مهدويت در کيسانيه (1)
نام و عنوان کيسانيه براي فرقه اي برخواسته از متن جريان شيعي و ادعاي انحرافي اين گروه درباره مهدويت در نزد فرقه شناسان و نويسندگان ملل و نحل مشهور است که حتي در منابع قديمي شيعي؛ مانند فرق الشيعه نوبختي و المقالات اشعري قمي ذکر شده است که در اين مقاله به بخش هايي از تحولات و باورداشت مهدويت در اين گروه خواهيم پرداخت.
زمان پيدايش کيسانيه
بسياري از گزارشگران، کيسانيه را اولين فرقه انشعابي در تشيع دانسته و آغاز پيدايش آن را بعد از شهادت امام حسين(عليه السلام) در عصر امامت امام سجاد (عليه السلام) ذکر نموده اند. در روزگاري که سيدالشهدا آن گونه مظلومانه به شهادت رسيد و امام سجاد
(عليه السلام) نيز تحت فشار قرار داشت و شيعيان مي توانستند با حضرت آزادانه تماس برقرار نمايد؛ مردم به ويژه شيعيان در يک حالت سردرگمي و هراس به سر مي بردند.
کار به جايي رسيده بود که حتي شيعيان نمي توانستند صفات و ويژگي هاي امام را بيان نمايند؛ بلکه بالاتر از اين برخي شيعيان بعد از شهادت امام حسين (عليه السلام)، ميان شيوه انقلابي ايشان و صلح امام حسن (عليه السلام) با معاويه نسبت به مسئله امامت و رهبري دچار شک و دودلي گرديده بودند و مي گفتند: روش حسن با حسين نسازد و کار اين با آن موافق نباشد؛ زيرا حسن با وجود ياران فراوان با معاويه صلح نمود و حسين با ياران اندک با يزيد جنگ کرد. (1) چنان در حيرت افتاده بودند که عده اي در زمان امام زين العابدين (عليه السلام) از امامت آن حضرت سرباز زده به سوي محمد حنفيه رو آوردند. (2)
با دقت در متن اين گزارش آشکار مي شود که براي پيدايش و زمان شکل گيري کيسانيه تاريخ دقيق گزارش نشده است؛ بلکه در وجه نامگذاري اين فرقه و بنيانگذار نخستين آن نيز، ابهامات فراوان وجود دارد. برخي کيسانيه را از پيروان مختار بن ابوعبيد ثقفي دانسته و مي گويند: وجه نامگذاري آنان به کيسانيه بدان جهت است که لقب مختار کيسان بوده است. برخي ديگر مي گويند: کيسانيه پيرو فردي از فرماندهان لشکر مختار است به نام کيسان که کنيه او ابوعمره مي باشد. بعضي در وجه تسميه کيسانيه مي گويند: آنان پيرو فردي به نام کيسان هستند که از غلامان اميرالمؤمنين بوده است. (3)
براي فرقه کيسانيه تا حدود دوازده شاخه فرعي ديگر ذکر شده است که پيروان هر کدام داراي يک خصوصيت ويژه و ممتاز بوده اند و تنها دو مسئله، يکي اعتقاد به امامت محمد حنفيه و ديگري اعتقاد بَداء براي خداوند، به عنوان عقيده مشترک، همه آن شاخه هاي فرعي را تحت نام وعنوان کيسانيه جمع نموده است. (4)
امامت در انديشه کيسانيه
