نويسنده: مصطفي دلشاد تهراني





 

شرح گزاره هاي نامه ي 53 نهج البلاغه

« إِيَّاکَ وَ المَنَّ عَلَي رَعِيَّتِکَ بِإِحسَانِکَ ... فَإِنَّ المَنَّ يُبطِلُ الإحسَانَ. »
زنهار از منّت نهادن بر شهروندانت با نيکي کردنت ... زيرا منّت گذاشتن، نيکي کردن را بي ارزش مي کند.
حکومت و مديريت ماهيتي خدمتگزارانه دارد نه اربابانه؛ و از اين رو جايي براي منّت گذاري در آن نيست، زيرا آن چه از جانب زمامداران و مديران انجام مي شود، وظايفي است که بر عهده گرفته اند و بايد آن را به بهترين صورت به جا آورند، و هر نيک رفتاري و درست کرداري از سر خدمتگزاري است و در خدمتگزاري، منّت گذاري بي معناست: « إِيَّاکَ وَ المَنَّ عَلَي رَعِيَّتِکَ بِإِحسَانِکَ » ( زنهار از منّت نهادن بر شهروندت با نيکي کردنت ).
در انديشه ي اميرمؤمنان علي (ع) ملاک شناخت کار خدمتگزارانه پرهيز از منّت گذاري است:
« مِلَاکُ المَعرُوفِ تَرکُ المَنِّ بِهِ. » (1)
معيار خوبي کردن، منّت ننهادن به آن است.
منّت گذاري نشانه ي خودمداري است، و کارکرد آن، خدمتي به قصد تأمين خودخواهي است؛ و از اين رو چيزي زشت تر از آن نيست:
« لَا سَوأةَ أقبَحُ مِنَ المَنِّ. » (2)
هيچ خوي بدي، زشت تر از منّت گذاري است.
حکومت و مديريتي که همراه با منّت گذاري باشد، از ماهيت خدمتگزاري بيرون مي شود و زحمات و خدمات آن تباه مي گردد: « فَإِنَّ المَنَّ يُبطِلُ الإِحسَانَ » ( زيرا منّت گذاشتن نيکي کردن را بي ارزش مي کند ).
هر زحمتي که رنگ منّت بر آن زده شود، از بيخ و بن خراب مي گردد. به بيان امام علي (ع):
« المَنُّ يُفسِدُ الصَّنِيعَةَ. » (3)
منّت گذاري خدمت و نيکي را تباه مي سازد.
در آموزه هاي اميرمؤمنان علي (ع) هيچ چيز مانند منّت گذاري شيريني خدمتگزاري را به تلخکامي، و روشنايي آن را به تاريکي مبدّل نمي سازد: (4)
« لَا لَذَّةِ لِصَنِيعَةِ مَنَّانٍ. » (5)
در خدمت و نيکي منّت گذارنده شيريني و لذّتي نيست.
« مَا کُدِّرَتِ الصَّنَائِعُ بِمِثلِ الإِمتِنَانِ. » (6)
هيچ چيز چون منّت گذاري خدمت ها نيکي ها را تيره نساخته است.

