحيوان »، « البيان و التبيين » و در رسايل وي مي توان به ديدگاهش پيرامون اين مسأله دست يافت.وي درباره ي کتاب « نظم القرآن » مي گويد: « کتابي دارم که در آن آياتي از قرآن را براي شناخت تفاوت ميان ايجاز و حذف و فرق ميان اضافه ها و استعاره ها گرد آوردم. زماني که قرآن را خواندم فضل آن را در ايجاز و جمع معانيِ بسيار با الفاظ اندک دريافتم. » ( جاحظ، 1966 م، ج 3: 86 )
رافعي اين کتاب را نخستين اثر در زمينه ي اعجاز قرآن محسوب کرده و ذکر کرده که جاحظ آن را پس از انتشار مقاله ي يکي از معتزله ( نظّام )، مبني بر اين که فصاحت قرآن معجزه نيست، تأليف نمود و به تفصيل در باب فنون فصاحت و نظم آن و روش تأليف کلام در قرآن سخن گفت تا کساني که زبان شناس و سخنور نبودند دچار اشتباه نشوند. ( رافعي، 2008م، ج 2: 100 )
باقلاني ( 2008 م: 7 - 6 ) در مقدمه ي کتاب « إعجاز القرآن » درباره ي کتاب « نظم القرآن » چنين گفته است: « جاحظ کتابي در زمينه ي نظم قرآن تصنيف نموده که در آن بر گفته ي متکلمانِ پيش از خود چيزي نيفزوده و از معناي پوشيده و پنهان معجزه پرده برنداشته است. » از فحواي سخن باقلاني چنين بر مي آيد که وي کتاب « نظم القرآن » را نقد نموده و اشکالي که به جاحظ گرفته اين است که او به بررسي عميق و موشکافانه در اعجاز قرآن کريم نپرداخته است. ( 2009 م: مقدمه ص 23 )
زمخشري نيز از کتاب مذکور آگاه بوده و در مقدمه ي تفسير « کشاف » نام آن را ذکر کرده است.
پژوهشگران درباره ي ديدگاه جاحظ نسبت به اعجاز قرآن کريم اختلاف نظر دارند و دو عقيده در مورد اعجاز به وي نسبت داده اند: اعتقاد به صرفه و اعتقاد به نظم و اسلوب قرآن کريم. اين اختلاف نظرها از نظرات جاحظ پيرامون صرفه و اعجاز قرآن نشأت مي گيرد؛ چرا که در کتاب « الحيوان » هر دو نظر را ذکر نموده است. وي در خصوص نظريه ي صرفه مي گويد: « و از آن جمله است ربودن افکار عرب و بازداشتن آن ها از معارضه با قرآن، آن هم پس از اين که پيامبر، آنان را با نظم قرآن به تحدي فراخواند. به همين جهت هيچ کس را نديديم که به اين کار طمع ورزد و اگر هم طمع مي کرد، احساس تکلّف مي کرد و اگر کسي با تکلف به چنين کاري توفيق مي يافت و در ره آوردِ او کم ترين شباهت با قرآن وجود داشت، اعراب و غير اعراب و زنان و اشباه زنان، داستان را بزرگ مي کردند و کاري سخت به عهده ي مسلمانان مي افکندند و درخواست محاکمه و سازش برخي از اعراب را مي نمودند و قيل و قال ها زياد مي شد. ياران مسيلمه و ياران بني نواحه به آن چه که مسيلمه براي شان بافته بود تمسک مي جستند؛ سخناني که به گوش هر کس مي رسيد در مي يافت که او به حريم قرآن تعدّي کرده و پاره اي از آن را دزديده و خواسته که آن را هم سطح قرآن وانمود کند. پس خدا را چنين تدبيري است که بندگان او، هر چند براي معارضه ي با قرآن گرد هم آيند، نمي توانند به آن تدبير دست يابند. » ( جاحظ، 1966 م، ج 4: 89 )
عبدالغني محمد سعد برکه ( 1989 م: 62 ) معتقد است که اين سخن جاحظ با نظريه ي صرفه که استادش نظّام به آن معتقد بود، تفاوت دارد.
