تجانس آمریکایی - اسرائیلی
ایالات متّحده مستعمرهی اسرائیل
روابط میان اسرائیل و ایالات متّحده از نوع روابط عادی میان دولت ها و برای مسائل مشترک که در قالب تفاهم نامه ها، برقرار می شود، نیست. میان اسرائیل و ایالات متّحده پیوندهای بنیادین و به عبارت دیگر اشتراک اهداف وجود دارد
نویسنده: پروفسور روژه گارودی
روابط میان اسرائیل و ایالات متّحده از نوع روابط عادی میان دولتها و برای مسائل مشترک که در قالب تفاهم نامهها، برقرار میشود، نیست. میان اسرائیل و ایالات متّحده پیوندهای بنیادین و به عبارت دیگر اشتراک اهداف وجود دارد.
آنها از نظر اعتقادات مذهبی و سیاسی و بطور کلّی جهان بینی دارای موارد تفاهم بسیاری هستند.
اعتقاد اسرائیل به قوم برگزیده و نگرش امریکا در مورد سرنوشت بارز، از بسیاری جهات به هم نزدیک است. این استراتژی مشترک پیش از پیدایش دولت مستقل امریکایی زمانی که امریکای شمالی مستعمره انگلیس بود، توسط فرضیه پردازان پیوریتنیسم ( puritanism ) انگلیسی بوجود آمد. در سال 1621 سرهنری فینچ حقوقدان معروف و عضو پارلمان، کتابی تحت عنوان نوزایی بزرگ جهان یا فراخوان تمام یهودیان و حتّی تمام ملل برای ایمان آوردن به مسیح منتشر کرد. او در کتاب خود تمام تفاسیر کنایی عهد عتیق را که به صورت سنتی در کلیسای کاتولیک بویژه پس از « اگوستین مقدّس » باب بود، رد و قرائت ادبی و تحت اللفظی متن را توصیه میکند. از دیدگاه فینچ، با آمدن اسرائیل، خدامداری به شکل کامل، تحقّق مییابد. پیوریتنها که خود را قوم خدا میدانستند در قرن هفدهم در انگلستان، به این جنبش اعتلا بخشیدند. این اعتقاد و این نگاه اساطیری نزد پیوریتنهایی که به امریکا مهاجرت کردند، شدّت بیشتری داشت. آنها عبریهایی را که تبعیدشان در کتاب مقدّس شرح داده شده، در وجود خود باز مییافتند. آنها تصوّر میکردند که عبریهایی هستند که از سیطره فرعون یعنی جک اول، سرزمین مصر، یعنی انگلستان را ترک کرده و به سوی سرزمین کنعان جدید - امریکا - مهاجرت کرده اند. به هنگام قتل سرخپوستان در امریکا آنها از یشوعه و قتل عامهای مقدّس در کتاب عهد عتیق یاد میکردند. یکی از این یهودیان مینویسد:
بدیهی است که خداوند مهاجران را به جنگ فرا میخواند. زیرا سرخپوستان و قبایل متّحد با تکیه بر تعداد نفرات، تسلیحات و موقعیتهای مناسبشان برای اعمال شرّ خود، وارد کارزار شده اند. احتمالاً مانند اقوام باستانی آمالیستها و فلسطینیها که با دیگر قبایل علیه اسرائیل با هم متّحد شده اند.
به اعتقاد پیوریتنهای امریکایی و انگلیسی، کتاب مقدّس باید در معنای تحت اللفظی آن قرائت شود و قول الهی با عروج مسیح به سرزمین خداوند با نوع خداشناسی که از نظر یک فرد مسیحی عجیب است، تحقّق پذیرد. به اعتقاد آنها تمام اقوال کتاب عهد عتیق از یهودیانی یاد میکند که از اعقاب یعقوب هستند. در این اقوال اسرائیل و جامعه معنوی ابراهیمیبه دلیل پیوندهای خونی و مشترکات اعتقادی، شکل میگیرد. مؤسسان ایالات متّحده یعنی پیوریتنها، خود را قوم برگزیده خداوند میدانستند و این اصطلاح بکرّات در تاریخ امریکا دیده میشود. - از زمان رسیدن نخستین پیوریتنها که با کشتی « میفلاور » وارد امریکا شدند و مستعمره پیلیمونت را در سال 1620 تأسیس کردند، این اصطلاح به کار برده شده است - در سال 1912 تافت رییس جمهور امریکا میگوید، « من باید از مردمان و دارایی شان در مکزیک دفاع کنم، تا زمانی که دولت مکزیک دریابد، که خدایی در اسرائیل وجود دارد که اطاعت از او یک فریضه است ».