نفي بزرگ نمايي

« إِيَّاکَ وَ التَّزَيُّدَ فِيمَا کَانَ مِن فِعلِکَ ... وَ التَّزَيُّدَ يَذهَبُ بِنُورِ الحَقِّ. »
زنهار از بيش از اندازه شمردن کردارت ... که بيش از اندازه وانمود کردن، روشنايي حق را از ميان بر مي دارد.
از جمله آفت هاي مديريت، بزرگ نمايي درباره ي برنامه ها، اقدامات و خدمات است که لازم است به شدّت از آن پرهيز شود، چنان که امام علي (ع) به مالک اشتر فرموده است: « إِيَّاکَ ... و التَّزَيُّدَ فِيمَا کَانَ مِن فِعلِکَ » ( زنهار از بيش از اندازه شمردن کردارت ).
بزرگ نمايي - هر گونه که باشد - عملي فريبکارانه و دغلکارانه است، و چنين چيزي در مديريت سالم و اخلاق گرا راه ندارد. از منظر اميرمؤمنان علي (ع) دغلکاري پست ترين کارها و محصول بدترين مردمان است:
« الغِشُّ شَرُّ المَکرِ. » (7)
دغلکاري بدترين نيرنگ است.
« الغِشُّ مِن أخلَاقِ اللِّئَامِ. » (8)
دغلکاري از اخلاق فرومايگان است.
« شَرُّ النَّاسِ مَن يَغُشُّ النَّاسَ. » (9)
بدترين مردم کسي است که با مردمان دغلکاري کند.
دادن اطلاعات نادرست به مردمان و اداره شوندگان، و خلافِ واقع نشان دادن کارها، ستمي بزرگ به آنان است، که بي گمان عملي ضدّ اخلاق است، و پيامدهاي تباهي در پي دارد. بزرگ نمايي، و هر گونه فريبکاري از اين نوع، موجب فراهم شدن ذهنيت هاي نادرست مي گردد، و اين چنين ذهنيت سازي ها جز مدتي کوتاه دوام نمي يابد، و با روشن شدن واقعيت ها، مهم ترين پشتوانه ي مديريت، يعني اعتماد، آسيب هاي جدّي مي بيند؛ چيزي که جبران کردن آن بسيار دشوار، و گاه ناممکن است، چنان که امام (ع) به مالک اشتر توجّه داده است: « وَ التَّزَيُّدَ يَذهَبُ بِنُورِ الحَقِّ » ( و بيش از اندازه وانمود کردن، روشنايي حق را از ميان بر مي دارد ).
در منطق پيشوايان دين، دغلکاري پيامدهاي تباهي دارد که با توجّه بدان، لازم است به شدّت از آن پرهيز نمود. در حديث نبوي آمده است:
« مَن غَشَّ أخَاهُ المُسلِمِ نَزَعَ اللهُ عَنهُ بَرَکَةَ رِزقِهِ، وَ أفسَدَ عَلَيهِ مَعِيشَتَهُ، وَ وَکَلَهُ إِلَي نَفسِهِ. » (10)
هر که به برادر مسلمان خود دغلکاري روا دارد، خداوند برکت را از روزي او بگيرد و زندگي اش را بر وي تباه گرداند، و او را به خودش واگذارد.
بي گمان اين حقيقت درباره مديريت ها سخت تر و شديدتر است که عهده دار پيماني عظيم و امانتي سنگين اند. (11)

پي نوشت ها :

1- شرح غررالحکم، ج 6، ص 118.
2- همان، ص 435؛ عيون الحکم و المواعظ، ص 544.
3- شرح غررالحکم، ج 1، ص 193؛ عيون الحکم و المواعظ، ص 30.
4- دلالت دولت، صص 668-669.
5- شرح غررالحکم، ج 6، ص 392؛ عيون الحکم و المواعظ، ص 538.
6- شرح غررالحکم، ج 6، ص 60؛ عيون الحکم و المواعظ، ص 475.
7- شرح غررالحکم، ج 1، ص 192.
8- همان، ج 1، ص 343.
9- همان، ج 4، ص 164؛ عيون الحکم و المواعظ، ص 295.
10- أبوجعفر محمدبن علي بن الحسين بن بابويه القمي ( الصدوق )، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، صحّحه و علّق عليه حسين الأعلمي، الطبعة الرابعة، مؤسّسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1410ق. ص 335 [ « مِنهُ » آمده است ]؛ بحارالانوار، ج 76، ص 365.
11- دلالت دولت، صص 670-671.

منبع مقاله :
دلشاد تهراني، مصطفي؛ (1390)، رايت درايت: اخلاق مديريتي در عهدنامه ي مالک اشتر، تهران: انتشارات دريا، چاپ اول