از فحواي سحنان جاحظ چنين بر مي آيد که وي قرآن را معجزه ي ذاتي مي داند، ولي معتقد است خداوند براي اين که آشفتگي افکار پيش نيايد، عرب را از معارضه با آن بازداشت. صرفه از منظر وي نوعي تدبير الهي براي دفع شبهه ها و ترديدهايي است که ممکن بود بين آثار انتشار يافته و در نتيجه با معارضاتي مواجه گردند که دفع آن از توان شان خارج بوده است. بنابراين، صرفه از نگاه جاحظ موجب کاهش منزلت قرآن کريم نيست و با نظريه ي استادش، نظّام، تفاوت دارد.
نظريه ي جاحظ امتياز قرآن کريم را از نظر سبک و اسلوب و شگفتي نظم و تأليف نفي نمي کند و نيز اين حقيقت را نفي نمي کند که خود قرآن کريم داراي اعجاز است؛ اعجازي که هيچ کس را توانايي آن نيست که سوره اي مانند قرآن بپردازد. ( قصاب، بي تا: 11 )
جاحظ در دنباله ي نظريه ي صرفه ي خود، به نظم بديع قرآن کريم و ناتواني بندگان در آوردنِ مانندِ آن اشاره نموده است، چنان که مي گويد: « و کتابي که بر پيامبر ما نازل شده است، خود گواه بر صداقت نظم بديعي است که هيچ کس قادر به آوردن مانند آن نيست و اين علاوه بر دلايل ديگري است که آورنده ي قرآن آن ها را آورده است. » ( جاحظ، 1966 م، ج 4: 90 ) اين سخن مؤيد اين نکته است که نظم بديع قرآن، عرب را ناتوان ساخته است.
وي در نامه اي که براي فتح بن خاقان نوشته چنين مي گويد: « برايت نامه اي نوشتم و در آن تلاش فراوان نمودم و در استدلال درباره ي قرآن و پاسخ عيب جويان به جايي رسيدم که براي فردي چون من امکان پذير بود؛ بنابراين در هيچ موردي اشکالي باقي نگذاشتم، نه براي گروه رافضه (5)، نه براي اهل حديث، نه براي گروه حشويّه (6)، نه براي کافري که کفر خود را اظهار مي نمايد، نه براي منافق ذليل و نه براي اصحاب نظّام و کساني که بعد از وي ظاهر شده و گمان کردند که قرآن حق است اما حجت نيست و از طرف خداوند نازل شده اما مورد استدلال و برهان قرار نمي گيرد. به اين ترتيب گمان مي کنم که محبتم را نسبت به تو به کمال رساندم و تقاضاي تو را انجام دادم؛ ولي نامه اي از سوي تو دريافت نمودم که در آن يادآور شده بودي که منظورت از سفارش در نوشتن نامه، استدلال براي اثبات نظم قرآن نبوده، بلکه براي اثبات خلق قرآن بوده است. سؤالت مبهم بود و بنا نداشتم درباره ي مسأله ي تو تأليفي انجام بدهم؛ از اين رو براي تو سخت ترين، سنگين ترين، طولاني ترين و مشکل ترين نامه را از نظر معنا به رشته ي تحرير درآوردم. » ( جاحظ، 1933 م: 148 )
از متون فوق چنين بر مي آيد که جاحظ کتابي را به سخن درباره ي نظم قرآن اختصاص داده و در آن با نظريات نظّام و پيروانش مخالفت کرده و برخلاف نظّام، حجت قرآن را در گيراييِ نظم آن داشته است.
