جغرافيا در روم باستان
در قرن سوم قبل از ميلاد در همان هنگام که اراتوستن در اسکندريه سرگرم محاسبه ي اندازه ي محيط زمين بود، چيرگي روم بر ايتاليا امري تحقق يافته بود. دويست سال بعد، روميان تقريباً تمامي نواحي مديترانه از جمله جهان يوناني را زير سيطره داشتند. روميان زندگي پرتکاپويي داشتند، به خاک و زمين آن قدر وابسته و دلبسته بودند که يونانيان به دريا.
اغلب مي گويد رومي ها ملتي اهل عمل بودند و کمتر به تفکر و تعقل مي پرداختند ولي اگر تقويم عالي جوليان، بنيادهاي قانون روم و معماري جسورانه ي آبروها و بازيليکاهاي (1) بزرگ آنان مدنظر قرار گيرد، کم کاري آنها در حوزه ي علم نظري شگفت انگيز مي نمايد. رومي ها علاقه ي خاصي به ايجاد و گسترش شهرها داشتند و عامل اصلي گسترش راههاي ارتباطي شهرهاي روم به اروپا بودند چنانکه راههايي به شمال و غرب آلمان و نيز به فرانسه و بريتانيا احداث کردند. بيشتر خيابانهاي شهري را با قلوه سنگ بستر رودخانه ها مي پوشاندند تا اينکه در سال 174، سطح آنها را با سنگهاي گدازه اي پوشش دادند. زهکشي شهرها و سکونتگاههاي ديگر از باتلاقهاي اطراف آنها را در همين زمان آغاز کردند. (2)
گفتني است که همه ي دانش و مهارت علمي و نظري روميان در واقع جلوه و نمادي از فرهنگ و تمدن يوناني بود؛ به طوري که خود روميان چنين مي گفتند: « آنچه از يونان به شهرهاي ما روان شد نه جويباري باريک بلکه رودي پهناور از فرهنگ و دانش بود. » (3) آنها براي نمونه در موارد خاص، به مردم هر استان اجازه مي دادند با ايجاد حکومت محلي، بر امور کلي شهر نظارت کنند؛ حقوق مدني و اجتماعي که به حقوق « شهروندي » تعبير مي شد بتدريج بسط يافت چيزي که از يونان باستان به ارث رسيده بود.
گفتني است که روميان خود از حيث علوم پيشرفت خاصي نداشتند و وامدار تجربيات دستاوردهاي علمي و فني يونانيان بودند و بر مجموعه ي آثار فکري و علمي آنها نيفزودند. لذا به هنگام حملات و نفوذهاي پي در پي روميان به مناطق مختلف جهاني از جمله اروپا و آسيا، در واقع همان اطلاعات و دانش جغرافيايي يوناني بود که بسط و گسترش مي يافت. تفکرات جغرافيايي در عصر روم باستان عمدتاً به چند تن انديشمند محدود مي شود که مهمترين آنان استرابون و بطلميوس است.