با نشان دادن این سوء استفاده سیاسی از کتاب مقدّس، در مییابیم که یک مورّخ تا چه میزان میتواند از مفاهیم کتاب مقدّس برای رواج نژادپرستی وحشیانه استفاده کند. برای نمونه به ذکر نظریات یکی از معروف ترین آنها بسنده میکنیم:
ویلیام فوکسول فل آلبرگوی نویسنده امریکایی در کتاب خود تحت عنوان « از عصر حجر تا مسیحیّت، یکتاپرستی و سیر تطوّر آن » مینویسد:
« قتل عامهای مقدّس، تصرّف کنعان و رسیدن به مرحله ای که یک اشغالگر از شکار بومیان لذّت میبرد را میتوان با توجّه به کتاب عهد عتیق توجیه کرد، مانند پسران یهودا که به اورشلیم یورش بردند و آنجا را تصرّف کردند و همه ی افراد را از دم تیغ گذراندند و شهرها را به آتش کشیدند ».
وی پس از ذکر نمونه ای از شکار سرخپوستان در امریکا میافزاید: ما امریکاییها شاید کمتر از اغلب ملل جدید و علی رغم انسان گرایی مخلصانه مان، حقّ داریم در مورد بنی اسرائیل قرن سیزدهم پیش از میلاد، قضاوت کنیم، زیرا ما هزاران سرخپوست را در چهارگوشه ی کشور پهناورمان قتل عام کرده ایم و آنهایی را که توانستند جان سالم دربرند و باقی ماندند، در اردوگاههای بزرگ جمع کردیم. در حاشیه همین کتاب نویسنده در صفحه 205 بر اعتقاد نژادپرستانه حقیقی، تأکید میکند. میدان جنگی است که از طریق سیاست استعماری - تهاجمیخود میتواند آغازگر جنگ سوّم باشد، که این بار جنگی حقیقتاً جهانی خواهد بود. ایالات متّحده امید به پیروزی دارد و میخواهد بر ویرانههای بیست قوم استیلا یابد و حاکمیت جهانی خود را تثبیت کند. از نظر یک فیلسوف تاریخی که داوری بی طرف نیز هست، امحاء قومیاز تیره مشخصاً پست تر ضرورت دارد، باید برای قومیکه باهوش تر و تواناتر است جا باز شود. زیرا از یک حدّی به بعد آمیزش نژادها فاجعه آفرین خواهد شد. و به این ترتیب در مورد کنعان نتیجه میگیرد:
یهودیان متصرّف، خوشبختانه قومیبودند یکتاپرست که برای ادامه ی زندگی نیرو و اراده ای قوی و بی رحمانه داشتند. زیرا قلع و قمع کنعانیها، از امتزاج کامل دو قوم خویشاوند، جلوگیری کرد که این امتزاج بدون شک دین « یهوه » را به شدّت تضعیف مینمود. عواقب سیاسی این نگرش واضح و پایدار است. بویژه در عملکرد پروتستانهای امریکایی در برابر دولت کنونی اسرائیل، میتوان آن را مشاهده کرد.
در سال 1918 ویلسون رییس جمهور امریکا که طبق این آئین، یعنی پروتستانیسم، پرورش یافته بود، طی نامه ای به تاریخ 31 اوت 1918 خطاب به خاخام « استفن وایز » و با تکیه بر اسطوره شناسی صهیونیستی، پذیرش اعلامیه بالفور را مورد تأکید قرار داد.
در سال 1948 دیگر صحبت از ایجاد کانون ملّی یهودی، آن گونه که در اعلامیه ی بالفور آمده بود، در میان نیست، بلکه سخن از مرزهای یک کشور است. وقتی که برای نخستین بار، از زمان تأسیس دولت اسرائیل، در مارس 1979 رئیس جمهور امریکا، جیمیکارتر، در کنیسه ای سخنرانی میکند و میگوید: « پیشگامانی اسرائیل و امریکا را بوجود آوردند زیرا کشور من هم، کشور مهاجران و پناهندگانی است که از اقوام و کشورهای گوناگون گرد هم آمده اند. ما در میراث کتاب مقدّس شریک هستیم » .
کارتر این تشابه را مشخص کرده بود به این ترتیب که:
تشکیل ملّت اسرائیل، انجام رسالت کتاب مقدّس است. نقشی که اسطورههای صهیونیستی در تخیّل اقوام بازی کرده اند بسیار سترگ است و تنها با تکیه بر قدرت سازماندهی و عوامل سیاسی و مالی عظیمیکه لابی صهیونیستی بویژه با حمایت بی قید وشرط و بی حدّ و مرز امریکا ایجاد کرده است، قادر به توصیف آن در سطح جهان هستیم، هر چند که این نیرو نقشی اساسی را در این مورد ایفا میکند، ولی پذیرش این اسطوره شناسی فرومایه و عواقب خونین سیاسی آن قابل درک نیست، مگر اینکه از تحریف عقیدتی که طی قرون بیشمار پیش آمده و کلیساهای مسیحی، این صهیونیسم مسیحی را همراه با زمینه ای کاملاً مساعد و مناسب برای تبلیغات صهیونیستی و سیاسی و تشکیل دولت اسرائیل آماده کرده اند، یاد کنیم.