جاحظ در قرآن، متني ادبي را مي بيند که از نظر شکل و مضمون از دايره ي تمام انواع متون ادبي معروف بيرون است و تعريف ادبي قرآن، يعني قرآني که اعجازش در نظم و تأليف آن نهفته باشد. وي درباره ي نظم، صاحب نظر است و زماني که درباره ي دو عنصر معنا و لفظ سخن مي گويد، به بحث هاي تحليلي و تشريحي مي پردازد و در صدد توضيح و بيان بر مي آيد و هرگز به يک نگاه جزئي و کوتاه که از لفظ فهميده مي شود يا معنا آن را در بر مي گيرد، نمي پردازد. ( الجويني، 1387 هـ. ش: 311 )
حناوي ( 1984 م: 99 ) معتقد است جاحظ از پژوهشگراني است که ايمان عميقي به اعجاز بياني قرآن کريم داشته است. محمد کرد علي ( 1969 م: 308 ) نيز درباره ي وي گفته است: « از نشانه هاي اعجاز قرآن، ايمان جاحظ به آن است. »
از آنجا که بيشتر نظريات جاحظ بر محور نظم قرآن کريم مي چرخد و همچنين کتابي با عنوان « نظم القرآن » تأليف نموده و در بقيه ي کتاب ها و رسايل خود نيز به اعجاز نظم و بلاغت قرآن کريم اشاره نموده، مي توان او را از معتقدان به اعجاز قرآن محسوب نمود.
جاحظ از لحاظ بلاغت ضرب المثل است. وي در کتاب « الحيوان » و « البيان و التبيين » به بررسي مباحث بلاغي مانند تشبيه، استعاره، مجاز و ايجاز پرداخته و شواهد بسياري از قرآن کريم براي آن ذکر نموده تا از اين رهگذر به شيوه هاي بياني قرآن کريم و برتري آن بر کلام بشر اشاره نمايد. ليکن مسائل بلاغي در کتاب هاي وي در ميان مسائل ديگر پراکنده است. به هر حال، وي نخستين فردي است که پايه هاي نظريه ي نظم قرآن را بنا نهاده و پژوهشگران متأخر بر اساس نظرات او ديدگاه هاي خود را پيرامون نظم قرآن بيان نموده اند.
6- ابن قتيبه و ديدگاه وي پيرامون اعجاز قرآن کريم
ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتيبه دينوري ( م 276 هـ ) از مفسران، اديبان و مورخان بزرگ قرن سوم هجري است. وي کتاب « تأويل مشکل القرآن » را در دفاع از ساحت مقدس قرآن کريم و برطرف نمودن شک و شبهه ها پيرامون اين کتاب بزرگ آسماني تأليف نمود. اين کتاب شامل يک مقدمه و پانزده بخش بوده و از نخستين کتاب هايي است که به مسائل بلاغي قرآن اهتمام ويژه اي داشته است.ابن قتيبه تلاش نموده از راه مجاز، استعاره و مباحث بلاغي ديگر ثابت نمايد که ناداني طاعنان به نظم و اسلوب قرآن کريم و عدم آگاهي آنان از کاربردهاي گوناگون زبان عربي، موجب اظهار مطالب نادرست پيرامون اين کتاب بزرگ گرديده است.
او با گذر از مرحله ي اشارات و نظرات به مرحله ي تأليف پيرامون يک موضوع کامل رسيد و به بيان جنبه هاي اعجاز قرآن کريم و عناصر بلاغي و اسلوبي آن پرداخت. اين نکته را بايد در نظر داشت که نظريات دانشمندان قبلي محدود به اشاراتي بود که در تصنيفات و تأليفات خود آورده بودند.
وي در مقدمه ي کتابش ديدگاه خود را درباره ي اعجاز قرآن کريم چنين بيان مي نمايد: « طمع نيرنگ کاران را با معجزه ي تأليف ( قرآن ) از آن قطع گرداند و با شفگتيِ نظم، آن را از نيرنگ هاي رياکاران نمايان ساخت. آن را به گونه اي قرار داد که با زياد خواندنش، خستگي ايجاد نمي شود و شنيدنش گوش خراش نيست و با طراوت است؛ به طوري که از کثرت تکرار فرسوده نمي گردد و با کلام بشر تفاوت دارد. شگفتي هاي آن تمام ناپذير است، سودمند است و فايده هايش قطع نمي گردد و کتاب هاي پيشين به دست آن منسوخ گشته است. معانيِ بسيار را در الفاظ اندکي گردآورده است. » ( ابن قتيبه، 2007 م: 11 )
چنان که از سخنان ابن قتيبه مشخص است، وي نظم دقيق کلمات، چينش صحيح آن با معانيِ بسيار و الفاظ اندک، نظام صوتي و موسيقيِ دل نشين، هماهنگيِ داخلي آيات و سازگاري حروف را به عنوان وجوه برتر اعجاز قرآن کريم ذکر نموده است.
