نويسنده: علي محمد رفيعي محمدي




 

کساني که در مصدر و بستر تربيت قرار مي گيرند؛ بايد ابتدا به تربيت خويش بپردازند. تنها يک فرد تربيت شده قادر خواهد بود که به عنوان مربي، نقش خود را در جامعه به خوبي ايفاء کند. براي مثال در بيماريهاي ويروسي و مسري، معمولاً اشخاصي را که مبتلا به بيماري مي باشند در استفاده مشترک از وسايل منع مي کنيم؛ زيرا انتقال ويروس باعث بيمار شدن افرادي مي شود که در آن محيط زندگي مي کنند. در خانواده اي که پدر، عصباني، پرخاشگر و بد زبان است و مادر، اضطراب، وسواسي و افسرده، مسلماً در روحيه فرزندان اثر منفي مي گذارد. حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايند:
« مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنّاسِ اِماما فَليَبدَأ بِتَعليمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعليمِ غَيرِهِ »(1)
هر کس در مصدر تربيت قرار مي گيرد، قبل از پرداختن به تربيت ديگران ابتدا به تربيت خود بپردازد. »
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا)؛(2)
اي کساني که ايمان آورده ايد خودتان و خانواده تان را از آتش دوزخ حفظ کنيد ».
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند: « بهترين شما کسي است که نسبت به خانواده اش خوش رفتار باشد و من نسبت به خانواده ام نيک رفتارتر هستم. »(3)
در روايتي آمده است شخصي خدمت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و از اينکه همسرش نماز نمي خواند به حضرت شکايت کرد. ايشان فرمودند: « ابتدا از نعمت هاي بهشتي براي همسرت بگو و از رابطه با خدا با او صحبت کن و به او بشارت بده »؛ آن شخص گفت: يا رسول الله! من ابتدا او را تشويق کردم ولي نتيجه اي نگرفتم. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: « او را از عذاب الهي بترسان و بگو اگر کسي يک رکعت نمازش از روي عمد ترک گردد، اهل جهنم است. » آن مرد گفت: يا رسول الله (صلي الله عليه و آله وسلم) در مورد عذاب الهي هم به او هشدار داده ام ولي فايده اي نداشته است. حضرت فرمود: « زن تو چه علتي دارد که نماز نمي خواند؟ » شخص گفت: يا رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) او به من مي گويد تو نماز بخوان تا من هم نماز بخوانم. نتيجه اينکه خود مرد نماز نمي خواند اما مي خواست همسرش را وادار به نماز کند.
در مصاحبه اي که با دختر امام (قدس سره الشريف) در تلويزيون و يکي از برنامه هاي راديو داشتند از ايشان سؤال شد نحوه برخورد امام (عليه السلام) با نماز فرزندان چگونه بود؟ دختر امام گفت: « هر وقت اذان مي گفتند آقاجون مهياي نماز بودند ». الگوي والدين، در تربيت بسيار مؤثر است؛ در همين زمينه امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
« کونوا دعاة الناس بِغَير ألسِنتکم »؛(4)
ديگران را به طرف خدا بخوانيد با غير زبانتان ».
روش الگويي يکي از مؤثرترين روش هاي تربيت است؛ بنابراين پدران و مادراني که به تربيت صحيح فرزندان خويش و سعادت دنيوي و اخروي آنها علاقه دارند بايد در ابتدا رفتار خويش را اصلاح کنند و خودشان را به صورت بهترين الگوها درآورند تا فرزندانشان در تقليد از آنها درس زندگي بياموزند. چنانچه رفتار والدين صحيح نباشد، نبايد از کودکانشان انتظار داشته باشند که خوب پرورش يابند؛ زيرا کودکان بيشتر از رفتار زشت آنها تقليد مي کنند و بد تربيت خواهند شد. والدين در صورتي مي توانند فرزندان خويش را با تربيت اسلامي و مفيد پرورش دهند که خودشان نيز در محيط خانواده و در حضور فرزندان، به انجام وظايف ديني و رعايت اخلاق نيک اسلامي ملزم باشند و از ارتکاب گناه خودداري کنند.(5)
يکي از مسايل مهم در اين اصل آن است که مربي خود آراسته به صفات عاليه انساني باشد؛ از جمله اينکه بين قول و عمل او تعارض وجود نداشته باشد. اگر مربي خود به آنچه مي گويد عمل کند، متربّي راه خود را به خوبي مي شناسد؛ از رفتار مربي سرمشق مي گيرد و گفتارش را مؤيد رفتارش محسوب مي کند. اما چنانچه بين گفتار و رفتار او تفاوت و دوگانگي مشاهده کند، سرگردان خواهد شد؛ چون نمي داند که از گفتار مربي پيروي کند يا از رفتارش. در اين صورت متربّي به طور کلي از مربي سلب اعتماد مي کند و يا اينکه رفتارش را ترجيح مي دهد و از آن پيروي مي نمايد. به هر حال گفتارش از اعتبار ساقط مي شود.(6)
امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
« چنان چه عالم به علم خود عمل نکند، مواعظ او با سرعت از قلب ها زايل مي شود همچنان که باران از جاي صاف و صيقلي مي لغزد و زايل مي گردد. »(7)
پس کودکان، اين پيغام را به مربيان مي دهند:
مکن در اين چمنم سرزنش به خود رويي *** چنانچه پرورشم مي دهند مي رويم
نقل شده است يک روز زني به محضر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) رسيد و چون فرزندش خرما زياد مصرف مي کرد از حضرت تقاضا کرد که او را نصحيت کند تا کمتر خرما بخورد. حضرت به خانم مي فرمايند: امروز برويد و فردا بياييد تا من با فرزند شما صحبت کنم. روز بعد آن زن دوباره خدمت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) رسيد و ايشان هم به فرزند آن زن سفارش کرد که خرما کمتر مصرف کند و آن فرزند هم پذيرفت. در اين هنگام آن زن رو به رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) کرد و گفت: يا رسول الله! چرا ديروز اين مطلب را به فرزندم نگفتيد؟ حضرت فرمودند: ديروز زماني که خواستم اين مطلب را به فرزند شما بگويم در دهان خودم خرما بود؛ « رطب خورده کي کند منع رطب!؟ ».
دو نتيجه از اين داستان گرفته مي شود که عبارت است از:
1- کسي که مي خواهد رهبر و راهنما و معلم باشد؛ اول بايد خود اهل عمل باشد و سلامت نفس داشته باشد و الا اثري نمي تواند بگذارد.
2- وقتي والدين مشاهده کردند که در تربيت فرزندان نمي توانند تأثيرگذار باشند و حرفشان اثري ندارد؛ بايد ببينند چه کسي مي تواند در فرزندشان نفوذ داشته باشد تا در امر تربيت از او کمک بگيرند. مثلاً گاهي خاله يا دائي فرزند شما و گاهي امام جماعت مسجد محل مي تواند روي فرزند شما تأثيرگذار باشد.

پي نوشت ها :

1-نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 73.
2-تحريم: 6.
3- وسايل الشيعه، ج14، ص 122.
4- مشکاة الانوار، ص 46
5-اسلام در تعليم و تربيت، ابراهيم اميني، ج2، ص 102.
6- همان، ج2، ص 104.
7- بحارالانوار، ج2، ص 39.

منبع مقاله :
رفيعي محمدي، علي محمد (1392)، بيست اصل در تربيت: اصول برقراري ارتباط با کودکان و نوجوانان، قم، انتشارات رسول اعظم (ص)، چاپ دهم