نقش انتظار در امنيت و صلح جهاني
چکيده:
اين نوشتار به نقش انتظار در صلح و امنيت جهاني مي پردازد. محور اصلي موضوع، نقش انتظار در ايجاد يک نيروي کنترل کننده در برابر آسيب ها و خطرات در سطح فردي و جمعي است و اين که انديشه انتظار در شکل منطقي، سازنده و پوياي آن، مي تواند مبشر تجديد حيات معنوي انسان و پيام آور صلح و امنيت براي بشريت باشد.رشد يک سويه تکنولوژي مبتني بر عقل ابزاري در قرون اخير از يک سو، و مغفول ماندن اصل وجودي انسان از سوي ديگر، موجب رشد و مکاتبي همچون اومانيسم و به تبع آن ليبراليسم، سکولاريسم و مدرنيسم شد. اين جريان، تهي شدن انسان از معنويت را در پي داشت. بنابراين به دليل نبود يک نيروي کنترل کننده دروني، عشق به فضيلت، و عمل به شريعت، جاي خود را به خودپرستي و سودجويي در عرصه زندگي جمعي داده که جنگ و ناامني مولود طبيعي چنين وضعيتي است.
صلح و امنيت جزء نيازهاي اساسي انسان براي رشد و شکوفايي استعدادهاي او، و نيز وسيله و زمينه براي اهداف متعالي انساني و وصول به درجات کمال است.
امنيت و صلح جهاني نيز ترکيبي است از امنيت داخلي و خارجي و نيز ايمني در برابر تهديدات و توطئه هاي کشورها در مقابل يکديگر است.
عوامل ناامني در جهان کنوني، در بخش فردي مربوط به جهان بيني و ايدئولوژي فرد است، بنابراين پوچ گرايي و بحران هويت بر انسان امروز از يک سو، و خودپرستي او از سوي ديگر موجب تجاوز او به حقوق ديگران، و به وجود آمدن رعب و وحشت بر سطح جامعه است.
در بخش جمعي نيز به تبعيت از همين نگاه و برداشت عامل اصلي ناامني در جهان، استبداد و استکبار در سطح منطقه اي و جهاني است.
بنابراين، ايده انتظار با تصحيح جهان بيني و ايدئولوژي در حوزه دروني ( فردي ) و نيز حوزه بيروني و جهاني، نقش در خور و شايسته اي را در گسترش صلح و امنيت ايفا مي کند.
مهم ترين مؤلفه هاي انتظار، شناخت، پرهيزگاري، صبر و استقامت و آمادگي است.
بدين مفهوم، منتظران با شناخت ويژگي هاي امام خود و همسان سازي با او، به اصلاح بينش و رفتار خود مي پردازند.
در سطح جامعه، نيز، محيط جوامع منتظران رشد دهنده تقواي الهي و کاهش دهنده زمينه ارتکاب گناه به حداقل ممکن است.
انديشه برابر دانستن همه انسان ها نيز، باعث مي شود که منتظران حقيقي، عوامل تفرقه افکن مانند طايفه گرايي، نژادپرستي و تبعيض طلبي را نفي کنند و با تفکر جهان گرايي حد و مرزهاي جغرافيايي و زباني و نژادي را بشکنند، و تلاش کنند تا مليت هاي گوناگون در همه قلمرو هاي حيات انساني به امنيت و آرامش دست يابند.
براي رسيدن به اين مهم، ضروري است مسلمانان به مشترکات خود، خداوند يکتا، قرآن و پيامبر (صلي الله عليه و آله) به عنوان رهبر جهان اسلام- با يکديگر زندگي مسالمت آميز داشته باشند، زيرا خلاف و تفرقه موجب هرج و مرج و اغتشاش و ناامني است.
پيروان اديان الهي، با تمسک به مشترکات فراوان و نيز اعتقاد جهاني اديان به ظهور مصلح جهاني، گرد هم آمده و جبهه واحدي را در برابر ملحدان و مفسدان، که اقليتي نيز بيش نيستند تشکيل دهند و جهان را به آسايش و امنيت در خور برسانند.
منتظران مي توانند با توجه به عنصر فطرت توحيدي، که در همه انسان ها مشترک است، موجبات پيوند اخوت و برادري و صلح و آشتي را در ميان همه انسان ها فراهم کنند.
راهبرد اساسي در اين زمينه، تمسک پيروان اديان توحيدي به اصول و مباني مشترک به طور اعم، و اعتقاد به مصلح جهاني به طور اخص مي باشد.
رويکرد جدي و قوي به آينده در شخص منتظر نيز موجب اميدواري و تلاش هدف مند براي حرکت به سوي ظهور مي شود.
مجموعه حاضر از سه بخش تشکيل شده است:
بخش اول با بررسي انتظار، و نقش سازنده آن در جامعه به بيان صلح و امنيت و جاي گاه آن در آموزه هاي ديني پرداخته است. در بخش دوم به عوامل ناامني در بخش فردي و جمعي اشاره شده است و بخش سوم نيز، ضمن اشاره به اين حقيقت که بين انديشه انتظار و امنيت و صلح جهاني ارتباط تنگاتنگي وجود دارد، اين نکته را يادآور شده است که چگونه انتظار مي تواند در حوزه هاي امنيت فردي، اجتماعي و جهاني تاثير گذاشته و به گسترش صلح و امنيت در جهان کمک کند.
اميد است که در اين نوشتار بتواند راه را در جستارهاي بعدي هموار سازد.
درآمد
در آغاز قرن بيست و يکم با گسترش ارتباطات، حريم خصوصي آهسته آهسته معنايش را از دست مي دهد. در جهان امروز اگر کسي قصد تخريب زندگي جمعي و بر هم زدن آرامش افراد را داشته باشد، امکان و وسايل اين ضرر رساندن را بيش از هر زمان ديگري داراست، هم چنين به لحاظ آساني برقراري ارتباطات افراد دراقصي نقاط جهان با يکديگر، هر انديشه مي تواند طيف بسيار وسيعي از افراد را تحت نفوذ خود قرار دهد. بنابراين نياز به يک نيروي کنترل کننده براي ايجاد آرامش و امنيت در جهان امروز بيشتر احساس مي شود.رشد يک سويه تکنولوژي مبتني بر عقل ابزاري در قرون اخير از يک سو و مغفول ماندن اصل وجودي انسان از سوي ديگر، موجب رشد مکاتبي هم چون اومانيسم و به تبع آن ليبراليسم، سکولاريسم و مدرنيزم شد و اين جريان تهي شدن انسان از معنويت را در پي داشت. در اين ميان مواجهه انسان هاي تهي از معنويت با اميال نامحدود يکديگر در سطح زندگي جمعي، موجب شده است که عشق به فضيلت و عمل به شريعت جاي خود را به خودپرستي، شرير بودن و سودجويي در عرصه زندگي جمعي دهد.
ترس و ناامني مولود طبيعي چنين وضعيتي است، زيرا جان و مال و عرض و آبروي افراد هميشه در معرض تجاوز و سلطه گري ديگران است. اين امر موجب شده است که برخي از متفکران غربي همچون مارکوزه نيز تنها راه نجات بشر را بازگشت به معنويت بدانند. بدين لحاظ « مسيانيسم » يا عقيده به موعود آخر الزمان براي ايجاد آرامش روحي و رواني و نيز به عنوان راهي براي اميد بخشي به انسان بحران زوده جاي گاه ويژه اي يافته است.
فرضيه اساسي اين پژوهش اين است که براي ايجاد يک نيروي کنترل کننده در جهت آسيب ها و خطرات در سطح زندگي فردي و جمعي و ثبات و امنيت اقتصادي و... هيچ امکاني فراروي بشر امروز جز رو آوردن به آموزه هاي وحياني نيست. در اين ميان انتظار از جاي گاه ويژه اي برخوردار است، زيرا انديشه انتظار در شکل منطقي، سازنده و پوياي آن، مبشر تجديد حيات معنوي انسان و پيام آور صلح و امنيت بشريت است و مي تواند روابط ميان ملت ها را قانون مدار و انساني سازد و امنيت را در سطح بين المللي ايجاد کند.
بديهي است به لحاظ اعتقاد اکثر اديان زنده جهان به ظهور موعود جغرافيايي بحث در حوزه افراد معتقد به مذهب قابل بررسي است. اگر چه رفتارهاي خاص برآمده از « انتظار موعود » به کل جوامع بشري تسري خواهد يافت.
چرا که منتظر حقيقي فارغ از هر گونه تعصب به همنوعان خود با هر عقيده و مذهب و نژاد و ملتي عشق مي ورزد و در راه آسايش و امنيت آنان از هيچ تلاشي فرو گذار نمي کند و هميشه در حال تلاش هدف مند براي سامان بخشي به اوضاع کنوني مي باشد.
در اهميت انديشه انتظار همين بس که مولوي مي گويد:
از يک انديشه کي آيد از درون
صد جهان گردد به يک دم سرنگون
در اين پژوهش با رويکرد معرفتي به مسئله انتظار و آثار برآمده از اعتقاد به موعود جهاني، با نگاهي تازه، صلح و امنيت جهاني مورد بررسي قرار گرفته است.
در نوشتار حاضر به عناويني مانند « عوامل ناامني در جهان کنوني » و « رابطه انتظار با صلح و امنيت جهاني » پرداخته شده و در انتها توصيه هايي کاربردي براي بهبود وضع جهان کنوني پيشنهاد شده است.