پیش از پرداختن به موضوع صهیونیسم سیاسی که ناشی از ملّی گرایی و نگرش استعماری و ضد یهود اروپای قرن نوزدهم است و منشأ حقیقی آن ارتباطی به کتاب مقدّس ندارد، لازم است یادآور شویم که این بینش اساطیری فلسطین در صهیونیسم مسیحی از الهیات ابتدایی مسیحی ( پیش از هرگونه نقد تفسیر جدید کتاب مقدّس ) سرچشمه میگیرد و تحریف شده است ( کتاب عهد عتقیق را متنی تاریخی و معیارگذار میداند و با جابجا کردن مرکز الهیات مسیحی، کتاب عهد عتیق را به جای پیام انجیلی مسیح در مرتبه اوّل قرار میدهد. )
این دیدگاه غلط از نظر الهیات، منبعث از قرائت گزینه ای « مکتوب مقدّس » است که مسیحیان از چهار قرن پیش آن را اشاعه داده اند امّا تا اوایل قرن بیستم، یهودیان آن را ردّ میکردند.
در عوض از همان آغاز ( از زمان لوتر ) « مکتوب مقدّس » از نظر سیاسی مورد استفاده قرار گرفت، که میتوان آنها را به ترتیب زیر برشمرد:
1ـ برای اهداف ضد یهود و خلاصی از شرّ آنها با فرستادنشان به فلسطین به مثابه گِتو یا یک محلّه یهودی نشین جهانی
2ـ در خدمت اهداف امپریالیستی مانند استیلای استعماری یهودیانی که در غرب تربیت شده بودند بر خاورمیانه و راههای دستیابی به آسیا
3ـ برای نیل به اهداف صهیونیسم سیاسی و با تکیه بر امپریالیستهای روسی، آلمانی و انگلیسی و فرانسوی و بالاخره امریکایی جهت حمایت از اقدامات آنها و یا با تکیه بر احساسات ضد یهود جهت قانع کردن قوم متفرق و در تبعید برای جلوگیری از استحاله در دیگر اقوام و میل به ایجاد کشوری نیرومند در فلسطین.
از زمان لوتر تا بالفور طی قرون متمادی ترویج فکر بازگشت یهودیان به فلسطین وسیله ای برای راندن یهودیان از سرزمینی که در آن میزیستند، بود.
مارتین لوتر که تحت رهبری او جنبشی ایجاد شد که خواهان بریدن از سنت کاتولیک بود و منشأ صهیونیسم مسیحی داشت، در این مورد موضع پرمعنایی دارد. لوتر در سال 1544 مینویسد:
« کیست که مانع بازگشت قوم یهود به سرزمین یهود شود؟ هیچ کس. ما به آنها هر آنچه را که برای سفر خود به این سرزمین نیاز دارند میدهیم. فقط برای خلاصی از شرّ آنها. زیرا آنها برای ما باری گران و مصیبتی برای زندگی مان، هستند. »
همین اندیشه لوتر در بالفور که نخستین پیروزی خود در صهیونیسم سیاسی را بدست آورد، تأثیر بسزایی داشت. زمانی که آرتور بالفور، نخست وزیر انگلستان در سال 1905، از قانون ضدبیگانه دفاع کرد تا مهاجرت یهودیان را به انگلستان متوقف کند، هفتمین کنگره صهیونیسم، او را به داشتن احساسات بارز ضد یهود بر علیه تمام قوم یهود متهم کرد.
این ضد یهودیّت ریشه ای، در افکار و در تمام زندگی بالفور قبل و بعد از سال 1905 با فکر صهیونیستی اعطای سرزمینی به یهودیان برای راندن و دور کردن آنها از انگلستان، تلفیق شد.
از سال 1903 بالفور پیشنهاد کرد که اوگاندا را به قوم یهود واگذار کنند. در سال 1917 با توجّه به اهدافش در جنگ علیه آلمان، خطاب به روچیلد، اعلامیه معروف خود را برای ایجاد کانون ملّی یهود در فلسطین صادر کرد.
امروزه این جامعه منحصر به فرد که توسط طبقه حاکم امریکا و لابی صهیونیسم، آیپاک، و رؤسای دولت اسرائیل تشکیل شده بیش از هر زمان بر اشتراک اهداف، پایه ریزی شده است: مبارزه علیه اسلام و آسیا - که موانعی بزرگ در برابر سیطره جهانی آمریکا و صهیونیسم است - هدف مهمّ آنهاست.