فرقه شناسان شيعه و سني، کيسانيه را يکي از گروه هاي شيعي ذکر نموده اند. در حقيقت نسبت داده شدن آنان به تشيع از آن جهت است که آنان در آغاز سلسله امامت، همانند بدنه اصلي شيعه اماميه معتقد به امامت علي بن ابي طالب (عليه السلام) مي باشد. هرچند در ادامه تسلسل امامت از بدنه اصلي تشيع جدا شده اند.در سلسله امامت بعد از اميرالمؤمنين (عليه السلام) برخي از آنان را حق امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) دانسته و بعد از آن دو بزرگوار مي گفتند: امامت به محمد بن علي رسيده و برخي ديگر مي گفتند: بعد از اميرالمؤمنين (عليه السلام) امامت از آنِ محمد حنفيه بوده و شايسته نيست کسي با او مخالفت کند. علاوه بر اين آنها قائل بودند که امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) هر کاري که انجام مي دادند با اجازه و اذن محمد حنفيه بوده است. (5)
روشن است که در تبيين اعتقاد اين دسته بايد گفت: امام واقعي محمد بن حنفيه است و دو برادرش با اجازه از جانب ايشان کارها را انجام مي دادند. حال در اين ميان مهم اين است که تمام فرق کيسانيه بر امامت محمد حنفيه اتفاق دارند؛ اما آنها در مسئله امامت پس از درگذشت محمد در سال هشتاد و يک هجري گرفتار پراکندگي و اختلاف فراوان شدند. (6) يکي از آن موارد، ادعاي مهدويت براي محمد حنفيه بود که تبيين آن، هدف اصلي در اين اثر است.
جريان مهدويت در کيسانيه
در تبيين انديشه و باور مهدويت در انديشه فرقه کيسانيه در منابع شيعه و سني، تقريباً مطالبي هماهنگ و يکسان گزارش شده است. طبق اين گزارشات گروه کيسانيه عقيده دارند ابوالقاسم محمد حنفيه، نام مادرش خوله، يکي از فرزندان اميرالمؤمنين (عليه السلام) است.کيسانيه مي گويند:
أنه هو المهدي الذي يملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا و أنه حي لم يمت و لا يموت حتي يظهر بالحق. (7)
او (محمد حنفيه) همان مهدي است که زمين را پر از برابري و عدالت مي نمايد، همچنانکه از ستم و تجاوز پر شده باشد. او زنده است، هرگز نمرده و نخواهد مرد تا اينکه حق را آشکار نمايد.
و در برخي ديگر از منابع آمده است: اولين گروه که از اماميه جدا شد، کيسانيه بود و آنان معتقد بودند که محمد، بعد از پدرش امام است و نمي ميرد تا اينکه دنيا را پر از عدل و داد نمايد. (8)
در برخي گزارش ها حتي به محل زندگي محمد حنفيه اشاره شده و در آن آمده است که محمد حنفيه هرگز نمي ميرد. او زنده است و در کوه رَضوي در حالي زندگي مي کند که نزد او چشمه اي از آب و چشمه ديگري از عسل وجود دارد و ايشان از آن دو چشمه استفاده مي نمايد. او دو نگهبان دارد:
عن يمينه أسد و عن يساره نمر، يحفظانه من أعدائه إلي وقت خروجه و هو المهديّ المنتظر. (9)
در حالي که شيري در سمت راست او و بَبري در سمت چپش، او را از دشمنان نگه داري مي نمايد تا هنگامي که ظهور نمايد. او همان هدايتگري است که در انتظارش هستيم.
