مهدويت در کيسانيه (2)
ادله کيسانيه بر مهدويت محمد حنفيه
ادعاي مهدويت و امامت براي فردي از فرزندان اميرالمؤمنين (عليه السلام) که تنها نسبت علوي را دارا بود ولي نسب و مشخصه فاطمي را نداشت، براي اولين بار ميان معتقدان به امامت اميرالمؤمنين (عليه السلام) توسط کيسانيه مطرح گرديد؛ زيرا قبل از آن، پيروان اماميه عقيده داشتند که امامت بعد از اميرالمؤمنين (عليه السلام) براي آن عده از فرزندان آن حضرت است که از نسل فاطمه (عليهاالسلام) مي باشد.چنانکه خود کيسانيه امامت امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) را قبول داشتند؛ ولي در استقرار امامت بعد از سيدالشهدا (عليه السلام) و ادعاي مهدويت براي محمد حنفيه در آغاز تقسيم شيعيان به دو گروه است: يکي فاطميان که امامت را از آنِ امام زين العابدين (عليه السلام) مي دانستند و مي گفتند: تا روز قيامت امامت از آنِ فرزندان فاطمه (عليهاالسلام) است و ديگري گروه کيسانيه که امامت را براي محمد حنفيه ادعا داشتند. (1)
درحقيقت امامت و مهدويت محمد حنفيه مطلبي نبود که بتوان آن را به آساني ميان مردم مطرح کرد و مردم را قانع نمود؛ بلکه نيازمند دليل بود. بر اين اساس کيسانيه به جهت آشنا بودن با جريان مهدويت در شيعه و اينکه از مهمترين ادله در باب مهدويت، رواياتي است که از معصومين (عليهم السلام) نقل شده است، به روايات رو آورده و امامت و مهدويت محمد حنفيه را به واسطه برخي روايات تبيين نموده اند که به عنوان نمونه به دو روايت در زمينه ي اثبات امامت و مهدويت ايشان از ديدگاه کيسانيه اشاره مي شود:
الف) دليل بر امامت محمد
در الفصول المختاره روايتي از اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل شده است که در جنگ جمل به محمد فرمود: أَنتَ ابنِي حَقَّاً. علاوه بر اين نقل شده است:أنه کان صاحب رايته کما کان أميرالمؤمنين صاحب راية رسول الله و کان ذلک عندهم الدليل علي أنه أولي الناس بمقامه.
او (محمّد حنفيه) پرچم دار پدرش بود، همچنانکه اميرالمؤمنين (عليه السلام) پرچم دار رسول خدا (صلي الله عليه و اله و سلم) بود و کيسانيه اين را دليلي بر اولويت محمّد حنفيه بر دست يابي به مقام امامت دانسته اند.
ب) دليل بر مهدويت محمد
براي اثبات مهدويت محمد به حديثي از رسول اکرم (صلي الله عليه وآله و سلم) استدلال نموده اند. در آن حديث پيامبر فرمود:لَن تَنقَضِيَ الأَيَّامُ وَ اللَّيَالِي حَتَّي يَبعَثَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَجُلَاً مِن أَهلِ بَيتِي اسمُهُ اسمِي وَ کُنيَتُهُ کُنيَتِي وَ اسمُ أَبِيهِ اسمُ أَبي يَملَأُ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَمَا مُلِئتَ ظُلماً وَ جَوراً.
هرگز روزها و شب ها سپري نمي گردد مگر اينکه خداوند مردي را از خاندانم که خودش هم نام من و پدرش هم نام پدرم است، برانگيزد. او زمين را پُر از عدل و داد خواهد نمود همچنانکه از جور و ستم پر شده باشد.
در اين حديث چندين مشخصه براي مهدي ذکر شده است. يکي از آن ها هم نام بودن مهدي با پيامبر است که در اين زمينه مشکلي وجود نداشت و ديگري هم نام بودن نام پدر مهدي با پدر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) است که در اين زمينه تطابق وجود ندارد؛ لذا کيسانيه کوشيده است که براي علي بن ابي طالب (عليه السلام)، پدر محمّد بن حنفيه، نامي با عنوان عبدالله اثبات نمايد. در اين باره مي گويند:
ان من أسماء أميرالمؤمنين عبدالله بِقَولِهِ: أَنَا عَبدُ اللهِ وَ أَخُو رَسُولِ اللهِ وَ أَنَا الصِّدّيقُ الأَکبَرُ لَا يَقُولُهَا بَعدِي إِلَّا کَذَّابٌ مُفتَرٍ. و تعلقوا في حياته بأنه إذا ثبت إمامته و أنه القائم فقد بطل أن يکون الإمام غيره و ليس يجوز أن يموت قبل ظهوره فتخلوا الأرض من حجة فلا بد علي صحة هذه الاصول من حياته. (2)
يکي از نام هاي علي (عليه السلام) عبدالله بود؛ چنانکه خود او از اين نام خبر داده بود که من بنده خدا و برادر رسول خدا و صديق اکبر هستم. هيچ کس بعد از من چنين ادعايي نمي کند مگر اينکه دروغ گو و افترازن باشد. کيسانيه مي گويد: وقتي ثابت شد که محمّد حنفيه امام و قائم است، نمي توان گفت او قبل از ظهورش فوت نموده و زمين را از حجت خالي گذاشته است.