استرابون (4)
به سال 63 ق م. در آماسيا متولد شد. بسيار سفر کرد که ظاهراً اغلب داراي انگيزه هاي سياسي بودند ولي از هر فرصتي براي گردآوري اطلاعات جغرافيايي و تاريخي استفاده مي کرد. استرابون اظهار مي کرد که توسعه ي امپراتوري روم سبب وسعت يابي دانش جغرافيا شده است ولي معتقد بود که هنوز قاره هايي نامکشوف، شايد در آن سوي اقيانوس اطلس وجود دارند. سواحل همواره بر اثر آبروبي يا فوران در تغييرند و احتمالاً متلاشي شدنهاي قسمتهاي زيرين زمين ممکن است روزي تنگه ي سوئز را شکافته و دو دريا را يکي کند. (5) در سال هفتم ق م. کتاب بزرگ جغرافيا را منتشر ساخت که هر هفده جلد آن تقريباً محفوظ مانده است. اين اثر عمدتاً توصيف دايرة المعارف گونه اي از دنياي شناخته شده در زمينه ي تشريح تفاوتهاي فرهنگي، انواع حکومت، شرايط طبيعي و آداب و رسوم نواحي مختلف است.همچنين در مورد کتاب جغرافياي او گفتني است که اولين جلد آن به بررسي کارهاي جغرافيدانان گذشته اختصاص داشت. جلد دوم کتاب، منحصر به بررسي قاره ي اروپاست و جلد هفدهم آن در مورد افريقا خصوصاً مصر است و از آنجايي که از مصر ديدن کرده بود دلتاي نيل را بسيار دقيق توصيف کرده و شاخه هاي قديمي و باتلاقهاي شمال نيل را بخوبي تشريح کرده است. به هر حال، کتاب جغرافياي او معلومات کاملي از کره ي زمين در زمان روم باستان ارائه مي کند و اين کتاب يکي از دستاوردهاي برجسته ي دانش باستان بشمار مي رود.
بطلميوس (6)
ستاره شناس، رياضيدان و جغرافيدان معروف حوزه ي علمي اسکندريه است که حدود سالهاي 127-151 ميلادي به کار رصد و مطالعه در اسکندريه مشغول بود. اين دانشمند در پتولمائيس واقع در کنار نيل به دنيا آمد و نامش منسوب به آنجاست. اثر معروف او در نجوم المجسطي است به معناي بزرگترين؛ اين عنوان در قرون وسطا تحريف شد و به صورت « آلماگست » درآمد و به همين نام در تاريخ معروف شد. اثر ديگر وي تحقيقات جغرافيايي است که در آن معلومات موجود درباره ي سطح کره ي زمين را خلاصه و جمع بندي کرده است. اين کتاب در قرن شانزدهم چندين بار تجديد چاپ شد و به زبانهاي مختلف از جمله عربي و سرياني (7) ترجمه شده است.جرج سارتون درباره ي اهميت و نقش کتاب جغرافياي بطلميوس چنين مي نويسد: (8)
کتاب جغرافياي بطلميوس تقريباً داراي همان مقام و اهميت المجسطي اوست و همان سان که المجسطي همه ي هيئت و رياضي را شامل بود، جغرافيا نيز همه ي جغرافياي رياضي زمين را دربر داشت و به همان اندازه که المجسطي در هيئت مؤثر افتاد، الجغرافيا در علم جغرافيا تأثير بخشيد و لااقل چهارده قرن وحي آسماني براي جغرافيدانان به شمار مي رفت. اين کتاب، بعد از المجسطي يعني بعد از سال 150 بعد از ميلاد نوشته شد حاوي هشت مقاله بود که همگي به جفرافياي رياضي و اطلاعات لازم براي رسم نقشه هاي دقيق اختصاص داشتند. اطلاعات بطلميوس در اين کتاب عمدتاً از اراتوستن، استرابون، مارينوس يا مارين جغرافيدان رومي آخر قرن اول ميلادي اهل شهر تير (9) که به کمک اراتوستن جغرافياي رياضي را ابداع نمودند. اخذ شده است.
در عهد بطلميوس، امپراتوري روم به حداکثر وسعت خود رسيد لذا جهان شناخته شده زمان او بسيار بزرگ جلوه گر شد. نقشه ي ترسيمي بطلميوس از اين جهان که تا قرن هجده مورد استفاده جهانگردان و سياحان بود، تمام سرزمينهاي بين جبل الطارق و چين را نمايش مي دهد.