يادکرد اين نکته لازم است که اين نوشتار تنها پيش درآمدي بر اين مبحث است و اميد است در آينده به صورتي گسترده و عميق تر به آن پرداخته شود.
بخش يکم - مفهوم شناسي
انتظار هر چيزي با نوعي همانند شدن و هم سازي با آن چيز همراه است. بنابراين مفهوم انتظار نقش کليدي در موضوع مورد بحث دارد. همين امر در مفهوم صلح و امنيت نيز مصداق پيدا مي کند.يکم- انتظار و مولفه هاي آن
انتظار در لغت عرب مصدر باب افتعال در ماده نظر است و به معاني زير آمده است:1- برگردانيدن چشم به منظور ديدن و در يافتن چيزي؛
2- جست و جو کردن و انديشيدن؛
3- شناختي که پس از جست و جو حاصل مي شود. (1)
مولف محترم کتاب مکيال المکارم مي گويد:
انتظار، کيفيتي روحي است که موجب به وجود آمدن حالت آمادگي است براي آن چه انتظار دارند و ضد آن ياس و نااميدي است. هر چه انتظار بيشتر باشد آمادگي نيز بيشتر است... و هر چه عشق به « منتظر » افزون باشد آمادگي براي محبوب افزون مي گردد، و فراق محبوب دردناک مي شود، تا بدان جا که « منتظر » از خود بي خود مي شود و دردها و سختي هاي درد آور و مشکلات وحشت انگيز خود را ( براي رسيدن به محبوب خود ) حس نمي کند. (2)
بدين مفهوم شخص منتظر هم چون کسي که منتظر مهمان عزيزي است، آماده و کمربسته براي خدمت است و حالت انفعال و بي تفاوتي در او راه ندارد و صفات اين انتظار بستگي مستقيم به خواسته هاي محبوب او دارد و براي رسيدن به او تلاش هدف مند و ويژه دارد.
انتظار به معناي اعم، انتظار گشايش و اميد به آينده است و انسان را از حالت ياس و نااميدي به سوي شادابي و سرزندگي و اميد مي برد به همين دليل در اسلام نيز اميد و انتظار گشايش از بهترين اعمال شمرده شده است.
امام علي (عليه السلام) مي فرمايد:
انتظروا الفرج و لاتيأسوا من روح الله فإنّ أحبّ الأعمال إلي الله عزوجل انتظار الفرج؛ (3)
در انتظار گشايش باشيد و از رحمت خداوند نااميد نشويد، زيرا دوست داشتني ترين کارها نزد خداوند انتظار گشايش است.
و نيز از انسان خواسته شده است که اين انتظار را وسعت و عمق بخشد به گونه اي که هم انتظار برپايه شناخت عميق باشد و هم به گونه اي فراگير و گسترده تمامي انسان ها را در بر گيرد. امام زين العابدين (عليه السلام) در بيان ويژگي انسان هاي منتظر مي فرمايند:
لأنّ الله تعالي ذکره أعطاهم من العقول و الأفهام و المعرفة ماصارت به الغيبة بمنزلة المشاهدة؛ (4)
خداي متعال آنقدر از عقل و انديشه و دانش به آنان بخشيده که غيبت در نظر آنان به منزله مشاهده و حضور در آمده است.
انتظار به مفهوم چشم به راه يک رويداد بزرگ و تحول عميق بودن، فراي معناي به وجود آمدن رفاه و امنيت براي زندگي آسوده در اين جهان است آنچه اين رويداد عظيم را عمق و معنا مي بخشد رسانيدن انسان است به منتها درجه کمال و عبوديت.
جداي از فرمايش هاي معصومين (عليهم السلام) در اين زمينه- از نظر عقلي- وضع جهان به گونه اي پيش مي رود که در راستاي تکامل خود به سوي انتظار محقق شدن جامعه آرماني مهدوي پيش مي رود. به گفته شهيد مطهري اجتماع سه دوره را بايد طي کند: يک دوره، دوره اساطير و افسانه ها و به تعبير قرآن دوره جاهليت است. دوره دوم، دوره علم است و دوره سوم، دوره اي است که واقعاً در آن معرفت و عدالت و صلح و انسانيت و معنويت حکم کند.
چگونه مي شود چنين دوره اي نيابد؟ مگر مي شود خداوند عالم را خلق کند و بشر را به دوره بلوغ خود نرساند. عقل و خرد هر انسان خردمندي چنين داوري مي کند که در راستاي تکامل فردي و اجتماعي مي بايد روزي و روزگاري باشد که استعدادهاي بشري جلوه گر شود و غنچه هاي معنويت فضاي زندگي را پر کند تا در سايه اجراي عدالت فراگير و همه سويه فرهنگ و تمدن بشري به اوج خود برسد و آسايش و آرامش بر زواياي گوناگون جامعه پرتو افکند. اين وعده خداوند است که پرهيزگاران و خداجويان و خداباوران حاکم بر زمين خواهند شد و تمدن مهدوي به گونه اي گسترده و همه سويه رخ خواهد نمود و بر تمام فرهنگ ها و تمدن هاي زمان خود چيره خواهد شد و مدينه مهدوي به عنوان مدينه کرامت، عزت، برکت، عدل، امنيت، اخوت و... ايده ال نمايان خواهد شد و دولت کريمه طلوع خواهد کرد و به زمين روشنايي خواهد بخشيد. (5)
مفهوم انتظار در حوزه اديان
اصولاً فتوريسم (6) يعني اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجي عقيده اي است که در کيش هاي آسماني به مثابه يک اصل مسلم قبول شده است.عقيده « انتظار موعود » و اين که کسي ظهور خواهد کرد و بشريت را از ضلالت و گمراهي نجات خواهد داد، در اديان زنده جهان مشترک است.
زردشتيان عقيده دارند موعود منتظر که « سرشيانس » ناميده مي شود در آخرالزمان از سيستان ظهور مي کند. (7)
يهوديان نيز بر اين باورند که الياس به آسمان رفت و در آخرالزمان برمي گردد و دين و کانون از دست رفته را باز مي آورد. (8)
مسيحيان نيز معتقدند که عيسي (عليه السلام) به آسمان رفته و روزي فرود مي آيد و دنيا را پر از عدل و داد مي کند. (9)
مسلمانان نيز همگي بر اين اعتقادند که او از ذريه اسماعيل (عليه السلام) و نوادگان پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) و حضرت فاطمه (عليه السلام) بوده و آيين وي اسلام است و براساس شريعت محمدي (صلي الله عليه و آله) حکم مي راند.
از ميان مسلمانان، شيعه با استناد به منابع مورد قبول خود و ديگر مذاهب معتقد است که مهدي موعود (عليه السلام) از نوادگان امام حسين (عليه السلام) و فرزند امام حسن عسکري (عليه السلام) است. که حدوداً در سال 255 هجري به دنيا آمده و دوازدهمين و آخرين وصي از اوصياي پيامبر (صلي الله عليه و آله)- بنا به تصريح آن حضرت - مي باشد و داراي دو غيبت صغري و کبري مي باشد که پس از سپري شدن غيبت صغري ( که حدود 69 سال بوده ) تاکنون در غيبت کبري به سر مي برد. گروهي اندک از علماي اهل سنت نيز در اين باره با شيعه هم عقيده اند؛ اما بيشتر اهل سنت معتقدند که وي هنوز متولد نشده و در آخرالزمان به دنيا خواهد آمد. (10)
مولفه هاي انتظار
بهترين راه براي پي بردن به مؤلفه هاي انتظار، بهره گيري از آموزه هاي وحياني و احاديث معصومين (عليه السلام) در اين خصوص است با توجه به اين آموزه ها مؤلفه هاي انتظار بدين قرار است.1- شناخت
در انتظار امام بودن بدون شناخت امام و معرفت او ميسر نيست امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد:العارف منکم هذا الأمر المنتظر له کمن جاهد؛ (11)
از ميان شما هر کسي که اين امر را بشناسد و در انتظار آن باشد به منزله جهادگران است.
هم چنين در روايات آمده است: « هر کس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلي مرده است» . (12)
2- پرهيزگاري
دوري از گناه و پرهيزگاري همراه و همدوش انتظار است، امام صادق (عليه السلام) فرمود: « اجتناب المحارم و انتظار الفرج » . (13) و نيز:من سرّ أن يکون من أصحاب القائم فلينظر و ليعمل بالورع و محاسن الأخلاق و هو منتظر؛ (14)
هر کس شادمان شود به اين که از ياوران حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) باشد پس انتظار بورزد و براساس تقوا و خوش خلقي رفتار نمايد در حالي که منتظر است.
3- صبر و استقامت
تحقق اين حادثه بزرگ، زمان خاص خود را مي طلبد و عجله باعث تاخير حادثه و آفت در آن است. از طرفي براي رسيدن به ظهور بايد حادثه هاي سنگيني را پشت سر گذاشت که صبر و استقامت ويژه اي را مي طلبد رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:طوبي للصابرين في غيبته، طوبي للمقيمين في محبّته؛ (15)
خوشا به حال صبرکنندگان در دوران غيبت مهدي (عليه السلام) خوشا به حال پابرجايان در مقام صحبت او.
