نويسنده: مصطفي دلشاد تهراني





 

شرح گزاره هاي نامه ي 53 نهج البلاغه

« أمَرَهُ بَتَقوَي اللهِ، وَ إِيثَارٍ طَاعَتِهِ، وَ اتِّبَاعِ مَا أمرَ بِهِ فِي کِتَابِهِ: مِن فَرائِضِهِ وَ سُنَنِهِ، الَّتِي لَا يَسعَدُ أحَدٌ إلَّا بِاتِّبِاعِهَا، وَ لَا يَشقي إِلَّا مَعَ جُحُودِهَا وَ إِضَاعَتِهَا، وَ أن يَنصُرَ اللهَ سُبحَانَهُ بِقَلبِهِ وَ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ. »
او را فرمان داد به در پيش گرفتن پرواي خدا، و مقدّم داشتن اطاعت او بر ديگر کارها، و پيروي از آن چه در کتاب خود بدان فرمان داده است، از واجبات و سنّت ها که کسي جز با پيروي از آن ها به نيک فرجامي نرسد، و جز با انکار نمودن و ضايع ساختن آنها دچار بدفرجامي نشود؛ و اين که خداي پاک از هر کاستي را با دل و دست و زبان خود ياري نمايد.
از منظر امام علي (ع) لازمه ي قرار گرفتن در جايگاه مديريت، داشتن شخصيتي مرزبان و حريم نگه دار است؛ شخصيتي پرواپيشه که اطاعت خدا را بر هر چيز مقدّم دارد.
حکومت و مديريت به سبب قدرتي که ملازم آنها است، و امکاناتي که در آن ها فراهم است، و گستره ي تأثير آن ها، بيش از هر حوزه ي ديگري نيازمند روحيه مرزباني و حريم داري از جانب زمامداران و مديران است، به گونه اي که پرواداريِ آنان، ايشان را از هر گونه مرزشکني، بي حرمتي، قانون گريزي، و زيرپا گذاشتن کرامت انسان حفظ کند.
پرواداري در آموزه هاي امام علي (ع) برترين عامل خودمهاري و بازدارندگي در برابر خواهش هاي نفس و تمايلات پست است؛ و هيچ دژ و پناهگاهي چون پرواداري نگاهدارنده نيست، چنان که امام علي (ع) يادآور شده است:
« اِعلَمُوا عِبَادَ اللهِ، أنَّ التَّقوَي دَارُ حِصنٍ عَزِيزٍ، وَ الفُجُورُ دَارُ حِصنٍ ذَليلٍ، لَا يَمنَعُ أهلَهُ وَ لَا يُحرَزُ مَن لَجَأ إِلَيهِ. ألَا وَ بِالتَّقوَي تُقطَعُ حَمَةُ الخَطَايَا. » (1)
بندگان خدا بدانيد که پروداري خانه اي است چون دژِ استوار؛ و بي پروايي خانه اي بي بنياد و خوار، که نه ساکنانش را از آسيب نگاهبان است، و نه کسي که بدان پناه بَرَد در امان است. بدانيد که با پرواداري توان ريشه ي خطاها را بريد.
با توجّه به جايگاه خطير مديريت، پرواداري در آن جايگاه ضروريِ مديران است، زيرا پرواداري پوششي است که آدميان را چون دژي از آفات دروني و بيروني حفظ مي کند، و استوارترين عاملِ خودباز دارندگي در همه ي عرصه ها است، چنان که خود واژه ي « تقوا » ( پرواداري ) بر اين امر دلالت مي کند. « تقوا » از « وِقايه » است، و « وِقايه » به معناي حفظ و نگهداري چيزي است از هر چه که به آن ضرر و زيان مي رساند. و « تقوا » يعني نفس را در وقايه ( محافظ ) قرار دادن از آن چه بيم مي رود بدان آسيب و زيان رساند. (2) بنابراين، تقوا ( پرواداري ) سپر گرفتن در برابر آن چيزي است که موجب ضرر و زيان به حقيقت وجود آدمي و راستي و درستي عمل اوست که لازمه ي آن توجّه و هشياري است. تقوا ( پرواداري ) خود را در حفاظ قرار دادن در معرکه و در صحنه ي مبارزه و عمل است، نه آن چه در معناي آن گفته اند: « پرهيزکاري »، يعني پرهيز کردن از هر چيز و خود را از معرکه ها دور نگه داشتن و عافيت طلبي. تقواي مورد نظر اسلام عبارت است از اين که انسان در روح خود حالت و قوّتي ايجاد کند که به او مصونيت روحي و اخلاقي دهد، به گونه اي که اگر وسايل و موجبات گناه و لغزش و سقوط براي او فراهم باشد، آن حالت و ملکه ي روحي او را حفظ مي کند و مانع مي شود که آلودگي پيدا کند. (3)
مشخص است که چنين محافظتي تا چه اندازه براي انسان و حفظ او از آفات لازم است؛ و تا چه اندازه براي زمامداران و مديران ضروري است.
هر چه مرزباني و حريم داري در مديران بيش تر باشد، اخلاق مديريتي فراهم تر مي شود. چنان که امام علي (ع) پرواداري را چنين معرفي کرده است:
« التُّقَي رَئِيسُ الأخلَاقِ. » (4)
پرواداري، سرآمد اخلاق است.
در انديشه ي اميرمؤمنان علي (ع) آن چه حافظ و نگهدارنده ي انسان از لغزش و تباهي است، پرواداري است که زمامداران و مديران بيش از هر چيز بدان نيازمندند، و تا مرتبه ي بالايي از آن را نداشته باشند، شايستگي مسئوليت و زمامداري و مديريت را نمي يابند. امام علي (ع) در آموزه هاي خود بيش از هر چيز بر پرواداري تکيه کرده است و آن را کليد راستي و درستي، و تنها وسيله ي آزادي از قيد هر بندگي و نجات از هر بدبختي معرفي کرده، چنان که فرموده است:
« فَإِنَّ تَقوَي اللهِ مِفتَاحُ سَدَادٍ، وَ ذَخِيَرَةُ معَادٍ، وَ عِتقٌ مِن کُلِّ ملکة، و نجاة من کل هَلَکَةٍ. بِهَا يَنجَحُ الطَّالِبُ، وَ يَنجُو الهَارِبُ، وَ تُنَالُ الرَّغَائِبُ. » (5)
بي گمان پرواداري کليد درستي، و اندوخته ي روز قيامت است؛ آزادي از قيد هر بندگي و اسارتي؛ و نجات از هر تباهي و هلاکتي است. بدان حاجت خواهنده روان است، و بدان گريزنده در امان، و خواسته ها در دسترسِ خواهان.
بدون پرواداري نمي توان به راستي و درستي دست يافت، و درستي خود را در عمل و مديريت پاس داشت. انساني که فاقد پرواداري است، اسير و بنده ي هوا و هوس، حرص و طمع، و خشم و شهوت است، و چنين شخصي در اداره ي امور جز در پي ارضاي اين امور نخواهد بود. بندگي هاي اجتماعي، سرسپردگي هاي سياسي، و پستي هاي اقتصادي محصول فقدان پرواداري است. آن چه آدميان را در برابر وسوسه هاي قدرت و مُکنت و منزلت، چون دژي استوار نگه مي دارد، پرواداري است. از اين روست که امام (ع) مالک اشتر را به پرواداري و ملازمات آن فراخوانده و آن را اصلي اساسي در مديريت معرفي کرده است: « أمَرَهُ بِتَقوَي اللهِ، وَ إِيثَارِ طَاعَتِهِ، وَ اتِّبَاعِ مَا أمَرَ بِهِ فِي کِتَابِهِ » ( او را فرمان داد به در پيش گرفتن پرواي خدا، و مقدّم داشتن اطاعت او بر ديگر کارها، و پيروي از آن چه در کتاب خود بدان فرمان داده است ).
سلامت و درستيِ مديريت به ميزان مرزباني و حريم داري مديران است، و لازم است همه چيز مديريت تابع مرزباني و حريم داري باشد.

پي نوشت ها :

1- نهج البلاغه، خطبه ي 157.
2- المفردات، ص 530.
3- نک: مرتضي مطهري، ده گفتار، چاپ اوّل، انتشارات حکمت، صص 7-17.
4- نهج البلاغه، حکمت 410.
5- همان، خطبه ي 230.

منبع مقاله :
دلشاد تهراني، مصطفي؛ (1390)، رايت درايت: اخلاق مديريتي در عهدنامه ي مالک اشتر، تهران: انتشارات دريا، چاپ اول