نويسنده: محمود قنّادان




 

( John Richard Hicks( 1904-1989

جان هيکس در سال 1972 به همراه کنث اَور (1) به خاطر " مطالعات و بررسي هاي جديد در زمينه نظريّه ي تعادل و نظريّه ي رفاه "، جايزه نوبل اقتصاد را دريافت کرد.
وي در سال 1904 در شهر وارويک، (2) انگلستان به دنيا آمد. پدر وي روزنامه نگار روزنامه اي محلي بود.
با کسب رتبه هاي عالي در مدارس خصوصي انگلستان، بورسيه کالج باليون (3) آکسفورد شد. ابتدا در رشته رياضي در دانشگاه آکسفورد به تحصيل پرداخت امّا خيلي زود تغيير عقيده داد و به اقتصاد روي آورد. هيکس در سال 1925 از دانشگاه آکسفورد فارغ التحصيل شد سپس در طول سال هاي 1935-1926 به تدريس در مدرسه عالي اقتصاد لندن پرداخت. فعّاليت وي ابتدا در زمينه اقتصاد کار آغاز و قبل از اينکه شکل تحليلي به خود بگيرد به توصيف کار و روابط صنعتي توسعه يافت.
وسعت افق انديشه او چنان است که گاهي هيکس را نئوکلاسيک، گاهي نئوکينزي و گاهي پيرو مکتب عدم تعادل دانسته اند. ( قديري اصل، 1376، ص 585 )
بار علمي هيکس به خاطر آموزش هايي که در کالج کليفتون (4) پشت سرگذاشته بود در حد يک کارشناس رياضيات بود. اما رياضيات صرف نمي توانست پاسخگوي استعدادهاي وي باشد و از نظر علمي او را راضي کند. وي علاقه بسياري به ادبيات و تاريخ داشت. از اين رو در سال 1923 وارد مدرسه جديد فلسفه، سياست و اقتصاد آکسفورد شد ولي به موقعيت چنداني دست نيافت، او توانست با رتبه درجه دوم تحصيلات خود را به اتمام برساند. وي در هيچ يک از دروس به کيفيت مورد نظر خود دست نيافت. در آن دوران شمار اقتصاددان ها بسيار اندک بود.
هيکس يک دوره تدريس موقت را در دانشگاه اقتصاد لندن شروع کرد که بعدها ادامه يافت. وي بار ديگر دريافت، مي تواند رياضيات را که در آن ايام به فراموشي سپرده شده بود، احياء کرده و از آن در اقتصاد بهره گيرد. در سال 1930 و پس از آنکه گروه اقتصاد دانشگاه لندن به همت ليونل رابينز (5) آغاز به کار کند، هيکس اميدوارتر شد. در سال 1935 موفق شد براي تدريس در دانشگاه کمبريج پذيرفته شود؛ فرصتي که درنگي در آن راه نداد.
بيشتر اوقات هيکس طي سال هاي 1938-1935 در اين دانشگاه، صرف تأليف کتاب " ارزش و سرمايه " شد که بر اساس کارهاي انجام شده وي در لندن تنظيم مي شد. به همين دليل هيکس نتوانست از همراهي با اقتصاددان هاي دانشگاه کمبريج بهره علمي لازم را کسب کند.
در طي سال هاي 1946-1938 در دانشگاه منچستر فعّاليت داشت؛ جايي که کار با ارزش خود را در زمينه اقتصاد رفاه عمومي با توجه به کاربرد آن در حسابداري اجتماعي به انجام رساند. در سال 1946 به آکسفورد بازگشت. ابتدا به عنوان محقّق کالج نوفيلد (6) ( 1952-1946 ) و نيز استاد اقتصاد سياسي در دراموند (7) ( 65-1952 ) و سرانجام به عنوان محقّق عضو کالج آل سُلز (8) ( 71-1965 ) به فعّاليت پرداخت. هيکس مدت کوتاهي نيز در آفريقاي جنوبي تدريس داشت. ( Pressman,P.196 )
جان هيکس در قرن بيستم، زماني که اقتصاد خرد و کلان کاملاً از هم جدا بودند و تخصّص در کليه نظام هاي دانشگاهي حاکم بود سهم عمده اي در اقتصاد خرد و کلان داشت علاوه بر اين مهم ترين نقش را در شکل گيري نظريّات کينز (9) در اقتصاد کلان داشته است. ( Ibid,p.136 ) او به نقش نظريّه شتاب دهنده (10) در رشد مؤثر و درآمد توجّه کرد و به نتيجه اي مشابه روي فوربس هارود (11) دست يافت يعني شتاب ممکن است نوسانات مختلفي را در سطح توليد داشته باشد. ( Ibid ,p.137 )