4- آمادگي
انتظار حالت قريب الوقوع دارد و آمادگي کاملي را مي طلبد چنان که در دعاي عهد آمده است: « إنّهم يرونه بعيداً و نريه قريبا » . به همين دليل در زيارت آل ياسين مي گوييم: « ونصرتي معدّة لکم » .دوم- جاي گاه امنيت و صلح در آموزه هاي ديني
امنيت
« راغب » ، لغت شناس برجسته قرآن کريم در تعريف امنيت آورده است:« اصل امنيت، طمأنينه و آرامش نفس و از ميان رفتن ترس و خوف است. امن و امانت و امان در اصل به يک معنايند و به حالت و وضعي اطلاق مي گردد که انسان در آرامش باشد. گاه نيز بر چيزهايي اطلاق مي شود که انسان بر آن امانتدار و امين است. » (16)
در قاموس قرآن آمده است:
« فعل امن اگر متعدي به نفسه باشد به معناي ايمني دادن است. و امانت را از آن جهت امانت گويند که شخص امانت گذار از خيانت آن که امانت پيش اوست مطمئن و ايمن است. » (17)
در لغت نامه دهخدا امنيت به معناي بي خوفي و امن بودن آمده است (18).
امنيت يک مفهوم وسيع، متوازن و عميق دارد و شامل تمامي ابعاد زندگي و حوزه هاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي مي شود.
در اين مقال بر الگويي از امنيت تأکيد مي شود، که با اقتدار و انسجام و استحکام دروني جامعه پيوند دارد و هر گونه دغدغه و نگراني و ناامني در يک بُعد را موثر در ابعاد ديگر مي شمرد و هر گونه قدرت و قدرت در يک حوزه را منشأ قدرت و اقتدار در حوزه هاي ديگر مي داند.
امنيت وسيله و زمينه براي اهداف متعالي انساني و وصول به درجات قرب و کمال و استفاده مطلوب از فرصت هاست. اين اصل ارزش مند حفظ اسلام و ارزش هاي اسلامي و پاسداري از نظام اسلامي و ايمان و تقواست که روح همه تعاليم اسلامي و رمز موفقيت جامعه اسلامي و عنصري تأثيرگذار و غايي براي برقراري امنيت است...
دستورهاي حکيمانه اسلام و مقررات براي حفظ و پاسداري از امنيت جامعه و نظم عمومي، سلامت جامعه، برقراري حقوق عادلانه، پيش گيري از آشوب گري، فتنه انگيزي، ناامني، فساد اجتماعي، تبهکاري و شرارت است و نشان دهنده جاي گاه امنيت اجتماعي و حاکميت نظم و قانون و حق و عدل در جامعه است.
در حقيقت، امنيت يک معناي نسبي دارد و بسته به وضع و شاخص هاي مربوط به آن است و به نوعي مترادف با ايجاد فرصت براي استفاده از ظرفيت ها و کاهش آسيب ها و تهديدها و خطرات براي فرد، خانواده و جامعه است و شامل ثبات و امنيت اقتصادي، قضايي و حقوقي، فرهنگي، اخلاقي و اجتماعي، سياسي و نظامي مي شود.
امنيت فردي را بايد در ايمان واقعي و آرامش روحي و اطمينان و طمأنينه نفس و ياد خداوند متعال جست و جو کرد که ( أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ) (19)
امنيت اجتماعي را بايد در سايه تقوا و عدالت و رعايت حرمت و حقوق انسان ها و دفاع از مظلومان و محرومان و برخورد با فاسدان و مجرمان و بزه کاران و رفع فقر و رفاه و تأمين معيشت مردم و حفظ آزادي هاي مشروع و حاکميت عدل و حق و قانون و معيارهاي انساني و الهي جست و جو کرد و امنيت جهاني ترکيبي است از امنيت داخلي، خارجي و اجتماعي و ايمني در برابر تهديدات و توطئه ها و خطرات خارجي و سلامت جامعه در برابر هر گونه تهديد داخلي و خارجي و نتيجه پويايي و تحول و سامان و ارتباط دولت و مردم و تحکيم پيوندهاي دروني امت موحد است.
در کل مي توان گفت امنيت جزو نيازهاي اساسي انسان و فصل مشترک همه مشکلات انسان است و رشد کمالات انساني در سايه امنيت به دست مي آيد.
امام علي (عليه السلام) مي فرمايد: « ماهية العيش في الامن؛ (20) اصل و اساس زندگي امنيت است » .
اهميت امنيت در جامعه مسلمين به حدي است که اولين وظيفه مسلمين در تماس با يکديگر القاي اين مطلب به طرف مقابل است. در اين راستا ابتدايي ترين راه، القا امنيت ( سلام ) است.
سلام در واقع ايمن ساختن کسي است که بر او سلام شده است ايمن از تعدي بر او و... (21)
دانشمندان علوم سياسي از زواياي ديگر به امنيت نگاه مي کنند:
لورنس مارتين، امنيت را تضمين رفاه مادي مي داند، جان مورس آن را رهايي از تهديدات زيان بخش تعريف مي کند، والتر ريتمن معتقد است هر ملتي تا جايي داراي امنيت است که در صورت عدم توسل به جنگ مجبور به رها کردن ارزش هاي خود نباشد.
آرنولد ولفرز معتقد است که امنيت در معناي عيني آن يعني فقدان تهديد نسبت به ارزش هاي کسب شده در معناي ذهني آن، يعني فقدان هراس از اين که ارزش هاي مزبور مورد حمله قرار گيرد. (22)
حال به مفهوم امنيت درسطح جهاني اشاره مي شود:
در دهه 1980 عده اي از نظريه پردازان روابط بين الملل، تلاش کردند با اثبات و تاکيد بر ابعاد جديد، دستور کار امنيت را گسترش دهند. از جمله « بري بوزان » پنج بعد نظامي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و زيست محيطي را براي امنيت قائل است.
براساس اين ديدگاه تأمين امنيت هر بازيگر نظام بين المللي نبايد منجر به ناامني ديگري شود... در واقع امنيت نوعي فهم در موضوعات مختلف است.
امنيتي کردن، ساخت يک فهم مشترک از مسائل امنيتي است. با توجه به اين که گروه هاي اجتماعي در ساختن اين فهم سهيم هستند، به منظور پي بردن به واقعيت هاي موجود، مي بايست رويکرد مربوط به امنيت به قدري گسترش داده شود که همه آنها را در بر گيرد. با اتخاذ چنين رويکردي، مرزهاي گذشته مشخص ميان امنيت ملي و بين المللي نيز برداشته مي شود. (23)
بايد دانست برحسب ظاهر، آرمان هاي مشترکي در تمدن مادي جهان مانند عدالت و امنيت و رفاه تعريف مي شوند، ولي ماهيت اين آرمان ها در جامعه مهدوي و منتظران ظهور با آرمان هايي که در جامعه جهاني کنوني بشر به آنها دعوت مي شود متفاوت است.
يکي حرکت به سمت توسعه فرهنگ مادي و ديگري به سمت توسعه فرهنگ عبوديت و بندگي به خداي متعال است. در جامعه مهدوي عدالت و امنيت و... متناسب با عبوديت و توسعه قرب است و تلاش براي امنيت و رفاه براي فراهم آوردن بستر مناسب براي قرب و نزديکي به خداوند متعال است. (24)
براساس مباحث فوق، تعريف جامع از امنيت، متناسب با وضع نوين جهاني عبارت است از: دست يابي يک ملت به امکانات و توان مندي و ابزاري که بتواند با تمسک به آنها از تهديدهاي خارجي و داخلي در امان باشد و سلطه سياسي و اقتصادي و فرهنگي و نظامي بيگانه را دفع کند و از ارزش هاي حياتي خود در صلح و جنگ، دفاع و حراست نمايد و از موجوديت کشور و تماميت ارضي آن حفاظت کند و احساس رضايت و اطمينان خاطر نسبت به حال و آينده در جامعه به وجود آورد و سير صعودي در افزايش قدرت و توان ملي در عرصه هاي مختلف داشته باشد و در راه پيشبرد امر توسعه متوازن و پويا و تحکيم وحدت ملي و ارتقاي سطح مشارکت سياسي جامعه موفق باشد.
بنابراين مي توان گفت براساس تعاليم ارزنده اسلام، امنيت جهاني در سايه رعايت کامل حقوق متقابل افراد و حکومت ها و نيز مسئوليت و نظارت متقابل آنها ممکن مي باشد. هم چنين مشورت پذيري، شايسته سالاري، تقوا و عدالت در جوامع و حکومت ها، تعاون بر برّ و تقوا و حفظ کرامت انسان ها نقش اساسي در ايجاد صلح و امنيت جهاني ايفا مي کند.
در مفهوم اسلامي، امنيت وسيله و زمينه براي اهداف متعالي انساني و وصول به درجات کمال و استفاده مطلوب از فرصت هاست. امنيت با ايجاد فرصت براي استفاده از ظرفيت ها و کاهش آسيب ها و خطرات براي فرد، خانواده و جامعه، زمينه تقوا و عدالت و رعايت حرمت و حقوق انسان ها و دفاع از مظلومان و محرومان را در برابر سلطه گران فراهم مي آورد.
صلح
صلح در لغت به معناي مسالمت و سازش است که راغب آن را از بين بردن نفرت ميان مردم بيان کرده است. (25)اصلاح نيز ايجاد صلح و سازش و الفت بين مردم و نيز به معناي اصلاح و شايسته کردن چيزي است. (26)
مفهوم صلح يا « پاسي فيسم » بسيار گسترده و فراگير است، اين لغت در معنا در مقابل خشونت و جنگ بيان شده است و چون جنگ و ستيز به معناي خارج شدن از مسير اخلاقي و موضوع اصلي قوانين اجتماعي است آرامش و مسالمت در جامعه نيز در رديف صلح قرار مي گيرد.
