نويسنده: زهره فنّي




 

تاريخ علم در عربستان، به طور عمده تاريخ علم در اسلام است. علم عرب، که از دو قرن مانده به زمان پيامبري حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) شروع شده بود، در طول ظهور و بسط آيين اسلام، تکميل شد و توسعه يافت. پيش از اسلام، دانش جغرافيا نزد اعراب بيشتر محدود به پاره اي تصورات سنتي جغرافيايي يا اسامي امکنه در عربستان و سرزمينهاي مجاور بود. مفاهيم يا اطلاعات جغرافيايي که در شعر جاهليت بر جاي مانده،‌ منعکس کننده ي سطح ادراک اعراب پيش از اسلام از پديده هاي جغرافيايي و نيز حدود معلومات آنهاست. بتدريج فتوحات اعراب، امپراتوري وسيع و گسترده اي را تشکيل داد که شامل قسمت زيادي از سرزمينهاي فرهنگ يوناني و رومي مي شد. توسعه ي سياسي اسلام در افريقا و آسيا به آنها فرصتي داد تا به جمع آوري اطلاعات و تجارب بپردازند و مشاهدات خود را از سرزمينهاي مختلف واقع در حوزه ي مسلمين، ثبت کنند. به واقع، در آغاز حکومت عباسيان و استقرار بغداد به عنوان پايتخت امپراتوري بود که مسلمانان بتدريج با جغرافياي علمي آشنا شدند و جغرافي نويسي منظم از آغاز قرن چهارم ميلادي به عرصه ي ظهور مي رسد. جغرافي نويسان اين قرن هر يک از ممالک اسلامي را به حد کافي وصف نموده و از راههاي آنها به طور کلي و جداگانه سخن به ميان آورده اند. فتح ايران، مصر و سند به آنها امکان داد تا از دستاوردهاي علمي و فرهنگي اين سه مهد تمدن، بهره گيرند يا به مراکز علمي، آزمايشگاهها و رصدخانه هاي آنها براحتي دسترسي يابند. بتدريج مسلمانان در اغلب زمينه هاي علمي و صنعتي و بازرگاني زمان خود فعاليت گسترده اي را آغاز و نسبت به مناطق و کشورهاي معاصر خود برتريهايي کسب کردند. علم و از جمله شناخت و درک جغرافيايي به طور عمده در قرون هفتم و هشتم ميلادي تا يازدهم ميلادي به اوج شکوفايي و پيشرفت خود در جهان اسلام رسيدند. اين دوره که به عصر طلايي در علوم معروف شده است مصادف است با زمان شکوفايي فرهنگ و تمدن اسلامي در اسپانيا، شمال افريقا، سوريه و ايران.
وقتي که مملکت اسلام توسعه يافت و مسلمانان از انشاي علوم اسلامي فارغ شدند به فکر توسعه و بسط علوم و صنايع افتادند بخصوص اينکه از رهبر ديني خود حضرت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آموخته بودند که فرموده اند: (1)
« علم بياموزيد اگرچه در چين باشد. آموختن علم بر هر مرد و زن مسلمان واجب است. حکمت ( فلسفه ) گمشده ي مؤمن است از هر که فراگيرد اهميت نمي دهد. هر که به راهي رود که علمي فراگيرد خدا براي وي راهي به سوي بهشت بگشايد و... »
ولي مسلمانان يک مرتبه به تمام علوم معطوف و متوجه نشدند بلکه بنا به مقتضيات زمان، تدريجاً علوم را فراگرفته و در بسط و تکميل آن مي کوشيدند.
برآورد ارزش آنچه انديشمندان اسلامي بر گنجينه دانش بشري افزودند مشکل است. آنان تعاليم و اندوخته هاي علمي يونان را بار ديگر زنده کردند و البته تغييرات بسياري بر آن وارد کردند. در واقع، مسلمانان با دانش يونانيان همان کردند که يونانيان با دانش شرقيان باستان کرده بودند، با اين تفاوت که انسان وقتي آثار علمي اسلامي را مي خواند از برخورد تعقلي آنها که از جزالت منطق علوم جديد برخوردار است در شگفت مي ماند. (2)
جغرافيا، همان طوري که براي يونانيان شاخه اي از اخترشناسي بود براي انديشمندان اسلامي نيز بيشتر به همان مفهوم باقي ماند ولي سخت در تکامل آن کوشيدند و به قدري بر اين دانش افزودند که پايه ي جغرافياي جديد آسيا و شمال افريقا را پي افکندند. اين پيشرفت را بايد مديون جهان وسيع اسلام، عدم تمرکز فرهنگي آن و وفور انديشمندان از اقصي نقاط جهان و نيز مرهون سفرهاي طولاني تجاوز زايران مکه معظمه دانست.
در زمينه ي پيوند جغرافيا با اخترشناسي نزد مسلمانان احمد نفيس در کتاب خود (3) چنين شرح مي دهد:
« بيشتر مؤلفان جغرافيا در دنياي عرب، به کتابهاي جغرافيا و مجسطي بطلميوس به ديده احترام مي نگريستند و حتي از آن پيروي مي کردند و لذا جغرافياي مسلمانان بر پايه ي رياضيات و اخترشناسي پي ريزي شد. از سوي ديگر، مسلمانان براي تعيين دقيق وضع و موقع اماکن خود علاقه مند بودند و لذا بسرعت جغرافياي رياضي و ترسيم نقشه در ميان آنان مورد توجه قرار گرفت. »
در همين رابطه، سيد حسين نصر نيز در کتاب علم و تمدن در اسلام اين گونه آورده است: (4)
« جغرافيا در اسلام پيوند نزديکي با علم نجوم داشت؛ رصدخانه ها به اندازه گيري جغرافيايي مي پرداختند که از جمله آنها تعيين طول قوسي يک درجه و محاسبه طول و عرض بلد بود و براي اين کار از چندين روش استفاده مي کردند. واقع امر اين است که بيروني را مؤسس علم مساحي و تسطيح مي شمارند، و اين به دليل تحقيقات و مطالعات مفصل و منظمي است که وي درباره ي اندازه گيري خصوصيات سطح زمين انجام داده است. »
گفتني است که پيش از عصر طلايي علوم در مملکت اسلام يعني قبل از ترجمه و رواج آثار جغرافياي يوناني، مسلمانان به چند دليل با علم جغرافيا و مباحث جغرافيا و مباحث جغرافيايي مرتبط و علاقه مند شدند. جرجي زيدان در کتاب تاريخ تمدن اسلام خود راجع به اين موضوع چنين مي نويسد: (5)
مردم حجاز پيش از اسلام نيز تجارت مي کردند که با ظهور و نشر اسلام و توسعه ي فعاليت تجاري اعراب، شناخت جغرافيايي آنها از مناطق، افق وسيع تري يافت.