همچنين در برخي ديگر از منابع آمده است: کيسانيه محمد حنفيه را بعد از امام حسين (عليه السلام)، امام برحق دانسته و درباره مهدويت و محل زندگي ايشان عقيده دارند که او همان قائم منتظر است که به زودي قيام نموده و عدالت را گسترش خواهد داد؛ امام پيش از قيام، او در کوه رَضوي که در نزديکي مدينه قرار دارد از ديدگان مردم مخفيانه زندگي مي کند. (10)
ابوحاتم رازي که يکي از فرقه نگاران قديمي است، درباره کيسانيه و ادعاي آنان مي نگارد: اينان فرقه هاي بسيار و مختلف اند که زير نام کيسانيه گرد آمده اند. رمز اين نامگذاري آن است که گروه ياد شده مي پندارند: محمد بن حنفيه همان امام مهدي و قائم منتظري است که زمين را پس از آکنده شدن از ستم، پر از عدل خواهد کرد. (11)
همچنين درباره ادعاي مهدويتِ محمد در شعر شعراي آن عصر نيز مي توان به شواهدي دست يافت. از جمله در اشعار سيد حميري، شاعر معروف شيعي که در ابتدا از پيروان فرقه کيسانيه بود. او درباره مهدويت محمد حنفيه اشعار فراوان سروده است که در يکي از آنها مي گويد:
يا شعب رضوي ما لمن بک لا يري *** حتي متي تخفي و أنت قريب
يابن الوصي و يا سمي محمد *** و کنيته نفسي عليک تذوب
لو غاب عنا عمر نوح أيقنت *** منا النفوس بأنه سيؤب (12)
اي دره رَضوي؛ چرا کسي که در ميان تو آرميده ديده نمي شود؛ تا به کي تو پنهاني؟ حال آنکه نزديک هستي.
اي پسر جانشين پيامبر و اي هم نام و هم کنيه محمد، جان من براي تو آب مي شود.
اگر عمر نوح هم بر ما بگذرد، جان هاي ما بي گمان هستند که او به زودي باز خواهد گشت.
بنابراين جريان مهدويت خواهي توسط کيسانيه اولين موج سهمگيني بود که وارد حوزه شيعي شد و مدت زماني موجب تنش و انحراف در امامت گرديد.
بنيانگذاران مهدويت در کيسانيه
در تمام جريان هاي فکري و اجتماعي، يکي از طبيعي ترين سؤال ها اين است که پرچم داران و مدعيان اصلي آن جريان چه کساني هستند وچه عقيده و انديشه اي دارند؟ بر اين اساس، نسبت به فرقه کيسانيه نيز با اين سؤال تاريخي مواجه هستيم که بنيانگذاران اوليه اين فرقه با اين مشخصه که اعتقاد به امامت و قائميت محمد حنفيه داشته باشد، چه کساني هستند؟ اين مسئله در گزينه هاي سه گانه ذيل بررسي مي گردد:الف) ادعاي مهدويت توسط محمد حنفيه
از آنجا که شخصيت اول و محور در جريان کيسانيه محمد حنفيه است، طبيعي به نظر مي رسد که در مرحله اول اذهان متوجه ايشان شده و اين سؤال ايجاد شود که شايد طرح و ادعاي امامت و سپس مهدويت از جانب خود او باشد. در برخي منابع اهل سنت در اين زمينه از ابوعوانه به نقل از ابي حمزه نقل شده است: کانو يسلمون علي محمّد بن علي، السلام عليک يا مهدي و او نيز در جواب مي گفت:أجل، أنا المهدي أهدي الي الخير، اسمي اسم نبيّ الله و کنيتي کنية نبي الله؛ (13)
آري من مهدي هستم؛ به سوي من نيکي ها هديه شده است. من هم نام و هم کنيه با پيامبر هستم.
ولي با اندک تأمل در اين زمينه نمي توان به هيچ گزارش قابل اعتماد دست يافت که چنين ادعايي از جانب او پايه گذاري شده باشد؛ زيرا در هيچيک از منابع قابل اعتماد از زبان خود محمد حنفيه نقل شده است که او در برابر امام سجاد (عليه السلام) موضع قاطع گرفته و امامت آن حضرت را انکار نموده و مردم را به امامت خودش فرا خوانده باشد؛ بلکه تنها ادعاي امامت ايشان به گروه کيسانيه آن هم در پيوند با انقلاب مختار نقل شده است. (14)
چنانکه ابن ميثم بحراني در اين باره مي گويد: محمد بن حنفيه هيچگاه امامت را براي خود ادعا ننموده و کسي را بر اين مسئله فرا نخواند؛ زيرا در جريان انقلاب مختار يک عده از محمد بن حنفيه اين مطلب را سؤال نمودند که آيا شما مختار را دستور داده ايد تا براي خونخواهي امام حسين (عليه السلام) قيام نموده و مردم را به سوي امامت شما دعوت نمايد؟ محمد بن حنفيه در جواب فرمود: به خدا سوگند من به او چنين دستوري نداده ام؛ ولي باکي نمي بينم که هر کس خواست به خونخواهي ما برخيزد و ناراضي هم نيستم از اينکه آن فرد، مختار باشد.