از اصولي ترين برنامه هاي اسلام، اهميت دادن و بها دادن فوق العاده به صلح و آشتي است به گونه اي که قرآن کريم آن را بهترين چيز دانسته و مي فرمايد: ( وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ ) (27)؛ سازش بهتر است.
اين نگاه ويژه و حساسيت عميق اسلام به جوامع انساني، باعث شده است تا جهت گيري اين مکتب انسان ساز، به سوي صلح و سازش و در نتيجه حمايت از محرومان جامعه باشد، بديهي است کساني که از اين جهت گيري سود مي برند و منتفع مي گردند محرومان و مستضعفان اند و کساني که از اين جهت گيري زيان مي بينند، غارت گران و استعمارگران اند.
موضوع صلح و سازش در اسلام از چنان مرتبه اي برخوردار است که خداوند در قرآن کريم، انسان ها را به اصلاح ذات البين تکليف کرده است: ( وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ ) (28)؛ از خدا بترسيد و مانع صلح و آشتي بين مردم نشويد.
و نيز در جاي ديگر مي فرمايد: ( وَ أَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِکُمْ ) (29)؛ ميان خود صلح برقرار سازيد.
اسلام، حوزه رعايت صلح و سازش بين مردم را آن چنان گسترده و فراگير ترسيم نموده که در ارتباطات ساده انساني نيز نقش آفريني آن را مي توان احساس نمود.
( فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ ) (30)؛ هر کس ببخشد و صلح کند اجر او با خداي متعال خواهد بود.
برقراري صلح در جامعه بار ارزشي فراواني به همراه دارد که موجب نزديکي دل ها و محو آثار ضد ارزشي مي شود.
از سوي ديگر سازش و مسالمت بين مردم نقش نگاهبان را در جامعه اسلامي ايفا مي کند، در اين مورد مولا علي (عليه السلام) مي فرمايند:
ان في الصلح دعة لجنودک، و راحة من همورک، وامن البلادک؛ (31) آسايش رزمندگان، و آرامش فکري تو، و امنيت کشور در صلح تأمين مي گردد.
صلح واجد مشروعيت ذاتي است و در اثبات خود به هنجارهاي مورد قبول بشريت نياز دارد.
صلح علاوه بر امنيت و وحدت ملي، با توسعه اقتصادي و سياسي و اجتماعي نيز همسو است و جنگ مي تواند روند نوسازي جوامع را با مانع جدي مواجه کند. اگر صلح جهاني برقرار شود، از لحاظ عوامل خارجي، تامين پديد مي آيد، زيرا در آن صورت کسي نمي تواند به حق ديگري تجاوز کند.
بخش دوم- عوامل جنگ و ناامني در جهان کنوني
انسان هاي اوليه براساس انديشه و فطرت ساده خود، از بينش و منش مشترکي برخوردار بودند؛ يعني هم در جهان بيني بينش واحدي داشتند و هم در تشخيص حق و باطل و مصالح و مقاصد روشن مشترکي داشتند: از اين رو خداوند آنان را به « امت واحده » ستوده است. (32) چون يا اختلاف فکري و علمي نداشتند يا بسيار کم بود اگر اختلافات عملي نيز در بين آنان راه پيدا مي کرد به وسيله فطرت توحيدي و نصايح انبياي پيشين حل مي شد.زندگي بسيط و بي آلايش آنان باعث شده بود که نياز به وسايل کشاورزي و دامداري و صنعتي نداشته باشند و در کنار يکديگر با صلح و امنيت بر سر برند. ولي کم کم بر اثر پيشرفت علم، انديشه، صنعت و گسترش روابط اجتماعي، اختلاف علمي عميق و عملي در آنان راه پيدا کرد و زمينه تعدي و تجاوز به حقوق يکديگر فراهم شد و به تبع آن ترس و ناامني جوامع را فرا گرفت. (33)
ترديدي نيست که ناامني در ابعاد گوناگون در جامعه هاي بشر به صورت واقعيت ناگواري رخ داده است. ابعاد اين ناامني بسيار فراگير است و تنها در يک بخش و يک بدنه از جوامع نيست بلکه ناامني سراسري و جهاني است و در کل اجتماعات انساني؛ يعني ناامني تنها در بحران اقتصادي، سياسي و يا اخلاقي يا ناامني در بحران خانواده و محيط زيست و.. نمي باشد، بلکه در همه اين بخش ها بحران هاي جدي پديد آمده و بر سراسر جامعه ها سايه گسترده است.
آنچه قابل تعمق است اين است که بزرگ ترين بحراني که بر جامعه بشريت به خصوص بر جامعه هاي پيشرفته و صنعتي حکومت مي کند بحران معنوي است نه بحران سياسي و يا بحران هاي اقتصادي و ... زيرا اين بحران اکنون مسائل حل ناشدني تلقي نمي شود.
در بسياري از بحران ها خود بحران ماهيت معنوي ندارد ولي ريشه اش خلا معنوي است، از جمله:
1- افزايش خودکشي در کشورهاي صنعتي و پيشرفته؛
2- خالي ماندن « ساعات فراغت » و پر شدن آن با وسائلي که منجر به « خود فراموشي » است مانند سينما، تأتر و وسائل شهوتراني و...؛
3- ازدياد بيماري هاي رواني؛
4- عصيان جوانان و روي آوردن آنها به کارهاي غيرمعمول و غيرمعقول که ناشي از احساس پوچي و خلأ معنوي است؛
5- کمبود عواطف به گونه اي که انسان ها شکل اجزاي ماشين را به خود گرفته اند حتي در خانواده آن چنان که بايد به يکديگر محبت نمي کنند؛ چه رسد انساني به طور کلي، به انسان ديگر. از هم گسيختگي خانوادگي نيز ناشي از زندگي ماشيني و کمبود عواطف است و ريشه اصلي اين امر بي توجهي به معنويات است؛
6- موضوع ديگر گرسنگي است. در آمريکا در سال حدود دو ميليارد دلار صرف غذاي سگ و گربه مي شود و مازاد آن دور ريخته مي شود و هزينه هاي تسليحاتي دولت چهار ميليارد دلار برآورد شده است؛ در حالي که در حال حاضر پانصد ميليون گرسنه در جهان وجود دارد.
به طور کلي، عوامل ناامني در جهان کنوني در دو بخش فردي و جمعي قابل بررسي است که هر دو عامل به شدت بر روي هم تاثيرات متقابل دارند.
يکم- عوامل ناامني در بخش فردي
در بررسي عوامل ناامني « در بخش فردي » تأثير اصلي از آن جهان بيني شخص از محيط پيرامون خويش است. ايدئولوژي فرد و نگاه او به جهان هستي در بخش نظري، عملکرد وي را در بخش عملي در پي خواهد داشت.همان گونه که ذکر شد انسان امروز در جهاني پرشده از « ايسم » هاي گوناگون دست و پا مي زند و به لحاظ خالي بودن اين مکاتب از معنويت و آموزه هاي وحياني، تکيه گاه محکم و قابل اعتمادي را به بشر عرضه نکرده است و انسان امروزي را اسير پوچ گرايي و بحران هويت نموده است.
عامل مهم ديگري که باعث ناامني و جنگ در عرصه زندگي جمعي شده است « خودپرستي » در انسان امروزي است؛ به گونه اي که فرد فقط به اميال و خواسته هاي شخصي خود مي انديشد و جهان اطراف و حتي انسان هاي ديگر را فقط در خدمت خواسته هايش مي خواهد اين که چگونه محيط و افراد آن محيط مي توانند سود بيشتري به او برسانند.
به لحاظ مواجهه انسان ها در سطح زندگي جمعي با اميال نامحدود يکديگر و نبود يک نيروي کنترل کننده قوي ( ايمان )، ترس و ناامني در عرصه زندگي جمعي جهان را فرا گرفته است.
و مولوي چه زيبا سروده است که:
اي شهان کشتيم ما خصم درون
ماند خصمي زان بتر در اندرون
کشتن اين، کار عقل و هوش نيست
شير باطن سخره خرگوش نيست
با فکر و عقل و فلسفه و علم نمي توان دژ نفس را تسخير کرد، بلکه ايمان مي خواهد، و اين گونه است که امروز ترس و خودخواهي در انسان، جاي عشق به فضيلت و عمل به شريعت را گرفته است. (34)
دوم- عوامل ناامني در بخش جمعي (35)
در بخش جمعي عامل اصلي ناامني و جنگ، استبداد و استکبار در سطح منطقه اي و جهاني است امروزه حکومت هاي توتاليتر ( قدرت هاي يکه تاز ) با سود جستن از ساز و کارهاي تبليغاتي و فرهنگي- مانند نفوذ در شبکه هاي تلويزيوني، تبديل وسايل ارتباط جمعي از محلي به بين المللي، سانسور انتقادها و ... و در کنار آن استفاده از زور و قدرت، سلطه خود را به همه جهان گسترش مي دهند.آنها با بر حق دانستن ايدلوئوژي و روش خود، عقيده دارند بايد افکار و عقايد خود را به هر وسيله اي در مقام نظر و عمل در سطح جهان رسوخ داد.