بنابراين، ادعاي امامت و مهدويت محمد حنفيه توسط کيسانيه بر اساس عمومات برخي روايات است که به اعتقاد خودشان امامت او را به واسطه روايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و مهدويت او را با روايت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ثابت نموده است و اين در حالي است که دلالت آن روايات بر مدعاي آنان، يعني امامت و قائميت محمد بن حنفيه، شديداً مورد انکار واقع شده است که اين مطلب را در گزينه جداگانه مورد بررسي قرار خواهيم داد.
تأمل در دلالت ادله مهدويت محمد حنفيه
انديشمندانه ترين راه براي ارزيابي هر انديشه و ادعا اين است که محقق، پيش از هر اقدام به سراغ مدعيان و پديدآورندگان آن انديشه رفته و با استناد دقيق به گفتار و آثار به جا مانده از آنان داوري نمايد. با اين وصف، در داوري نسبت به گروه کيسانيه با اين مشکل روبه رو هستيم که امروزه از اين گروه، جز نام، هيچگونه آثار ديگر (اعم از پيروان و يا آثار مکتوب) باقي نمانده است که بتوان به آن مراجعه کرد.بنابراين در نقل قول ها و ارزيابي ها نسبت به کيسانيه بايد توجه داشت که همه اين ها نقل قول و روايت ديگران درباره اين فرقه است. بر اين اساس نسبت به ادعاي امامت و مهدويت محمد حنفيه و صحت ادله که در اين زمينه توسط کيسانيه مورد استفاده قرار گرفته است، از منابع ديگران درباره آنان استفاده شده است. پس بدون ترديد توجه به امور ذيل ضروري مي باشد:
الف) تضادها و ناهمگوني دروني
با تأمل در ادعاي کيسانيه مي توان به ادعاي ناهمگون و متناقض دست يافت؛ زيرا آنان چه درباره اصل امامت محمد حنفيه و چه نسبت به طرح مهدويت او ادعاي يکسان که بتوان به آن اعتماد نمود، ندارد؛ چرا که درباره سلسله امامت محمد بعضي امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) را از او مقدم دانسته و او را بعد از امام حسين (عليه السلام) امام مي داند و بعضي محمد را از امام حسين (عليه السلام) مقدم دانسته، امام بعد از اميرالمؤمنين (عليه السلام) مي داند. (3)
همچنين نسبت به قائميت محمد و امامت بعد از او اختلاف شديد وجود دارد. گروهي از کيسانيه مي گويند: محمد زنده است و در کوه رضوي، ميان مکه و مدينه سکونت دارد در حالي که شيري از سمت راست و پلنگي از سمت چپ مأمور حفاظت از اوست تا هنگامي که وقت قيام او فرا برسد؛ زيرا او همان قائم است که پيامبر وعده آمدنش را داده است. گروه ديگر از کيسانيه مرگ محمد را پذيرفته اند؛ اما درباره امام بعد از او اختلاف نموده اند. (4)
بنا به گزارش نوبختي، پيروان محمد حنفيه به سه گروه تقسيم شده اند که عمده آنان چشم در راه اويند و مي گويند: پيغمبر وعده آمدن او را داده است. همچنين در يکي از منابع قديمي آمده است: کيسانيه در فرقه هاي بسيار و مختلف اند که زير نام کيسانيه گرد آمده اند. (5) در برخي منابع تعداد دوازده شاخه فرعي تحت اين عنوان ذکر شده است که تنها وجه جمع و اشتراک آنها اعتقاد به امامت محمد حنفيه مي باشد. (6)
بنابر آنچه نگارش يافت يکي از ادله، براي باطل بودن ادعاي کيسانيه در مسئله مهدويت، تضادهاي دروني اين گروه است که انسان نمي تواند به يک نتيجه مشخص در جريان اعتقادي امامت و مهدويت دست پيدا نمايد. (7)
ب) بررسي روايات
عمده دليل کيسانيه براي اثبات محمد و قائميت او، دو روايت است. يکي از اين روايات از اميرالمؤمنين و ديگري از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده است. در اينجا از تکرار متن آن خودداري مي شود و تنها به اين نکته تأکيد مي شود که دانشمندان و متکلمان اماميه هر دو روايت را مورد خدشه قرار داده اند.خواجه نصير در اين زمينه مي گويد: در رواياتي که کيسانيه به آنها استناد نموده است، تفاوت و اختلاف فراوان وجود دارد که بسياري از آن روايات با واقعيت هاي تاريخي سازگاري ندارد. از آن جمله، يکي صغير دانستن امام سجاد (عليه السلام) بعد از حادثه کربلا و ديگري اختلاف درباره محل درگذشت محمد حنفيه است که در مسير يمن بوده يا در مدينه؟ پس از آن، اختلاف کيسانيه در امامت بعد از محمد است که به هفت فرقه مي رسد. (8) بنابراين با وجود اينگونه روايات پراکنده و ناهمگون نمي توان به ادعاي کيسانيه اعتماد کرد.