عناصر زيبايي شناسيِ نظم قرآن کريم از نظر ابن قتيبه، از سه جهت است:
1-الفاظ، که آهنگي زيبا و نظام صوتي بديعي دارند.
2-معاني اصلي، که حاوي علوم خارج از دست بشر است.
3-معاني بلاغي، که اساس آن دقت در تعبير و زيبايي در به تصوير کشيدن است و با اسلوبي زيبا خيال را بر مي انگيزد. ( حناوي، 1984 م: 101 )
او همچنين به اين نکته اشاره نموده که خداوند، قرآن کريم را معجزه ي حضرت محمد ( صلي الله عليه و آله و سلم ) قرار داد؛ همان گونه که معجزه ي پيامبران ديگر را چيزهايي ديگري قرار داد. معجزه ي حضرت موسي، شکافتن دريا و... و معجزه ي حضرت عيسي، زنده کردن مردگان و... بود. حضرت محمد نيز کتابي داشت که اگر انس و جن گرد آيند تا مانند آن را بياورند، قادر به اين کار نخواهند بود. ( ابن قتيبه، 2007 م: 17 )
در تعريفي که ابن قتيبه در بخش نخست کتابش براي اسلوب مجاز ذکر کرده، آن را بر تمام فنون سخن اطلاق نموده است. چنان که مي گويد: « عرب ها مجازهايي در کلام به کار مي برند که معناي آن روش هاي سخن و سبک هاي آن است. استعاره، تمثيل، قلب، تقديم، تأخير، حذف، تکرار، إخفا، اظهار، تعريض ( اشاره )، افصاح ( بي پرده سخن گفتن )، کنايه، ايضاح، خطاب مفرد براي جمع، خطاب جمع براي مفرد، خطاب مفرد و جمع براي مثني، از لفظ خصوص معناي عموم قصد کردن و از لفظ عموم معناي خصوص اراده کردن از چيزهايي است که در زبان عرب وجود دارد. قرآن به تمام اين روش ها نازل شده است؛ بنابراين کسي نمي تواند آن را به زبان ديگري ترجمه کند، همان طور که انجيل از زبان سرياني به زبان حبشي و رومي ترجمه شد و تورات و زبور و بقيه ي کتاب هاي آسماني به عربي ترجمه شدند، زيرا عجم در مجاز ( شيوه هاي سخن ) به گستردگيِ عرب نيست. » ( همان: 22 )
از فحواي سخن ابن قتيبه چنين بر مي آيد که هيچ کس قادر به آگاهي يافتن از اسرار اعجازِ قرآن کريم و فهم اسلوب و معاني آن نيست؛ مگر اين که به اسلوب هاي زبان عربي و فنون بيانيِ آن واقف باشد.
با بررسي کتاب « تأويل مشکل القرآن » متوجه مي شويم که ابن قتيبه در برخي از آيات، صور بياني ديگر را استعاره محسوب نموده است. مثلاً آيات بلند مرتبه ي ( وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ اللَّيْلَ لِبَاساً ) ( فرقان: 47 ) و ( هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ ) ( بقره: 187 ) را در باب استعاره ذکر نموده، حال آن که در اين آيات تشبيه وجود دارد؛ زيرا مشبّه و مشبّه به در آن موجود است. همچنين آيه ي شريفه ي ( فَلاَ تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَ لاَ تَنْهَرْهُمَا ) ( اسراء: 23 ) را استعاره در نظر گرفته است؛ در حالي که کنايه از نيازردن پدر و مادر است. دليل اين امر آن است که در زمان ابن قتيبه هنوز علم بلاغت و دو شاخه ي مهم آن يعني معاني و بيان وضع نشده بود؛ بنابراين برخي از صور بياني از جمله مجاز دربرگيرنده ي تمام صور در علم بيان بوده و با مجاز در دوره هاي بعد تفاوت اساسي داشته و فراگيرتر است.