در مقام نظر معمولاً با به کارگيري تئوري پردازان ويژه مي کوشند به جاي ديگران بينديشند و آن چه را حاصل انديشه خودشان است، با انواع تطميع و تهديد و خشونت بر ديگران اعمال کنند.
آنها با کلي گويي و مبهم گويي و سخنان کليشه اي در قالب عبارت هايي پرطمطراق، سعي مي کنند توده هاي مردم را مرعوب فکر و نظر و انديشه خود کنند، و هر گاه استدلال کارآيي لازم را در پيشبرد اهداف آنها نداشته باشد ( مثلاً در نخبگان و انديشمندان جوامع ) به سلب آزادي و خشونت و جنگ روي خواهند آورد و با شعار حقوق بشر و مبارزه با سلاح هاي کشتار جمعي، دست به جنگ و خون ريزي مي زنند و با دامن زدن به عوامل تفرقه افکن مانند نژاد پرستي، طايفه گرايي، تعصبات قومي و مذهبي موجب عدم ثبات و ناامني در جوامع بشري مي شوند.
در نظام سرمايه، اين حکومت ها- با نگرش اکثري به اقتصاد که تنها به رشد توليد و افزايش سود مي انديشد- رابطه آکل و مأکول اقتصادي- که در آن درصد اندکي در اوج برخورداري و اکثريت در اوج فقر و محروميتند- حکم فرماست. تبعيض ها، عدم توزيع عادلانه منابع ميان همه افراد انساني، فاصله ها، بلوک بندي ها، امتيازخواهي و ... در سطح جهاني موجب بر هم خوردن موازنه اقتصادي شده است.
بنابر اعتراف انديشورانِ غربي، شرکت هاي بزرگ با عناوين فرامنطقه اي، و با تئوري به ظاهر فرامنطقه اي و فرانژادي و فرا ملي، با در دست داشتن شصت تا هفتاد درصد تجارت جهاني، کنترل بخش اعظم توليد جهاني مواد اوليه را در دست دارند.
«... تجارت بين المللي بين کشورهاي با توان اقتصادي نابرابر، باعث رشد بيشتر کشورهاي نخست و عقب ماندگي کشورهاي پيرامون مي گردد.
« ميردال » معتقد است بازار بين المللي با ايجاد اقتصاد نامتعادل، جهاني سومي ها را متضرر مي سازد. » (36)
پي آمد اين تضادها سبب به وجود آمدن چرخه معيوب جنگ و ناامني است، زيرا با بر هم خوردن موازنه اقتصادي و پايمال شدن حق و حقوق ضعيفان به سود سرمايه داران، رعب و وحشت و احساس ناامني در توده هاي ضعيف مردمي و کينه و نفرت عميق در خواص جامعه به وجود مي آيد، که اين امر به نوبه خود منجر به قيام مسلحانه و مبارزه با استکبار مي گردد، و در نهايت جنگ و عدم امنيت را در طبقات فرادست جامعه به بار خواهد آورد.
« به گفته ويلي برانت: يک جنگ تمام عيار چريکي در حوزه امر بازرگاني- که هميشه پي آمدهاي ناگوار براي جهان سوم به همراه داشته است- به وجود آمده است » . (37)
ساموئل هانتينگتون استاد دانشگاه هاروارد آمريکا در نظريه معروف « برخورد تمدن ها » معتقد است:
برخورد تمدن ها در دو سطح صورت مي گيرد: در سطح خرد، گروه هاي نزديک به هم ( وابسته به تمدن هاي مختلف ) در امتداد خطوط گسل ميان تمدن ها و غالباً با توسل به خشونت براي کنترل خاک و مهار يکديگر، مي جنگند.
در سطح کلان، دولت هاي وابسته به تمدن هاي مختلف براي کسب قدرت نسبي نظامي و اقتصادي با هم رقابت مي کنند، و براي کنترل نهادهاي بين المللي و طرف هاي ثالث دست به مبارزه مي زنند و براساس رقابت، ارزش هاي خاص سياسي و مذهبي خود را ترويج مي کنند. (38)
بخش سوم- تجلي امنيت و صلح در پرتو انتظار
اکنون اين موضوع قابل توجه است که چه رابطه اي ميان انتظار و صلح و امنيت جهاني وجود دارد؟آيا انديشه انتظار به گسترش صلح جهاني کمک مي کند؟
اگر جواب مثبت است چه نوع انتظاري از جنگ جلوگيري کرده و امنيت را زياد مي کند: ( انتظار منفعلانه، انتظار جنگ طلبانه، انتظار واقع گرايانه و...) و در چه زمينه اي؟ آيا در بعد ديني امنيت زياد مي شود و يا اقتصادي و اجتماعي و... براي شناخت دقيق تر، رابطه انتظار و صلح و امنيت را در دو حوزه فردي و جمعي بررسي مي کنيم.
يکم- رابطه انتظار و امنيت در حوزه فردي
همان گونه که در بحث عوامل جنگ و ناامني ذکر شد موانع امنيت انسان و جامعه انساني تهديدات دروني و بروني است. از اين رو در بحث امنيت فردي، موانع دروني کمال جزء تهديدات به حساب مي آيد و در حوزه بيروني و جهاني، استبداد و استکبار تهديد مي باشد.بنابراين، در رابطه با گسترش صلح و امنيت در جهان، ويژگي هاي فردي و شخصي در خور و قابل توجه است، زيرا تا وضع دروني و باطني آدميان دگرگوني مطلوب نيابد، وضع بيروني و ظاهري جوامع سامان نخواهد شد. انتظار نيز يک مفهوم انتزاعي است که اگر بخواهد در انسان ها نمود پيدا کند، بايد نمود آن را در صفات و ويژگي هاي فردي شخص منتظر جست و جو کرد، زيرا صرف عقيده انتظار به ظهور موعود موجب رشد و استکمال انسان نمي شود بلکه اعمال ملاک است.
حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد: « هر مأمومي امام و پيشوايي دارد که بايد به او اقتدا کند و از نور و دانش بهره گيرد » . (39) و منتظر بايد براي شناخت امام خود و هم چنين شناخت صفات و ويژگي هاي او براي همسان سازي و اقتدا به او اقدام کند تا بستر پذيرش موعود در او ايجاد گردد، زيرا انسان تربيت شده در محضر امام (عليه السلام)، در امن و آسايش است. در قرآن کريم آمده است که امنيت خالص را آنهايي دارند که ايمان دروني دارند و ايمانشان به ظلم آلوده نيست. (40) و نيز از حضرت علي (عليه السلام) است که کسي که ايمان داشته باشد امنيت دارد. (41)
در ترسيم سيماي سربازان امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) آمده است: آرامش و وقار و تعادل و عدالت در سيماي آنها ظاهر است و بغض و کينه اي ندارند ترس و بخل از آنها دور و آرامش و سخاوت جايگزين آن شده است. (42)
چنان که در وصف مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف) آمده است: مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در برابر خداوند فروتن است، بسيار فروتن. همچون عقاب به هنگامي که بال خويش را فرو گشايد و سر به زير انداخته و از اوج آسمان فرود آيد.. خدا و عظمت هستي در وجود او متجلي است همه هستي او را در خود فرو برده است. مهدي عادل است و خجسته و پاکيزه ... همواره بيم خداوند را به دل دارد، او به دنيا دل نبندد و سنگي روي سنگي نگذارد، در حکومت او به احدي بدي نرسد مگر آن جا که حکم خدا جاري نشود. (43)
از اين رو، منتظر به وسيله ايمان در خود امنيت ايجاد مي کند و وابستگي هايي را که موجب از بين رفتن اين امنيت مي شود از خود دور مي کند مانند طمع، بغض، کينه، ترس و بخل...
او انساني است آرامش گر و مثبت انديش و بخشايش گر و نقاط ضعف همه انسان ها را مي پذيرد و مي بخشد، زيرا همه انسان ها را در مسير رشد مي بيند.
جان و مال و آبروي ديگران از تعرض او در امان است، زيرا او به لحاظ پرورده شدن در مکتب عشق به اميال شخصي خود بها نمي دهد و دوري از گناه را همراه و همدوش انتظار مي داند. (44)
منتظر، منزلت نيازهايش و انگيزه هايش همسو با موعودش است و خود را وقف آرمان هاي امام موعودش مي کند و اين امر در نهايت به نفع ديگران نيز مي انجامد. پيشوايان او دوست داشتني ترين اعمال را به سوي خداوند انتظار فرج مي دانند: « أحبّ الأعمال إلي الله عزّوجلّ انتظار الفرج » . (45)
بنابراين او منفعلانه در انتظار نمي نشيند که جامعه به سامان شود تا او نيز سامان يابد، بلکه تلاشي هدف مند دارد و به لحاظ اين که احساس مي کند هميشه امام (عليه السلام) او را مي بيند و ناظر بر احوال اوست: « السلام عليک يا عين الله في خلقه (46)؛ سلام بر تو اي چشم خدا در ميان آفريدگانش ...» در جلب رضايت موعودش مي کوشد.
انسان ها يا برادر ديني او هستند يا برادر نوعي او، بنابراين به همه انسان ها مهر مي ورزد و حتي براي اصلاح افراد ديگر، به حريم امنيت و آزادي ديگران تجاوز نمي کند. او مي داند انسان ها تنها زماني به تکامل روحي مي رسند که در فکر و انديشه و عمل ( البته تا جايي که آزادي ديگران محدود نشود ) آزادي داشته باشند لذا به حريم امنيت آنها وارد نمي شود.
انتظار بر کل زندگي او معنا بخشيده و همه اعمال او مثل کار و تفريح و عبادتش صبغه الله و رنگ خدايي دارد و کل زندگي او را در بر مي گيرد. او به تحقق آرمان هاي آن حضرت اميدوار است و ظهور او را نزديک مي بيند: « يأتي بغتة کالشهاب الثاقب» (47)، « و إنّهم يرونه بعيداً و نريه قريباً » (48). بنابراين اقدام مي کند.
دوم- رابطه انتظار و امنيت در حوزه اجتماعي (49)
انتظار در اصل براي اين محقق مي شود که انسان هاي رشد يافته بتوانند با تشکيل حکومت براساس عدل، در جهت آرمان هاي موعود و محبوبشان زمينه ظهور ايشان را فراهم کنند.نهادينه کردن بنيادهاي اجتماعي براساس عدل، باعث مي شود ريشه هاي نوع دوستي برادري و مهرورزي توانا کردند، زيرا عدل قانوني است فراگير. (50)
در جامعه منتظر، رذايل اخلاقي از وجود مردم رخت مي بندد و فضايل و نيکي ها جاي گزين آن مي شود، زيرا محيط جوامع منتظران رشد دهنده تقواي الهي و کاهش دهنده زمينه ارتکاب گناه به حداقل ممکن است. امام سجاد (عليه السلام) فرمود: « المنتظرون لظهوره ... الدعاة إلي دين الله سرّاً و جهراً » (51) منتظران ظهور مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، در پيدا و نهان دعوت کننده به دين خدايند. و نيز به فرموده امام حسن عسگري (عليه السلام) که انتظار فرج را با صبر و معاشرت نيکو و برخورد خوب با همسايگان محقق مي داند: « انتظار الفرج بالصبر و حسن الصحبة و حسن الجوار » . (52)
جان و مال و عرض و آبروي همه افراد، در جامعه آنها محفوظ است و به طور اجمال اين که در جوامع منتظران، زمينه آزار رساندن و آزار ديدن وجود ندارد. جامعه منتظران، همان گونه که افرادش آماده ظهور هستند « نصرتي معدّة لکم؛ (53) ياري من آماده براي شماست »
جامعه پردازي آنها هم، به سمت قرب به ظهور و ارتباط با ولي خداست، و به لحاظ همساني اهدافشان با يکديگر، نوعي همدلي و همنوايي و هم انديشي در ميانشان پديد مي آيد و جامعه به آرامش و امنيتي در خور و شايسته مي رسد.
انديشه براي دانستن همه انسان ها در آنها باعث مي شود عوامل تفرقه افکن مانند طايفه گرايي و نژاد پرستي و امتياز خواهي و تبعيض طلبي را نفي کنند و با تفکر جهان گرايي حد و مرزهاي جغرافيايي و زباني و نژادي و فرهنگي و اقتصادي و سياسي را شکنند و تلاش کنند تا همه مليت هاي گوناگون در همه قلمروهاي حيات انساني به امنيت و آرامش دست يابند.
سوم- رابطه انتظار و امنيت در حوزه جهاني
ابعاد صلح و امنيت جهاني در سه حوزه مطرح است: صلح و امنيت در حوزه اسلامي، صلح و امنيت در حوزه پيروان اديان توحيدي و صلح و امنيت در حوزه جوامع بشري.الف) صلح و امنيت در حوزه اسلامي
قرآن کريم خطاب به همه مسلمانان از هر فرقه و گروهي مي فرمايد:( وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً ) (54)؛
همگي به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراکنده نشويد و نعمت خدا را بر خود ياد کنيد آن گاه که دشمنان يکديگر بوديد، سپس خداوند چنان به دل هاي شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شديد.
مقصود، برادري ايماني است چون هر يک از آنان همان چيزي را قصد و طلب مي کنند که ديگري در پي آن است و از آن جا که خواسته هاي آنان با هم در تضاد نيست موجبات دشمني و ناامني و عداوت فراهم نمي آيد.
اعتقاد جمعي به حبل الهي، باعث اتحاد و هم آهنگي بين جوامع اسلامي مي شود. و نيز موجب مي شود که همگان در برداشتن بار سنگين مسئوليت با يکديگر مشارکت کنند و به قدرت و صلابت ويژه اي دست يابند.
در بستر چنين فضايي همگان به آرامش و امنيت دست مي يابند و نيز در آيه: ( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ کَافَّةً ) (55)؛ اين اهل ايمان! همگي در سلم درآييد، واژه « سلم » مقابل حرب و به معناي صلح و سازش آمده است که خداوند متعال همگان را به صلح و اتحاد و زندگي مسالمت آميز دعوت کرده است. منظور از سلم در اين آيه صلح و سازش، اتحاد و برادري حوزه اسلامي ميان مسلمانان و مومنان است، نه دعوت به اسلام. بنابراين آنان را در محدوده داخلي ايمان و اسلام به صلح و اتحاد همگاني دعوت و از تفرقه و پراکندگي نهي مي کند.
هم چنين در آيه شريفه: ( إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْکُمْ ) (56)، مومنان را برادر يکديگر مي داند و بنابراين از آنها مي خواهد که بين برادران ايماني خود را سازش دهند با خوبي و مهرباني، در زير سايه اسلام زندگي مسالمت آميز و در کمال امنيت و آسايش داشته باشند.
بنابراين کسي که در حوزه اسلامي به داعيه مومن بودن ايجاد اختلاف مي کند، خود، عامل ناامني تفرقه و نزاع است، زيرا دين الهي محور وحدت مسلمانان جهان است.
البته ذکر اين نکته ضروري است که با توجه به کلام پيامبر (صلي الله عليه و آله) که فرمود: « هر کسي از شما کار زشتي را در جامعه ديد با عمل، وگرنه با زبان، وگرنه با قلب خود، به آن اعتراض کند اين کراهت و اعتراض قلبي پايين ترين درجه ايمان است. » (57) نبايد دعوت به تسليم و اتحاد همگاني بهانه و زمينه اي براي بي تفاوتي، مداهنه کاري و تسامح و تساهل نابه جا و ترک امر به معروف و نهي از منکر باشد.
امر به معروف و نهي از منکر و تلاش در جهت قلع ريشه هاي فساد و گناه، جزء اصلي ترين وظايف منتظران و از بهترين زمينه هاي ايجاد وحدت و الفت در جامعه اسلامي است، زيرا فطرت انسان با معروف هم آهنگ و با منکر مخالف است و تعامل بر طبق منکر، جز تفرقه و هرج و مرج و اغتشاش و ناامني چيزي به همراه ندارد.
بنابراين براي ايجاد زمينه هاي صلح و امنيت در جوامع اسلامي بايد سه اصل را در نظر گرفت:
1- داشتن ايدئولوژي مشترک که اعتقاد به دين اسلام است.
2- ارائه اصول و مباني مشترک که ايمان به خداوند يکتا قرآن کريم و پيامبر عظيم الشأن اسلام (عليه السلام) است و نيز اعتقاد به امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به عنوان مصلح جهاني، که همه مسلمانان معتقدند آيين وي اسلام است و براساس شريعت محمدي (صلي الله عليه و آله) حکم مي راند.
3- پيروي از راهنماي واحد و مشترک که تأسي به گفتار و کردار پيامبر گرامي، رهبر همه مسلمانان جهان است و شيعه نيز معتقد است که امام زنده و حاضر مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، دنباله رو پيامبر گرامي و اجداد پاک و مطهرش ائمه معصومين (عليه السلام) است که علاوه بر تقوا، مسلمانان را از تفرقه و پراکندگي نهي فرموده و امر به مهرورزي و نوع دوستي به همه انسان ها اعم از برادران ديني و برادران نوعي کرده است.
آثار حرکت در چنين خط مشي و ايدئولوژيي، عزت و اقتدار اسلامي به همراه آرامش و امنيت در جوامع اسلامي است. مهم ترين اثر پيروي از اين اصول، حاکميت مسلمين دنياست. در نهج البلاغه نيز به اين امر تصريح شده است:
همان گونه که گذشتگان هنگامي که جمعيت هايشان متحد، خواسته ها متفق، قلب ها و انديشه ها معتدل، دست ها پشتيبان هم، شمشيرها ياري کننده يکديگر، ديده ها نافذ و عزم و انديشه هاشان همه يکي بودند، آنها مالک و سرپرست اقطار زمين و زمامدار و رئيس همه جهانيان شدند شما نيز اگر اين گونه باشيد به سراسر دنيا حکومت خواهيد کرد. (58)
خداوند نيز در قرآن کريم مي فرمايد:
( وعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً ) (59)؛
خداوند به کساني از شما که ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام داده اند وعده مي دهد که قطعا آنها را حکمران روي زمين خواهد کرد همان گونه که به پيشينيان آنها خلافت روي زمين بخشيد و دين و آييني را که براي آنها پسنديده، پا برجا و ريشه دار خواهد ساخت و ترسشان را مبدل به امنيت و آرامش مي کند.
اين تبديل خوف به امن در سايه حکومت الهي فراگير و جهاني است و به همه جوامع بشري تسرّي خواهد کرد.
