نويسنده: گروه نويسندگان
مترجم: پريچهر حکمت



 

زلاند نو از دو جزيره ي بزرگ که از شمال به جنوب امتداد دارد تشکيل يافته و مجاور قاره ي استرالياست.
اولين ساکنان اين جزاير که رنگشان قهوه اي است و به نام « مائوري » خوانده مي شوند صدها سال پيش به آن سرزمين آمدند و مدت ها به تنهايي در آنجا زيستند. اين ها از اهالي « پولينزي » (1) بودند. بعدها انگليس ها و هلندي ها و آلماني ها نيز به اين جزاير آمدند و شهرهايي ساختند و آنها هم در آنجا ساکن شدند. اين خارجي ها به زبان محلي « پاک ها » ناميده مي شوند و اندک اندک طوايف، مائوري با سفيد پوستان مخلوط شدند و نژاد جديدي به وجود آمد.
ريمو کودکي از طايفه ي مائوري است. او چابک و هوشمند است و ميل دارد ميل پدر و پدربزرگ و تمام خانواده اش به شغل ماهي گيري مشغول شود. او اکنون به خوبي مي تواند تورهاي ماهي گيري را گره بزند و ماهي بگيرد و از اين که مي تواند روز قايقي زيبا از درختان بزرگ « کري » بسازد، بسيار خوشحال است. درخت « کري » نوعي کاج بزرگ و عظيم است که جز در زلاند نو در جاي ديگر نمي رويد و با آن دکل کشتي هم مي سازند.
داشتن يک قايق براي کودکان مائوري رؤياي شيريني است. در مدرسه، در کتاب تاريخ سرزمين خود خوانده اند که پدرانشان با قايق هاي مشهوري به نام هاي « آراوا » و « تاکيتيمو » و « توکومارو » و قايق هاي ديگر به اين سرزمين رسيده اند.
ريمو بزرگ ترين کودک خانواده است. خواهر بزرگ او « اري هيپاتا » يعني اليزابت نام دارد و کودکان ديگر به نام هاي « توئي » که نام پرنده اي است، رانا که به معني تور ماهي گيري است موسوم اند. کوچک ترين کودک « کاهو کورا » نام دارد که به زبان محلي آنجا يعني قوس قزح. اين نام به راستي برازنده ي اوست زيرا اغلب گريه مي کند و بلافاصله پس از گريه مي خندد؛ قوس قزح نيز بعد از باران شديد در آسمان پيدا مي شود. ريمو هم نام يکي از درختان اين کشور است.
ريمو به مدرسه زياد علاقه ندارد. مثل کودکان مائوري نخ بازي را دوست دارد. در اين بازي نخ ها را به هم مي بندند و مي پيچند و در هم مي کنند. ريمو به چوب بازي هم علاقه دارد، در اين بازي چوب ها را بر طبق قواعد معيني مي اندازند و مي گيرند يا به روي اشياي مختلف مي زنند و به اين طريق يک نوع آهنگ موسيقي ايجاد مي کنند. اين بازي ها مخصوص مائوري هاست. آنها با دوستان سفيد پوست خود نيز مثل کودکان دنيا به بازي هاي فوتبال و بسکت بال و بازي دزد و پاسبان مي پردازند.
به زودي ماه هاي تابستان آنجا يعني دسامبر و ژانويه و فوريه و مارس فرا خواهد رسيد. پدر خانواده براي عيد تولد مسيح به تمام افراد خانه وعده ي يک گردش دسته جمعي بزرگ را در ساحل دريا داده است. در ايام عيد ميلاد مسيح هواي آنجا بسيار گرم است ولي خوش بختانه آنها مي توانند آب تني کنند. ريمو به زحمت مي تواند باور کند که در کشورهاي ديگر دنيا روزهاي عيد سرد است و اغلب در آن روزها زمين از برف سفيد مي شود. او هرگز برف را در سرزمين خود نديده است و نمي تواند اين فرش سفيد را که تمام زمين را مي پوشاند و به شکل تکه هاي کوچک از آسمان مي افتد به تصور آورد.
ژوئن و ژوئيه و اوت ماه هاي زمستان هستند؛ در اين ماه ها هوا آن قدرها گرم نيست و در بخاري ها آتش روشن مي کنند و باران مي بارد و روزها پي در پي از جانب دريا باد مي وزد. در همين مواقع ريمو با پدر خود و هيزم شکن ها به جنگل هاي کوه هايي که مشرف بر دريا هستند مي روند و درختان عظيم « کري » را براي ساختن قايق هاي نو و زيبا قطع مي کنند.

پي نوشت :

1. نام يکي از جزاير اقيانوسه است.

منبع مقاله :
جمعي از نويسندگان، (1390)، داستان هاي ملل، پريچهر حکمت، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ ششم