نکته ي شايان ذکر در اين کتاب آن است که با توجه به اهميت تشبيه در بين صور بياني، ابن قتيبه بخشي را به آن اختصاص نداده، اما در تفسير برخي از آيات به آن اشاره نموده است. براي نمونه در تفسير آيه ي شريفه ي ( إِنَّهَا تَرْمِي بِشَرَرٍ کَالْقَصْرِ * کَأَنَّهُ جِمَالَةٌ صُفْرٌ ) ( مرسلات: 32 -33 ) چنين بيان نموده که ( شرر ) در ابتدا به ( قصر ) تشبيه شده سپس در رنگش به رنگ شتران تشبيه شده است. ( ابن قتيبه، 2007 م: 194 )
با بررسي و استقصاي دقيق کتاب « تأويل مشکل القرآن » مشخص گرديد که ابن قتيبه از دانشمندان پيشين خود، به ويژه از ابوعبيده و فراء، تأثير فراواني پذيرفته است. وي در مواضع بسياري از کتابش به نقل از ابوعبيده پرداخته است. براي نمونه ذکر مي نمايد که ابوعبيده در آيه ي شريفه ي ( وَ مَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثَى ) ( ليل: 3 ) « ما » را به « مَن » تفسير نموده است. ( ابن قتيبه، 2007 م: 285 ) (7)
ابن قتيبه همچنين در تفسير بسياري از آيات قرآن کريم به سخنان فراء استشهاد نموده است. مثلاً در تفسير آيه ي بلند مرتبه ي ( وَ إِنَّا أَوْ إِيَّاکُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ ) ( سبأ: 24 ) مي گويد: « معناي آيه اين است: به درستي که ما گمراهان يا هدايت شدگان هستيم، شما نيز گمراهان يا هدايت شدگان هستيد. در حالي که خداوند بلندمرتبه مي داند که فرستاده اش هدايت شده و مخالفش گمراه است. همان گونه که تو به فردي که به تو دروغ مي گويد و مخالف توست مي گويي: همانا يکي از ما دو نفر دروغگوست؛ در حالي که منظورت اوست. بنابراين به گونه اي غير صريح او را دروغگو مي شماري. فراء اين چنين گفته است. » ( ابن قتيبه، 2007 م: 167 ) (8 ). هر چند بيشترِ مسائل بلاغي که ابن قتيبه در کتابش ذکر نموده، در آثار دانشمندان پيش از وي نيز به چشم مي خورد، امّا وي اين مسائل را در قالبي نو و به شکلي منظّم در بخش هاي جداگانه در کتابش گرد آورده است. بدين ترتيب، وي نقش مؤثّري در پيشرفت پژوهش هاي اعجاز ادبي قرآن کريم داشته است.
نتيجه
-کتاب « مجاز القرآن » تأليف ابوعبيده و کتاب « معاني القرآن » تأليف فراء، از نخستين کتاب هايي هستند که درباره ي مسائل ادبي قرآن کريم نگاشته شده اند.-ابوعبيده و فراء برخي از اصطلاح هاي بلاغي را در کتاب هاي خود به کار برده اند. هر چند آنان مفهوم علمي روشني براي آن مشخّص نکرده اند، امّا همين اصطلاح ها اساس کار دانشمندان بعدي در معيّن نمودن مفهوم هاي دقيقي براي آن ها گرديد.
-هدف ابوعبيده و فراء از تمرکز بر مسائل بلاغي قرآن کريم اين بوده که به اعجاز ادبي اين کتاب بزرگ و برتري آن بر ادبيات عربي از نظر نظم و اسلوب اشاره نمايند.
-ابوعبيده و فراء در تفسير آيات قرآن کريم از عبدالله بن عبّاس تأثير پذيرفته اند.
-جاحظ نخستين فردي است که کتابي با عنوان « نظم القرآن » در ردّ نظريه ي صرفه ي نظّام تأليف کرده است. هر چند اين کتاب مفقود است، اما نظريات وي در بقيه ي کتاب ها و رسايلش نمايانگر اعتقاد وي به اعجاز نظم و بلاغت قرآن کريم است.