ب- صلح و امنيت در حوزه پيروان اديان توحيدي
اعتقاد پيروان اديان به امدادهاي غيبي و عنايت هاي خاص الهي به گونه اي منطقي، پي آمدهايي همچون اميد به آينده و به تعبيري فرج بعد از شدت، دارد. در حالي که در مکاتب مادي و بينش هيا سکولار جايي براي امدادهاي غيبي وجود ندارد، در ميان برخي از انديشمندان و متفکران غربي، بعضاً مسئله اميد همچون پديده اي دور از دست رس و بيهوده تلقي مي شود. (60)اما کساني مانند ويکتور فرانکل معتقدند شخصيت هاي سالم به آينده مي نگرند و به هدف ها و وظايف آتي توجه مي کنند. بدون اعتقاد به آينده محمل معنوي زندگي از ميان مي رود و زندگي معناي خود را از دست مي دهد. (61)
بنابراين انتظار و اعتقاد جهاني اديان به موعود به عنوان مصلح جهاني، علاوه بر اميد به آينده، باعث پديد آمدن نوعي همدلي، همنوايي و هم انديشي بين موحدان عالم مي شود و از آن جا که اين آرمان داراي قداست ويژه اي است مي تواند پيروان اديان توحيدي را گرد هم آورد. (62)
اتحاد ديني موحدان، همراه با زنده نگاه داشتن اميد به ظهور، در رهايي جوامع بشري از ذلت به عزت، سهم به سزايي دارد و انسان ها را به تلاشي هدف مند و پويا وا مي دارد؛ چنان که در انجيل مي خوانيم. « کمرهاي خود را بسته و چراغ هاي خود را افروخته بداريد بايد مانند کسي باشيد که انتظار آقاي خود را مي کشد... تا هر وقت آيد و در را بکوبد بي درنگ در را براي او باز کنند خوشا به حال آن غلامان که آقاي ايشان چون آيد ايشان را بيدار يابد. » (63)
اين آرمان با ايجاد مرکزيت يگانه و مديريت و حاکميت واحد و توان مند، فراگير و جهان شمول خواهد شد. بنابراين، اعتقاد به موعود و مصلح جهاني و اميد به ظهور او به عنوان فصل مشترک اديان توحيدي، مي توان موحدان عالم را که اکثريت قاطع انسان هاي عصر حاضر را تشکيل مي دهند، در برابر ملحدان و مفسدان که اقليتي بيش نيستند، در صف واحدي قرار دهد و با پايان دادن به نابساماني ها و ناامني ها، جهان را به آسايش و امنيتي در خور برساند.
ج) صلح و امنيت در حوزه جوامع بشري
براساس آيه شريفه: ( يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثَى وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ ) (64). تعداد نژاد، قوميت ها و لهجه ها و زبان هاي مختلف به اندازه شناسنامه طبيعي براي شناخت افراد منشأ اثر است. متأسفانه امروزه تفاخر به نژاد و قوميت و مذهب و حتي جغرافياي محل سکونت، موجب اختلاف و جنگ در حوزه هاي نظري و عملي شده است.پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد: « بدانيد خداي شما يکي است و پدرتان يکي، نه عرب بر عجم برتري دارد نه عجم بر عرب، نه سياه پوست بر گندم گون و نه گندم گون بر سياه پوست مگر به تقوا... خداوند به وضع خانوادگي، نسب، اجسام و اموال شما نگاه نمي کند و فقط به دل هاي شما مي نگرد » . (65)
امير مومنان علي (عليه السلام) نيز در نامه اي به مالک اشتر از وي مي خواهد که رحمت و محبت و لطف بر مردم را به قلبش بفهماند، زيرا مردم يا برادر ديني اويند و يا مانند او در خلقت ( هم نوع او ). (66) اسلام با عصبيت هاي جاهلي اعم از نژاد و رنگ و قبيله و مال و منال و مقام مبارزه مي کند، تا همگان را زير پرچم واحدي گرد آورد.
براي ايجاد امنيت در جهان، بايد به عنصر فطرت توحيدي که به عنوان اصلي « ثابت، همسان، همگاني و هميشگي » که در نهاد همه انسان هاست تمسک جست.
نشانه هايي وجود دارد که بشر دير يا زود براساس وحدت وجودي خويش، به سوي يگانگي، همکاري و همدلي حرکت خواهد کرد. تعبير دهکده جهاني و تعابير دنياي تک قطبي و جهاني شدن و نيز تاسيس بانک جهاني، صندوق بين المللي پول و يا جهاني شدن اقتصاد و فرهنگ و کارهاي سازمان هايي مانند يونسکو، يونيسف و بهداشت جهاني نشانه هاي گوياي همين امر است. (67)
بنابراين منتظران حقيقي، با توجه به عنصر فطرت توحيدي در همه انسان ها که سرمايه سعادت همه جانبه، و صلح و امنيت گسترده در همه جوامع بشري است موجبات پيوند اخوت و برادري را در ميان همه انسان ها فراهم مي کنند. صلح جهاني بدون پيوند تکويني و همگاني ميسر نخواهد بود و هر گونه پيوندي که با سرشت توحيدي انسان ها مطابق نباشد، اعتباري و زوال پذير است. بنابراين، از آن جا که اين پيوند اخوت با سرشت توحيدي انسان ها مطابقت دارد زوال ناپذير خواهد بود.
راهبردها
براي گسترش صلح و امنيت جهاني ذکر نکاتي چند ضروري به نظر مي رسد:1- پيروي از راهنماي واحد و رهبر مشترک
به لحاظ اين که تنها راه رسيدن به امنيت و صلح فراگير و جهاني حفظ و وحدت و پرهيز از اختلاف است. بنابراين بايد براساس مشترکات جوامع اسلامي « الههم واحد، نبيهم واحد، کتابهم واحد » (68) رفتار شود تا وحدت، الفت و پيوستگي در جامعه اسلامي به وجود آيد و کاهش اختلافات و نزاع هاي عقيدتي باعث هم آهنگي، يک دلي و برقراري نظم و امنيت کلي در جوامع اسلامي و استحکام روابط کشورهاي اسلامي خواهد شد.2- ارائه اصول و مباني مشترک با موحدان عالم
علاوه بر مشترکات فراوان ميان اديان توحيدي، اعتقاد به موعود و مصلح جهاني و اميد به ظهور او به عنوان فصل مشترک اديان توحيدي محسوب مي شود. اگر همه موحدان عالم، حول اين اصول مشترک گرد آيند و جبهه واحدي را تشکيل دهند و اگر از فرهنگ توحيدي طرفي ببندند، مي توانند انسان هاي محروم و ضعيف نگاه داشته شده را در سراسر جهان از جنگ و خونريزي و ناامني نجات بخشند.3- رويکرد جدي و قوي به آينده
انسان عقلاً و به گونه فطري به آينده اميدوار است و بنا به فرموده امام صادق (عليه السلام) : « آن کس که به چيزي ( رخدادي در آينده ) اميد دارد، ( از هم اکنون ) به جست و جوي آن برمي خيزد و هر کس از چيزي ( رويدادي ) هراسناک است، ( از هم اکنون ) از آن مي گريزد. » (69)از اين رو، باور به تحقق وعده الهي در مورد آينده و حاکميت نهايي دين خدا بر سراسر زمين، باعث حرکت و تلاش در جهت تحقق موعود مي شود.
گفتار را با سخنان دکتر بلخاري به پايان مي رسانيم:
وقتي من در هند مي بينم « گوته » طلب مي کنند، زردشتي ها، که معتقدند دنيا دارد تمام مي شود، زمان ظهور « سوشيانت » دارد مي آيد، در يهود و مسيحيت هم اين حساسيت بسيار بالاست، پس انگيزه ها و پتانسيل و پذيرش جهاني وجود دارد. لازم هم نيست که ما بگوييم شما بياييد، جاي مسيح امام زمان ما را بشناسيد، بلکه امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را جوري مطرح کنيد که مسيح را زير مجموعه اش قرار داده و بتواند به تمام نيازها پاسخ دهد.
مجله نيوزويک ( Newsweek) اگوست 1999 گزارش ويژه دارد و يک جمله بسيار مهم What must be done ( چه بايد کرد؟ )
انسان به بحران رسيده و انساني که به بحران برسد ناخود آگاه چشمش به آسمان است و آينده. (70)
نتيجه بحث
از آنچه بيان شد واضح گرديد که: عوامل ناامني در جهان امروز، تهديدات دروني و بروني است. در بخش فردي عامل ناامني ناشي از ايدئولوژي و جهان بيني فرد است.بحران معنويت و پوچ گرايي در انسان امروز از يک سو و خود پرستي از سوي ديگر موجب تجاوز او به حقوق ديگران و به وجود آوردن رعب و وحشت در سطح جامعه است.
در بخش جمعي نيز، به تبعيت از همين نگاه و برداشت، عامل اصلي ناامني در جهان، استبداد و استکبار در سطح منطقه اي و جهاني است. که موجبات ناامني، جنگ و خونريزي را فراهم آورده است.
و ايده انتظار با تصحيح جهان بيني و ايدئولوژي در حوزه دروني ( فردي ) و نيز حوزه بيروني و جهاني نقش در خور و شايسته اي را در گسترش امنيت و صلح جهاني ايفا مي کند.
راهبردهاي اساسي در اين زمينه، تمسک مسلمانان سراسر جهان به اصول و مباني مشترک به طور اعم - که شامل خداوند يکتا، کتاب آسماني و پيامبر (صلي الله عليه و آله) به عنوان رهبر مسلمانان جهان- است.