بین هدف اوّلیه بنیانگذار صهیونیسم، تئودور هرتزل، که میگفت:
« ما در فلسطین دژ پیشرفته ای از تمدّن غرب در برابر توحّش شرق بنا خواهیم کرد » و نظریههانتینگتون نظریه پرداز پنتاگون که میگوید:
« در جنگ جهانی بعدی، تمدّن یهودی - مسیحی و پیوند اسلامی- کنفوسیوسی در برابر هم قرار میگیرند »، سنخیّت کاملی وجود دارد. از این دیدگاه، اسرائیل در پاگرد بین دو قطب واقع شده و میدان جنگی است که از طریق سیاست استعماری - تهاجمیخود میتواند آغازگر جنگ سوّم باشد، که این بار جنگی حقیقتاً جهانی خواهد بود. ایالات متّحده امید به پیروزی دارد و میخواهد بر ویرانههای بیست قوم استیلا یابد و حاکمیت جهانی خود را تثبیت کند.
کتابی که در آینده منتشر خواهم کرد آینده: روش استفاده با این هدف نگاشته شده است که این خطر را گوشزد کند و راههای رهایی از این فاجعه را نشان دهد. در واقع نمیتوان سیاست کنونی امریکا و تهاجم رسانههای بین المللی در جهت تحمیل این نظر به افکار عمومیرا بدون شناخت سرچشمههای تاریخی این تجانس و موقعیتهای مربوطش درک کرد.
در مقاله ای که به قلم خبرنگاری به نام باریوزف در روزنامه ی اسرائیلی « مآریو » که در دوّم سپتامبر 1994 تحت عنوان « تقویت بی سابقه قدرت یهود » نوشته شده، میخوانیم:
« چند هفته پیش خاخام کنیسه اعظم « آراس اسرائیل » در واشنگتن، هنگام ایراد خطابه در مورد مرکز فرهنگی، سیاسی یهودی که در ایالات متّحده در حال ساختمان است، گفت: برای نخستین بار در تاریخ امریکا احساس زندگی در تبعید را نداریم. در ایالات متّحده دولت قیّم روی کار نیست، بلکه یهودیان در تصمیم گیری در تمام سطوح آن مشارکتی کامل دارند. شاید بهتر باشد در قانون مذهبی یهود تجدیدنظر کنیم و استفاده از واژه « دولت قیّم » را دیگر در اینجا جایز ندانیم. تغییرات ایجاد شده در دولت کلینتون، قدرت قوم یهود را به طور چشمگیری افزایش داده است. قبلاً در زمان پریزیدنت ریگان و وزیر امور خارجه اش، شولتز، این روند محسوس بود. حتّی شاهد کار یک وزیر خارجه یهودی، هنری کیسنجر، نیز بوده ایم که از اعتماد نیکسون برخوردار بوده و در کابینه کارتر نیز وزرای یهودی دیده شد، ولی اینها استثناهایی بودند که قاعده را اعتبار میبخشیدند. بندرت از یهودیان مبارز صهیونیست برای شرکت در سیاست امریکایی در خاور نزدیک دعوت میشود. از یازده عضو شورای امنیت ملای امریکا هفت نفر یعنی اکثریت قاطع با یهودیان است. کلینتون بویژه کارهای حسّاس بخشهای امنیت امور خارجه را به عهده ی آنها گذاشته است از جمله: " برگر " معاون رییس شورای امنیت ملّی " مارتین ایندیک " مسئول پروندههای خاور نزدیک و جنوب آسیا، " دَن شیفتر " مسئول پروندههای اروپای غربی، " دَن اشتانبرگ " مسئول پروندههای افریقا و " ریچارد فونبرد " مسئول پرونده امریکای لاتین و " استانلی راس " مسئول پرونده آسیا بطور کلی.
خاخام یهودی میگوید: « این تأثیر یهودیها بر واشنگتن به محافل دولتی ختم نمیشود بلکه در رسانهها نیز این نفوذ چشمگیر است. تعداد زیادی از مسئولین برنامههای تلویزیونی مانند بیشتر سردبیران و گزارشگران و مفسّران مطبوعاتی، یهودیانی هستند که به این کنیسه میآیند و در آنجا برای حمایت همه جانبه از اسرائیل تشویق میشوند. » باید توجّه داشت که اهرمهای اصلی سیاست دولت امریکا مثل وزارت جنگ، امور خارجه، سرویسهای مخفی در دست صهیونیستهاست. آقای کوهن: وزیر دفاع، خانم آلبرایت وزیر خارجه به همان زبانی سخن میگویند که آقای نتانیاهو سخن میگوید. و سه رهبر اصلی سیا نیز از صهیونیستهای عالی رتبه هستند. به این ترتیب پرزیدنت کلینتون زندانی دستگاه حکومتی خود است که شخصاً با گفتههای راست یا دروغ شاهدان، تضعیف شده است. در نتیجه او بیش از اسلاف خود باید تابع وفادار حاکمان دولت اسرائیل باقی بماند.