ابن ميثم بحراني پس از نقل دو روايت مورد نظر کيسانيه در نقد و ناتمام بودن اين روايات مي گويد: امام روايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) که در روز بصره به محمد گفت: انت ابني حقا، اينجا گفتار امام، سخن حقي است؛ زيرا محمد فرزند آن حضرت است، اما دلالت آن را بر اثبات امامت محمد قبول نداريم؛ چرا که تنها بر اين دلالت دارد که حضرت شهادت بر شجاعت محمد داده است. پس اين ادعا که چون محمد در آن روز پرچمدار لشکر پدرش بود، پس اولويت بر امامت دارد پذيرفته نيست؛ زيرا اگر کسي آن را به عنوان دليل بر امامت قبول نمايد، پس بايد قبول کند که تمام کساني که در زمان رسول خدا (صلي الله عليه و اله و سلم) پرچم دار بوده اند، همه لياقت امامت دارند. در حالي که کسي چنين ادعايي نکرده است. اما نسبت به حديث مهدويت محمد حنفيه که از رسول اکرم (صلي الله عليه واله) نقل شده هيچيک از ويژگي ها و خصوصيت هاي مهدي موعود در محمد بن حنفيه وجود ندارد. (9)
در بعضي منابع در نقد ادعاي مهدويت محمد حنفيه آمده است: ادعاي کيسانيه مبني بر عبدالله بودن نام اميرالمؤمنين (عليه السلام) براي ايجاد تطابق ميان نام پدر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و پدر محمد حنفيه خلاف واقع است؛ زيرا هيچ جا نقل نشده که نام اميرالمؤمنين (عليه السلام) عبدالله است. همچنين ديگر علامت هاي مهدي موعود با محمد همخواني ندارد. مهمتر از همه منقرض شدن کيسانيه و آثار آنان، دليلي است بر اينکه آنها برحق نبوده اند؛ زيرا ما دليل داريم که يک جريان حق به گونه کلي و با تمام آثارش از بين نمي رود. علاوه اينکه امام بايد معصوم باشد و معجزه اي هم از خود نشان دهد. در حالي که محمد حنفيه داراي اين مقام نبوده و هيچگونه معجزه اي نيز از وي نقل نشده است. (10)
با اين وصف رواياتي که فرقه کيسانيه براي اثبات امامت محمد بن حنفيه و يا اثبات مهدويت او ذکر نموده مورد خدشه است و دلالت بر مدعاي آنها ندارد. سرانجام اينکه در تبيين اين دليل، به اين نکته بايد توجه کرد که امام در انديشه اماميه، شرايط و ويژگي هاي روشني دارد که اگر کسي آن ويژگي ها را نداشته باشد به صرف ادعاي او يا شعار دادن عده اي به عنوان پيرو نمي تواند به امامت آن فرد، معتقد شده و امور دين و دنياي خود را به وي بسپرد؛ بلکه امامت به جهت اهميتي که در سرنوشت انسان دارد، بايد اوصاف و ويژگي هايي مانند منصوصه بودن و عصمت را دارا باشد که اين ويژگي ها در محمد حنفيه وجود ندارد. بر اين اساس يک فرد اماميه نمي تواند زير بار امامت ايشان رفته و تبعيت او را بر خود واجب داند.
پينوشتها:
1. ناشي اکبر، فرقه هاي اسلامي و مسئله امامت، ص 45.
2. الفصول المختار، ص 296 به بعد؛ النجاة في القيامة، ص 192.
3. خواجه طوسي، قواعد العقائد، ص 123.
4. ناشي اکبر، فرقه هاي اسلامي و مسئله امامت، ص 52.
5. گرايش ها و مذاهب اسلامي، ص 130.
6. التبصير في الدين، ص 27.
7. الصراط المستقيم، ج2، ص 267.
8. تلخيص المحصل، ص 415.
9. النجاة في القيامة، ص 144.
10. الصراط المستقيم، ج2، ص 266.
مظفري ورسي، حيدر؛ (1392)، جريان شناسي مهدويت در فرقه هاي شيعي، قم: انتشارات دليل ما، چاپ اول.
/م
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}