نويسنده: دکتر معصومه شبستري




 

چکيده

آسيب شناسي مهدويت، به دليل اهميت مباحث مهدويت در دوران قبل از ظهور مهدي (عليه السلام)، براي شناخت آفات و ابعادي که مي توانند به ايجاد صدمات فکري، راهبردي، عملکردي در ساحت هاي مختلف جوامع بشري گردد، از مباحث بنياني و اصلي است که جامعه منتظر مي بايست در سمت و سو گيري به سوي خود انتقادي، در تعامل مدام با آن باشد. نظريات سياسي کلان شيعي ضمن آن که بسترسازي مناسبي براي طرح دکترين مهدويت و آموزه هاي آن دارند، خود مصون از آسيب نمي باشند. (1) و بر جامعه منتظر است تا به آسيب شناسي جدي در مقولات اجتماعي سياسي بپردازد تا بتواند داعيه دار، دعوت جهاني به مسئله مهدوي، در شکلي قابل پذيرش و اقناع کننده و ايمان آور باشد.
آسيب شناسي، مهدويت، نظريات سياسي کلان شيعي

مقدمه

نزديک به دو هزار روايت از کلام ائمه و اهل بيت (عليه السلام) درباره مهدويت، آخرالزمان و فرجام شناسي ( Eschatologie ) اسلام و مسئله انتظار، در مجموعه هاي حديثي و روايي، گرد آوري شده است. (2) اين روايات حاکي از اهميت ترسيم دوران قبل از ظهور، از جنبه هاي مختلف سياسي، اجتماعي، اقتصادي و... موقعيت جبهه حق و باطل، تصويرسازي هنگام ظهور و نشانه ها و مختصات پس از ظهور دارد. علت اين بسط و گسترش، تنها دادن اميد يا باور اندک يک نظريه قطعي نيست. تأمل در حجم احاديث موجود بيانگر اهميت تکليفي است که از انسان منتظر طلب شده است. اين اخبار در قالب دو تقسيم بندي مي گنجد:
الف) اخبار نشانه گذار که اغلب سياق پيش گويي دارند و براي نشانه گذاري مسير حق و باطل بيان شده اند.
ب- اخبار استراتژيک که استراتژي سازند، يعني منجر به مديريت و هم مسير ساختن امکانات و دارايي ها و استعدادها، در خطي خاص و براي هدفي خاص مي شوند. (3)
اين بدان معناست که مباحث مرتبط با مهدويت و مسئله انتظار، که اندک اندک در قالب آموزه اي توسعه يافته، با ابعاد متنوع و به شکل يک نظريه پردازي يا دکترين مطرح مي شود، تنها نظريه اي انتزاعي نيست، بلکه نظريه اي راهبردي و عملي نيز مي باشد. هر چند در جهان اسلام اين نظريه به شکل حقيقي در حد يک ترسيم و طرح ذهني باقي مانده، اما اصل مهدويت محصول انتزاعي ذهن ما نيست. و در يک نگاه کلام، مسلمان ها ايجاد کننده و آفريننده مهدويت نيستند. مضاف بر آن که طرح اين موضوع که مي تواند احتمال تحقق و عدم تحقق عقلي داشته باشد، هر چند تحقق امکاني آن صد در صد است، مبحثي جنجالي و بحث آفرين به شمار مي آيد و مي تواند ساحت هاي زيادي را در عرصه تئوري و نظريه پردازي و هم چنين زمينه هاي راهبردي و استراتژيک و عملي به خود اختصاص دهد. آنچه مشهور است آن که: نيازمندي ما در حال حاضر به طرح مسئله مهدويت، در عصر غيبت اهميت بيشتري نسبت به عصر ظهور دارد. به ويژه آن که در دنياي معاصر و پيشرفته با ظهور گفتمان هاي دين محور در جهان معاصر با ويژگي مشخص و جهت گيري خاص از سويي و ترديدهاي پديد آمده از سوي ديگر که آيا دين هنوز کارکردهاي خود را در حوزه هاي مختلف داراست؟ آينده پژوهي و فوتوريسم مارا در اين عرصه به سوي خود مي کشاند و تفسيرهاي ما را در تبيين کلام معصومين (عليه السلام) مي طلبد تا به شکل گزارشي به جهان قابل عرضه باشد، چرا که عصر بعد از ظهور حضرت براي ما در حال حاضر امري در پس برده است، پرده اي که شفاف مي باشد اما در زمان حصول، واقعيت هاي دقيق آن مفهوم و قابل دست رس خواهد شد.
بحث انتظار يعني آمادگي پويا، سازنده و مثبت، لازمه بستر سازي و تعجيل در ظهور حجت (عليه السلام) است. زيرا اصل ظهور مهدي (عليه السلام) امري حتمي است که اگر يک روز از عمر جهان باقي مانده باشد، خدا آن روز را طولاني مي سازد تا ايشان ظهور نمايد. (4)
چندان که در حديث ديگري آمده است که امام باقر (عليه السلام) فرموده اند: « دولت ما آخرين دولت است » . (5) "آخريت" موجود در کلام معصوم (عليه السلام) هم شامل مترقي ترين و متکامل ترين حکومت و سيستم سياسي تجربه شده در جهان و هم شامل تأخر زماني است، بدين معنا که پس از آن تا روز قيامت، حکومت ديگري نخواهد بود و استمرار آن حکومت متصل به پايان حيات زمين خواهد گرديد.
مسئله مهدويت و انتظار، امري نيست که تنها به مطالعه کلامي آن بتوان بسنده کرد، بلکه بايد از جنبه عقلاني و خردورزي و حتي نگاه برون ديني نيز به آن نگريست تا بتوان در اين باب با مردم غير ديني نيز يک زبان مشترک پيدا کرد، چرا که به قول شهيد صدر « اعتقاد به مهدي (عليه السلام) تنها نشانه يک باور اسلامي با رنگ خاص ديني نيست، بلکه افزون بر آن، عنواني است بر خواسته ها و آرزوهاي همه انسان ها با کيش ها و مذاهب گوناگون و نيز بازده الهام فطري مردم است که با همه اختلاف هايشان در عقيده و مذهب در يافته اند که براي انسانيت در روي زمين، روز موعودي خواهد بود که با فرا رسيدن آن، هدف نهايي و مقصد بزرگ رسالت هاي آسماني تحقق مي يابد... (6)
بحث انتظار يک نظريه کلامي- اعتقادي و فراگير است که مي تواند در حوزه هاي متفاوت حکومت، سياست، انسان شناختي و جامعه شناختي پيش از ظهور، مدل رفتاري و فکري و راهبردي باشد. به ويژه آن که مومن بايد تنها براي امروز نباشد. بلکه براي نسل هاي بعد و در انديشه آنها هم باشد.
اين موضوع زماني اهميت مي يابد که خود را در برابر تفکرات غالب جهان امروز در قالب: جهاني شدن اقتصاد (7) جهاني سازي (8) برابر با اقتصادسازي جهان و حکومت سرمايه سالاري؛ و جهان گرايي (9) مي ياييم و از آن جا که مولفه مهدويت مولفه اي بنيادي در نظريه پردازي هاست و در ميان آموزه هاي ديني موضوعي بي همتاست. لازم است به اهميت، ضرورت، حساسيت ها و آفت ها و آسيب پذيري هاي آن توجه بيشتري نشان داد تا به عنوان الهام بخش يک ايده و راه گشاي به سوي آينده و به شکل يک فلسفه بزرگ اجتماعي-اسلامي، آينه مناسبي براي شناخت آرمان هاي اسلامي باشد » . (10)
نسبت مهدويت با دين، به منزله قلب با بدان است که هر چند مي تواند به طور مستقل تحليل و بررسي شود، اما مي توان به کارکرد و اهميت آن با ديگر آموزه هاي دين پرداخت و دريک تحليل ارگانيک، اهميت و نقش آن را حتي در کوچک ترين عناصر دين کشف و ظاهر کرد، زيرا ظهور حکومت مهدوي، تجلي و آشکار شدن، باطن تمام اديان ابراهيمي است. به فرجام ظهور امام دوازدهم که در پايان دهر ما روي خواهد داد، کليه مکنونات منزلات الهي را آشکار خواهد کرد. (11)
« پديده مدني مهدوي داراي مراتب سه گانه وجودي، حقيقت- ماهيت و واقعيت است و اسلام شيعي، مبتني بر نوعي پيامبر شناسي است که در يک امام شناسي بسط پيدا مي کند...
وظيفه حکومت نبوي، تداوم و حفظ معناي وحي الهي، يعني باطن است. وجود اسلامي معنوي نيز وابسته به حفظ باطن است وگرنه اسلام با گونه هاي ويژه آن، دست خوش همان فرايندي مي شد که در مسيحيت، نظام هاي کلامي را به ايدئولوژي ها ي اجتماعي و مهدويت کلامي را به عنوان مثال به مهدويت اجتماعي و به امري عرفي تبديل کرد » . (12)
بنابراين حقانيت اين مبحث، در اين مقاله مفروض شناخته شده و به شناخت عناصر، شاخص ها و بنيادهاي فکر شيعي تکيه کرده است.
اين آموزه و حتميت استخلاف انسان در زمين، فرمانروايي نيکوکاران در زمين ( وراثت صالحان ) و پيروزي حق بر باطل بر غم جولان دائمي باطل، به عنوان سرنوشت آينده بشر پذيرفته شده است. عصري که دوران شکوفايي تکامل اجتماعي و طبيعي نوع انسان به شمار مي آيد و قطعه معيني از تاريخ نوع انسان، در حرکت تکاملي تدريجي او تا تحقق وعده الهي است. (13) ولي از آن جا که عصر ظهور و امکان فرض ويژگي هاي آن مرحله براي ما به شکل واقعي ملموس نمي باشد، و ما هم چنان به آن مرحله جهل داريم و چيزي از مناسبات و شرايط آن را نمي شناسيم و پيش گويي علمي نسبت به آنچه در روز موعود اتفاق خواهد افتاد نداريم، هر چند امکان پيش فرض ها و تصورهايي که غالبا بر مبناي ذهنيت است نه بنيان هاي واقعي و عيني وجود دارد » . (14) در اين نوشتار بيشتر به صورت حوزه مباحث قبل از ظهور در چارچوب بحث تاکيد مي شود.
رسيدن « روز موعود » ، اثبات مي کند که « عدالت » اين امکان را دارد که با جهاني لبريز از ستم و ظلم، رويارو شود و تمام پايه هاي ستم را در آن بلرزاند و بنايي جديد، از نو بر پاي نمايد. هر چند که ستم در جهان تثبيت شده و استحکام يافته و در همه زواياي دنيا، امتداد پيدا کرد باشد. » (15) اين زوايه نگاه و اين روش ديد و اعتقاد، روزنه اميد را در برابر هر فرد ستمديده مي گشايد و به هر امت و ملت رنج ديده و ستم کشيده اي مي نماياند که توان تغيير در توازن موجود و قدرت از نو بنياد نهادن را دارد. در عين حال استمرار حرکت پيامبران در طول تاريخ به شمار مي رود. مبناي حرکت پيامبران آن است که در جهت گشودن مشکلات واقعي مردم برآيند و « مسائل عيني انسان را حل کنند. عملي بودن و توجه داشتن به عينيت، يکي از بزرگ ترين تمايزها ميان مکاتب انبيايي و غيرانبيايي است » . (16) و ظهور امام موعود شيعه، امري غير طبيعي يا خارق عادت و يا جبري به شمار نمي رود، بلکه امري است که بنا به گفته شيخ طوسي، نيازمند سه مرحله براي بسط يد امام (عليه السلام) است:
الف ) ايجاد امام از سوي خداوند؛
ب ) قيام امام براي امامت و رهبري جامعه؛
ج- عزم مردمان بر تقويت او... .
که مرحله سوم از مراحل بسط يد امام (عليه السلام) بر عهده ماست و ما بايد زمينه اقتدار او را فراهم سازيم، چون خدا خواسته تا تقويت او به وسيله بشر صورت گيرد، نه فرشتگان (17) و نيز از آن جا که نياز به امام امري استمراري است و دسترسي نداشتن به امام، انسان را از وجود او بي نياز نمي کند » و هر آنچه به عرصه بشري مربوط مي شود آفت پذير و در معرض آسيب مي تواند باشد، آفت هاي اين بحث قابل بررسي و پژوهش هستند و براي کمال بهره مندي از اعتقاد به مهدويت و مسئله انتظار در بعد عقيدتي و بهره وري کامل و نهايي در عرصه تربيتي و عملي، لازم مي نمايد و اضطرار هميشگي به امام، طولاني شدن زمان انتظار، ظهور نحله ها و مکاتب اعتقادي و رهبران مدعي، در جهان به آفات و آسيب هايي خواهد انجاميد که بايست تا حد امکان آنها را شناخت و رفع نمود. اين موضوع حتي در باب پيش گيري از رخ دادهاي ناخشنود کننده در عرصه هاي مختلف دورن مکتبي نيز اهميت دارد، « زيرا اولياي امام هر چند شخص او را نمي شناسند ولي در سايه باور به وجود او، از انجام امور ناپسند پرهيز مي کنند. چون او را در ميان خود احساس مي کنند که از کوشش شيعيان باخبر است و آلودگي شيعيان او را افسرده مي کند. (18)
هم چنين در بعد ديني، در انتظار مهدي بودن يک عمل ديني شمرده مي شود و در بعد سياسي نيز « اين اعتقاد توانست عملا شيعه را در دوره رويکرد به سلطان عادل و دوره مشروعيت دادن به سلطان عادل و دوره رويکرد به حکومت مردمي و عرفي، در برابر همه ناسازگاري هاي زمان متحد گرداند و با تاسيس حکومتي ديني و آغاز رويکرد به ولايت و سرپرستي فقيه، بخشي از تمايل، رمزآلود سياسي شيعه را ( در انقلاب ايران ) تحقق عيني بخشد. (19)
در اين نوشتار سعي بر آن است که در آن عرصه هايي که در باب عقيده ديني مهدويت، دست آدمي گشوده مي شود و فهم و دريافت وي نقش ايفا مي کند و عمل او در عينيت جامعه در حوزه هاي مختلف تحقق مي يابد و در زمينه هايي آدمي مي کوشد تا فضاي لازم براي تحقق يافته ها و برداشت هايش را تحقق بخشد، خود به خود، محدوديت انديشه آدمي منجر به بدفهمي و بدعملي و بدکرداري هاي پيوسته اي مي شود که بايد تحت موضوع آسيب شناسي مهدويت و انتظار به دقت و تامل در آن پرداخت تا در نهايت مانع از لغزش هاي فکري و عملي ناشي از تاثيرات باور موعود و انتظار کشيدن او، شد. و از آن جا که مهدويت گذشته را به حال و حال را به آينده پيونده مي زند. آسيب شناسي آن از اهميت والاتري برخوردار است.

آسيب شناسي فردي

آسيب شناسي مهدويت را مي توان در درجه اول به: « آسيب شناسي فردي » - که در ساحت ذهنيات، باورها و اعتقادات شخصي و عملکردهاي فردگرايانه يا عبادي خاص به او مطرح مي شود و غفلت و ناهوشياري فرد منتظر، آن را رقم مي زند و يا با انحراف منتظر از محور موعود منتظر و اما حجت، شکل مي پذيرد- اختصاص داد. اين آسيب، گاه بيش از غيبت امام (عليه السلام) اهميت مي يابد، زيرا غفلت در دوران و بيش از غيبت بر مسلمانان شيعه منتظر ضربه وارد مي نمايد. واقعيتي که جوهره آن غايب بودن ما ازعرصه حضور در عالم است نه غيبت امام (عليه السلام) و حضور در پرده او.
اين آسيب منجر به:
1- دلسردي و ياس مي شود در حالي که بنا به فرموده پيامبر عکس آن يعني اميد، لطف خداوند است: « الأمل رحمة الأمّتي و لولا الأمل ... » اميد براي امت من مايه رحمت است و اگر اميد نبود هيچ مادري فرزندش را شير نمي داد و هيچ باغباني درخت نمي کاشت؛ (20)
2- ايجاد شدن بي تفاوتي و گسست در زندگي فرد منتظر با طولاني شدن انتظار؛
3- انحراف در باورها و افراط و تفريط در انديشه و گرايش به سوي هر يک از مسيرهاي غيرمستقيم انتظار؛
4- تسليم بر ظلم و به تبع تسليم ولايت شيطان ( طاغوت و پيروان او شدن و پذيرش سرپرستي ولايت غيرخدا از لحاظ عاطفي و قلبي، که در روايت آمده است: « کل من لم يحبّ علي الدين و لم يبغض علي الدين فلادين له » کسي که دوستي و دشمني اش براساس دين نباشد، دين ندارد. (21) چرا که، پذيرش ولايت شيطان منجر به رها کردن و متروک شدن تولا و تبرا در جامعه اسلامي مي شود که در بعد اجتماعي خطر هولناک تري به شمار مي رود. و در بعد فردي انسان را به استدراج مي کشاند در حالي که مومن منتظر وظيفه دارد که « به ريسمان ولايت مهدوي چنگ زند و همه مناسبات فردي و اجتماعي خود را براساس خواست و رضايت او سامان دهد و از سوي ديگر مکلف که از کمک به ولايت دشمنان آن حضرت خودداري کند و از هر آنچه که در تقابل با اين ولايت است بيزاري جويد؛ (22)
5- تيرگي ديد و بصيرت در تمايز قائل نشدن ميان دوست شناسي و دشمن شناسي. امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: « دوستي فرع معرفت و شاخه آن است. » (23) و کدر شدن عدسي اين نگاه بصيرت محور، يا خلط ميان دوست و دشمن، يا به جاي هم انگاشتن آن دو و يا پذيرش توامان هر دو، آسيبي جدي در بعد فردي و سپس در بعد اجتماعي و نهايتا در زمينه سياسي ايجاد مي کند.
6- منحصر نمودن وظيفه منتظر به معطوف شدن صرف به توسل و توجه و تمرکز در بعد فراطبيعي ظهور و ملاقات با مهدي (عليه السلام) و تماس هاي وهمي و يا غير وهمي با او جهت شرف حضور.
7- بي توجهي به سنت هاي الهي.
8- خرافه گرايي ذهني و خرافاتي بودن عملي
9- اشتباه در انطباق اخبار هشدار دهنده، و نشانه گذار يا استراتژيک بر مصداق هاي ناحق- دچارانتظارمنفي شدن.
10- دين ستيزي... که از آسيب هاي فردي به شمار مي روند و برخي در استمرار خويش منجر به آسيب رساني اجتماعي- سياسي مي شوند.
درصورت حذف آسيب هايي که جنبه صدمه زننده گي فردي دارند، انسان منتظر با عمل به وظايف و رهنمودهاي تعيين شده از سوي خداوند، به الگو و اسوه مورد درخواست دين از يک انسان دين دار دست مي يابد و احياشدگي او به تعبير قرآن احياي يک جامعه خواهد بود و از همين روست که در زمان غيبت، آزمون شدن منتظران جاي گاه خاصي دارد. اين اهميت هم به دليل طول زمان غيبت و ظهور افکار باطل در ميان مسلمانان و گمراهي انها در پي نفوذ آن افکار و هم به سبب، ايجاد شدن شرايط حاکم و مسلط بر جامعه است که نگهداري ايمان را امري سخت و ناممکن مي نمايد. امام رضا (عليه السلام) فرموده اند: « آن چه گردن هاي خود را به جانبش ( مهدي عليه السلام ) دراز کرده ايد، اتفاق نمي افتد ( مقصود حکومت جهاني موعود است ) تا اين که مشخص شويد و امتحان گرديد و باقي نمي ماند از شما مگر اندکي. (24)

آسيب شناسي اخلاقي مهدويت

آنچه در وجود شخص گرامي پيامبر (صلي الله عليه و آله) وجود داشت که ستايش خداوند را موجب مي شد و وصفي متمايز براي پيامبرش محسوب مي گشت، اخلاق ايشان بود، چرا که خداوند در قرآن کريم ايشان را چنين توصيف نموده اند: « وَ إِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ‌ » ، تو اخلاق برجسته و شاخصي داري. (25)
ما سايه ستايش پيامبر اخلاق بود نه علم و... و هدف از برانگيخته شدنشان نيز برجسته سازي و به تماميت رسانيدن برجستگي ها و فضايل اخلاقي بود. (26) مسلمانان منتظر مي بايد از بعد اخلاقي الگو و اسوه باشد و در اين زمينه به پيامبر اسلام تأسي نمايد.
از مهم ترين آسيب هاي جامعه مسلمان در بعد اخلاقي، آسيب و آفت، بي اخلاقي است. افراد منتظر، گاه به خويش و زماني ديگر به ديگران ستم مي نمايند و در ميان آنها، اخلاق هايي جريان دارد که به هيچ گونه با اخلاق اسلامي و منش مسلماني همخواني و تناسبي نمي يابد. زماني سيد جمال الدين اسدآبادي در باب سرزمين هاي اسلامي گفته بود که در آن جا مسلمان هايي را بدون اسلام ديده است و در سرزمين هاي غيرمسلمان، مسلمان هايي را مشاهده کرده است، بدون اسلام. اين گفته در عين آن که مي توان عموميت و شمول نداشته باشد، اما ناظر بر وضع اخلاقي و به تبع کرداري جامعه منتظر نيز هست.
جامعه منتظر، در بيشتر سرزمين هاي اسلامي، منتظر مصلحي است که به پاک سازي و پيرايش اخلاق عمومي مردمان و جامعه اقدام نمايد، در حالي که اصلاح تک تک مسلمان ها در بعد اخلاقي مي تواند الگويي براي تفهيم يک حيات طيبه براي جهانيان باشد. در جامعه اسلامي از آرمان هاي اخلاقي و کمالات و فضايل، سخن به ميان مي آيد که به ندرت تطبيق عملي در وجود آحاد مردم پيدا کرده است. اين اخلاقيات گاه بسيار اندک و ناچيز و به صورت موردي در جوامع مسلمان به عينيت تحقق عملي رسيده است و به گفته سعدي بدان حد دست نيافته که اين مشک خود ببويد تا آن که مسلمان ها از آن بگويند. چگونه مي توان اهميت و نقش انتظار را به جوامع برون ديني مسلمانان منتقل ساخت، در حالي که درون جامعه مسلمانان هيچ ميوه پرثمري برنيامده باشد هر چند منکر ارزش هاي بزرگي که در جوامع مسلمان وجود دارد نمي توان شد، اما چه طور جهانيان را به اسلام خواند در حالي که در جوامع مسلمانان رذائل اخلاقي بسيار نکوهيده اي، چون دروغ گويي، بي اعتمادي، منفي انديشي، وابستگي و طفيلي بودن به ديگران، متهم ساختن ديگران و افترا زدن، وقت ناشناسي و عدم وفاي به تعهدات و قرارها و پاي بند نبودن به ميثاق هاي عرفي و عمومي، تبعيض و تفاوت، بي توجهي به رشد يافتگي و توسعه اقتصادي و فرهنگي، ريا و نيرنگ و نفاق، وقت کشي و زمان سوزي و اتلاف ثانيه هاي گران بهاي عمر بدون حصول دست آوردهايي شايسته، بي قانوني و بي توجهي به قوانين مورد پذيرش جامعه، چاپلوسي و عدم صراحت صادقانه و خالصانه که در پوشش تعارفات و احترام، گاه اشکالي بسيار کريه و ناروا مي يابد و منجر به غيبت و تهمت و افترا مي گردد و بي مبالاتي نسبت به وظايف و مسئوليت هايي مورد پذيرش وجود دارد؟ جامعه مسلمانان در کارهايي خرد و کم ارزش و معمولي که هر چند در جاي گاه خود، بي اشکال مي نمايد، چون برپايي جشن ها و... غرق گرديده، اما هدف رستاخيز انبيا را که دراستمرار خود به امام موعود منتظر مي رسد، گم نموده اند و گمان مي نمايند که اگر کسي خويش را به معنا و به شکلي عيني و واقعي در راه خدا وقف نمايد، خدا برايش روزنه خروجي قرار نخواهد داد. (27)
تا زماني که ملت هاي مسلمان از سطح اخلاقي آنها پايين باشد و تا زماني که وضع جامعه مسلمان نسبت به مردم جهان اسفبار، بي دانش و يا کم بهره از دانش جهاني باشد و داراي نظامي فقير، غيربهداشتي، بي انتظام و سامان و بدون يک پارچگي باشد، جامعه مسلمانان به عنوان يک دست آورد، هديه اي ندارد تا به جهان تقديم نمايد و از آن جا که « دو صد گفته چون نيم کردار نيست » ، بيانات شعاري و ادعايي بدون نماياندن اشکال تحقق يافته عملي، سودمند واقع نمي گردد. شايد بتوان ادعا نمود که جامعه مسلمان براي آمادگي مردم جهان در پذيرش اسلام و زمينه سازي آخرين موعود آن مهدي منتظر (عليه السلام)، سرمايه گذاري به سزايي ننموده است اين سرمايه گذاري حتي در درون جوامع اسلامي و در درون آحاد اين جوامع نيز تحقق نپذيرفته است. در اخلاقيات جوامع مسلمانان هنوز به حد عدالت و سطح ميانه دست نيافته است در اين جوامع، گاه افراط ها و تفريط هاي اخلاقي غوغا مي نمايد و جوامع مسلمان حتي در بالانس نمودن و تعادل اخلاقي، خود، به وجهه چشم گيري نرسيده تا عرضه کننده آن به ديگران باشد. در روايتي در باب جامعه بعد از ظهور آمده است: « در زمان قيام قائم اهل بيت (عليه السلام) ايشان دست خود را بر سر بندگان خداوند قرار مي دهد و عقل هاي آنها را متمرکز مي سازد و اخلاق آنها را کامل مي کند. (28) تا زمينه آمادگي پذيرش حق در آنها ايجاد گردد، زيرا کمال عقل، منجر به رفع ناداني و به تبع آن زوال جهالت که مانع از پذيرش حق است مي گردد. اما بايد توجه داشت که اين امر به معجزه اتفاق نمي افتد و بايد منتظران مهدي، زمينه سازي اين پذيرش و کمال عقلي را به وسيله رسانه ها، تبليغات و برتر از همه اخلاق عملي به عينيت رسيده و کردار تحقق يافته خويش فراهم سازند و اراده تهذيب اخلاق و پيرايش ذهني و برجسته سازي مکارم اخلاقي خود را در راستاي اراده خداوند « نريد أن نمّن » متحقق نمايند. مسلمانان مي بايد در جهت تحقق اين اراده که در خطاب قرآن، دائماً متوجه همه مردم « ناس » است، بکوشند.
حال اگر تحقق يافتن اخلاقيات والا و برجسته را در کشورهاي مسلمان- ضمن آن که به اهميت جزئيات نيز واقفيم- به اموري بس جزئي و فرعي چون صرف تمرکز بر حجاب در ايران يا رفع و ممنوعيت آن در کشور مسلماني چون ترکيه منحصر کنيم، چگونه مي توان به تعالي و تکامل اخلاقي درمسائل کلان اميد بست. در سال 1378 در ترکيه شانزده هزار دانشجوي دختر به خاطر ممنوعيت حجاب از دانشگاه محروم شدند و در ايران تماميت نماد عينيت اسلامي، در حال خلاصه شدن در حجاب است. در حالي که بسياري از زمينه هاي منجر شونده به اين نوع کردار ( بي حجابي و بد حجابي ) عملاً در جامعه و افراد آن وجود دارد و تقويت مي گردد. و يا مسئله استقرار توحيد در جوامع اسلامي که در چارچوب توحيد عبادي محدود گرديده و جوامع بدان بسنده نموده اند. در حالي که توحيد در همه ابعاد آن مي بايست حاکم و مسيطر بر زندگي انسان ها به ويژه مومنان باشد.
از اين روست که انسان هاي عصر ظهور و پس از آن، انسان هايي خواهند بود که « قلب هايشان به ايمان آزموده شده و لبريز از ورع و اخلاص و يقين و پارسايي و خشوع و راستي و صبر و شکيب و وقار و پرهيز و زهد گرديده است و به بقيه خصايل و ويژگي هاي اخلاقي عالي و به زيبايي هاي صفاتي، آراسته گرديده اند، چنين انسان هايي جانشين خداوند در زمين هستند که خداوند دين شان را که بر ايشان پسنديده اقتدار خواهد بخشيد. (29)
آيا رسيدن به چنان اوجي نيازمند زيربنا سازي و ايجاد زمينه هاي روحي، تکامل اخلاقي و انساني و فرهنگ جامعه مسلمان ندارد؟ يکي از دلايل طولاني شدن دوران ظهور، رسيدن بشريت به تکامل فکري، عقلانيت و رشد اخلاقي و تورم فضايل اخلاقي است که بتواند تحمل عدالت گران سنگ دوره ظهور منجي (عليه السلام) و پذيرش صفا و صميميت و صفات اخلاقي متکامل آن زمان را داشته باشد. (30)
و آخر سخن آن که امام علي (عليه السلام) مي فرمايد:
من نصب نفسه للناس اماماً فليبدأ بتعليم نفسه قبل تعليم غيره وليکن تأديبه بسيرته قبل تأديبه بلسانه؛ (31)
هر کس که خود را رهبر و پيشواي مردم معرفي مي نمايد و به عنوان الگو، خود را در مقابل ديگران قرار دهد، بايد قبل از آموختن به ديگران به آموزش دادن خودش اقدام نمايد و شيوه تأديب و تعليم او بايد با سيرت و خصائل خويش باشد، پيش از آن که با زبانش ديگران را تأديب نمايد.
اين آفت اخلاقي تنها در فردي باقي نمي ماند بلکه در لايه هاي اجتماعي و سياسي نيز سرايت مي نمايد و به شکل يک جامعه شعار زده و مدعي ظهور مي کند. در حالي که چشم به راه فرج داشتن « همراه با صبر و استقامت و عبادت است. (32)

آسيب شناسي اجتماعي و سياسي

انحصارحاکميت عادل در حکومت مهدي (عليه السلام) و نفي هر نوع حکومتي اگرچه حکومت عادل، يکي از آفت هاي بزرگ انتظار و بحث مهدويت در دوران قبل از ظهور است. اين امر به معناي انحصاري نمودن حکومتي عدل، در حکومت مهدي (عليه السلام) و تحريم هر نوع حکومت ديگر و لو با مشي عدالت و يا جهت گرفته و ساعي به سوي حصول عدالت است. انديشه هاي سياسي شيعه از واقعه بزرگ غيبت شروع مي شود. در دوره غيبت، شيعه فرصت انديشه و استراتژي سازي سياسي را دارد، اما در گذشته حاکميت انديشه وري سني، اجازه ظهور نظريه هاي عالمان شيعي را جز در مقاطعي خاص و براي برخي علماي شيعه ندارد. آن فرصت مناسب نيز، حاصل حاکميت سلطه نسبي انديشه وري در دوره آل بويه درقرون چهارم و پنجم و خروج از استراتژي تقيه و حوزه خردمندانه آن به سوي گفتمان حکومت شيعي بود. آغاز اين حرکت براي تبيين و بسط انديشه هاي شيعي به دور از تقيه و نظريه هاي عالمانه و چالش برانگيز، قرن چهارم و پنجم به شمار مي رفت که با تئوري پردازي دانشمنداني چون شيخ مفيد و شيخ طوسي و سيد مرتضي شکل گرفت و بااستمرار در قرون هفتم و هشتم و در موقعيت ويژه حاصل از ضعف قدرت خلافت عباسي و سلطه مغولان به دوره صفويه و نهايتاً مشروطه نيز تسري يافت. عالماني چون علامه حلي، محقق حلي و خواجه طوسي و شهيد اول و ثاني در عصر ايلخانان و صفوي و در زمان قاجاريه دانشمنداني چون علامه کاشف الغطا، خميني و انديشه هاي اجتماعي- سياسي او در باب حکومت منتهي شده است. انديشه هاي اجتماعي- سياسي او در باب حکومت منتهي شده است. انديشه هاي سياسي- اجتماعي همه اين صاحب نظران تئوري پرداز، يک ساني و هم سويي کامل با هم ندارد، اما فضايي را براي توضيح و تبيين آزاد، انديشه هاي شيعي به وجود آورد که در بنيان و جوهر، بر اصل وراثت مشروع امام معصوم (عليه السلام) و انتقال آن از پيامبر به ايشان استوار است و اختلاف آرا و افکار در حوزه انديشه ديني که به اقتضاي اجتهادي بودن آن بوده، اصلي پذيرفته شده در ميان دين پژوهان و برخاسته از تعاليم ديني ائمه (عليه السلام) است، و انديشه ها و عقلانيت منبسط از فهم و درک و ادله صحيح متناسب با مقتضيات زمان، جرحي بر اخلاص و صدق ارائه کنندگان نظريات سياسي وارد نمي سازد.
« در حالي که اهل تسنن تنها به منتقل شدن مقام حکومت اعتقاد دارند » . (33)
مهم ترين بحث در باب مولفه هاي اساسي مقام امامت و بنياد آن، به اختلاف نظر عالمان شيعه در باب اساس قرار دادن مرجعيت ديني ( ابلاغ و تبيين وحي ) يا اساس قرار دادن حکومت و يا قضاوت بر مي گردد که در جاي خود منجر به شکل گيري سه نظريه کلان سياسي براي دوره غيبت شده است.
1- نظريه کلان حکومت محور که فلسفه اصلي امامت را سياست و حکومت مي داند؛ (34)
2- نظريه مرجعيت محور که فلسفه اصلي امامت را، ابلاغ دين و تبيين شريعت شمرده و اساسي ترين رسالت معصوم (عليه السلام) را امر فرهنگي دانسته است نه امر سياسي؛ (35)
3- نظريه اي که براساس محوريت « اجراي احکام ديني » و مبتني بر اصالت شريعت و ابزار بودن حکومت براي شريعت است. (36)
انديشه هاي سياسي دوره غيبت از کيفيت و ماهيت امامت، به بروز چند شکل از عملکرد سياسي- اجتماعي و مواجهه فکري منجر گرديد، که عبارت است از:
1- انتظار کشيدن و نفي حکومت مشروع در زمان غيبت که متاثر از نظريه حکومت محور در طول دوران بلند تاريخ غيبت، تقويت شد و شيعه را دچار حکومت هاي ستم پيشه و طاغوت منش کرد. اين تفکر دو سو بيشتر ندارد: حکومت معصوم (عليه السلام) و حکومت غيرمعصوم؛ و جزو افکار نهادينه ذهن سياسي شيعي است.
شکل سوم و ميانه حکومت که در ميان اين دو سمت و سوگيري باشد، متصور نمي شود، يعني حکومتي که در عين معصوم نبودن، طاغي و ستم گر نيز نباشد. در اين ذهنيت سياسي تعطيل برخي احکام شريعت در دوره غيبت بلامانع مي نمايد و تنها با ظهور معصوم (عليه السلام) واجب مي شود. (37) حکومت عالمان و فقيهان در دوره غيبت با وسعتي محدود و کوچک و گاه محلي تنها به اجراي احکام حسبه محدود و خلاصه نمي شود و زماني مستقل از حکومت مسيطر وقت و زماني ديگر در قالب همکاري اضطراري با سلطان جور شکل مي پذيرد. (38)
اين تفکر که هر حکومتي قبل از حکومت مهدي (عليه السلام)، طاغوت است، فهمي بسيار آفت خيز و آسيب ساز به بدنه مهدويت بوده و زمينه ساز تسليم در برابر طاغوت ها و حکومت طاغوتي و يا خالق شکل منفعل سياسي براي شيعه است، زيرا پي آمد چنين برداشتي، تلاش نکردن براي برقراري حکومت عادلانه، قبل از ظهور و تمکين نسبت به حکومت هاي ستم پيشه خواهد بود.
برعکس اين نظريه در نزد شيعه بايد به پذيرش نظريه انتقال حکومت در اهل سنت اشاره داشت که به « پلوراليسم سياسي » منجر شده و به عنوان جهت مقابل فکر سياسي شيعي، آسيب ساز است. « تابع چنين انديشه اي، هر وضع موجودي شروع تلقي شده و کثرت گرايي به تجويز هر حکومتي ختم خواهد شد » . (39)
شکل دوم بر « پايه بنياد انديشه هاي اصلاحي دانشمندان شيعه، در صدد تعديل حکومت از طرق مختلف و کاستن از ستم و جور آن است و شکل فعال تري از نظريه پردازي هاي سياسي شيعي است. اين شکل متاثر از نظريه مرجعيت محور و شرايط خاص تاريخي است که منجر به پديد آمدن حکومت شيعي در ايران از عهد صفوي به بعد گرديد. مماشات و تلاش هاي علماي شيعه در عصر شاه عباس صفوي براي همکاري با حکومت و سوق دادن آن به سوي اهداف ديني و کاستن ستم و جور آن بهترين نمونه اين تفکر است. نقطه اوج اين شکل از نظريات سياسي کلان شيعي، آراي مدون شده آيةالله نائيني است که در زمان غيبت، هر چند تنها حکومت مشروع را حکومت معصوم (عليه السلام) مي داند، اما جامعه را ميان دو گونه نظام سياسي نامشروع ( مشروطه و پادشاهي ) مي بيند که يکي بر ديگري به دليل مفسده کمتر، ارجح است و از باب دفع افسد به فاسد، گزينش گونه کم مفسده تر را واجب مي شمارد. آسيب اين نوع تفکر متهم متهم شدن علما در قبال برخي مفاسد دولتي؛ توجيه تعاملات عمدي و به قصد متمتع شدن از منافع حکومتي در نزد برخي از منسوبان به جامعه عالمان ديني؛ منحصر شدن علما در چارچوب هاي فعاليت فرهنگي و کم چالش و سوء استفاده حکومت از تاييدات ظاهري علماي ديني در ابعاد مختلف و وجيه المله شدن آنها در نزد عوام و عموم مردم؛ انحراف فکري اسلام از بعد انقلابي و ستم ستيز آن به اسلام تسليم و فروتن و ستم پذير و به بيان ديگر تحول تشيع علوي به تشيع صفوي، دوره صفويه باز در اين باب نمونه مثال زدني خوبي است.
شکل سوم از اشکال قابل تفکيک و پي آمد آراي کلان سياسي دانشمندان شيعي، نظريه ولايت مطلقه فقيه است که متمرکز برشريعت و ضرورت اجراي آن بوده و عالم به شريعت و شايسته اجراي آن را، مجري شريعت و اجراي عملي محتواي دين در جامعه مي داند. اين نظريه به وسيله امام خميني مطرح گرديد و استدلال هاي متين عقلي و نقلي براي تاييد شدن آن از جانب ايشان طرح شد. (40)
ايشان حکومت و تاسيس نظام سياسي و بنياد گذاشتن تشکيلات تابعه آن را زمينه و مقدمه اجراي شريعت دانسته اند. (41) انديشه هاي سياسي امام خميني، فضاي جديدي را در جهان تشيع خلق کرد که راه را براي فعاليت عملي در عرصه اجراي نظريات سياسي شيعه گشود و به عنوان يک انقلاب بي سابقه در ميان انقلاب هاي بزرگ دنيا مطرح شد. از مهم ترين آسيب هاي اين نوع نظام سياسي عبارت است از:
1- تکروي و انحصار طلبي با تقويت مريد پروري که مي تواند به تحريف امامت و سست شدن اعتقاد به آن در باور عمومي مردم منجرشود و از آن جا که حکومت ديني مظهر حکومت الهي به شمار مي آيد و نائب حکومت مهدي غايب (عليه السلام) درعصر قبل از ظهور محسوب مي گردد، با تخريب باورهاي اساسي ديني و اعتقادي مرتکب افراط و مبالغاتي شوند که به نفي امامت و يا تعميم بينجامد. به اين شکل که حکومت مذهبي به دگماتيک کاريزمايي دچار شود و افراد دراين حکومت چندان اقتدار و تقدس يابند که در حد معصوميت، ارتقا پيدا کنند و به عنوان سرمنشا اوليه حق و حقيقت، محور ستايش و تقديس مردمان به شمار آيند و خطاها و انحرافات آنها براي بقاي حکومت سياسي توجيه و تاويل به حق شود. اين آسيب نه تنها حکومت ديني فقيهان را دردرازمدت دچار، آفت زدگي و سقوط تدريجي خواهد ساخت بلکه تقديس بنيان ها و ارزش هاي ديني را نيز کمرنگ و بيهوده جلوه خواهد داد.
فقيه ممکن است در چنين حکومتي، از حد خويش فراتر ديده شود و تا مقام الوهيت و تشريع بالا رود و سلايق و ذوائق و محدوديت فکري او بر ابعاد کلي انديشه کلان سياسي- اجتماعي شيعيي، سيطره يابد و حتي منجر به سوء استفاده او يا اطرافيانش به طور خواسته يا نخواسته از شرايط باشد که در نهايت باز به تخريب پايه هاي ذهني و عملي ديني مي انجامد.
2- سوء استفاده از حکومت ديني درمسير اهداف و منافع فردي يا گروهي، منفعت طلبي و جاه طلبي افراد مي تواند با دست آويز قراردادن دين، حکومت ديني را به سمت و سويي مغاير با حق و حقيقت سوق دهد و در نهايت پديد آمدن يک استبداد ديني و حکومت مستبد کاريزمايي را، بشارت دهد. ملاک هاي مديريت و حکومت حق را بايد در حضور عالمان پاسدار دين، حافظ نفس، مخالف هوا و هوس خويش، عالم به دين، ايمان، تقوا و عدالت و بهره مندي از کمالات اخلاقي و شايستگي و مديريت، جست. قوت و توان مديريتي و فرمانبري از دستورهاي الهي و عدم مخالفت با قوانين صريح ديني را دراين دوره بايد قدم به قدم با معيارها انطباق داد تا مبادا در جايي حکومت ديني منحرف شود که در آن صورت هر چه رو به جلو حرکت کند و دوام يابد؛ زاويه انحراف بيشتر و آسيب ها صدمه زننده تر خواهند شد. (42)
3- کوتاهي خواص و افراد خبره و برگزيده و نخبگان در مشارکت سياسي و ياري حاکم داراي شرايط براي يک حکومت ديني، عدم بلوغ سياسي مردم و هياهو مداري و احساسي عمل نمودن.
4- تعلل و فرو رفتن در آرزوها و خواهش هاي نفساني حاکمان که منجر به سرايت اين آفت در بدنه کلي جامعه مي شود که: « الناس علي دين ملوکهم » . حتي اين روايت هر چند از حيث سندي معتبر نيست از حيث روان شناسي قابل استدلال است.
امام رضا (عليه السلام) پاسخ شبهه عملي شدن آنچه را درباره اهل بيت (عليه السلام) بيان شده و عملي نشدن آن درباره دشمنان آنها را چنين بيان داشته اند: « آنچه درباره دشمنان ما واقع شده، همان هايي بود که به درستي بيان شده و به همان گونه نيز اتفاق افتاد. ولي شما سرگرم آرزوها و خواسته هاي نارواي خود شديد، پس آنچه مي خواستيد واقع گرديد » . (43)
5- آسيب خطرناک و جدي بعدي، خاموش شدن يا نابود ساختن گفتمان هاي نقدي جدي و چالش هاي نظري در عرصه سياسي و ديني است که به دليل جوهره يا ذات تداخل حوزه دين و سياست، منجر به نقدناپذيري و غرور حکومت ديني مي شود؛ به گونه اي که هر صداي مخالف ديگري را به نام دين و خدشه دار ساختن قداست ديني، مي توان خفه کرد و تنها يک گفتمان خاص با غرض و اهداف مشخص سياسي را جاي گزين انديشه و خردورزي آزاد کرد؛ همان انديشه آزادي که درسراسر تاريخ اسلام و به ويژه تاريخ شيعه مايه مباهات و عامل رونق و بالندگي تفکر شيعي در عرصه هاي مختلف بوده است. در اين صورت دين، حربه و ابزار اختناق خواهد شد.
6- اصرار و پافشاري براي حفظ بعد حکومتي حکومت ديني و سيطره اين بعد بر ديگر ابعاد آن مي تواند منجر به قشري گري در دين، تحميق و مانع فهم ژرفاي معارف ديني شود و بستر مناسبي را براي رشد کج فهمي و انحراف و بدعت و تعابير نادرست از احکام ديني فراهم آورد و يا منتهي به برداشت و قرائت ويژه اي از دين باشد. از همين روست که در زمان ظهور، مهدي موعود (عليه السلام) سخنان و احکام ديني و قضاوت جديدي را مطرح خواهد ساخت که در نظر مردم، جديد و ناشناخته است. در روزگار نزديک به ظهور، توجيه ها تاويل و تحريف و پيرايه ها، بسياري از باورهاي اسلام ناب را تهديد مي کند و ساخته هاي ذهني برخي مدعيان دين به عنوان باورهاي ديني ترويج مي شود. از همين روست که امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: راه و روش او ( مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ) چون پيامبر (صلي الله عليه و آله) است، يعني هر چه را پيش از او باشد ويران مي کند چنان که پيامبر (صلي الله عليه و آله) جاهليت را ويران ساخت - و اسلام را از نو مي نماياند » . (44)

آسيب هاي اجتماعي مهدويت و انتظار

1- عقل گرايي محض

عکس تفکر پوپوليستي و قشري گري، عقل گرايي و خردمحوري است که در عرصه آسيب هاي اجتماعي جاي مي گيرد و مي تواند تا عرصه سياسي نيز بسط يابد. اين آسيب منجر به آن مي شود که در عرصه دين تنها مسائلي مورد باور و اعتقاد قرار گيرد که از غربال اثبات قطعي عقل گذشته باشد و دين تنها زماني مورد پذيرش در حوزه اجتماعي و ... گردد که با واقعيت هاي قطعي عقل متناسب و هم آهنگ شود و هر آنچه خارج ازحيطه اثبات خردمندانه است، محکوم به نفي گردد. اين عرصه زمينه ظهور سکولاريسم اجتماعي و فکري را فراهم مي سازد.

2- نگرش غيرواقع گرايانه منجر شونده به محدوديت حد انتظار در شکل محلي

اين نگرش که همراه با کمال گرايي و مطلق انگاري است، زمينه اي را فراهم مي سازد تا جامعه منتظر خود را به واقع در اوج قله رسيدن بداند و در نتيجه در توهمات و گمان هايي واقع شود که نتيجه مطلوبي برايش نخواهد داشت. چه بسا شايعات و سخناني که حتي گاه از زبان عالمان دين مبني بر تولد سفياني، تعيين توقيتي علائم نشانه گذار و تاويل احاديثي که عموميت خاص مصداقي مي توانند داشته باشند، اين نگرش حوزه نگاه به انتظار را در سطح علائم محلي محدود مي سازند و افق جهاني انتظار را يا بسيار دور دسترس و خارج از امکان و يا بسيار زود دسترس مي سازد.
همين موضوع مي تواند عامل خرافه پردازي ها و رواج آن در جامعه گردد. چندان که بخش عظيمي از کتاب ها و آثار چاپي در باب مهدويت و انتظار علي رغم آن که امکان عقلي مسائل فراطبيعي مرتبط با مهدويت منتفي و مستحيل نيست- بستر مناسبي براي خرافه سازي ايجاد مي نمايند و عده اي داعيه دار ملازمت هاي مکرر مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و... هستند. هم چنين نبود کتاب هاي مهدويت مبنا و انتظار مبنا نيز از معضلات به شمار مي آيند.
نسل معاصر بالطبع، نسلي است که با مباحث و علوم و اطلاعات سيل آساي جهاني مواجه و درگير است. اين نسل که مرتب در حال بمباران شدن اطلاعاتي و رسانه اي و تبليغي است نيازمند عرضه علمي - اعتقادي، خردورزانه- ايماني، گفتمان انتظار و مهدويت است، که در صورت مواجهه با طرح مطالب مهدويت و انتظاربه شکل مهجور و يا مخالف با خردورزي طبيعي و يا زباني ناآشنا با اين نسل، آنها را دچار بريدگي از مسئله مهدويت مي کند و امر انتظار و مهدويت را ناسازگار با ذائقه آنها مي سازد. برعکس اين آسيب، تنزل دادن مهدويت در حد حکومت شبه دموکراسي و يا فرامدن و فراطبيعي و ياترک سخن گفتن درباره آن و يا پايين آوردن شأن آن تا به سليقه ها خوش آيد، است که در عرصه اجتماعي موجب پديد آمدن پديده گسست جريان مهدويت و يا تقليد از مد جامعه خواهد بود. بد معرفي کردن و يا معرفي ناقص انتظار و مهدويت نيز در جاي خود بسيار خطرناک است.
- تعميم مصداق هاي مهدويت و التقاط در زمينه مهدويت، نيز از آسيب هاي جدي اجتماعي است که به ظهور فرقه هاي منحرف چون بابيت، بهائيت، قادياني گري، اسلام بدون مذاهب که اخيرا در کشورهاي عربي اوج و رونقي يافته است مي شود. اين روزها سايت هاي اينترنتي زيادي در جهان، مدعيان مهدويت را با تصاوير و مشخصات معرفي مي نمايند که عدم پاسخگويي به موقع و ناهوشياري آفت آفرين خواهد بود.
فاصله افتادن ميان برداشت عامه مردم از مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) با برداشت علماي راستين دين، خطرآفريني آسيب بعدي است. ميزان اين آسيب با تحقيق تجربي، آماري قابل تشخيص است، تا با پي بردن به تفاوت ديدگاهي امام منتظر از نگاه عموم مردم و زاويه ديد دانشمندان خردمند و انتظار که مردم از انتظار دارند، نهادهاي مرتبط با اين قضيه و تصويري که از نهادها در ذهن و انديشه مردم است، انگيزه ها، نيات و غايات آنان از مراجعه به آن نهادها مي تواند به تخفيف اين آسيب اجتماعي بينجامد.
اميد که جامعه شيعي و مسلمان در دوران غيبت به بينشي دست يابد که حافظ شاخص هاي دين داري شامل: انتظار فرج و نگهداشت ايمان ديني باشد که پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمودند: « انتظار فرج، برترين اعمال امت من است » (45) و امام علي (عليه السلام) مي فرمايد: « به سبب غيبت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) سردرگمي به وجود مي آيد که گروهي گمراه مي شوند و گروهي ديگربر هدايت مي مانند. (46)

پي نوشت ها :

1- اين آسيب ها، شامل آسيب هاي فردي، اخلاقي، سياسي و اجتماعي هستند که در اين نوشتار بدانها اهتمام شده است.
2- ر.ک: معجم احاديث الامام المهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، 5 ج، با 1941 حديث و صافي، منتخب الاثر في الامام الثاني عشر، در 3 مجلد با 1287 حديث.
3- ر.ک: مجله موعود، محسن قنبريان، « کاربرد روايات آخر الزمان » ، سال يازدهم، شماره7، آذر 85.
4- ر.ک: مسند احمد، ج3، ص 36 و اين طريق، يحيي بن حسن حلي، المعمدة، ص 434.
5- طوسي، الغيبة، ص 472.
6- محمد باقر صدر، بحث حول المهدي (عليه السلام)، ص 8-7.
7- Globalism.
8- Globalization.
9- Globality.
10- مرتضي مطهري، قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفه تاريخ، ص 57.
11- هانري کربن، تاريخ فلسفه اسلامي، اسدالله مبّشر، ص 17.
12- هانري کربن، تاريخ فلسفه اسلامي، سيدجواد طباطبائي، ص 15.
13- مجتبي تونه اي، فرهنگ الفبايي مهدويت، موعودنامه، ص 35، چ3 با تلخيص.
14- محمد باقر صدر، بحث حوال المهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ص 89.
15- محمد باقر صدر، بحث حول المهدي، ص 90.
16- محمدرضا حکيمي، امام در غيبت جامعه، ص پيش گفتار، با تصرف.
17- طوسي، الغيبة، ص 12 و 13.
18- طوسي، المقنع في الغيبة، به اهتمام سيد محمد علي حکيم، مجله تراثنا، شماره 27، سال 2000 م.
19- چشم به راه مهدي، مقاله غلامرضا جلالي، « فلسفه غيبت در منابع کلامي شيعه » ، ص 439.
20- بحارالانوار، ج77، ص 173، ح8.
21- کافي، ج2، ص 124، ح1.
22- ابراهيم شفيعي سروستاني، معرفت امام زمان (عليه السلام) و تکليف منتظران، ص 108.
23- بحارالانوار، ج67، ص 22، ح22.
24- شيخ مفيد، اراشاد، ج2، ص 375.
25- قلم، آيه 4.
26- مستدرک الوسائل، ج11، ص 187.
27- اشاره به حديث: « ... هر کس نفس خودش را وقف خدا بکند، فکر مي کنيد که خدا محل گريز و خروجي برايش قرار نمي دهد... به خدا سوگند که خداوند محل خروجي برايش قرار مي دهد » ( ر.ک: بحارالانوار، ج52، ص 126 ).
28- بحارالانوار، ج52، ص 336.
29- اشاره به حديث : « .. .فانه يوم قضيت و حتمت أن اطهر الارض ذلک اليوم من الکفر و الشرک و المعاصي و انتخبت لذلک الوقت عباداً امتحنت قلوبيهم للايمان و حشوتها بالورع و الاخلاص و اليقين و التقوي و الخشوع و الصدق و الحلم و الصبر و الوقار و التقي و الزهد و استخلفتهم في الارض و امکن لهم دينهم الذي ارتضية لهم... » ( محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج52، ص 384، 385؛ سيدبن طاووس، سعدالسعود، ص 34 ): در روايت ديگري آمده است که در عصر قائم (عليه السلام) صميمت و گرماي دوستانه خاصي ميان مردم حاکم مي شود و مردم براي رفع نياز به خود حق مي دهند دست در جيب برادرشان نمايند و از آن برگيرند، در حالي که ممانعتي از سوي صاحب جيب از آنها به عمل نمي آيد. ( محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج52، ص 372 ).
30- اصول کافي، ج5، ص 25.
31- نهج البلاغه، حکمت، ص 73.
32- بحارالانوار، ج52، ص 145.
33- علامه حلي، کشف المراد في شرح تجويد الاعتقاد، ص 362.
34- ر.ک: مرتضي مطهري، امامت و رهبري، ص 50.
35- ر.ک: محمد جواد مشکور، تاريخ شيعه و فرقه هاي اسلام، ص 39.
36- ر.ک: امامت و رهبري، ص 1 و 80.
37- ر.ک: الشريف مرتضي، الشافي، ج1، ص 12 و 103.
38- ر.ک: روح الله شريعتي، انديشه سياسي محقق حلبي، ص 98 و شرايع الاسلام، ص 138.
39- ستاد احيا و گسترش فرهنگ مهدويت، برترين هاي فرهنگ مهدويت در مطبوعات ، ص 33.
40- ر.ک: امام خميني، ولايت فقيه، ص 1-60 و همو، شئون و اختيارات ولي فقيه، ص 23.
41- ر.ک: گفتمان مهدويت 4، محمد شفيعي مقاله « تاثير نظري دوره غيبت بر انديشه هاي سياسي شيعه » ص 233-247.
42- ر.ک: نهج البلاغه، خ173، حکمت 437.
43- شيخ صدوق، علل الشرائع، ج2، ص 581، ح16.
44- نعماني، الغيبة، ص 231.
45- بحارالانوار، ج52، ص 128.
46- همان، ج51، ص 118.

منابع :
1- قرآن کريم.
2- سيد رضي، نهج البلاغه فيض الاسلام، بي تا، تهران.
3- ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند، دارالفکر، بيروت، بي تا.
4- ابن طريق، يحيي بن حسن الحلي، عمدة عيون صحاح الاخبارفي مناقب الامار الابرار، موسسه نشر اسلامي، قم، 1407. قم.
5- تونه اي، مجتبي، فرهنگ الفبايي مهدويت، موعودنامه، چ3، نشر ميراث ماندگار، قم1385.
6- جمعي از نويسندگان مجله حوزه، چشم به راه مهدوي، مقاله غلامرضا جلالي، فلسفه غيبت درمنابع کلام شيعي، مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، چ اول، زمستان 1375.
7- حکيمي، محمدرضا، امام در عينيت جامعه، چ هشتم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1370.
8- خميني، روح الله، شئون و اختيارات ولي فقيه، موسسه نشر آثار امام، تهران، 1369.
9- خميني، روح الله، ولايت فقيه، بنياد بعثت، تهران، 1361.
10- ستاد احياي گسترش و فرهنگ مهدويت، برترين هاي فرهنگ مهدويت در مطبوعات، بوستان کتاب قم، 1382.
11- سيد بن طاووس، علي بن موسي، سعدالسعود النفوس منضود من کتب وقف علي بن موسي بن طاووس، نشر دليل، قم، 1421، ).ق.
12- شريعتي، روح الله، انديشه سياسي محقق حلي، بوستان کتاب، قم، 1380.
13- شريعتي، علي، تشيع علوي و تشيع صفوي، دفتر تدوين و تنظيم مجموعه آثار دکتر علي شريعتي، تهران: 1359.
14- الشريف مرتضي، الشافي في الامامة، موسسه الصادق (عليه السلام) ، تهران، 1370.
15- شفيعي سروستاني، ابراهيم، معرفت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و تکليف منتظران، نشر موعود عصر، تهران، 1384.
16- شيخ مفيد، عبدالله محمد بن محمد، الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، سيدهاشم رسولي، علمية اسلامية، تهران، بي تا.
17- صافي، لطف الله، منتخب الاثر في الامام الثاني عشر، چ3، انتشارات حيدري، تهران، 1373 ق.
18- صدر، محمد باقر، بحث حول المهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ط2، دارالتعاريف للمطبوعات، بي جا، 1979 م.
19- صدوق، محمد بن علي بن الحسين، علل الشرائع، موسسه دارالحجة للثقافة، قم، 1375.
20- طوسي؛ محمدبن جعفر، الغيبة، چ اول، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1375.
21- طوسي، محمد بن جعفر، المقنع في الغيبة، به اهتمام سيد محمد علي حکيم، مجله تراثنا، شماره 27، سال 2000 م.
22- علامه حلي، حسن بن يوسف، کشف المراد في شرح تجويد الاعتقاد، دارالفکر، قم، 1371.
23- کربن، هانري، تاريخ فلسفه اسلامي، اسدالله مبشر، چ3، انتشارات امير کبير، تهران، 1361.
24- کربن، هانري، تاريخ فلسفه اسلامي، سيد جواد طباطبائي، چ دوم، کوير، تهران، 1377.
25- کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، چ چهارم، دارالکتب الاسلامية، تهران، 1365.
26- گفتمان مهدويت (عليه السلام)، محمود شفيعي، تاثير نظري دوره غيبت بر انديشه هاي سياسي شيعه، موسسه فرهنگي انتظار نور، قم، 1385.
27- لک زايي، نجف، انديشه سياسي محقق سبزواري، بوستان کتاب، قم، 1380.
28- موسسة المعارف الاسلامية، معجم أحاديث الامام المهدي (عليه السلام)، با اشراف علي کوراني، چ1، موسسة المعارف الاسلامية، قم، 1411 ق.
29- مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، داراحياء التراث العربي، بيروت، 1364.
30- مجله موعود، محسن قنبريان، « کاربرد روايات آخرالزمان » ، سال يازدهم، شماره 7، آذر 1385.
31- محدث نوري، حسين بن محمد تقي، مستدرک الوسائل، موسسه آل البيت لاحياء التراث، قم، 1366.
32- المحقق الحلي، ابوالقاسم نجم الدين، شرايع الاسلام في مسائل الحلال و الحرام، اخراج و تعليق عبدالحسين محمد علي تعال، اسماعيليان، قم، ) 1408 ق.
33- مشکور، محمد جواد، تاريخ شيعه و فرقه هاي اسلام، اشراقي، تهران، 1368.
34- مطهري، مرتضي، امامت و رهبري، صدرا، قم، 1370.
35- مطهري، مرتضي، قيام و انقلاب مهدي از ديدگاه فلسفه تاريخ، صدار، تهران، 1363.
36- نعماني، محمد بن ابراهيم، الغيبة، چاپ اول، بي تا، تهران، 1318 ق.

منبع مقاله :
مکارم شيرازي ...{ و ديگران }، (1387)، گفتمان مهدويت، قم: موسسه بوستان کتاب، چاپ اول