علی رغم گفتههای خود باید دست نتانیاهو را در سیاستهای استعماری خویش بازگذارد، تحریم کودک کُش علیه عراق را حفظ کند و ناوگان خود را در خلیج فارس نگه دارد تا به کمترین بهانه عراق را نابود کند و خطر درگیری عام تر و خونین تری را به جان بخرد. این است عواقب استعمار ایالات متّحده به وسیله اسرائیل.
منبع مقاله :
حبیبی، نجفقلی؛ (1379)، مجموعه مقالات سمینار روند اشغال فلسطین، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ اول
آنها از نظر اعتقادات مذهبی و سیاسی و بطور کلّی جهان بینی دارای موارد تفاهم بسیاری هستند.
اعتقاد اسرائیل به قوم برگزیده و نگرش امریکا در مورد سرنوشت بارز، از بسیاری جهات به هم نزدیک است. این استراتژی مشترک پیش از پیدایش دولت مستقل امریکایی زمانی که امریکای شمالی مستعمره انگلیس بود، توسط فرضیه پردازان پیوریتنیسم ( puritanism ) انگلیسی بوجود آمد. در سال 1621 سرهنری فینچ حقوقدان معروف و عضو پارلمان، کتابی تحت عنوان نوزایی بزرگ جهان یا فراخوان تمام یهودیان و حتّی تمام ملل برای ایمان آوردن به مسیح منتشر کرد. او در کتاب خود تمام تفاسیر کنایی عهد عتیق را که به صورت سنتی در کلیسای کاتولیک بویژه پس از « اگوستین مقدّس » باب بود، رد و قرائت ادبی و تحت اللفظی متن را توصیه میکند. از دیدگاه فینچ، با آمدن اسرائیل، خدامداری به شکل کامل، تحقّق مییابد. پیوریتنها که خود را قوم خدا میدانستند در قرن هفدهم در انگلستان، به این جنبش اعتلا بخشیدند. این اعتقاد و این نگاه اساطیری نزد پیوریتنهایی که به امریکا مهاجرت کردند، شدّت بیشتری داشت. آنها عبریهایی را که تبعیدشان در کتاب مقدّس شرح داده شده، در وجود خود باز مییافتند. آنها تصوّر میکردند که عبریهایی هستند که از سیطره فرعون یعنی جک اول، سرزمین مصر، یعنی انگلستان را ترک کرده و به سوی سرزمین کنعان جدید - امریکا - مهاجرت کرده اند. به هنگام قتل سرخپوستان در امریکا آنها از یشوعه و قتل عامهای مقدّس در کتاب عهد عتیق یاد میکردند. یکی از این یهودیان مینویسد:
بدیهی است که خداوند مهاجران را به جنگ فرا میخواند. زیرا سرخپوستان و قبایل متّحد با تکیه بر تعداد نفرات، تسلیحات و موقعیتهای مناسبشان برای اعمال شرّ خود، وارد کارزار شده اند. احتمالاً مانند اقوام باستانی آمالیستها و فلسطینیها که با دیگر قبایل علیه اسرائیل با هم متّحد شده اند.
به اعتقاد پیوریتنهای امریکایی و انگلیسی، کتاب مقدّس باید در معنای تحت اللفظی آن قرائت شود و قول الهی با عروج مسیح به سرزمین خداوند با نوع خداشناسی که از نظر یک فرد مسیحی عجیب است، تحقّق پذیرد. به اعتقاد آنها تمام اقوال کتاب عهد عتیق از یهودیانی یاد میکند که از اعقاب یعقوب هستند. در این اقوال اسرائیل و جامعه معنوی ابراهیمیبه دلیل پیوندهای خونی و مشترکات اعتقادی، شکل میگیرد. مؤسسان ایالات متّحده یعنی پیوریتنها، خود را قوم برگزیده خداوند میدانستند و این اصطلاح بکرّات در تاریخ امریکا دیده میشود. - از زمان رسیدن نخستین پیوریتنها که با کشتی « میفلاور » وارد امریکا شدند و مستعمره پیلیمونت را در سال 1620 تأسیس کردند، این اصطلاح به کار برده شده است - در سال 1912 تافت رییس جمهور امریکا میگوید، « من باید از مردمان و دارایی شان در مکزیک دفاع کنم، تا زمانی که دولت مکزیک دریابد، که خدایی در اسرائیل وجود دارد که اطاعت از او یک فریضه است ».
با نشان دادن این سوء استفاده سیاسی از کتاب مقدّس، در مییابیم که یک مورّخ تا چه میزان میتواند از مفاهیم کتاب مقدّس برای رواج نژادپرستی وحشیانه استفاده کند. برای نمونه به ذکر نظریات یکی از معروف ترین آنها بسنده میکنیم:
ویلیام فوکسول فل آلبرگوی نویسنده امریکایی در کتاب خود تحت عنوان « از عصر حجر تا مسیحیّت، یکتاپرستی و سیر تطوّر آن » مینویسد:
« قتل عامهای مقدّس، تصرّف کنعان و رسیدن به مرحله ای که یک اشغالگر از شکار بومیان لذّت میبرد را میتوان با توجّه به کتاب عهد عتیق توجیه کرد، مانند پسران یهودا که به اورشلیم یورش بردند و آنجا را تصرّف کردند و همه ی افراد را از دم تیغ گذراندند و شهرها را به آتش کشیدند ».