مکاتب جغرافيايي در حوزه ي قلمرو اسلام

موضوعات و مباحث جغرافيايي را از يک نظر مي توان در قلمرو تاريخ علوم اسلامي، در مدارس يا مکاتب زير جست و جو کرد:
1. مکتب اسلامي 2. مکتب عربي 3. مکتب يوناني 4. مکتب نورماني سيسيل

مکتب اسلامي

مقصود از اين مدرسه يا مکتب، آن دسته از موضوعات جغرافيايي است که مسلمين در آغاز پي ريزي دانشهاي خود، آن را به وجود آوردند. مسلمين پيش از اطلاع يافتن از مکاتب جغرافيايي قبل از اسلام، خود به وضع علم جغرافيا پرداختند و امور ذيل آنان را به تحقيق و تدوين اين علم وارد کردند:
الف- طلب علم: بر همه ي افراد مسلمان اعم از زن و مرد فريضه بود که در جست و جوي علم و دانش به هر سو بشتابند.
ب- سفر حج: از آنجايي که اين سفر فريضه بوده است و مسلمانان بايد از سراسر عالم همانند حال حاضر، براي انجام مراسم و آيين آن روانه ي سرزمين وحي مي شدند، مسلمانان بايستي براي انجام اين سفر، راهها ( = مسالک )، و آباديها و کشورها ( = ممالک ) بر سر راهشان را خوب بشناسند.
ج- معرفت آفاق: اسلام از آغاز کار با آموزشهاي خود استعداد و شعور فردي و اجتماعي مسلمين را توسعه داد. قرآن کريم با نقل سرگذشت گذشتگان، مردم را به توجه در آثار پيشينيان و دقت در عملکرد آنها فراخواند تا پند گيرند و همچنين با توصيه به سير در آفاق و نفوس و تأمل در شهرها، آباديها، ويرانيها، و... مايه ي توسعه ي انديشه و گستردگي قلمرو ذهنيات و معلومات آنها گرديده است.
د- سازمان سياسي و اداري: اين سازمان در حوزه ي اسلام نيازمند اطلاعاتي دقيق و کامل در مورد اراضي و شهرهاي مفتوح و علل فتوح و مسائل جزيه و خراج و ساير نظامات حکومتي بود. از اين رو، لازم بود که مسائل شناخته شده را تدوين کنند و ناشناخته ها را با تحقيق و تفحص بشناسند و بشناسانند. اين همان بود که امثال ابن خرداد را به تدوين مباحث جغرافيا و پيش از او قدامه بن جعفر را به اين تدوين واداشت. به طور کلي کارنامه ي اين حرکت علمي مسلمانان در زمينه ي جغرافيا را « مکتب اسلامي » ناميده اند.

مکتب عربي

منظور از مکتب عربي اطلاعاتي است که عرب قبل از اسلام از موضوعات و مسائل جغرافيايي داشتند که مقداري از آن به معرفت فلکي بازمي گردد و نيز معرفت و شناختي که از طريق راههاي بازرگاني دريايي و زميني به دست آمد.

مکتب يوناني

مراد از مدرسه ي سوم، اطلاعاتي است که مسلمين پس از ترجمه ي کتابهاي يوناني به دست آوردند و مسلمين در تأليفات خويش از آنها استفاده کردند اما تنها به نقل آنها بسنده نکردند بلکه بعد از اخذ آنها از يونانيان، حقايق و تحقيقاتي بر آنها افزودند، و حتي بسياري از اغلاط بطلميوس يوناني را تصحيح کردند.

مکتب چهارم يا مدرسه ي نورماني سيسيلي

مقصود از اين مکتب، مدرسه ي شريف ادريسي مؤلف کتاب نزهة المشتاق في احتراق الافاق است که نقشه هاي او در شناخت جهان، مدتها مرجع اروپاييان بوده است. شريف ادريسي از دانشمندان جغرافيدانان مسلمان و يکي از بزرگترين جغرافيدانان و نقشه نگاران قرون وسطا بود. کتاب او، شامل مفصل ترين شروح قرون وسطايي عالم است و برخلاف ساير کتابهاي جغرافيدانان مسلمان، شامل اطلاعاتي درباره ي بسياري از کشورهاي مسيحي است.
در مورد نحوه ي تفکر و شيوه ي مطالعه ي موضوعات جغرافيايي نزد مسلمانان عرب، اظهارات متفاوتي ارائه شده است ولي مجموع آنها بر توصيفي بودن جغرافيا و مساحي بيشتر سطح زمين و عوارض آن تأکيد دارند. اولين کارها و آثار جغرافيايي نيز مربوط به ترجمه ها و تصحيحات يا شرح آنها از زبان يوناني و رومي به عربي است.
صاحب کتاب علم در تاريخ (6) در مورد نوع برخورد مسلمانان با جغرافيا چنين نوشته است:
« جغرافياي آنها ( مسلمانان ) نه تنها توصيفي، بلکه بيشتر پيمايشي بود به طوري که به فرمان مأمون حدود سال 215 ه‍.ق./ 830 م. يک درجه از عرض جغرافيايي دوبار اندازه گيري شد. »
مسلمانان، جغرافيا را به منزله ي علمي که امروز، داراي تعريف روشن و حدود، چارچوب و محتوايي مشخص باشد، نمي شناختند. متون جغرافيايي آنها، در ميان علوم متعدد پراکنده بود و رساله هاي مستقلي که درباره ي موضوعات مختلف جغرافيايي نگارش مي کردند، عناويني مانند « البلدان »، « صورة الارض »، ‌« المسالک و الممالک » و امثال آن داشت. براي نمونه، از نظر بيروني، المسالک علمي بود که با تعيين موقعيت جغرافيايي مکانها سر و کار داشت، و لذا کاربرد اصطلاح جغرافيا در زبان عربي امر نسبتاً تازه اي است.
همچنين در اين زمينه در کتاب علم و تمدن در اسلام آمده است: (7)
در متون جغرافياي اسلامي، جغرافياي توصيفي با جغرافياي نمادي و رمزي غالباً با يکديگر مخلوط شده و چنان است که حد فاصل دقيقي ميان جغرافياي علمي بدان صورت که اکنون آموخته مي شود، و جغرافياي رمزي که در آن جهات و کوهها و رودها و جزيره ها و غيره، نمادهاي جهان آسماني هستند، ديده نمي شود.
تصور مسلمانان درباره ي زمين پيوسته تحت تسلط کوه مرکزي کيهاني قاف بوده است و هفت اقليم زميني که به شکل تصاويري از آنچه در آسمان است جلوه گر مي شدند، در واقع متناظر با هفت آسمان بودند. اقاليم که قرينه هاي زميني هفت آسمان محسوب مي شدند، نزد بابليان و يونانيان و ايرانيان قديم معروف بوده اند ولي به جاي تصور طولي نسبت به اقاليم، تصور دواير متحدالمرکز داشتند. قرآن نيز از هفت آسمان سخن مي گويد. علماي جغرافياي اسلامي اين هفت آسمان را هفت اقليم سنتي مي پنداشتند و بنابر همين تقسيم، به بحث تفصيلي در نواحي مختلف زمين مي پرداختند. جغرافيادانان مسلمان از کتاب جغرافياي بطلميوس، استفاده ي فراوان بردند. در واقع، اين کتاب را شالوده و سنگ بناي علم جغرافيا در ميان مسلمانان مي دانند. آثار ديگر جغرافي نويسان يوناني نظير ارسطو، مارينوس و اراتوستن نيز با دقت زياد به عربي ترجمه شدند و مشتاقانه مورد بررسي و مطالعه قرار گرفتند. ولي چنين نوشته اند (8) که اولين نقل و انتقالات علمي در جغرافيا توسط خالد بن يزيد صورت گرفت که کره اي جغرافيايي از بطلميوس را به عربي ترجمه و به قاهره حمل کرد. در اسطرلاب يونانيان باستان، توسط مسلمانان اصلاحات بسياري صورت گرفت. مسلمين در طرح و ساختمان آن دقت و تجديدنظر کردند و از آن يک ابزار علمي و اثر هنري پديد آوردند. اين وسيله در قرن يازدهم ميلادي به اروپا رسيد و تا قرن هفدهم ميان دريانوردان به کار مي رفت.

