نويسنده: علي محمدي آشناني




 

در جامعه ي آرماني قرآن، نهاد آموزش و پرورش و فرهنگ داراي ويژگي هاي ذيل است:

الف) آموزش و تعليم و تربيت هاي ضروري و گسترده

در جامعه ي آرماني، جايگاه علم و دانش، تعليم و تربيت، به خوبي شناخته شده است، بر اساس فرموده ي اميرالمؤمنين (عليه السّلام)، ريشه ي هر شقاوت و بدبختي، جهالت است: « الجَهلُ مَعدنَ الشرِ وأصلُ کلِّ شرّ. » (1) لذا هرگز دانا و جاهل، در اين جامعه، يکسان محسوب نمي شوند. (2)
هم چنين در اين جامعه، کسب معرفت ديني و فراگيري مستمرّ دانش مورد نياز، يک مسئوليت همگاني و عام محسوب مي شود و صرفاً به دانش آموزان، دانشجويان و طلاب و مراکز آموزشيِ حوزه و دانشگاه محدود نمي شود. هم چنان که کسب معرفت ديني، فقط به علوم حصولي که از طريق تحصيل کلاسيک و مراجعه به معلم و استاد حاصل مي شود، منحصر نمي گردد، بلکه کوشش براي کسب علوم حضوري که با تفکر در آيات الهي از يک سو و تزکيه ي نفس از سوي ديگر به دست مي آيد، از سوي تمام آحاد جامعه دنبال مي شود.
آري، در جامعه ي آرماني، کسب علم و دانش، استفاده از محضر عالمان رباني، مطالعه ي متون ديني و تدبر در آن، وظيفه ي افراد خاصي نيست، بلکه همگان در آن مشارکت مي نمايند، زيرا در اين جامعه اگر کسي نه عالم باشد و نه متعلِّم، ارزش اجتماعي چنداني نخواهد يافت. (3)
موضوع مورد تعليم در درجه ي نخست، توحيد و بندگي خالصانه ي خداوند است، زيرا برابر آيات قرآن که غايت خلقت جهان و انسان را دست يابي به معرفت و عبوديت الهي مي داند، آحاد جامعه ي اسلامي بايد بيش از هر چيز و نيز از گهواره تا گور براي تحصيل اين کيمياي سعادت، رسيدن به اين اکسير اعظم و معرفت گران بها تلاش کنند. پس از توحيد، ساير علوم مورد نياز ديني، تربيتي، اقتصادي، سياسي و... در درجه ي بعد تعليم داده مي شود.
گفتني است در جامعه ي آرماني، علوم تجربي نيز علوم ديني محسوب مي گردد، زيرا همه بيانِ افعال خداوند است و آموزش آن نيز جهتِ الهي دارد، همان گونه که علوم ديني خاص، مثل الهيات و فقه، بيان قول خدا و داراي جهتِ الهي است. به ديگر سخن، فيزيک و شيمي و زيست شناسي، نجوم و...، براي شناخت آن است که خدا چه کرد. و آموختن علوم ديني براي شناخت آن است که خدا چه گفت. و هر دو راهي براي گشودن چشم به ملکوت و باطن جهانِ هستي است که خداوند، آدميان را بدان فرا خوانده است:
( أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‌ءٍ )؛ (4)
آيا در ملكوت آسمانها و زمين و هر چيزى كه خدا آفريده است، ننگريسته‏اند؟
بر اين اساس، در آموختن، پژوهش و تدريس همه ي علوم، دانشجويان و دانش آموزان، نه تنها با ابعاد پديده هاي مادي يا دانش هاي نقلي آشنا مي شوند، بلکه با ماوراء طبيعت نيز مرتبط مي گردند.