در حوزه اديان توحيدي با وجود مشترکات فراوان و نيز اعتقاد جهاني همه اديان به ظهور مصلح جهاني؛ مي توان موحدان عالم را گرد هم آورد تا در برابر ملحدان و مفسدان که اقليتي بيش نيستند. جبهه واحدي را تشکيل دهند. و با تلاش و مبارزه و ايستادگي در مقابل ظلم جهان را به آسايش و امنيتي در خور برسانند.
پي نوشت ها :
1- راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، ذيل واژه نظر.
2- محمد تقي موسوي اصفهاني، مکيال المکارم في فوائد الدعاء للقائم، ج2، ص 152.
3- بحارالانوار، ج52، ص 122، ح 2.
4- همان، ج51، ص 73.
5- مرتضي مطهري، سيري در سيره ائمه اطهار، ص 198.
6- Fotorism.
7- ذبيح الله صفا، تاريخ ادبيات ايران، ج1، ص 48.
8- همان، ص 34.
9- همان، ج1، ص 48.
10- حسينعلي منتظري، موعود در اديان، ص 22.
11- بحارالانوار، ج6، ص 141.
12- همان، ج8، ص 368.
13- شيخ صدوق، خصال، ج2، ص 79.
14- بحارالانوار، ج52، ص 140.
15- سليمان بن ابراهيم الحنيفي، ينابيع الموده، ج3، ص 101.
16- راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، ذيل واژه امن.
17- علي اکبر قرشي، قاموس قرآن، ج1، ص 124.
18- علي اکبر دهخدا، لغت نامه، ذيل واژه امنيت.
19- رعد، آيه 28.
20- عبدالواحد الآمدي التميمي، غررالحکم و دررالکم.
21- سيد محمد حسين طباطبائي، تفسير الميزان، ج5، ص 51.
22- گلزاري، « نظريه هاي امنيت » ، ماهنامه موعود شماره 13.
23- Micheal Sheehan, Internetional Security Colorado Iyane finner Publishrs Inc. p. 250.
« امنيت بين المللي» ، ترجمه دکتر سيد علي بلوچي، فصلنامه مطالعات راهبردي، سال نهم، شماره سوم.
24- ماهنامه موعود شماره 24، گفت و گو با استاد ميرباقري حرکت به سمت ظهور.
25- راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، ذيل واژه صلح.
26- علي اکبر قرشي، قاموس قرآن، ج2، ص 141.
27- نساء آيه 128.
28- بقره، آيه 224.
29- انفال، آيه 1.
30- شوري آيه 40.
31- نهج البلاغه، دشتي، نامه 53، ص 586.
32- بقره، آيه 213.
33- جوادي آملي، شميم ولايت، ص 645-642، با تلخيص و تصرف.
34- براي اطلاع بيشتر ر.ک: مرتضي مطهري، فلسفه اخلاق، ص 233- 246.
35- در بعضي از قسمت هاي اين بخش از نظرات حضرت آية الله جوادي آملي استفاده شده است. ر. ک: عبدالله جوادي آملي، شميم ولايت، بخش دوم فصل ششم.
36- ويژه نامه پديده شناسي فقر و توسعه، دفتر تبليغات اسلامي، ج3، ص 20 و 23.
37- هرمز همايون پور، جهان مسلح، جهان گرسنه، ص 241.
38- ر.ک: هانتيگتون و منتقدانش- نظريه برخورد تمدن ها، ترجمه: اميري.
39- نهج البلاغه، نامه 45.
40- انعام، آيه 82.
41- غررالحکم و دررالکم، ( من- امن- أمن )، ص 681.
42- قاضي نعمان، شرح الاخبار، ج2، ص 357.
43- نجم الدين العسکري، المهدي الموعود المنتظر، ج1، ص 28-30.
44- امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند: «...اجتناب المحارم و انتظار الفرج» . شيخ صدوق، خصال، ج2، ص 79.
45- بحارالانوار، ج52، ص 140.
46- مفاتيح الجنان، زيارت روز جمعه.
47- بحارالانوار، ج51، ص 72.
48- دعاي عهد.
49- در بعضي از قسمت هاي اين بخش از نظريات حضرت آية الله جوادي آملي استفاده شده است ر.ک: عبدالله جوادي آملي، شميم ولايت، بخش دوم فصل ششم.
50- نهج البلاغه، حمت 437.
51- بحارالانوار، ج32، ص 122.
52- همان، ج87، ص 144.
53- مفاتيح الجنان، فرازي از آل ياسين.
54- آل عمران، آيه 103.
55- شعراء، آيه 215.
56- نصر، آيه 2.
57- وسائل الشيعه، ج5، ص 247.
58- نهج البلاغه، خطبه 192.
59- نور، آيه 55.
60- ر.ک: برتراند راسل، آيا بشر آينده اي هم دارد؟، ص 238.
61- ويکتور فرانکل، انسان در جستجوي معنا، ترجمه دکتر ميلاني؛ ماهنامه موعود، پيش شماره 2، « مقدمه اي بر آثار تربيتي و روان شناختي انتظار » ، دکتر شرفي.
62- حضرت علي بن ابي طلاب (عليه السلام) اتحاد و همدلي را مدار خير داشته و اختلاف و کينه ورزي را محور شر دانسته است ( نهج البلاغه، خطبه 127 ).
63- ناصر مکارم شيرازي، مهدي انقلاب بزرگ، ص 857؛ کتاب مقدس.
64- حجرات، آيه 13.
65- القرطبي، تفسير قرطبي، ج8، ص 309.
66- نهج البلاغه، نامه 53.
67- سخنراني آقاي هاشمي رفسنجاني در دومين سمينار گفتمان مهدويت، مدرسه دارالشفاء، آبان 79.
68- نهج البلاغه، خطبه 18.
69- « انّ من رجا شيئا طلبه و من خاف شيئاً هرب منه » ( حراتي، تحف العقول، ص 266 ).
70- « هاليوود و مهدويت » ، فيلم سازان آمريکايي مهدويت را نشانه گرفته اند. گفت و گو با دکتر حسن بلخاري، ماهنامه موعود، سال پنجم، شماره 26.
* قرآن کريم.
1- الامدي التميمي، عبدالواحد، غررالحکم و درر الحکم، جامعه الطهران، تهران، 1366 ق.
2- جوادي آملي، عبدالله، شميم ولايت، نشر اسراء، قم، آبان 1383 ش.
3- حرّاني، ابومحمد حسن بن علي، تحف العقول عن آل الرسول، تحقيق علي اکبر غفاري، موسسه نشر اسلامي، قم، 1304 ق.
4- حر عاملي، شيخ محمد حسن، وسائل الشيعه، مکتبة الاسلاميه، تهران، 1383 ق.
5- الحنيفي، خواجه سليمان بن ابراهيم الحسيني بلخي، ينابيع الموده، موسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، [ بي تا ].
6- دشتي، محمد، نهج البلاغه، انتشارات شاهچراغ، چاپ اول، 1385.
7- دهخدا، علي اکبر، لغت نامه دهخدا، دانشگاه تهران، تهران، خرداد 1342.
8- راغب اصفهاني، حسين بن محمد، مفردات في غريب القرآن، دفتر نشر کتاب، چاپ دوم، 1404 ق.
9- صفا، ذبيح الله، تاريخ ادبيات ايران، تهران، 1343 ش.
10- شيخ صدوق، محمد بن علي بن بابويه قمي، الخصال، منشورات جامعه مدرسين، قم، 1362 ق.
11- طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسيرالميزان، سيد محمد باقر موسوي همداني، دفتر انتشارات اسلامي، قم، 1378.
12- العسکري، نجم الدين جعفر محمد بن محمد، المهدي الموعود المنتظر عند علماء اهل السنه و الامامه، موسسه امام المهدي، تهران، 1360.
13- فصلنامه مطالعات راهبردي، سال نهم، شماره سوم.
14- قاضي نعمان، محمد، شرح الاخبار في فضائل الائمه الاطهار، تحقيق، سيد محمد حسيني جلالي، موسسه نشر اسلامي، قم 1412 ق.
15- القرطبي، محمد بن احمد الانصاري، تفسير قرطبي، دارالکتاب العربي، قاهره، 1387 ق.
16- الکليني، محمد بن يعقوب، الاصول من الکافي، دارالکتب الاسلاميه، تهران، 1388 ق.
17- مطهري، مرتضي، سيري در سيره ائمه اطهار، انتشارات صدرا، قم، [بي تا].
18- فلسفه اخلاق، انتشارات صدرا، قم، 1373.
19- مکارم شيرازي، ناصر، مهدي انقلابي بزرگ، چاپ امير، [بي جا، بي تا].
20- ماهنامه موعود، سال پنجم، شماره 26 و 13.
21- مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بيروت، 1403 ق.
22- منتظري، حسينعلي، موعود در اديان، موسسه فرهنگي خرد آوا، قم، چاپ سوم، 1385.
23- نعماني، محمد بن ابراهيم، کتاب الغيبه، موسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، ج3، 1340 ق.
24- ويژه نامه پديده شناسي، فقر و توسعه، دفتر تبليغات اسلامي.
25- هانتيگتون، ساموئل، نظريه برخورد تمدن ها، ترجمه محسني اميرک تهران، دفتر مطالعات سياسي بين المللي 1374.
26- همايون پور، هرمز، جهان مسلح، جهان گرسنه، انتشارات انقلاب اسلامي، 1363.
منبع مقاله :
مکارم شيرازي ...{ و ديگران }، (1387)، گفتمان مهدويت، قم: موسسه بوستان کتاب، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}