عصر مأمون و تأثير منجمان و فيلسوفان در پيشبرد جغرافيا

به طور کلي از اوايل قرن سوم هجري، بنياد واقعي تدوين آثار جغرافيايي به زبان عربي نهاده شد. نخستين گام را در اين زمينه مأمون خليفه برداشت که موفق شد تعدادي از دانشمندان و محققان را در بيت الحکمه جمع کند و فعاليتهاي علمي آنان را تحت حمايت خويش قرار دهد. از نيت مأمون نسبت به بسط نجوم و جغرافيا، اطلاعي در دست نيست اما مسلم است که در عصر خلافت او، موجبات پيشرفتهايي در جغرافيا فراهم آمد؛ از جمله، اندازه گيري قوس يک نصف النهار بود و نتيجه ي اين اندازه گيري، طول يک درجه نصف النهار راميل عربي به دست داد که از لحاظ دقت و صحت قابل توجه بود. جداول نجومي معروف به الزيج الممتحن ( جداول آزموده شده ) تهيه شد، و سرانجام نقشه اي جهاني به نام « الصورة المأمونيه » ترسيم شد که به نظر مسعودي، بر نقشه هاي بطلميوس و مرينوس برتري داشت. اين گونه فعاليتهاي علمي تا قرن پنجم ميلادي، زمينه و بستر لازم براي تحولات علمي درخشان در عرصه جغرافيا و ساير علوم در تمدن اسلامي فراهم آورد.
منجمان و فيلسوفان مسلمان و يوناني، گرد آمده در ممالک اسلامي بويژه بغداد، از طرق مختلف بويژه مشاهده و مباحثه نظري، به جغرافياي رياضي و طبيعي کمک مؤثري کردند. نتايج تجربيات، رصدها و بحثهاي نظري علماي مسلمان، در رساله ها و کتابهاي جغرافيايي خاصه در اموري چون جزر و مد، کوهها، و نظاير آن، ثبت شد. بدين ترتيب، سنتي رايج شده بود که در مقدمه ي هر کتاب جغرافيايي، مطالبي درباره ي جغرافياي رياضي، طبيعي و انساني به رشته ي تحرير در آورند. از جمله منجمان و فيلسوفان مبرّز مسلمان که آثار و نظريات آنان مورد بحث و استفاده جغرافيدانان مسلمان واقع شده يعقوب بن اسحق الکندي است که دو کتاب جغرافياي رسم المعمور من الارض و رسالة في البحار و المدّ و الجزر به او منسوب است. همچنين، از ديگر منجمان و فيلسوفاني که نوشته هايشان به صورت منابع اطلاعاتي در جغرافياي رياضي و طبيعي مورد استناد قرار گرفت مي توان از افرادي چون فزاري ( نيمه ي دوم قرن دوم )، احمد فرغاني و محمد بن جابر بتّاني، نام برد.

جغرافيدانان مسلمان (9)

پيش از پرداختن به شرح مختصري از جغرافيدانان مسلمان مي توان آثار آنها را بويژه در قرون سوم و چهارم هجري به دو دسته ي کلي تقسيم کرد:
1. متوني که درباره ي جهان به طور کلي نوشته شده ولي امپراتوري عباسي مملکت اسلام در آنها با تفصيل بيشتري آمده است. در اين آثار، تمام اطلاعات غير مذهبي نيز گنجانده شده و به همين سبب اين دسته از آثار را « متون جغرافيايي غير مذهبي » اين دوره، ناميده اند. برجسته ترين اين جغرافيدانها عبارتند از: ابن خردادبه، يعقوبي، ابن فقيه همداني و مسعودي. اين جغرافيدانان، وضع جغرافيايي و راههاي دوره ي عباسيان را توصيف کرده و مطالب مربوط به جغرافياي رياضي، طبيعي، انساني و اقتصادي را به رشته ي تحرير درآورده اند. از آنجايي که عراق در اين دوره مهمترين مرکز تعليمات جغرافيايي بود و بيشتر جغرافيدانان به آنجا تعلق داشتند به مکتب عراقي معروف شدند که خود اين افراد نيز در روش کار و مطالعه به دو دسته تقسيم مي شدند: يک دسته آنهايي که مطالب خود را بر پايه ي جهات اربعه ( شمال، جنوب، مشرق و مغرب )، با مرکزيت بغداد به عنوان مرکز جهان تنظيم و تدوين مي کردند و دسته ي ديگر آنهايي که بر پايه ي اقاليم ( نواحي ) و مرکزيت جهاني مکه مطالب و مطالعات خود را تنظيم و تحرير مي کردند.
2. دسته ي دوم از آثار اين دوره مانند نوشته هاي اصطخري، ابن حوقل و مقدسي، به مکتب بلخي معروف شدند زيرا از ابوزيد بلخي پيروي مي کردند. اين عده توجه خود را به جهان اسلام محدود ساخته و هر ولايتي را اقليم مجزايي توصيف کرده و به سرزمينهاي غيراسلامي، جز در نواحي مرزي، کمتر توجه نشان داده اند.
اين جغرافيدانان، رنگ اسلامي مثبتي به جغرافياي مسلمين بخشيدند و بيشتر بر مفاهيم جغرافيايي که با قرآن و احاديث و روايات پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مطابقت داشت تکيه داشتند. (10)
اما برخي از انديشمندان در دوره ي رونق علم و دانش اندوزي مسلمانان که با سفرها، مطالعات، و تحقيقات خود توانستند به رشد و رونق علم جغرافيا نيز کمک نمايند عبارتند از:

هشام بن محمد الکلبي

نخستين چهره ي مسلمان در رشد جغرافيا، هشام بن محمد الکلبي بود که در اوايل قرن سوم/ نهم ميلادي 204 هجري/ 820 م. مطرح شد و بويژه براي تحقيقاتي که در مورد منطقه جزيرة العرب داشته، شهرت دارد ولي تنها مقدار کمي از تأليفات او باقي مانده است. اين دوره ي زماني در واقع، آغاز فعاليت علمي در ميان مسلمانان است.

محمد بن موسي الخوارزمي

پس از الکلبي، چندين انديشمند ديگر پا به عرصه ي دنياي علم عرب گذاشتند که قديمي ترين آنها محمد بن موسي الخوارزمي، رياضيدان و منجم مشهور است، دوره ي فعاليت علمي او را سالهاي 198 تا 218 ه‍.ق. ذکر کرده اند. (11) وي با کتاب صورة الارض خود پايه هاي اوليه علم جغرافيا را در ميان مسلمانان نهاد چرا که اين کتاب از لحاظ متن و نقشه هاي ضميمه، حتي بر کتاب بطلميوس مزايايي داشت. وي همچنين با همکاري شصت و نه تن از علما، يک فرهنگ جغرافيايي براي مأمون فراهم آورد. اين کتاب او داراي فهرستي از طول و عرض جغرافيايي نقاطي است که اقاليم يونان باستان را نيز شامل مي شد. اين اقاليم عبارت از هفت باريکه در عرض جغرافيايي بود که گمان مي رفت طول بلندترين روز نقاط واقع در آنها با هم برابر است. نقشه اي که خوارزمي ترسيم کرده بود در بعضي نقاط با جهان نماي بطلميوس اختلاف اساسي داشت، شايد به اين علت که او از عرض و طول هاي قرائت شده در بيت الحکمه (12) استفاده کرده بود.

الکندي

همان طوري که پيشتر اشاره شد يکي از فيلسوفان معروف قرن سوم ه‍./ نهم م.، يعقوب بن اسحق الکندي، و بنا به قول سيد حسين نصر، مؤلف کتاب رسالة في الربع المسکون است. از سوي ديگر بنابر سخن احمد نفيس، او مؤلف کتاب رسم المعمور من الارض است که به توصيف مناطق مسکوني زمين مي پردازد و نوشته هايش در بسط و انسجام تأليفات جغرافيايي مؤثر افتاد.

احمد بن محمد کثير فرغاني

يکي ديگر از دانشمندان و جغرافيدانان مسلمان که او نيز در بيت الحکمه مأمون فعاليت مي کرد، ابوالعباس احمد بن محمد کثير فرغاني است. در فرغانه ي ماوراءالنهر زاده شد. کتاب جوامع علم النجوم از تأليفات اوست که مدت هفت قرن تمام در آسياي باختري و اروپا مرجع و مورد استفاده بود. از کارهاي جغرافيايي او يکي اندازه گيري يا مشارکت در ساختن دستگاه اندازه گيري قطر زمين، تعيين فواصل اغلب سيارات و قطرهاي ظاهري آنها، و نيز مشارکت در ساختن دستگاه اندازه گيري دبي رود نيل به نام نيلسنج است. (13)

ابن خردادبه

پژوهشهاي جغرافيايي مسلمانان در قرن دهم ميلادي/ چهارم هجري، با کار ابن خردادبه ادامه يافت. خردادبه تباري ايراني داشت ولي در بغداد پرورش يافت و مديريت چاپارخانه و امور اطلاعاتي را به عهده داشت. وي که يکي از مصاحبان نزديک معتضد عباسي بود اثري در جغرافياي اقتصادي و سياسي نوشت به نام المسالک و الممالک يا راهها و ولايتها. اين کتاب، اطلاعاتي درباره ي جاده هاي تجاري دنياي عرب و توضيحاتي از مناطق دوردست نظير، چين، کره، ژاپن، سيلان و هند به دست مي دهد.

يعقوبي

برجسته ترين جغرافيدان و سياح عرب مسلمان در قرن چهارم ه‍./ دهم ميلادي، يعقوبي است که خراساني و از خاندان خلفاي عباسي و شيعه مذهب بود. سفرهاي بسياري از جمله به هند و مغرب انجام داد و در سال 278 هجري 891 م. کتابي شبيه به فرهنگ امروزي جغرافيا به نام البلدان نوشت. اين کتاب، جزئياتي درباره ي مکانهاي بي شماري ارائه مي دهد و سعي دارد تا واقعيات جغرافياي طبيعي را با شرحي از جغرافياي انساني مناطق بيان کند. کتاب مذکور با توصيف مفصل بغداد و سامره آغاز مي شود و سپس به ايران، توران و افغانستان مي پردازد؛ پس از آن راجع به عربستان جنوبي، سوريه، مصر و مراکش آمده اما فصول مربوط به هند، چين و امپراتوري روم شرقي ( بيزانس ) آن مفقود شده است. احمد نفيس در کتابش آورده است: يعقوبي را گاهي پدر جغرافياي اسلامي (14) مي خوانند؛ شايد به علت اينکه اثر او نخستين اثري بود که غربيها بدان توجه زيادي پيدا کردند.