وی پس از ذکر نمونه ای از شکار سرخپوستان در امریکا میافزاید: ما امریکاییها شاید کمتر از اغلب ملل جدید و علی رغم انسان گرایی مخلصانه مان، حقّ داریم در مورد بنی اسرائیل قرن سیزدهم پیش از میلاد، قضاوت کنیم، زیرا ما هزاران سرخپوست را در چهارگوشه ی کشور پهناورمان قتل عام کرده ایم و آنهایی را که توانستند جان سالم دربرند و باقی ماندند، در اردوگاههای بزرگ جمع کردیم. در حاشیه همین کتاب نویسنده در صفحه 205 بر اعتقاد نژادپرستانه حقیقی، تأکید میکند. میدان جنگی است که از طریق سیاست استعماری - تهاجمیخود میتواند آغازگر جنگ سوّم باشد، که این بار جنگی حقیقتاً جهانی خواهد بود. ایالات متّحده امید به پیروزی دارد و میخواهد بر ویرانههای بیست قوم استیلا یابد و حاکمیت جهانی خود را تثبیت کند. از نظر یک فیلسوف تاریخی که داوری بی طرف نیز هست، امحاء قومیاز تیره مشخصاً پست تر ضرورت دارد، باید برای قومیکه باهوش تر و تواناتر است جا باز شود. زیرا از یک حدّی به بعد آمیزش نژادها فاجعه آفرین خواهد شد. و به این ترتیب در مورد کنعان نتیجه میگیرد:
یهودیان متصرّف، خوشبختانه قومیبودند یکتاپرست که برای ادامه ی زندگی نیرو و اراده ای قوی و بی رحمانه داشتند. زیرا قلع و قمع کنعانیها، از امتزاج کامل دو قوم خویشاوند، جلوگیری کرد که این امتزاج بدون شک دین « یهوه » را به شدّت تضعیف مینمود. عواقب سیاسی این نگرش واضح و پایدار است. بویژه در عملکرد پروتستانهای امریکایی در برابر دولت کنونی اسرائیل، میتوان آن را مشاهده کرد.
در سال 1918 ویلسون رییس جمهور امریکا که طبق این آئین، یعنی پروتستانیسم، پرورش یافته بود، طی نامه ای به تاریخ 31 اوت 1918 خطاب به خاخام « استفن وایز » و با تکیه بر اسطوره شناسی صهیونیستی، پذیرش اعلامیه بالفور را مورد تأکید قرار داد.
در سال 1948 دیگر صحبت از ایجاد کانون ملّی یهودی، آن گونه که در اعلامیه ی بالفور آمده بود، در میان نیست، بلکه سخن از مرزهای یک کشور است. وقتی که برای نخستین بار، از زمان تأسیس دولت اسرائیل، در مارس 1979 رئیس جمهور امریکا، جیمیکارتر، در کنیسه ای سخنرانی میکند و میگوید: « پیشگامانی اسرائیل و امریکا را بوجود آوردند زیرا کشور من هم، کشور مهاجران و پناهندگانی است که از اقوام و کشورهای گوناگون گرد هم آمده اند. ما در میراث کتاب مقدّس شریک هستیم » .
کارتر این تشابه را مشخص کرده بود به این ترتیب که:
تشکیل ملّت اسرائیل، انجام رسالت کتاب مقدّس است. نقشی که اسطورههای صهیونیستی در تخیّل اقوام بازی کرده اند بسیار سترگ است و تنها با تکیه بر قدرت سازماندهی و عوامل سیاسی و مالی عظیمیکه لابی صهیونیستی بویژه با حمایت بی قید وشرط و بی حدّ و مرز امریکا ایجاد کرده است، قادر به توصیف آن در سطح جهان هستیم، هر چند که این نیرو نقشی اساسی را در این مورد ایفا میکند، ولی پذیرش این اسطوره شناسی فرومایه و عواقب خونین سیاسی آن قابل درک نیست، مگر اینکه از تحریف عقیدتی که طی قرون بیشمار پیش آمده و کلیساهای مسیحی، این صهیونیسم مسیحی را همراه با زمینه ای کاملاً مساعد و مناسب برای تبلیغات صهیونیستی و سیاسی و تشکیل دولت اسرائیل آماده کرده اند، یاد کنیم.
