نويسنده: مصطفي دلشاد تهراني





 

 شرح گزاره هاي نامه 53 نهج البلاغه

« وَليَکُن أحَبَّ الأمُورِ إِلَيکَ أوسَطُهَا فِي الحَقِّ. »
و بايد از کارها آن را بيش تر دوست بداري که در جهت حق از همه ي آن ها ميانه تر باشد.
اعتدال و ميانه روي، در همه ي امور، به ويژه در مديريت و رهبري، و در مسير حق، اصلي اساسي است؛ يعني همه چيز به دور از افراط و تفريط و در مرزهاي اعتدال و ميانه روي باشد: هدف گذاري، برنامه ريزي، تصميم گيري، سازماندهي، نظارت و کنترل و هر امر ديگري. از اين روست که امام علي (ع) به مالک اشتر سفارش کرده است که همه ي کارکردهايش معتدل و ميانه باشد: « وَليَکُن أحَبَّ الأمُورِ إِلَيکَ أوسَطُهَا فِي الحَقِّ. » ( و بايد از کارها آن را بيش تر دوست بداري که در جهت حق از همه ي آن ها ميانه تر باشد ).
هر انسان خردمند و فهميده و کارآزموده به خوبي مي داند که بهترين راه و روش اداره ي امور در هر محدوده اي، اعتدال و ميانه روي است. اميرمؤمنان علي (ع) مدير و رهبر زيرک و فهميده، و سياستمدار موفّق را کسي مي داند که مردمان و اداره شوندگان را بر اساس اعتدال و ميانه روي در مسير حقّ مديريت و راهبري کند، و هرگز در برنامه ها، رفتارها، روش ها، حرکت و سرعت، کار به افراط کشيده نشود، و مردمان و اداره شوندگان به تندروي و گستاخي دچار نشوند؛ و نيز کار به تفريط کشيده نشود، و مردمان و اداره شوندگان به کندروي و نااميدي گرفتار نگردند:
« الْفَقِيهُ كُلُّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ، وَ لَمْ يُؤْيِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ. » (1)
داناي فهميده و زيرک کسي است که مردم را از آمرزش خدا مأيوس نسازد، و از مهرباني او نوميدشان نکند، و از کيفر ناگهاني وي آسوده خاطرشان نگرداند.
حکومت و مديريت خردمندان بر مبناي ميانه روي است، و چنين نيست که وقتي برنامه اي صحيح دارند و در مسير حق باشند، تندروي نمايند، که اين گونه عمل کردن شأن نابخردان است:
« لَا تَرَي الجَاهِلَ إِلَّا مُفرِطًا أو مُفَرِّطًا. » (2)
نادان را نمي بيني مگر اين که يا افراط مي کند يا تفريط.
حرکت دادن مردمان، و پيشبرد برنامه ها در مسير حقّ، بر اساس اعتدال و ميانه روي کاري ستوده است که به سامان آوردن زندگي و برنامه ها جز در سايه ي چنين حرکتي به درستي ميسّر نمي شود، و برنامه ها و حرکت هاي به دور از اعتدال و ميانه روي، هر چند حق، اموري ناپسند است که نتيجه اش جز تباهي و نابودي نيست. اميرمؤمنان علي (ع) در ضمن خطبه اي در اين باره فرموده است:
« مَن أخَذَ القَصدَ حَمِدُوا إِلَيهِ طَرِيقَهُ، وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجَاةِ؛ وَ مَن أخَذَ يَمِينًا وَ شِمَالًا ذَمُّوا إِلَيهِ الطَّرِيقَ، وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الهَلَکَةِ. » (3)
هر که راه ميانه در پيش گرفت، راهش را ستايند، و به نجات نويدش دهند؛ و هر که راست روي و چپ روي در پيش گرفت، راه او را به سرزنش گيرند، و او را از نابودي برحذر دارند.

پي نوشت ها :

1- نهج البلاغه، حکمت 90.
2- همان، حکمت 70.
3- همان، حکمت 437.

منبع مقاله :
دلشاد تهراني، مصطفي؛ (1390)، رايت درايت: اخلاق مديريتي در عهدنامه ي مالک اشتر، تهران: انتشارات دريا، چاپ اول