نويسنده: مصطفي دلشاد تهراني





 

 شرح گزاره هاي نامه 53 نهج البلاغه

« فَإِنَّ تَعَاهُدَک فِي السِّرِّ لِأمُورِهِم حَدوَةٌ لَهُم عَلَي استِعمَالِ الأمَانَة. »
بي گمان رسيدگي پنهان تو به کارهايشان موجب سوق دادن آنان است در پاسداشت امانت.
تلقّي امانتدارانه از کار و مسئوليت و انجام دادن امور با رويکرد امانتداري، و نيز داشتن توان کفايت امور و انجام دادن کارها به بهترين نحو، اصلي اساسي در ويژگي هاي مديران است. اگر انسان کار را امانت بداند، بي گمان حرمت آن را پاس مي دارد و تلاش مي کند که به خوبي آن را پيش ببرد و بالنده سازد؛ و نيز آن که کفايت کار را دارد، مي تواند به خوبي از عهده اداره ي امور برآيد. امام علي (ع) به مالک اشتر توجّه داده است که زمينه اي را فراهم کند تا امانتداري و کفايتمندي ظهور کند: « فَإِنَّ تَعَاهُدَکَ فِي السِّرِّ لِأمُورِهِم حَدوَةٌ لَهُم عَلَي استِعمَالِ الأمَانَةِ » ( بي گمان رسيدگي پنهان تو به کارهايشان موجب سوق دادن آنان است در پاسداشت امانت ).
معيار اصلي اميرمؤمنان علي (ع) در واگذاردن مسئوليت به اشخاص، امانتداري و کفايتمندي آنان بود، چنان که در آموزه اي والا فرموده است:
« لَا تَقبَلَنَّ فِي استِعمَالِ عُمَّالِکَ وَ أمَرَائِکَ شَفَاعَةً الا شفاعة الکِفَايَةِ وَ الأمَانَةِ. » (1)
در گزينش و به کار گرفتن کارگزاران و مسئولانت، شفاعت و وساطتي جز شفاعت و وساطتِ کفايتمندي و خوب اداره کردن، و امانتداري را مپذير.
اگر امانتداري و کفايتمندي مديران لحاظ شود و ملاحظات ديگر در نظام مديريت راه نيابد، سلامت آن و توانمندي اش در دستيابي به اهداف سازماني ضمانت مي يابد. از اين رو، پاسداشت امانتداري و کفايتمنديِ مديران ضرورتي اجتناب ناپذير است؛ به بيان امام علي (ع):
« مَن أحسَنَ الکِفَايَةَ استَحَقَّ الوِلَايَةَ. » (2)
هر کس نيکوترين کفايت را دارا است، سزاوار مديريت است.
مديريتي که امام علي (ع) انتظارش را دارد، جز امانتداري و کفايتمندي چيزي نيست، و به همين سبب است که به مالک اشتر يادآور شده است:
« وَ قَدِ استَکفَاکَ أمرَهُم. » (3)
و بي گمان از تو خوب اداره کردن و کفايت نمودن امور آنان را خواسته اند.
چنان چه، به هر دليلي، امانتداري و کفايتمندي مديران، ناديده گرفته شود، و معيارهايي ديگر، تقدّم يابد، يا به سبب ملاحظلاتي، اين بنيان اساسي تضعيف شود، راه خيانت و تباهي در مديريت گشوده شده است. اميرمؤمنان علي (ع) در نامه اي به رفاعه، قاضي خود در اهواز، نوشت:
« اِعلَم يَا رِفَاعَةُ! أنَّ هذِهِ الأمَارَةَ أمَانَةٌ. فَمَن جَعَلَها خِيانَةً فَعَلَيهِ لَعنَةُ اللهِ إِلَي يَومِ القِيَامَةِ. وَ مَنِ استَعمَلَ خَائِنًا فَإِنَّ مُحَمَّدًا - صلي الله عليه و آله - بَرِيٌ مِنهُ فِي الدُّنيَا وَ الآخِرِةِ. » (4)
بدان اي رفاعه! که اين حکمراني، امانت است. هر که در آن خيانت ورزد، تا روز رستاخيز از رحمت خدا دور باشد، و هر کس خيانتکاري را به کار گمارد، حقيقتاً محمد (ص) در دنيا و آخرت از او بيزار است.
هر مديريتي بايد چنان باشد که بتواند حريم و حيثيت مردمان و اداره شوندگان، و حقوق و حدود آنان، و امکانات و دارايي هاي عمومي و سازماني را امانتدارانه پاس بدارد، و کار را به خوبي کفايت کند؛ که در منظر امام علي (ع) بزرگ ترين خيانت، خيانت به مردمان و اداره شوندگان، و تجاوز به امانت مديريت، و کار را به خوبي کفايت نکردن است. آن حضرت در نامه اي به برخي کارگزاران خود در اين باره چنين هشدار داده است:
« وَ مَنِ اسْتَهَانَ بِالْأَمَانَةِ، وَ رَتَعَ فِي الْخِيَانَةِ، وَ لَمْ يُنَزِّهَ نَفْسَهُ وَ دِينَهُ عَنْهَا، فَقَدْ أَحَلَّ بِنَفْسِهِ الْذُّلَّ وَ الْخِزْيَ فِي الدُّنْيَا، وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ أَذَلُّ وَأَخْزَي. وَ إِنَّ أَعْظَمَ الْخِيَانَةِ خِيَانَةُ الْأُمَّةِ، وَ أَفْظَعَ الْغِشِّ غِشُّ الْأَئِمَّة. » (5)
هر که کارِ امانت [ مسئوليت ] را سبک بشمارد، و در آن خيانت روا دارد، و جان و دين خود را از خيانت پاک ننمايد، در اين جهان درِ خواري و رسوايي را به روي خويش بگشايد، و به آخرت خوارتر و رسواتر درآيد؛ و بزرگ ترين خيانت، خيانت به مسلمانان [ و اداره شوندگان ] است، و زشت ترين دغلکاران، ناراستي کردن با زمامداران است.
در آموزش هاي اميرمؤمنان علي (ع) والاترين چيز، امانتداري؛ و برترين کار، کفايتمندي امور معرفي شده است؛ و اين ويژگي شخصيتي و تواناييِ مديريتي تا نباشد، چيزي در اداره ي امور بسامان نمي شود و به درستي به سوي مقصد نمي رود.

پي نوشت ها :

1- شرح ابن أبي الحديد، ج 20، ص 276.
2- شرح غررالحکم، ج 5، ص 349؛ عيون الحکم و المواعظ، ص 439.
3- نهج البلاغه، نامه ي 53.
4- دعائم الاسلام، ج 2، ص 531؛ حسين بن محمد تقي النوري الطبرسي، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، الطبعة الثانية، مؤسّسة آل البيت لاحياء التراث، بيروت، 1408ق. ج 17، ص 355؛ نهج السّعادة في مستدرک نهج البلاغة، ج 5، ص 33.
5- نهج البلاغه، نامه ي 26.

منبع مقاله :
دلشاد تهراني، مصطفي؛ (1390)، رايت درايت: اخلاق مديريتي در عهدنامه ي مالک اشتر، تهران: انتشارات دريا، چاپ اول