همين سخن محمد سبب شد که سؤال کننده به حقانيت قيام مختار براي خون خواهي سيدالشهدا اعتقاد پيدا نموده و او را ياري نمايد.
فرجعوا و نصر أکثرهم المختار علي الطلب بدم الحسين، و لم ينصره علي القول بإمامة محمد و مع ذلک، لا يمکن القول بإمامته. (15)
پس آن عده بازگشتند و بيشتر آنان مختار را بر خون خواهي امام حسين (عليه السلام) ياري نمودند. اما نسبت به امامت محمّد(حنفيه) سخن او را نپذيرفتند؛ بنابراين نمي توان سخني از امامت ايشان به ميان آورد.
بنابراين گزارش، محمد هيچگاه براي خودش ادعايي نکرده است و حتي نسبت به کساني که به واسطه دعوت مختار مبني بر اذن دادن محمد به قيام، دچار شک در امامت او شده بود با صراحت به آنها اعلام مي دارد که من مختار را به امامت خودم دعوت نکرده ام؛ ولي نسبت به انتقام گرفتن از دشمنان ما مشکل نمي بينم. هر کسي خواست اين کار را انجام دهد. پس در حقيقت اين دو مسئله: يعني ادعاي امامت و رضايت بر قيام و خون خواهي سيدالشهدا ارتباطي به همديگر ندارند.
ب) مختار و طرح مهدويت محمد حنفيه
از آنجا که عنوان فرقه کيسانيه با نام مختار، گره خورده است، بسياري از فرقه نگاران شناسنامه اصلي اين فرقه را به مختار برمي گردانند؛ به همين دليل، اذهان بسياري در وقت مواجه شدن با اين فرقه، خود به خود متوجه مختار شده و او را به عنوان بنيانگذار اصلي اين گروه تصور مي کنند.در حقيقت اين گمان نسبت به مختار هنگامي شدت مي يابد که از جهت تاريخي ادعاي امامت محمد حنفيه در پيوند با انقلاب مختار و تأييد آن توسط محمد حنفيه مطرح شده است. البته در برخي موارد سخنان وهم انگيزي از قول مختار مبني بر امامت محمد نيز نقل شده است. (16)
واقعيت اين است که طرح امامت محمد توسط مختار يک مسئله قطعي نيست؛ بلکه داراي ابهام فراوان است؛ زيرا برخي گزارشگران مي گويند: مختار مردم را به سوي امامت محمد حنفيه دعوت مي کرد و خود را نائب او معرفي مي نمود. هنگامي که محمد حنفيه از اين ماجرا آگاه شد از مختار و کارهايش برائت جست. (17)
در برخي نقل ها آمده است: وقتي ابن زبير از همکاري محمد با مختار آگاه شد، محمد را با عده اي از بني هاشم زنداني نموده و از آنان خواست با وي بيعت نمايد. در اين زمان، محمد و يارانش با نگارش نامه، مختار را در جريان قرار داد. در اين هنگام مختار براي تحريک مردم کوفه براي ياري رساندن به محمد، مهدويت او را طرح نمود و گفت:
هذا کتاب مهديکم و سيد اهل بيت نبيکم و ... . (18)
اين نامه متعلق به هدايتگر شما و بزرگ خاندان پيامبر شماست.
اگر اين گزارش صحت داشته باشد مي توان نتيجه گرفت که با توجه به معروف بودن عنوان مهدي و نيز تعلق داشتن او به خاندان رسالت طبق روايات؛ اين تعبير تحريک آميز مختار (مهديکم و سيد اهل بيت نبيکم) براي برخي افراد فريبنده بوده و توجه آنان را به مهدويت محمد حنفيه جلب نموده است.
اما در برابر اين ادعا بسياري بر اين باور هستند که مختار هيچگاه امامت محمد را مطرح نکرد؛ بلکه او مسئله اذن و اجازه محمد را به عنوان يک فرد از خاندان علوي براي جواز مشروعيت بخشيدن به انقلاب خود طرح نمود تا به اين طريق ياران بيشتري را جذب نمايد.
ج) سوء استفاده ياران مختار از جريان مهدويت
پس از نفي ادعاي مهدويت توسط محمد حنفيه و نيز مبهم بودن طرح آن توسط مختار، فرضه سوم اين است که ممکن است جريان مهدويت در کيسانيه مانند بسياري از موارد مشابه توسط افراد ديگري به عنوان يک جريان برخواسته از تفکر انقلابي مختار، طرح ريزي شده باشد تا به اين وسيله، جريان قيام و انديشه انقلابي او را زنده نگه دارد. چنانکه در برخي منابع اوليه فرقه نگاران آمده است: فرقه کيسانيه را اصحاب مختار به وجود آوردند. (19)با اين وصف ممکن است با استنادهاي روشن و عيني نتوان ثابت نمود که پس از مختار در فلان تاريخ کساني از ياران او با نام و نشان معين، جريان مهدويت محمد حنفيه را مطرح نموده اند. در عين حال نبايد اين واقعيت را از نظر دور داشت و بايد به آن توجه نمود که هرچند مختار در ابتدا از روي سياست براي جلب توجه افراد، سخنان وهم انگيز در اين زمينه گفته باشد؛ اما طبق شواهد، بسط و گسترش اين ادعا پس از مختار توسط گروه هاي انشعابي کيسانيه انجام شده است. (20)
پينوشتها:
1. نوبختي، فرق الشيعه، ص 28.
2. إعلام الوري بأعلام الهدي، ص 257.
3. نوبختي، فرق الشيعه، ترجمه مشکور، ص 26؛ الفرق بين الفرق، ص 27.
4. التبصير في الدين، ص 27.
5. فرق الشيعه، ص 29.
6. مقالات الاسلاميين، ص 19.
7. بحارالانوار، ج37، ص 2.
8. الصراط المستقيم، ج2، ص 266.
9. الفرق بين الفرق، ص 28.
10. اللوامع الالهية، ص 324.
11. گرايش ها و مذاهب اسلامي در سه قرنِ نخست، ترجمه علي آقانوري، ص 130.
12. فرق الشيعه، ترجمه مشکور، ص 31.
13. الطبقات الکبري، ج5، ص 94.
14. شهرستاني، ملل و نحل، ج1، ص 133؛ تلخيص المحصل، ص 414.
15. النجاة في القيامة، ص 145.
16. شهرستاني، ملل و نحل، ج1، ص133؛ تلخيص المحصل، ص 414.
17. تلخيص المحصل، ص 414؛ شهرستاني، ملل و نحل، ج1، ص 132.
18. تذکرة الخواص، ص 371.
19. ناشي اکبر، فرقه هاي اسلامي و مسئله امامت، ص 45.
20. براي مطالعه تفصيلي ر.ک: ترجمه فرق الشيعه نوبختي ص 28 به بعد و نيز ترجمه کتاب الزينه ابوحاتم رازي ص 135 به بعد بخش گروه هاي کيسانيه.
مظفري ورسي، حيدر؛ (1392)، جريان شناسي مهدويت در فرقه هاي شيعي، قم: انتشارات دليل ما، چاپ اول.
/م
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}