در جامعه ي آرماني، افزون بر آن که تعليم و تعلمِ معارف الهي و علومِ تجربيِ خدا محور، تزکيه را به دنبال دارد و اگر کسي به راستي، حقيقتِ علم را جست و جو کند، به تهذيب نفس و ارتقاي اخلاقي نيز، نائل مي آيد، تعليم با پرورش انساني و تزکيه همراه است. بدين سان در تعليمِ همه علوم و معارف الهي و تجربي، همواره اصل تقدمِ تزکيه بر تعليم، مورد توجه قرار مي گيرد تا مبادا علم، به چراغي در دست زنگيِ مست بدل شود که او راحت تر به ستم و چپاول بپردازد، زيرا افزايش دانش بدون کسب طهارت اخلاقي، مي تواند منشأ فساد و انحطاط گردد:
چو دزدي با چراغ آيد *** گُزيده تر بَرَد کالا (5)
بر همين اساس است که در جامعه ي آرماني، علوم تنها به علوم حصولي اطلاق نمي شود و شيوه ي آموختن نيز به حضور در کلاس و درس منحصر نمي شود، زيرا قرآن کريم که خشيت الهي را صرفاً وصف عالمان راستين، بيان مي دارد، (6) مسير آن را نه فقط توجه به علوم طبيعي و نه تنها پرداختن به علوم الهي مصطلح، بلکه نيايش شبانه، اميد به رحمت الهي و توجه به آخرت مي شناساند:
( أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِداً وَ قَائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبَابِ‌ )؛ (7)
آيا چنين كسى بهتر است يا آن كسى كه او در طول شب در سجده و قيام اطاعت خدا مى‏كند و از آخرت مى‏ترسد و رحمت پروردگارش را اميد دارد؟ بگو: « آيا كسانى كه مى‏دانند و كسانى كه نمى‏دانند يكسانند؟ » تنها خردمندانند كه پندپذيرند.
مفهوم اين نکته آن است که آموختنِ علم طبيعي بايد زمينه ساز علم و معرفت نسبت به علم و قدرت الهي بوده و هرگونه جهان شناسي بايد بستر خداشناسي باشد. اين نکته بايد در نظام نامه ي آموزش و پرورش و آموزش عالي، از متون درسي گرفته تا شيوه و تدريس معلمان و استادان مدّ نظر قرار گيرد تا تحول لازم و اساسي در جامعه ي اسلامي رخ دهد و تبديل جامعه ي کنوني به جامعه ي آرماني نهايي را ميسور سازد.
بر اين اساس در جامعه ي آرماني، دانستن خود هدف نهايي نيست، بلکه هدفي مياني است که براي تحقق معرفت الهي و تأمين رفاه و آسايش مردم در سايه ي اقامه عدل در جامعه ي اسلامي ارزش و اهميت لازم را پيدا کرده است.
در جامعه ي آرماني قرآن، آموزش و پرورش، انتقال برخي مفاهيم به ذهن دانش پژوهان را پي نمي گيرد، بلکه ساز و کار و متد آن به گونه اي برنامه ريزي شده که تفکر را بر مي انگيزد و تعقل و خردورزي را به دانش آموزان و دانشجويان ياد مي دهد، زيرا به تصريح قرآن، نجات و رهيدن از جهنم، با خردورزي فراهم مي شود، چه اهل دوزخ، علت اساسي جهنمي شدن خود را نينديشدن و نشنيدن حقيقت ذکر مي کنند:
( وَ قَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ )؛ (8)
و گويند: اگر شنيده و پذيرفته بوديم يا تعقّل كرده بوديم در ميان دوزخيان نبوديم.
گفتني است که دانش در جامعه ي آرماني، چنان گسترشِ کمّي و کيفي بالا و والايي دارد که يکي از جلوه هاي برتري جامعه ي آرماني قرآن، برتري علمي آن است، زيرا تنها با تفوّق علمي است که مي توان از جهات فرهنگي، تربيتي، اجتماعي، سياسي، نظامي و... بر جوامع ديگر برتري يافت، چرا که جوامع عقب مانده از لحاظ علمي، ناچارند به سيادت جوامع برتر تن در دهند و دست نياز به سوي آنان بگشايند.