بطلميوس منابع و سرچشمه هاي رود نيل را بخوبي توصيف کرده و معتقد بود که اين رود از دو درياچه ي بزرگ که در خط عرضي
در مورد اروپا نيز اطلاعات جغرافيايي او از جزاير بريتانيا و سرزمينهاي جنوب درياي بالتيک، از اطلاعات قبلي دقيق تر بود زيرا موقعيت جزيره ي تول را در عرض 63 درجه ي شمالي نزديک جزاير شتلند تعيين کرده است. همچنين، بطلميوس نخستين کسي است که در جغرافيا واژه هاي مدار و نصف النهار را به کار برد و در نقشه هايش يک سطح کروي را روي يک سطح صاف با موقعيت ترسيم کرد.
بطلميوس عقيده ي رايج را که قسمتهايي از زمين در مجاورت خط استوا به علت گرماي زياد غيرقابل سکونت اند، پذيرفته بود. او همچنين در نقشه هايش مشخص کرده بود که اقيانوس هند در سمت جنوب به وسيله ي خشکي در ميان گرفته شده است و احتمالاً اين تصور را از هيپارخوس گرفته بود که سنديت و صحت نداشت.
در عصر رونق امپراتوري روم باستان چندتن ديگر بودند که ذهني علمي داشتند از جمله وارو ( Varu )، آگريپا ( Agrippa ) و پومپونيوس ملا (Pomponius Mela ) (11) . در اين دوره، جغرافيا نسبت به علوم ديگر، به صورت واقع پردازانه تر مطالعه مي شد و اين امر بيشتر به دليل رونق دريانوردي بود. بر همين اساس، پومپونيوس ملا در سال 42 ميلادي نقشه هايي منتشر کرد که در آنها سطح کره ي زمين به يک منطقه ي حاره در مرکز و مناطق معتدله شمال و جنوب تقسيم شده بود. جغرافيادانان رومي، اروپا و آسياي جنوبي، جنوب غربي و افريقاي شمالي را مي شناختند اما درباره ي بقيه ي نقاط جهان عقايد مبهم و خيالي داشتند. (12)
از عصر باستان، به طور کلي واژه ي جغرافيا در برگيرنده ي دو مفهوم متفاوت شد: يکي مفهوم فيزيک زمين که شامل شناخت رياضي و اخترشناسي کره ي خاکي بود و دوم، توصيف زمين شامل توصيف سرزمينها با تکيه بر خصوصيات طبيعي و انساني آنها؛ و اين موضوع پيش زمينه ي بروز تمايزي تدريجي ميان جغرافياي طبيعي و جغرافياي انساني بود.
پي نوشت ها :
1. ساختمان مستطيل شکلي که در انتهاي آن يک برآمدگي نيم دايره با سقف هلالي وجود داشت و الگوي بسيار از کليساهاي امروز است.
2. براي مطالعه ي بيشتر رک. دورانت. ويل، تاريخ تمدن، ج 3، ص 93-95.
3. همان، ص 109.
4. Strabon ( يکي از شهرهاي قديمي مهم کنار درياي سياه، آماسرا کنوني ترکيه ).
5. Refer to: Beazley. c.R, Ibid; vol.II; P. 235-236.
6. Ptolemy 100-170 A.C.
7. سرياني يکي از لهجه هاي منشعب از زبان آرامي است که متکلمان آن در سرزمين سوريه، الجزاير و بين النهرين پراکنده بودند. ( رک. صفا، تاريخ علوم عقلي، ص 10 ).
8. سارتون، جورج. علم قديم و تمدن جديد، احمد بيرشک، ص 92.
9. تير شهر باستاني مهمي بود در لبنان کنوني که به وسيله ي صيدوني ها ساخته شد و امروز در محل آن شهر صور برپاست.
10. براي اطلاع بيشتر رک. جوهري، يسري. تاريخ اکتشافات جغرافيايي، ص 35-37.
11. Varu & Agrippa & Pomponius.
12. براي مطالعه ي بيشتر رک. Beazley, Ibid, Vol: III, p. 500-529
فنّي، زهره؛ (1385)، مقدمه اي بر تاريخ علم جغرافيا، تهران: نشر اميرکبير، چاپ سوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}