هيکس علاوه بر تأليف آثاري در زمينه پول و تجارت بين المللي درباره رشد و نوسانات اقتصادي نيز آثاري تدوين کرده است هم چنين فعّاليت هاي اندکي درباره اقتصاد اجرايي خصوصاً در رابطه با مشکلات کشورهاي در حال توسعه انجام داده است. ( Lindbeck,PP.133-134 ) در سال 1950 در يکي از مسافرت ها هيکس به " کميسيون تخصيص درآمد " نيجريه پيوست ولي پس از چند سال به انگلستان بازگشت و به طور نيمه وقت در آکسفورد سرگرم تدريس شد. از ديگر فعاليت هاي غيردانشگاهي وي بايد به عضويت در چندين آکادمي داخلي و خارجي و همکاري افتخاري با بسياري از دانشگاه ها در کشورهاي مختلف اشاره کرد.
استفاده از منحني هاي بي تفاوتي تا سال 1930 ميلادي در کشورهاي انگليسي زبان معمول نبود، تا اينکه جان هيکس با نظريه خود با عنوان نظريه مطلوبيت ترتيبي (12) اين منحني ها را به منظور استخراج هندسي منحني تقاضا مورد بهره برداري قرار داد. هيکس از طريق اين نظريه توانست ثابت کند که قانون کاهش مطلوبيت نهايي شرط لازم براي نزولي بودن شيب منحني تقاضا نيست و از اين رو، نظريه مطلوبيت عددي، مارشال (13) را رد نمود. ( تفضلي، ص 282 )
کار با ارزش ديگر هيکس کتاب " ارزش و سرمايه " مي باشد. وي در اين کتاب نشان داد بيشتر آن چه که اقتصاددانان درباره نظريّه ي ارزش ( نظريّه اي در باب اينکه چرا توليدات ارزش دارند؟ ) فهميدند و به آن اعتقاد داشتند، مي تواند به موضوع ارزش " بدون فرض اينکه مطلوبيّت قابل اندازه گيري است " منجر شود. اين کتاب هم چنين يکي از اولين آثار درباره نظريّه تعادل عمومي بود؛ نظريّه اي در باب اينکه چگونه بايد کليه بازارها با يکديگر هماهنگ شوند و تعادل را کسب کنند.
در کتاب " ارزش و سرمايه " جان هيکس اظهار مي دارد: درآمد مبلغي است که فرد اقتصادي از سرمايه استفاده مي کند، بدون اينکه ارزش سرمايه پايين بيايد، در اين صورت با استهلاک است. که مي توان چنين رابطه اي را بين درآمد و سرمايه به وجود آورد. البته استهلاک در بعضي مواقع که سرمايه در معرض افت سريع است تشديد مي گردد. به عنوان مثال وقتي سرمايه هاي فني به دنبال پيشرفت تکنولوژي و افزايش ضريب پيشرفت فني به طور سريع در معرض افت ارزش فني است، استهلاک شديد مي گردد، همچنانکه سرمايه هاي مالي در مواقع تورم و پايين آمدن ارزش پول با نرخ استهلاک شديدتري مواجه مي شوند. ( زندي حقيقي، 1369، ص 107 )
تأثير مهم ديگر هيکس در حيطه اقتصاد کلان، پيرامون نرخ هاي بهره مي باشد. در هر زمان معين، نرخ هاي بسيار متفاوتي براي بهره وجود دارد. همانطور که نرخ هاي ثابت رهن از نرخ هاي متغير آن بالاتر مي باشند. نظيره نرخ بهره تلاش مي نمايد که رابطه ميان همه اين نرخ هاي متفاوت بهره را تشريح نمايد.( Pressman,P.138 )
هيکس در کتاب " نظريه دستمزدها " درباره مباحث حسّاسيت جايگزيني و ارتباط آن با سهم نيروي کار و سرمايه از درآمد مطالبي بيان کرده است که با موضوع نظريّه ي توزيع رابطه نزديکي دارد. ( بلاگ، ص 300 )
وي در مقاله " بررسي مجدّد نظريه ارزش " که با همکاري روي آلن (14) نوشته است به معرّفي نظريّه ي منحني هاي بي تفاوتي پرداخته است هم چنين تمايز ميان بازار قيمت هاي ثابت و بازار قيمت هاي متغيّر را در کتاب " سرمايه و رشد " که در سال 1965 آن را به چاپ رساند، مطرح کرده است. ( پيشين، صص 301-300 )
مارشال از مفهوم کشش در تقاضاي مصرف کننده و عرضه توليدکننده استفاده نمود و به مطالعه اين موضوع پرداخت که در صورت تغيير در قيمت ها، مصرف کنندگان و يا توليدکنندگان به چه تعداد افزايش مي يابند. در اين رابطه هيکس مفهوم کشش را در تصميماتي که مي بايست پيرامون توليدات گرفته شود، به کار گرفت. ( Pressman,P.140 )