پیش از پرداختن به موضوع صهیونیسم سیاسی که ناشی از ملّی گرایی و نگرش استعماری و ضد یهود اروپای قرن نوزدهم است و منشأ حقیقی آن ارتباطی به کتاب مقدّس ندارد، لازم است یادآور شویم که این بینش اساطیری فلسطین در صهیونیسم مسیحی از الهیات ابتدایی مسیحی ( پیش از هرگونه نقد تفسیر جدید کتاب مقدّس ) سرچشمه میگیرد و تحریف شده است ( کتاب عهد عتقیق را متنی تاریخی و معیارگذار میداند و با جابجا کردن مرکز الهیات مسیحی، کتاب عهد عتیق را به جای پیام انجیلی مسیح در مرتبه اوّل قرار میدهد. )
این دیدگاه غلط از نظر الهیات، منبعث از قرائت گزینه ای « مکتوب مقدّس » است که مسیحیان از چهار قرن پیش آن را اشاعه داده اند امّا تا اوایل قرن بیستم، یهودیان آن را ردّ میکردند.
در عوض از همان آغاز ( از زمان لوتر ) « مکتوب مقدّس » از نظر سیاسی مورد استفاده قرار گرفت، که میتوان آنها را به ترتیب زیر برشمرد:
1ـ برای اهداف ضد یهود و خلاصی از شرّ آنها با فرستادنشان به فلسطین به مثابه گِتو یا یک محلّه یهودی نشین جهانی
2ـ در خدمت اهداف امپریالیستی مانند استیلای استعماری یهودیانی که در غرب تربیت شده بودند بر خاورمیانه و راههای دستیابی به آسیا
3ـ برای نیل به اهداف صهیونیسم سیاسی و با تکیه بر امپریالیستهای روسی، آلمانی و انگلیسی و فرانسوی و بالاخره امریکایی جهت حمایت از اقدامات آنها و یا با تکیه بر احساسات ضد یهود جهت قانع کردن قوم متفرق و در تبعید برای جلوگیری از استحاله در دیگر اقوام و میل به ایجاد کشوری نیرومند در فلسطین.
از زمان لوتر تا بالفور طی قرون متمادی ترویج فکر بازگشت یهودیان به فلسطین وسیله ای برای راندن یهودیان از سرزمینی که در آن میزیستند، بود.
مارتین لوتر که تحت رهبری او جنبشی ایجاد شد که خواهان بریدن از سنت کاتولیک بود و منشأ صهیونیسم مسیحی داشت، در این مورد موضع پرمعنایی دارد. لوتر در سال 1544 مینویسد:
« کیست که مانع بازگشت قوم یهود به سرزمین یهود شود؟ هیچ کس. ما به آنها هر آنچه را که برای سفر خود به این سرزمین نیاز دارند میدهیم. فقط برای خلاصی از شرّ آنها. زیرا آنها برای ما باری گران و مصیبتی برای زندگی مان، هستند. »
همین اندیشه لوتر در بالفور که نخستین پیروزی خود در صهیونیسم سیاسی را بدست آورد، تأثیر بسزایی داشت. زمانی که آرتور بالفور، نخست وزیر انگلستان در سال 1905، از قانون ضدبیگانه دفاع کرد تا مهاجرت یهودیان را به انگلستان متوقف کند، هفتمین کنگره صهیونیسم، او را به داشتن احساسات بارز ضد یهود بر علیه تمام قوم یهود متهم کرد.
این ضد یهودیّت ریشه ای، در افکار و در تمام زندگی بالفور قبل و بعد از سال 1905 با فکر صهیونیستی اعطای سرزمینی به یهودیان برای راندن و دور کردن آنها از انگلستان، تلفیق شد.
از سال 1903 بالفور پیشنهاد کرد که اوگاندا را به قوم یهود واگذار کنند. در سال 1917 با توجّه به اهدافش در جنگ علیه آلمان، خطاب به روچیلد، اعلامیه معروف خود را برای ایجاد کانون ملّی یهود در فلسطین صادر کرد.
امروزه این جامعه منحصر به فرد که توسط طبقه حاکم امریکا و لابی صهیونیسم، آیپاک، و رؤسای دولت اسرائیل تشکیل شده بیش از هر زمان بر اشتراک اهداف، پایه ریزی شده است: مبارزه علیه اسلام و آسیا - که موانعی بزرگ در برابر سیطره جهانی آمریکا و صهیونیسم است - هدف مهمّ آنهاست.
بین هدف اوّلیه بنیانگذار صهیونیسم، تئودور هرتزل، که میگفت:
« ما در فلسطین دژ پیشرفته ای از تمدّن غرب در برابر توحّش شرق بنا خواهیم کرد » و نظریههانتینگتون نظریه پرداز پنتاگون که میگوید:
« در جنگ جهانی بعدی، تمدّن یهودی - مسیحی و پیوند اسلامی- کنفوسیوسی در برابر هم قرار میگیرند »، سنخیّت کاملی وجود دارد. از این دیدگاه، اسرائیل در پاگرد بین دو قطب واقع شده و میدان جنگی است که از طریق سیاست استعماری - تهاجمیخود میتواند آغازگر جنگ سوّم باشد، که این بار جنگی حقیقتاً جهانی خواهد بود. ایالات متّحده امید به پیروزی دارد و میخواهد بر ویرانههای بیست قوم استیلا یابد و حاکمیت جهانی خود را تثبیت کند.
کتابی که در آینده منتشر خواهم کرد آینده: روش استفاده با این هدف نگاشته شده است که این خطر را گوشزد کند و راههای رهایی از این فاجعه را نشان دهد. در واقع نمیتوان سیاست کنونی امریکا و تهاجم رسانههای بین المللی در جهت تحمیل این نظر به افکار عمومیرا بدون شناخت سرچشمههای تاریخی این تجانس و موقعیتهای مربوطش درک کرد.
در مقاله ای که به قلم خبرنگاری به نام باریوزف در روزنامه ی اسرائیلی « مآریو » که در دوّم سپتامبر 1994 تحت عنوان « تقویت بی سابقه قدرت یهود » نوشته شده، میخوانیم:
« چند هفته پیش خاخام کنیسه اعظم « آراس اسرائیل » در واشنگتن، هنگام ایراد خطابه در مورد مرکز فرهنگی، سیاسی یهودی که در ایالات متّحده در حال ساختمان است، گفت: برای نخستین بار در تاریخ امریکا احساس زندگی در تبعید را نداریم. در ایالات متّحده دولت قیّم روی کار نیست، بلکه یهودیان در تصمیم گیری در تمام سطوح آن مشارکتی کامل دارند. شاید بهتر باشد در قانون مذهبی یهود تجدیدنظر کنیم و استفاده از واژه « دولت قیّم » را دیگر در اینجا جایز ندانیم. تغییرات ایجاد شده در دولت کلینتون، قدرت قوم یهود را به طور چشمگیری افزایش داده است. قبلاً در زمان پریزیدنت ریگان و وزیر امور خارجه اش، شولتز، این روند محسوس بود. حتّی شاهد کار یک وزیر خارجه یهودی، هنری کیسنجر، نیز بوده ایم که از اعتماد نیکسون برخوردار بوده و در کابینه کارتر نیز وزرای یهودی دیده شد، ولی اینها استثناهایی بودند که قاعده را اعتبار میبخشیدند. بندرت از یهودیان مبارز صهیونیست برای شرکت در سیاست امریکایی در خاور نزدیک دعوت میشود. از یازده عضو شورای امنیت ملای امریکا هفت نفر یعنی اکثریت قاطع با یهودیان است. کلینتون بویژه کارهای حسّاس بخشهای امنیت امور خارجه را به عهده ی آنها گذاشته است از جمله: " برگر " معاون رییس شورای امنیت ملّی " مارتین ایندیک " مسئول پروندههای خاور نزدیک و جنوب آسیا، " دَن شیفتر " مسئول پروندههای اروپای غربی، " دَن اشتانبرگ " مسئول پروندههای افریقا و " ریچارد فونبرد " مسئول پرونده امریکای لاتین و " استانلی راس " مسئول پرونده آسیا بطور کلی.
خاخام یهودی میگوید: « این تأثیر یهودیها بر واشنگتن به محافل دولتی ختم نمیشود بلکه در رسانهها نیز این نفوذ چشمگیر است. تعداد زیادی از مسئولین برنامههای تلویزیونی مانند بیشتر سردبیران و گزارشگران و مفسّران مطبوعاتی، یهودیانی هستند که به این کنیسه میآیند و در آنجا برای حمایت همه جانبه از اسرائیل تشویق میشوند. » باید توجّه داشت که اهرمهای اصلی سیاست دولت امریکا مثل وزارت جنگ، امور خارجه، سرویسهای مخفی در دست صهیونیستهاست. آقای کوهن: وزیر دفاع، خانم آلبرایت وزیر خارجه به همان زبانی سخن میگویند که آقای نتانیاهو سخن میگوید. و سه رهبر اصلی سیا نیز از صهیونیستهای عالی رتبه هستند. به این ترتیب پرزیدنت کلینتون زندانی دستگاه حکومتی خود است که شخصاً با گفتههای راست یا دروغ شاهدان، تضعیف شده است. در نتیجه او بیش از اسلاف خود باید تابع وفادار حاکمان دولت اسرائیل باقی بماند.
علی رغم گفتههای خود باید دست نتانیاهو را در سیاستهای استعماری خویش بازگذارد، تحریم کودک کُش علیه عراق را حفظ کند و ناوگان خود را در خلیج فارس نگه دارد تا به کمترین بهانه عراق را نابود کند و خطر درگیری عام تر و خونین تری را به جان بخرد. این است عواقب استعمار ایالات متّحده به وسیله اسرائیل.
منبع مقاله :
حبیبی، نجفقلی؛ (1379)، مجموعه مقالات سمینار روند اشغال فلسطین، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}