ابن فقيه همداني

ابن فقيه همداني، متولد همدان و پرورش يافته ي بغداد از ديگر جغرافيدانان مسلمان قرن چهارم هجري است که وي نيز مجموعه اي از اطلاعات و مطالب گوناگون جغرافيايي را به نام البلدان انتشار داد.

سليمان تاجر

قرنهاي سوم و چهارم هجري/ نهم و دهم ميلادي، همچنين زمان طلوع کشتيراني در اقيانوس هند توسط ناخدايان مسلمان و اکتشاف خاور دور بود. براي مسلمانان تصوير اقاليم زمين از تهيه ي نقشه ي آسمان هم مهمتر بود زيرا زندگي آنها بر پايه ي کشاورزي و بازرگاني استوار بود. از ميان مسلمانان بازرگانان علاقه مند، سليمان تاجر (15) يکي از سياحان مسلمان بود که حدود 226 ه‍.ق. کالاي خود را به چين مي برد و با انجام سفرهاي دريايي به آن سرزمين، نخستين توصيف عربي را از چين نوشت. اين سفر و سفرهاي مشابه آن، سرانجام سبب پيدايش افسانه ي سندباد بحري در کتاب هزار و يکشب و کتابهاي مشابه آن شد. اين سفرها، همچنين، در کسب اطلاعات جغرافيايي از آن سرزمينها کمک کرد و اين اطلاعات در تأليفات جغرافيايي پس از او درج شد.

ابن رُسته

ابن رسته، از ديگر جغرافي نويسان مسلمان و مؤلف دايرة المعارف الاعلاق النفسيه است که جلد هفتم آن اکنون در موزه بريتانياست در باب موضوعات جغرافيايي است. او اثر خود را در سال 290 هجري/ قرن چهارم و در اصفهان تأليف کرد و در مجلد مذکور موضوعاتي از قبيل وسعت زمين، بنيادگذاري مکه و مدينه، آب و هوا و جغرافياي ايران، بويژه گزارش دقيقي از جاده هاي خراسان بزرگ تا توس؛ بعضي از راههاي انشعابي آن، بويژه راههايي که به اصفهان و هرات مي رود و نيز جاده هاي بغداد به کوفه، بصره و شيراز مطرح شده است.

ابوزيد بلخي

از ديگر جغرافي نويسان در قرن چهارم هجري، ابوزيد بلخي مؤلف کتاب صور الاقاليم است. وي يکي از قديميترين مسلماناني است که به کار نقشه نگاري پرداخت و بيشترين کار او تفسير نقشه ها و جداول جغرافيايي بود. وي همچنين با گردآوري اطلاعات درباره ي جاده ها و کشورها، کتاب المسالک و الممالک خود را تأليف کرد.

اسطخري

جغرافيدان مسلمان ديگري که جزئيات اندکي از او در دست است، اصطخري است. او اهل اصطخر از توابع فارس ( ايران ) و احتمالاً در نيمه ي اول قرن چهارم هجري مي زيسته است. کتاب المسالک و الممالک او مختصري از صور الاقاليم بلخي و مجموعه اي از مشهودات خود اوست. او مانند بلخي کشورهاي اسلامي را به بيست قسمت تقسيم کرد؛ از عربستان شروع کرد و به ماورالنهر ( ترکستان ) خاتمه داد و شهرها، مشاغل مردم بلاد مختلف و ساير متعلقات آنها را ذکر کرده است. کتاب او به فارسي برگردانده شد و مبناي بسياري از آثار جغرافيايي فارسي قرار گرفت.

محمد بن حوقل

ابوالقاسم محمد بن حوقل 331-365 ه‍.ق. (16) به خاطر مسافرتهاي طولاني اش قريب به سي سال شهرت يافته است. او آثار جغرافي نويسان قبل از خود را مطالعه کرد و به تقاضاي اصطخري، در کتاب و نقشه هاي او تجديد نظر کرد؛ وي نيز کتابي به نام صورة الارض دارد که در آن ضمن ارائه ويژگيهاي جغرافيايي هر ناحيه، آن را با رنگ مشخص مي سازد. ابن حوقل را مي توان در رديف جغرافيدانان برجسته ي عصر خود دانست چرا که در ترسيم نقشه هاي جغرافيايي از خود استقلال و ابتکار عمل نشان داد و در کتابش اطلاعات جديدي مبتني بر مسافرتهاي شخصي اش، گنجانده است.

ابوالحسن مسعودي

مهمترين جغرافيا دان و مورخ و طبيعيدان اين دوره ابوالحسن مسعودي است. بغداد را حدود سال 915 ميلادي ترک گفت و زندگي را در سفر به جهان اسلام، هندوستان و شرق افريقا گذراند. حاصل سفرهاي خود را در مجموعه اي سي جلدي فراهم آورد و سپس آن را خلاصه کرد و به نام کتاب مروج الذهب و معادن الجوهر که از او به جاي مانده است، منتشر کرد. مسعودي درباره ي همه ي قلمروهاي مشاهده کرده ي خود، از چين تا فرانسه، از لحاظ جغرافيايي، گياهي، جانوري و تاريخي، عادات، اديان، علوم، فلسفه و... در اين کتاب شرح داده است. اين کتاب، اطلاعات زيادي درباره ي جغرافيا، زمين شناسي و تاريخ طبيعي ارائه مي دهد که حاصل سالها تجربيات و مشاهدات اوست. وي معتقد بود که معرفت حقيقي را تنها با تجربه و مشاهده ي شخصي مي توان به کف آورد. مسعودي، مورخ برجسته اي بود اما جغرافيا را شرط لازم و مقدم تاريخ مي دانست؛ از اين رو، آغازگر تاريخ جهان او يک بررسي جغرافيايي بود. او بر اين نکته تأکيد داشت که محيط جغرافيايي قوياً بر زندگي گياهي و جانوري نواحي تأثير دارد. وي همچنين مي کوشيد که جغرافيا را با مفاد و قرآن کريم دمساز کند و، از اين رو، يکي از مفاخر نيمه ي اول سده ي دهم در زمينه ي مطالعات جغرافيايي و تاريخي است.

ابوعبدالله محمد بن احمد جيهاني

در اوايل قرن چهارم هجري، يکي از ديگر جغرافيدانان برجسته ي اين دوره و از وزيران ساماني که تأثيرش بر تحول جغرافياي مسلمين مانند تأثير ابن خردادبه بسيار گسترده و عميق بود جيهاني است. کتاب المسالک و الممالک او موجود نيست ولي کاملاً محتمل است که جيهاني، متن اصلي کتاب المسالک و الممالک ابن خردادبه را مورد استفاده قرار داده باشد. جغرافيدانان بعد از او از کتاب جيهاني، بهره ي زيادي برده اند.

شمس الدين مقدسي

از ديگر سياحان مسلمان، ابوعبدالله محمد بن احمد مقدسي 345-381 ه‍.ق. است؛ شايد اصيل ترين جغرافيدان مسلمان عصر خود بود. سياحي بزرگ بود که از تمامي نواحي جهان اسلام بجز هند و اسپانيا ديدن کرد. کتاب او احسن التقاسيم في معرفة الاقاليم نام دارد و حاصل مشاهدات و اطلاعات گرد آمده ي اوست. به عقيده ي دورانت اين کتاب پيش از کتاب تحقيق ماللهند بيروني، مهمترين کتاب جغرافيايي ممالک اسلامي بود. (17) مقدسي معتقد بود که جغرافيا علمي نيست که از راه « قياس » به دست آيد بلکه بايد از طريق مشاهده ي مستقيم و کسب اطلاعات بي واسطه تحصيل شود؛ به همين جهت، بيشترين تکيه و تأکيد را بر مطالبي قرار داد که عملاً مشاهده کرد و معقول به نظر مي رسيد. لذا کتابش را مي توان برحسب ماهيت اطلاعات، به سه بخش تقسيم کرد: آنچه او خود مشاهده کرد؛ آنچه از افراد موثق شنيده؛ و آنچه در کتابهاي جغرافيايي يافته است. وي تقريباً زمين را کروي شکل دانسته که استوا آن را به دو بخش مساوي تقسيم کرده است؛ محيط آن را 360 درجه و از استوا تا هر يک از دو قطب 90 درجه مي دانست.
يکي از کتابهاي مهم جغرافيايي در اواخر سده ي چهارم هجري حدود العالم است که مؤلف آن ناشناس و به پارسي نگاشته شده است. اين کتاب، که اولين کتاب فارسي از علم جغرافيا و جغرافياي جهان است، به جغرافياي سرزمينهاي دور از جمله هند، تبت، چين، ترکستان، قفقاز، اسپانيا و... پرداخته است. مؤلف آن از تعداد زيادي منابع معتبر عربي قديمي استفاده کرده و بدون شک نسخه اي از کتاب اصطخري را در اختيار داشته است. اصالت کار نويسنده ي آن، در برداشت او از تقسيم جهان مسکون به قسمتهاي جهان و ممالک مجزا نهفته است. (18)

ابوريحان بيروني

ابوريحان محمد بن احمد بيروني 362-440 هجري يکي از بزرگترين دانشمندان اسلامي است که راه و رسم تحقيق علمي را به بهترين وجهي در جهان اسلام نماياند. نخستين تأليف معتبر او کتاب علمي و عميق آثارالباقيه است. در زمينه ي جغرافيا نيز صاحب اثر، انديشه و تأليف است. از مهمترين آثارش در جغرافيا، کتاب تحقيق ماللهند درباره ي جغرافياي ناحيه اي است. اين کتاب، در سال 1030 م. تأليف شد و مهمترين اثر بيروني است که در آن، آنچه را شخصاً ديده با آنچه از ديگري شنيده از هم جدا کرده است. در واقع کتاب تحقيق ماللهند او، نتيجه ي ساليان دراز تحقيق درباره ي نژادها، زبانها، اديان، فرهنگها و طوايف مختلف هند است. اهميت بيروني در بسط جغرافياي مسلمين از دو جهت قابل بررسي است: يکي اينکه از آنجايي که او بر منابع و مدارک يوناني، هندي و ايراني در اين زمينه احاطه کافي داشت و با منابع عربي نيز کاملاً آشنا بود، به مطالعه ي تطبيقي در جغرافيا پرداخت و معتقد بود يونانيان از هنديان در جغرافيا ورزيده ترند. دوم اينکه به عنوان يک منجم، نه فقط مختصات جغرافيايي چند شهر، بلکه اندازه ي يک درجه ي عرض جغرافيايي را نيز محاسبه کرد و با اين اقدام يکي از مهمترين عمليات مساحي را در تاريخ نجوم مسلمانان انجام داد. در کروي بودن زمين ترديد نداشت و اينکه اشيا به طرف مرکز زمين جذب مي شوند. و گفته بود که احتمالاً دره ي سند روزگاري قعر دريا بوده است. او به هنگام توصيف جغرافياي آسيا و اروپا از سلسله کوههايي نام مي برد که از هيماليا تا آلپ امتداد دارد. ابوريحان به امتداد جنوب قاره افريقا و قابليت کشتيراني اقيانوس در جنوب اعتقاد داشت. او پديده ي جزر و مد را فهميده و بوضوح شرح داده است که چگونه افزايش و کاهش جزر و مد در فواصل زماني معين و به موازات منازل ماه انجام مي شود. وي همچنين علت بيرون زدن آب از چشمه و چاه آرتزين را نيز شرح داده بود.

ادريسي

ابوعبدا... محمد ادريسي 493-560 هجري از جغرافيدانان مسلمان قرن پنجم هجري / يازدهم ميلادي است که در غرب شهرتي زياد يافت. مسافرتهاي فراواني به اروپا داشت. در پالرمو دربار پادشاه سيسيل ( راجر دوم ) و به تقاضاي او کتاب الرجاري (19) را نوشت که در آن زمين را از لحاظ آب و هوا به هفت اقليم، و هر اقليم را به ده قسمت تقسيم کرده و هر يک را با نقشه ي توضيحي مفصلي ترسيم کرده بود. نقشه هاي وي سرآمد نقشه کشي قرون وسطا و از نظر صحت و گستردگي حيطه بي نظير بود. او نيز مانند غالب علماي اسلام در کروي بودن زمين ترديدي نداشت و آن را حقيقتي مسلم مي دانست.

ياقوت حموي

ياقوت حَمَوي، 575-627 هجري در افتخار پرچمداري علم جغرافيا در قرون وسطا با ادريسي شريک بود. وي يوناني الاصل و از جغرافي نويسان نامور مسلمان به شمار مي رفت. سفر بسيار کرد؛ ابتدا به عنوان يک تاجر، و بعدها به عنوان جغرافيدان مجذوبِ شهرها، اقوام، آداب و رسوم و روشهايِ مختلفِ زيست انسانها در نواحي متفاوت. سه سال در کتابخانه ي مرو و خوارزم به فراهم آوردن اطلاعات براي کتاب معجم البلدان خود اشتغال داشت. اين فرهنگ جغرافيايي مفصل داراي مباحث مختلف و تقريباً حاوي همه ي معلومات جغرافيايي قرون وسطا است. علاوه بر آن، گزارشهاي مفصلي درباره ي سرزمينهاي اسلامي از اسپانيا تا ماورالنهر و هندوستان فاصله ي شهرها از يکديگر و نحوه ي زيست در آنها، به شکلي که به چشم مؤلف آمده، ارائه مي دهد.
همچنين در اين دوره يعني قرن پنجم هجري/ يازدهم ميلادي ناصر خسرو، فيلسوف اسماعيلي و شاعر ايراني، سفرنامه ي خود را نوشت که مشتمل بر مقدار فراواني از اطلاعات جغرافيايي درباره ي خاورميانه است. در واقع اين سفرنامه، تک نگاريهاي جغرافيايي نواحي مختلف شهري و روستايي را با ادب فارسي درهم آميخته است.

ابوعبدالله البکري

مقارن همين زمان، ابوعبدالله البکري، قديميترين جغرافيادان اندلسي، کتابهاي المسالک و الممالک و معجم ما استعجم خويش را تأليف کرد و سنتي را در جغرافيانويسي نهاد که تا قرنها پس از آن ادامه يافت. وي اطلاعات وسيعي درباره ي راهها، خصايص انساني و نژادي و تاريخ مناطق مختلف بويژه عربستان ارائه داد.

ابوالفداء

ابوالفداء، از اهالي دمشق 672-732 ه‍.ق. (20) از ديگر انديشمندان اين دوره از تاريخ جغرافيا ميان مسلمانان است. در قاهره به وزارت ملک ناصر رسيد و زماني که به سوريه بازگشت، کتابخانه ي بزرگي گردآورد و آثاري کم نظير در عصر خود تأليف کرد. کتاب تقويم البلدان او در علم جغرافيا از هر کتابي که اروپائيان تا آن زمان در اين زمينه نوشته بودند برتر و کاملتر بود. وي محاسبه کرده بود که سه چهارم از کره ي زمين را آب فراگرفته است و نيز اگر مسافري از سوي باختر دور دنيا را بگردد يک روز بر زمان سفرش اضافه مي شود و اگر از سوي خاور، دنيا را دور بزند يک روز کمتر مي شود.
قرن ششم/ دوازدهم در جهان اسلام، يک رشته گزارشها از سفرهاي دريايي و راهنامه ها تنظيم و تأليف شد. مهمترين جغرافي نويسان اين دوره از سرزمينهاي غربي اسلام خصوصاً اندلس برخاستند و عبارتند از: الزهري غرناطي، المازني و ابن جبير که در واقع، جهانگردان و سياحاني بودند که اصل مشاهدات و تجربيات خود را به صورت کتاب يا سياحت نامه، تأليف کردند. (21)

ذکرياي قزويني

از ديگر جغرافيدانان مسلمان قرن ششم/ دوازدهم هجري ذکرياي قزويني است که علاقه ي شديد او به علم تحت تأثير ايمان او به اسلام قرار داشت. انديشه ي او در ماورالطبيعه سير مي کرد ولي در زمينه ي جغرافيا نيز زياد نوشت و کار خود را بر پايه ي نتايج حاصل از سفرهاي متعدد قرار داد. او در رصدخانه ي مراغه ( ايران ) نقشي عمده ايفا کرد. از کتابهاي قزويني که داراي مطالب و موضوعات جغرافيايي است عبارتند از: عجايب المخلوقات، غرايب الموجودات، عجايب البلدان، و آثار البلاد.

حمدالله مستوفي

از ديگر جغرافيدانان مسلمان، حمدا... مستوفي است که در کتاب خود به نام نزهة القلوب دنياي اسلام را به تصوير کشانده است. او کتابش را به زبان فارسي و در زمان هلاکوخان مغول 740 هجري نوشت و در آن گزارشهاي مفصلي از خصايص جغرافياي طبيعي و انساني دنياي اسلام آورده است. وي همچنين راجع به ايران، آسياي مرکزي، ژاپن، جاوه و سوماترا نوشته و درباره ي تغيير جريان سيحون و جيحون از درياي خزر به آرال، از چشمه هاي آبگرم و چاههاي نفت باکو نيز مطالبي آورده است.

ابن بطوطه

از جمله سياحان و مورخان برجسته ي قرن هشتم هجري/ چهاردهم ميلادي که در سفرنامه خود اطلاعات جغرافيايي فراواني آورده اند، ابن بطوطه است. تمامي سرزمينهاي حکمرانان اسلامي زمان خود را ديد و به سيلان، چين و روم شرقي و جنوب روسيه سفر کرد. گفته اند حدود 75000 مايل يا 120000 کيلومتر را سفر کرد. (22) اثر او به نام رحله ابن بطوطه از مسافرتهاي دور و دراز وي حکايت دارد و در آن گزارشهايي از محيط هاي مختلف طبيعي، محصولات، کالاها و شهرهاي مهم نواحي مختلف، بنادر و راههاي آبي آمده است.
پس از قرن هشتم/ چهاردهم، توجه به علوم مختلف و از جمله علم جغرافيا بتدريج رو به انحطاط نهاد و روحيه ي علمي و انتقادي نسبت به موضوع جغرافيا، و تأکيد بر اعتبار و اصالت اطلاعات جاي خود را به تلخيص و نقل معلومات سنتي و نظري از کتب نويسندگان گذشته داد. تنها استثنا در اين مورد، وجود چند جغرافيدان هندي، اکثراً ايراني الاصل، در دربار امپراتوران مغول هند بود که آثار ارزشمندي تأليف کردند نظير آيين اکبري تأليف علامي که به اکبر شاه مغول تقديم کرد و هفت اقليم تأليف امين احمد رازي. (23)
از مجموع بررسيها چنين استنباط مي شود که جغرافي نويسان مسلمان، در جريان تکوين و بسط علم جغرافيا اعم از اکتشافات، مطالعات جغرافيا و گردآوري اطلاعات از مناطقي که ديدن کرده يا در حيطه محيط شان بود، سهيم بودند. روشي که بيشتر نويسندگان مسلمان در بررسي و تحقيقات خود از آن پيروي مي کردند، تقسيم يک سرزمين به مناطق يا اقاليم و تعيين موقعيت و مرکزيت آنها نسبت به جهان معمور بود؛ سپس به ذکر مظاهر و ويژگيهاي مهم طبيعي و انساني در هر اقليم مي پرداختند.
بدين ترتيب، جغرافيا نزد مسلمين به اقتضاي شرايط زماني و مکاني عبارت بود از بررسي جهات اقتصادي و اجتماعي کشورها، توصيف ممالک و شهرها، تدوين فرهنگهاي جغرافيايي، شناسايي راهها و طرق ارتباطي بين مناطق و کشورها، شناخت اقاليم و شرايط آب و هوايي، بررسي خطوط طولي و عرضي و تمامي آنچه مربوط به تعيين موقعيت مي شد. در واقع مسلمين در تعيين موقعيت بسياري از شهرها، نسبت به خطوط طولي موفقيت بيشتري به دست آوردند چرا که آنها در بررسيهاي خود براي تشخيص وقت نماز، به تعيين خطوط طولي بيشتر از خطوط عرضي اهتمام مي ورزيدند. اشتياق مسلمانان به يافتن نواحي جديد، بيشتر به سبب علاقه آنها به بازرگاني بود و بندرت جنبه ي اکتشافي به خود مي گرفت. اينکه چرا مسلمانان، در زمينه ي کشف نواحي ناشناخته و حتي مناطقي که نسبت به آنها دانش نظري داشتند اقدامي اکتشافي صورت ندادند مي توان چند دليل ارائه کرد:
نخست، اينکه، آنها معمولاً از مناطقي که مقاصد تجاري و بازرگاني شان را تأمين مي کرد، فراتر نمي رفتند.
دوم، اينکه برخي تصورات و پيش داوريها پيوسته فکر آنها را به خود مشغول مي داشت و مانع از آن مي شد که دست به اقدامي متهورانه بزنند مثلاً از نظر آنها، اقيانوس اطلس درياي ظلمت و چشمه اي گل آلود بود. به همين دليل در ساحل شرقي افريقا به نواحي جنوبي تر نرفتند. چرا که معتقد بودند در آنجا جزر و مدها و تلاطمهاي قوي و شديد وجود دارد.
سوم، ترس از برخورد با قبايل بومي و آدمخوار هند شرقي نيز مانع از کشتيراني مسلمانان به نواحي شرقي تر جهان شد.
بتدريج انديشه هاي جغرافيايي رايج مسلمانان به مغرب زمين انتقال يافت. اين انديشه ها راجع به اندازه ي زمين و کرويت آن، اقيانوسها، فرايندهاي زمين شناختي، آب و هوا، پراکندگي گياهان و جانوران، آگاهي از سرزمينهاي جديد در افريقا، شرق دور و آسياي ميانه، فنون نقشه کشي و استفاده از ابزارها بود. همه ي اين علوم که به درجات مختلف در اروپا جذب شد در آثار جغرافيايي برجسته غربيها از جمله نقشه هاي جهان نماي معروف آنها مانند نقشه ي پسالتر (24)، نقشه ي هرفرد (25)، نقشه ي جهان بورگيان (26) به چشم مي خورند. (27) هر چند اين نقشه ها فاصله ي زيادي با نقشه هاي واقعي داشتند ولي آشنايي با نقشه کشي و اطلاعات جغرافيايي عرب در آنها مشهود است. به اين ترتيب، مسلمانان در زمينه هاي مختلف علوم، معرفت جغرافيايي، اکتشاف و بازرگاني جهان، اجداد و نياکان فرهنگي اروپا بودند و تا حدود اواسط سده ي دهم/ شانزدهم که کوپرنيک آرا خود را منتشر کرد، همچنان تفوق و برتري علمي خود را در اروپا حفظ کردند.

پي نوشت ها :

1. رک. نهج الفصاحه.
2. براي مطالعه ي بيشتر رک.
دورانت، ويل. تاريخ تمدن، ج 4، بخش اول، ص 302.
زيدان، جرجي. تاريخ تمدن اسلام، ص 551-552.
برنال، جان. علم در تاريخ، ج اول، ص 212.
Americanica, 1997, Vol.21, P. 438
3. نفيس، احمد. خدمات مسلمانان به جغرافيا، 1367.
4. نصر، سيد حسين. علم و تمدن در اسلام، احمد آرام، ص 88.
5. زيدان، جرجي. تاريخ تمدن اسلام، 1372 ص 506-509.
6. برنال، جان. علم در تاريخ، 1354، ص 213.
7. نصر، سيد حسين. علم و تمدن در اسلام، ص 88.
8. زيدان، جرجي. تاريخ تمدن اسلام، ص 552.
9. Refer to: Richards.D.S., 1973, P. 261-265.
10. براي مطالعه ي بيشتر رک. تشنر و مقبول احمد، تاريخچه ي جغرافيا در تمدن اسلامي، 1375، ص 24-26.
11. رک. سارتون، جورج. مقدمه اي بر تاريخ علم، 1352.
12. مؤسسه اي علمي است که به دستور مأمون در بغداد داير شده بود.
13. Richards.D.S;Ibid; P. 26.
14. نفيس،‌ احمد. خدمات مسلمانان به جغرافيا، ص 33.
15. نصر، سيد حسين. علم و تمدن در اسلام، ص 89.
16. Richards.D.S;Ibid, P. 28.
17. Beazley, Ibid, Vol. III, P. 503.
18. رک. تشنر و مقبول احمد، تاريخچه ي جغرافيا در تمدن اسلامي، ص 24.
19. نام ديگر کتاب نزهة المشتاق في اختراق الافاق است.
20. Richards.DS, Ibid, P. 235.
21. Refer to: Beazley.C., 1949, P. 500-529.
22. Americanica, 1997, vol. 21, P. 439.
23. نصر، سيد حسين. علم و تمدن در اسلام، ص 91.
24. psalter, ( 1200/597 (.
25. Hereferd ( 1280/679 (.
26. Borgian ( 1450/854 (.
27. شريف، ميان محمد. تاريخ فلسفه در اسلام، ج سوم، ص 393.

منبع مقاله :
فنّي، زهره؛ (1385)، مقدمه اي بر تاريخ علم جغرافيا، تهران: نشر اميرکبير، چاپ سوم