از ديگر کارهاي برجسته هيکس در علم اقتصاد، طرح منحني LM-IS براي تشريح نظريّه ي کينز (15) و ارائه ي نظرات جديدي درباره رشد است که در مقاله اي با نام " آقاي کينز و اقتصاددانان کلاسيک " به تشريح آن پرداخته است. منحني هاي LM-IS رابطه بين درآمد و نرخ بهره را در بازار کالا و بازار پول نشان مي دهند. با تغيير عواملي که بر اين منحني ها اثر مي گذارند مي توان منحني هاي مذکور را به چپ و راست حرکت داده و باعث تغيير سطح درآمد شد. ( قنادان، 1384، ص 195 )
نظريات کينز هيچگاه نتوانست رابطه ميان بازار کالا و بازار پول را تبيين نمايد. معاملات بازار کالا منجر به توليد کالاها و فروش آنها به مصرف کننده، دولت و ساير کشورها مي شود. تعادل در بازار کالا مستلزم آن است که عرضه کالاهاي موجود در بازار با تقاضاي آنها برابر باشد. در بازار پول، افراد مقادير معيني از پول را تقاضا مي کنند که در قبال آن توسط بانک مرکزي هر کشور پشتوانه پولي وجود دارد. تعادل بازار پول مستلزم آن است که تقاضا براي پول با عرضه آن برابر باشد. هرچند اين دو بازار بيش از آنکه مستقل از همديگر باشند با يکديگر مرتبط هستند. هيکس
اين موضوع را که چگونه تفاوت ديدگاه اقتصاددانان کينزي و اقتصاددانان کلاسيکي از تفاوت ميان فروش متفاوت براي دو نمودار ناشي مي شود، به دقّت نشان داده است. ( Pressman,P..137-138 )
هيکس غالباً به عقايد اقتصاددانان بزرگ مکتب نهايي گرايي نظير والراس (16)، جان بَيتس کلارک (17)، مارشال (18)، پيگو (19) اشاره و قسمت مهم تحليل خود را بر اصل بارآوري نهايي متمرکز مي کند.
در درازمدت، هيکس نظير کلارک چهار نوع پيشرفت را که نظريه اقتصادي بايد در نظر بگيرد، مدنظر قرار مي دهد: افزايش جمعيت، افزايش درظرفيت يا ميل به کار جمعيت، افزايش سرمايه و اختراعات. هم چنين مي توان تغييرات در ميل و سليقه مصرف کنندگان را به عنوان علل تکامل درازمدت در نظر گرفت ولي نمي توان به طور حقيقي آن را پيشرفت تلقي کرد. بين سه نوع اول پيشرفت و نوع آخر آن بايد تفکيک قائل شد. نتايج حاصله از تغييرات تعداد کارگر، تغييرات کار و سرمايه از جهت تغييرات در عرضه عامل توليد تأثير دارند و هيکس براي بررسي آنها از کشش جانشيني استفاده مي کند. ( قديري اصل، 1368، صص 339-338 )
هيکس مباحث مربوط به تعادل پويا را در کتاب " گفتاري در نظريّه ي دور تجاري " مطرح کرد که تنظيم آن با توجّه به مدل رشد هارود (20)- دومار (21) و اثر متقابل اصل شتاب و ضريب تکاثر ساموئلسون (22) مي باشد.
هيکس نظير ساموئلسون، نوسانات تجاري را از طريق تأثير متقابل ضريب فزاينده و اصل شتاب در چارچوب تغييرات سرمايه گذاري مستقل و سرمايه گذاري القايي بيان مي نمايد. سرمايه گذاري مستقل تابع عوامل مستقلي مانند نرخ بهره، بازده نهايي سرمايه گذاري، پيشرفت فني، جنگ، اختراعات و اکتشافات است، در حالي که سرمايه گذاري القايي تابع درآمد ملي است. هنگامي که سرمايه گذاري مستقل درآمد ملي را افزايش مي دهد به دنبال تغييراتي که در مصرف و پس انداز پديد مي آورد سرمايه گذاري القايي فزوني مي گيرد.
هيکس براي ارزيابي تأثيرگذاري آموزش بر رشد اقتصادي تلاش جالبي در چارچوب تحليل تطبيقي وضعيت رشد اقتصادي 75 کشور در حال توسعه طي دوره 1977-1960 انجام داد. بر اساس يافته هاي وي سطح سواد و رشد اقتصادي با يکديگر مرتبط هستند. از بين کشورهاي مزبور، 12 کشور رشد بالايي در حد 5/7 درصد در مقايسه با رشد متوسط 2/4 درصد کل کشورها داشته اند. کشورهاي داراي رشد سريع اقتصادي، کشورهايي بوده اند که با سطح آموزش بالاتر، دوره مورد بررسي را شروع کرده اند. ( نادري، 1383، ص 57 )