-ابن قتيبه نخستين فردي است که کتابش را فصل بندي کرده و هر يک از مسائل بلاغي را در بخشي جداگانه مورد بررسي قرار داده است. وي نظم دقيق کلمات، چينش صحيح آن با معانيِ بسيار و الفاظ اندک، نظام صوتي و موسيقيِ دل نشين، هماهنگيِ داخلي آيات و سازگاري حروف را به عنوان وجوه برتر اعجاز قرآن کريم ذکر نموده است.
-ابن قتيبه در برخي از آيات، صور بيانيِ ديگر را استعاره محسوب نموده است. همچنين، با توجه به اهميت تشبيه در بين صور بياني، بخشي را به آن اختصاص نداده است.
-ابن قتيبه از دانشمندان پيشين خود، به ويژه از ابوعبيده و فراء، تأثير فراواني پذيرفته و در مواضع بسياري به سخنان آنان استناد نموده است.
-نتيجه ي کلي به دست آمده از تحقيق حاضر اين است که پژوهشگران فوق با بررسي مسائل ادبي قرآن کريم تأثير قابل توجّهي در شکل گيري مبحث اعجاز قرآن در پژوهش هاي قرآنيِ قرون بعد داشته اند؛ به گونه اي که بسياري از دانشمنداني که درباره ي اعجاز قرآن به مطالعه پرداختند، کتاب هاي خود را بر اساس اين پژوهش ها تأليف نمودند.
پينوشتها:
1. دانشجوي دکتراي رشته ي زبان و ادبيات عربي دانشگاه تربيت مدرس.
2. دانشيار دانشگاه تربيت مدرس.
3. دانشيار دانشگاه شهيد بهشتي
4.استاديار دانشگاه تربيت مدرس.
5. رافضه: فرقه اي از شيعه که رهبر خود را در جنگ تنها گذاشتند.
6. حشويّه: گروهي که به ظاهر قرآن اکتفا مي کردند.
7. براي اطلاع از نمونه هاي ديگر به صفحات 86، 125، 146، 159، 212، 266 و 306 کتاب « تأويل مشکل القرآن » ( 2007 م )، بيروت: دار الکتب العلمية، ط 2، مراجعه فرماييد.
8. براي اطلاع از نمونه هاي ديگر به صفحات 129، 130، 135، 139، 144، 145، 187، 189، 285، 293، 294 و 295 منبع پيشين مراجعه شود.
-قرآن کريم.
1-آل ياسين، محمد حسين. ( 1400 هـ/1980 م ). « الدراسات اللغوية عند العرب إلي نهاية القرن الثالث »، بيروت: دار مکتبة الحياة، ط 1.
2-ابن قتيبة، ابو محمد عبدالله بن مسلم، ( 2007 م ). « تأويل مشکل القرآن »، بيروت:
3-أبوعبيدة، معمر بن المثنّي التيمي. ( 2006 م ). « مجاز القرآن »، تحقيق: أحمد فريد المزيدي، بيروت: دار الکتب العلمية، ط 1.
4-باقلاني، ابوبکر محمد بن الطيب، ( 2008 م ). « إعجاز القرآن »، بيروت: دار الکتب العلمية، ط 2.
5-برکة، عبدالغني محمد سعد. ( 1409 هـ/1989 م ). « الإعجاز القرآني وجوهه و أسراره »، قاهرة، مکتبة وهبة، ط 1.
6-بغدادي، ابومنصور عبدالقاهر بن طاهر بن محمد. ( 1409 هـ/ 1988 م ). « الفرق بين الفرق »، تحقيق: محمد عثمان الخُشت، قاهرة: مکتبة ابن سينا.
7-.......، ..................... ( 1986م ). « الملل و النحل »، تحقيق: ألبير نصري نادر، بيروت: دار المشرق.
8-البيومي، محمد رجب. ( 1971 م ). « خطوات التفسير البياني للقرآن الکريم »، مصر: الشرکة المصرية.
9-جاحظ، عمروبن بحر. ( 1385 هـ / 1996 م ). « الحيوان »، تحقيق: عبدالسلام محمد هارون، مصر: مکتبة و مطبعة مصطفي البابي الحلبي و أولاده، ط 2.
10-...... ،.................. ( 1352 هـ/ 1933 م ). « رسائل الجاحظ »، هي رسائل منتقاة مِن کُتُبِ الجاحظ جمعها و نشرها حسن السندوبي، مصر: مطبعة الرحمانية، ص 1.
11-الجويني، مصطفي صاوي، ( 1387 هـ ش ). « شيوه هاي تفسيري قرآن کريم »، مترجم: موسي دانش و حبيب روحاني، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوي، ط 2.
12-حسين، عبدالقادر ( 1985 م ). « القرآن و الصورة البيانية »، بيروت: عالم الکتب، ط 2.
13-الحمصي، نعيم. ( 1400 هـ / 1980 م ). « فکرة إعجاز القرآن منذ البعثة النبوية حتي عصرنا الحاضر »، بيروت: مؤسّسة الرسالة، ط 2.
14-الحناوي، المحمدي عبدالعزيز، ( 1404 هـ / 1984 م ). « دراسات حول الإعجاز البياني في القرآن »، قاهره: دار الطباعة المحمدية، ص 1.
15-خطابي، ابوسليمان حمد بن محمد بن ابراهيم. ( بي تا ). « بيان إعجاز القرآن »، في ضمن کتاب « ثلاث رسائل في إعجاز القرآن »، تحقيق: محمد خلف الله و محمد زغلول سلام، مصر: دارالمعارف.
16-رافعي، مصطفي صادق. ( 1429 هـ / 2008 م ). « تاريخ آداب العرب »، الجزء الثاني، بيروت: دار الکتاب العربي.
17-رماني، ابوالحسن علي بن عيسي. ( بي تا ). « النکت في إعجاز القرآن »، في ضمن کتاب « ثلاث رسائل في إعجاز القرآن »، تحقيق: محمد خلف الله و محمد زغلول سلام، مصر: دارالمعارف.
18-زرکشي، بدرالدين محمد بن عبدالله. ( 2006 م ). « البرهان في علوم القرآن »، تحقيق: ابوالفضل الدِمياطي، دارالحديث.
19-زمخشري، محمود بن عمر. ( 1430 هـ/ 2009 م ). « تفسير الکشاف »، بيروت: دارالمعرفة، ط 2.
20-سلام، محمد زغلول، ( بي تا )، « أثر القرآن في تطور النقد العربي إلي آخر القرن الرابع الهجري »، مکتبة الشباب، ط 1.
21-سيوطي، عبدالرحمن بن ابوبکر، ( 1426 هـ ). « الإتقان في علوم القرآن »، المدينة المنوّره: مکتبة الملک الفهد الوطنية.
22-طبانة، أحمد بدوي. ( 1958 م ). البيان العربي »، مصر: مطبعة الرسالة، ط 2.
23-عرفة، عبدالعزيز عبدالمعطي. ( 1985 م ). « قضية الإعجاز القرآني و أثرها في تدوين البلاغة العربية »، بيروت: عالم الکتب، ط 1.
24-فراء، يحيي بن زياد بن عبدالله. ( 1423 هـ / 2002 م ). « معاني القرآن »، بيروت: دار الکتب العلمية، ط 1.
25-فرمانيان، مهدي. ( بي تا ). « اعجاز قرآن از ديدگاه معتزله »، نشريه ي هفت آسمان.
26-قصاب، وليد. ( بي تا ). « اعجاز از ديدگاه جاحظ »، مترجم: محمد باقر حجتي، نشريه ي مجله ي حقوقي و قضايي دادگستري.
27-کرد علي، محمد، ( 1388 هـ / 1969 م ). « أمراء البيان »، بيروت، ط 3.
منبع مقاله :
فصلنامه ي لسان مبين ( پژوهش ادب عربي ) ( علمي - پژوهشي ) سال سوم، دوره ي جديد، شماره ي هفتم، بهار 1391، صص 46 تا 63.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}