ب) ادبيات و هنر

در جامعه ي آرماني، هنر نيز هم چون علم براي ايفاي رسالت الهي انسان و معرفت و توجه يافتن آدميان به خداوند و زمينه سازي براي اقامه ي عدالت و دفاع از مظلومان و ستم ديدگان به کار مي آيد. به همين جهت ادبيات و هنر در جامعه ي آرماني، داراي تعهد، رسالت و جهتِ الهي، توحيد محور، تعهد آفرين، انسان ساز و ظالم ستيز است و از بيهوده گويي، هرزگي، ايجاد فساد و تباهي به دور.
در نگرش افرادِ جامعه ي قرآني، هنرِ لائيک، غير متعهد، پوچ گرا، سرگردان و سرگرمي آفرين و بدون دغدغه نسبت به عدالت و بدون واکنش در برابر ستمگران ارزشي ندارد، بلکه ضد ارزش و مورد نکوهش است زيرا هنر اين چنيني، ابزارِ دست گمراهان و غافلان خواهد شد.
گفتني است قرآن در ميان شاخه هاي گوناگون هنر، به شعر توجه ويژه اي مبذول داشته و سه ويژگي براي شاعران و هنرمندانِ غير متعهد، بيان مي دارد که مي تواند معيار ارزيابي هنرهاي ديگر را نيز از آن به دست آورد:
( وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الغاوُنَ * أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي کُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ‌ * وَ أَنَّهُم يَقوُلُونَ ما لا يَفعَلُونَ * إِلّا الَّذيِنَ آمَنُوا وَ عَمِلوا الصّالِحاتِ وَ ذَکَروُا اللَّهَ کَثِيراً وَ انتَصَرُوا مِن بَعدِ ما ظُلِمُوا )؛ (9)
و شاعران را گمراهان پيروي مي کنند. آيا نديده‏اى كه آنان در هر واديى سرگردانند؟ و آنانند که چيزهايي مي گويند که انجام نمي دهند. مگر کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده و خدا را بسيار به ياد آورده، پس از آن که مورد ستم قرار گرفته اند، ياري خواسته اند.
مفادِ آيات پيش گفته آن است که شعري که شاعرِ آن از سرمايه ي ايمان و عمل صالح محروم باشد و شعر او تجلي عقايد پاک، صلاح، معنويت و ارزش هاي اخلاقي و عملي او و به منظور برانگيختن دفاع از مظلومان نباشد، شعر متعهد نيست و مورد اعتنا قرار نمي گيرد.
اين آيات سپس با استثناي شاعران مؤمن و شايسته، شعر و هنر متعهد و انقلابي را مي ستايد و امکان پرورش و تربيت شاعر و هنرمنداني را که از چهار ويژگي « ايمان، عمل صالح و ذکر کثير، واکنش در برابر ستمگران براي احقاق » برخوردار و از سه خصلت « سرگشتگي در هر وادي، تبعيت گمراهان از ايشان، عمل نکردن به سخن خود »، دور باشند، ميسور بلکه لازم مي داند.
علامه طباطبايي ذيل آيات فوق مي فرمايد:
ايمان و عمل صالح، انسان را از رد کردن حق و تبعيت از باطل باز مي دارد و « ذکر کثير » انسان را مورد عنايت خاص خداوند متعال قرار مي دهد به گونه اي که چنين انساني به امر حقي که مورد رضاي الهي است، روي مي آورد و از باطلي که خدا نمي پسندد، دوري مي جويد. بنابراين، آنچه در وصف شعراي غير مؤمن از آيات آمده، براي شعراي مؤمن و صالح نخواهد بود. (10)
اين نگاه مي تواند ما را به نگرش قرآن در مورد گونه هاي ديگر هنر رهنمون کند، زيرا بدين سان مي توان گفت از نظر قرآن، هنرمندِ آرماني، هنرمندي است که اوّلاً از چنان ايمان عميق و تعهد ديني برخوردار باشد که او را به انجام نيکي ها و ياد فراوان خداوند وادارد. ثانياً چنان روحيه ي حماسي و شعور انقلابي داشته باشد که در برابر ظلم دم فرو نبندد و ديگران را به ياري مظلومان طلبد.

ج) رسانه هاي عمومي

در هر جامعه، رسانه ها، به ايفاي سه رسالت اطلاع رساني، تبليغ و نقد و بررسي امور مي پردازند. اين کارکردها، در جامعه ي مورد نظر قرآن نيز با تفاوت هايي وجود دارد:
1. در زمينه ي رسالت نخست، در اين جامعه، اطلاع رساني بر اساس اولويت ها و بر اساس اصلِ صداقت، صورت مي پذيرد، زيرا بر اساس آيات قرآن، ورود و خروج انسان در هر کار بايد از ابتدا تا انتهاي آن صادقانه باشد:
( وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَاناً نَصِيراً )؛ (11)
و بگو : پروردگارا، مرا در هر كارى به طرز درست داخل كن و به طرز درست خارج ساز، و از جانب خود براى من تسلطى يارى‏بخش، قرار ده.
بدين سان رسانه هاي عمومي، با صداقت محض به اطلاع رساني مي پردازند و از نشر اخبار و مطالب دروغ يا تحريف آن ها، بيان مبالغه آميز يا جانبدارانه براي اغراض سياسي يا شخصي پرهيز مي کنند.
2. برخلاف بسياري از جوامع که رسانه هاي عمومي، هيچ گونه مسئوليتي براي خود در زمينه ي ترويج و تبليغ آموزه هاي ديني و ارزش هاي معنوي احساس نمي کنند و حتي براي جلب مخاطب بيشتر، چه بسا در جهت معکوس گام بر مي دارند، در جامعه ي آرماني، رسانه ها از ظرفيت وسيع، نفوذ عميق و تأثير تحول بخش خود در راه اهداف والاي انساني و آرمان هاي گران سنگ ديني بهره مي گيرند و هم آهنگ با ساير نهادهاي آموزشي و تبليغي، عقايد، اخلاق و اعمال صحيح را ترويج و تثبيت مي کنند. بدين سان رسانه ها در جامعه ي آرماني قرآن نقش اساسي خود به عنوان ابزارهاي کارآمد نشر معارف ديني و گسترش و تعميق ارزش هاي اسلامي، به خوبي ايفا مي کنند.
3. در جامعه ي آرماني، به ادله ي پيش گفته، رسانه ها به ابزاري در دست برخي احزاب، مديران و افراد خاص تبديل نمي شوند، بلکه عملکرد احزاب، مديران و شهروندان را بررسي و نقد و استقلال خود را از اين جهت حفظ مي کنند.
گفتني است رسانه هاي جامعه ي آرماني در زمينه ي نقد عملکرد مسئولان و رفتار شهروندان، نيز بر اساس اصل امر به معروف و نهي از منکر تنظيم مي شود و محتوا، قالب و شيوه آن به گونه اي است که تجلي تامّ امر به معروف محسوب مي شود. گفتني است اگر چه قرآن در آيات متعدد، بر ضرورت تشکيل نهادي متشکل از افراد فعال در خصوص امر به معروف و نهي از منکر تأکيد نموده است (12) بدون شک رسانه هاي عمومي، مطبوعات و جرايد، صدا و سيما و رسانه هاي الکترونيک، از ابزارهايي هستند که بر اساس ضوابط امر به معروف و نهي از منکَر، به کار گرفته مي شوند.

د) فرهنگ عمومي

فرهنگ عمومي مردم جامعه ي آرماني بر اساس توحيد و يگانه پرستي و مبتني بر اصل عبوديت و اطاعت از اوامر و نواهي الهي و منطبق با آموزه هاي اسلامي و بر محور علم و تربيت الهي نظام يافته است. به همين رو، اکثريتِ قاطع مردم در اين جامعه، افرادي تحصيل کرده، روشن بين، آگاه به زمان، فعال و اجتماعي بوده و شهروندي متعهد هستند.
به گفته ي استاد مصباح يزدي: « مهم ترين خصيصه ي جامعه ي آرماني، يگانه پرستي و نفي کفر و شرک است. اساساً هدف آفرينش انسان ها و غرض از همه ي امور شئون فردي و اجتماعي زندگي آدمي همانا خداشناسي، خداپرستي و ارتباط هر چه نزديک تر و استوارتر ميان خداي تعالي و بشر است. اين غرض و مقصود، بايد همواره ملحوظ باشد و همه ي افعال در جهت نيل به آن تنظيم گردد. (13)
فرهنگ عمومي جامعه ي آرماني به دليل پيروي از فرستاده ي خداوند، هرگونه انديشه و کار پسنديده را مُجاز دانسته و هرگونه انديشه، اخلاق و افعال زشت را مردود مي داند و از هرگونه خرافات و عادات غلط و دست و پاگير پيراسته است:
( الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ... وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلاَلَ الَّتِي کَانَتْ عَلَيْهِمْ )؛ (14)
همانان كه از اين فرستاده، پيامبر امي پيروى مى‏كنند؛ ... که از دوش آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است برمى‏دارد؛ ... آنان همان رستگارانند.
در اين جامعه، انسان ها، برخوردار از کرامت ذاتي اعطايي از سوي خداوند و در برابر گفتار، افکار و اعمال خود، مسئول شناخته مي شوند؛ افراد خود بي کاري را بر نمي تابند و همگان خود را در برابر خداوند، موظف مي دانند تا به آباداني زمين بپردازند. (15) البته برخي مشاغل هم چون کشاورزي و دامداري داراي اهميت بيشتري است ولي برخي از مشاغل هم چون قصابي مکروه شمرده مي شود. شهروندان از انجام کارهاي بيهوده، خرافي، آلوده و زيان آور سر باز مي زنند.

هـ ) نظام معماري و شهرسازي

در جامعه ي آرماني بيشترِ مردم در شهر و روستاهاي آباد و مرفّه سکونت دارند و افراد باديه نشين به ويژه به معناي فرهنگي آن که مستلزم ناسپاسي، نفاق و جهالت است، بسيار اندک خواهند بود. به عبارت ديگر، به خصايص مثبت شهري آراسته و از خصايص منفي باديه نشيني پيراسته اند.
قرآن کريم باديه نشيني به معناي فرهنگي آن را نکوهش مي کند:
( الْأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْراً وَ نِفَاقاً وَ أَجْدَرُ أَلاَّ يَعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَکِيمٌ‌ )؛ (16)
باديه‏نشينانِ عرب، در كفر و نفاق از ديگران سخت‏تر و به اينكه حدود آنچه را كه خدا بر فرستاده‏اش نازل كرده، ندانند، سزاوارترند و خدا، داناى حكيم است.
ساختمان و شهرسازي جامعه ي اسلامي به گونه اي است که اوّلاً: با آرمان اصلي که عبوديت و بندگي است، سازگار و هم جهت باشد:
( وَ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى وَ أَخِيهِ أَنْ تَبَوَّءَا لِقَوْمِکُمَا بِمِصْرَ بُيُوتاً وَ اجْعَلُوا بُيُوتَکُمْ قِبْلَةً وَ أَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ‌ )؛ (17)
و به موسى و برادرش وحى كرديم كه شما دو تن براى قوم خود در مصر خانه‏هايى ترتيب دهيد و سراهايتان را رو به روى هم قرار دهيد و نماز برپا داريد و مؤمنان را مژده ده.
و ثانياً از ابعاد فني و مهندسي، مستحکم و زيبا است. به ديگر سخن، در جامعه ي آرماني افزون بر رعايت کامل مسائل فني و استحکام، زيبايي و جاذبه هاي هنري در معماري ساختمان ها و در ساير طراحي هاي مربوط به شهرسازي کاملاً مشهود و چشم نواز است. علامه طباطبايي در ذيل آيه ي شريفه ي:
( قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ‌ )؛ (18)
اى پيامبر! بگو: زيورهايى را كه خدا براى بندگانش پديد آورده، و نيز روزي هاى پاكيزه را چه كسى حرام گردانيده؟ بگو: اين نعمت ها در زندگى دنيا براى كسانى است كه ايمان آورده‏اند و روز قيامت نيز خاصّ آنان مى‏باشد. اين گونه آيات خود را براى گروهى كه مى‏دانند به روشنى بيان مى‏كنيم.
از تفسير المنار نقل مي کند:
فقط کسي اهميت امر قرآن به برگرفتن زينت را درک مي کند که تاريخ ملل را خوانده باشد و بداند که اکثر قبايل وحشي در انسان هايي که در جنگل و غارها زندگي مي کردند، چه زن و چه مرد بدون لباس و پوشش و بدون زينت مي زيستند. تأکيد اسلام به زينت کم کم در ميان آنان راه يافت و پس از آن، به پوشش و زينت و تجمل به عنوان وظيفه ي شرعي روي آوردند.
هر که مسائل تاريخي مربوط به اين قضايا را بداند، ارزش اين اصل اسلام را در مي يابد و اگر نبود اين که اين دين متمدن مترقي، برگرفتن زينت را جزء احکام شرعي واجب الهي قرار نداده بود، بسياري از ملل وحشي غير متمدن اصلاً به تمدن راه نمي يافتند. (19)
در عين حال، بنا نمودن ساختمان هاي مجلل، غفلت زا و تجملي به ويژه با انگيزه ي اتراف، خودنمايي و خوش گذراني، مورد نکوهش است و در آن به چشم نمي خورد و بلند مرتبه سازي مگر در موارد اجتناب ناپذير رايج نيست، چرا که قرآن کريم مي فرمايد:
( أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ‌ )؛ (20)
آيا بر هر تپّه‏اى، بنايى مى‏سازيد كه در آن دست به بيهوده‏كارى زنيد؟
( وَ تَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ‌ )؛ (21)
و كاخهاى استوار مى‏گيريد، به اميد آنكه جاودانه بمانيد؟

پي نوشت ها :

1. آمدي، غرر الحکم و درر الکلم، ج1، ص 173.
2. زمر، آيه ي 9.
3. « الناس ثلاثة فعالِم ربّانيّ و متعلّم علي سبيل النجاة و همجٌ رعاعٌ أتباعٌ کلِّ ناعقٍ »؛ الامام علي (عليه السّلام)، نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص 1155.
4. اعراف، آيه ي 185.
5. چون علم آموختي از حرص، آن گه ترس کاندر شب*** چو دزدي با چراغ آيد، گزيده تر بَرَد کالا
(سنايي).
6. ( وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ کَذلکَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ )؛ و از مردمان و جانوران و دامها كه رنگهايشان همان گونه مختلف است پديد آورديم. از بندگان خدا تنها دانايانند كه از او مى‏ترسند. آرى، خدا ارجمندِ آمرزنده است. فاطر، آيه ي 28.
7. زمر، آيه ي 9.
8. ملک، آيه ي 10.
9. شعراء، آيه ي 225.
10. طباطبايي، الميزان، ج15، ص 331.
11. اسراء، آيه ي 80.
12. ( وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌ )؛ آل عمران، آيه ي 104 و توبه، آيه ي 122 .
13. مصباح يزدي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن و سنت، ص 416.
14. ( الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلاَلَ الَّتِي کَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌ )؛ اعراف، آيه ي 157 .
15. هود، آيه ي 61.
16. توبه، آيه ي 97.
17. يونس، آيه ي 87.
18. اعراف، آيه ي 32.
19. طباطبايي، الميزان، ج8، ص 82.
20. شعراء، آيه ي 128.
21. همان، آيه ي 129.

منبع مقاله :
محمدي آشناني، علي؛ (1392)، جامعه آرماني قرآن کريم، قم: مؤسسه بوستان کتاب، ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، چاپ اول