در نظريه هيکس توصيفي که از پيشرفت فني شده، مي رساند که اگر پيشرفت فني به طور مساوي اثراتي بر عامل سرمايه و عامل کار نداشته باشد، توليدکنندگان در ترکيب عوامل توليد به تغييراتي از نظر اين ترکيب دست مي زنند. اگر محصول نهايي سرمايه نسبت به محصول نهايي کار افزايش يابد، واحدهاي توليدي به گسترش سرمايه و سرمايه گذاري متوسل مي شوند، يعني ترکيب توليد سرمايه بَر و کاراندوز مي شود. به عکس اگر محصول نهايي کار نسبت به محصول نهايي سرمايه افزايش يابد واحدهاي توليدي به گسترش نيروي کار در برابر سرمايه متوسل مي شوند، در اين صورت پيشرفت فني به طرف گسترش کار نسبت به سرمايه سوق داده مي شود، يعني ترکيب توليد کاربَر و سرمايه اندوز مي شود. ( زندي حقيقي، 1369، ص 349 )
علاوه بر اين در کتاب " نظريه دستمزدها "، آثار تلاطمي کردار کارفرمايان را نشان مي دهد که در مقابله با بيکاري هاي در سطح بالا هيچ گونه ابتکار و نوآوري تکنيکي که بتواند راه اشتغال کامل را بپيمايد، بروز نمي دهند. ( قديري اصل، 1376، ص 586 )
هيکس در توضيح نظريّه توزيع دو فرض افراطي را درنظر مي گيرد ( قديري اصل، 1368، صص 350- 349 ): در فرض اول پيشرفت فني بسيار بطئي است و در فرض دوم پيشرفت فني بسيار سريع و در هر دو مورد جمعيت ثابت و سرمايه در حال افزايش است. در فرض اول، اگر پيشرفت فني به کندي صورت گيرد، اختراعات به کلي ناممکن و جانشيني فقط به دو صورت ممکن است. از يک طرف توسعه توليدات، احتياج به سرمايه زيادي خواهد داشت و از طرف ديگر روش هاي سرمايه اي گسترده تري استفاده خواهد شد. در مرحله اول مي توان پذيرفت که کشش جانشيني بيشتر از واحد خواهد بود. در اين صورت سهم نسبي سرمايه افزايش مي يابد و سهم مطلق کار نيز به موازات آن افزايش مي يابد اما به نسبتي که عرضه سرمايه افزايش مي يابد امتيازات تحليل مي روند و کشش جانشيني تقليل مي يابد و در نهايت سهم نسبي سرمايه محدود و سهم نسبي کار افزايش خواهد يافت. اين چنين جرياني بارآوري نهايي سرمايه و نرخ بهره را کاهش خواهد داد و تنزل نرخ بهره باعث تقليل پس انداز خواهد شد و چون تکنيک جامعه پيشرفتي ندارد سرانجام به طرف حالت استاتيک کلاسيک ها کشانده خواهد شد. فرض دوم، اگر پيشرفت فني سريع باشد، هنگامي که اختراعات به سرعت انجام مي شوند، کشش جانشيني بسيار زياد خواهد بود. از آنجا که عرضه سرمايه افزايش مي يابد، سهم نسبي سرمايه نيز افزايش خواهد يافت. در حالي که سهم کار نقصان پيدا مي کند. در اين صورت هيکس معتقد است که نه پيشرفت سريع فني و نه سطح بالاي کشش جانشيني، درآمد حقيقي کارگران را نقصان نمي دهند و احتمال تقليل نرخ حقيقي مزد و سهم مطلب کار در دنياي امروز وجود ندارد. ولي کاهش سهم نسبي کار ممکن است احتمالاً رخ دهد و چون پيشرفت فني موجب افزايش سهم سود قابل تقسيم و احياناً باعث افزايش مزد حقيقي مي شود، ممکن است دوره هاي افزايش سريع مزدها با دوره هاي تقليل سهم نسبي کار همراه گردند.
از نظر هيکس، " پيشرفت فني خنثي "، نوعي پيشرفت فني است که تغييري در نسبت سرمايه بکار ايجاد نمي کند. هيکس معتقد بود، زماني جريان نوآوري و پيشرفت هاي فني تأثيري بر نسبت سرمايه به کار نخواهد گذاشت که نسبت توليد نهايي سرمايه به توليد نهايي کار بدون تغيير باقي بماند، به طوري که سهم کار ( و سرمايه ) از توليد بدون تغيير باشد. ( قره باغيان، ص 353 )
هيکس علاوه بر درجات دکتراي افتخاري، در سال 1964 لقب عاليجناب را از دربار انگلستان دريافت کرد. به طور کلي آثار وي شامل بيست جلد کتاب و پنجاه مقاله است که اکثر آنها در سه مجلّد با عنوان " مجموعه مقالات درباره نظريه رشد " در سال 1981 به چاپ رسيد.
براي استفاده بيشتر از افکار و انديشه هاي جان هيکس مي توان به برخي از کتاب ها و مقالات وي به شرح زير مراجعه نمود:

A.Book:

1. The Theory of Wages, 1932.
2. Value and Capital: An Inquiry into Some Fundamental Principles of Economic Theory, Oxford, Clarendon Press, 1939.
3. The Social Framework: An Introuduction to Economics, 1942.
4. A Contribution to the Theory of the Trade Cycle, 1950.
5. Essays in World Economics, 1959.
6. Capital and Growth, Oxford, Clarendon Press, 1965.
7. Critical Essays in Monetary Theory, Oxford, Oxford University Press, 1967.
8. A Theory of Economic History, 1969.
9. The Crisis in Keynesian Economics, 1974.
10. A Market Theory of Money, 1989.

B. Articles:

1. "Theory of Uncertainty and Profit", 1931,Economica.
2."The Theory of Monopoly", 1935, Econometrica.
4. "Free Trade and Modern Economics", 1951, Bulletin MSS.
5. "Future of the Rate of Interest", 1958, Bulletin MSS.
6. "Growth and Anti-Growth", 1966, Oxford EP.
7. "The Mainspring of Economic Growth", 1973, Swedish JE.

پي‌نوشت‌ها:

1. Kenneth Joseph Arrow ( متولد 1921 )
2. وارويک Warwick منطقه اي در حومه شهر Warwicshire واقع در مرکز انگلستان
3. کالج باليول Balliol college يکي از مشهورترين کالج هاي دانشگاه آکسفورد در انگلستان.
4. Clifton college
5. Lional Robbins ( 1898-1984 )
6. Nuffield college
7. Drummond
8. All Souls college
9. John Maynard Keynes ( 1883- 1946 )
10. نظريه شتاب Accelerator theory، جايگاه عرضه و يا تقاضا را در تبع افزايش تقاضا يا درآمد مورد بررسي قرار مي دهد و مبتني بر دو راه حل منجمله افزايشِ قيمت ها و يا افزايش سرمايه گذاري به منظور مواجهه با تقاضا مي باشد. در اين موارد غالباً راه حل افزايش توليد به منظور افزايش درآمد انتخاب مي گردد؛ نظريه مورد بحث توضيح مي دهد که چگونه افزايش توليد به افزايش رشد سرمايه گذاري کمک خواهد کرد.
11. Roy Forbes Harrod ( 1900-1978 )
12. Orginal utility theory
13. Alfred Marshall ( 1842-1924 )
14. Roy G.D.Allen ( 1906-1983 )
15. John Maynard Keynes ( 1883-1946 )
16. Leon Walras ( 1834-1910 )
17. John Bates Clark ( 1847-1938 )
18. Alfred Marshall ( 1842-1824 )
19. Arthur Cecil Pigou ( 1877-1959 )
20. Roy Forbes Harrod ( 1900-1978 )
21. Evey David Domar ( 1914-1997 )
22. Paul Samuelson ( 1915-2009 )

منبع مقاله :
قنادان، محمود؛ (1391)، جوايز نوبل اقتصاد، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول