نويسنده: علي راد




 

درآمد

مقصود از نظريه ي تفسيري اماميه، مؤلفه هاي بنيادي دانش تفسير در مذهب اماميه است. توجه به اين مؤلفه ها، نقش اساسي در تصور مفهوم تفسير، نزد مفسران اماميه دارد، صحت هر تفسيري تابع اعتبار همين مؤلفه ها و رعايت آنها هنگام تفسير از سوي مفسّر است.
پاسخ به پرسشهايي چون چيستي مباني كلامي، زباني و ادبي، منابع، قلمرو و روش تفسير مي تواند در تبيين نظريه تفسيري به ما كمك كند. مباني، منابع، قلمرو، روش و داوري اركان اصلي يك نظريه ي تفسيري را تشكيل مي دهند و عمده تمايز نظريات تفسيري به اين مؤلفه ها برمي گردد. متأسفانه عليرغم كوششها و پژوهشهاي سامان يافته در تفسيرپژوهي شيعي، تاكنون نظريه تفسيري اماميه، به شكل دقيق و جامع استخراج نشده است (1)، امر مهمي كه از ديد قرآن پژوهان شيعي معاصر مغفول مانده و زمينه را براي خرده گيري مخالفان اين مذهب فراهم آورده است. كتابهاي تفسيرپژوهي بيشتر به تاريخ تفسير، معرفي كتابهاي تفسيري، مفسران و روش شناسي تفاسير آنان پرداخته اند (2) و رويكرد نظريه شناسي در آنها چندان مدنظر نبوده است. (3) پژوهش حاضر جزء آغازين پژوهه ها در تبيين نظريه تفسيري اماميه به شمار مي آيد، از اين رو ادعاي كمال را ندارد و خود را در آغاز راه مي بيند.
با توجه به آنچه در بخش منابع اكتشافي نظريه تفسيري بيان شد، منابع تبيين نظريه ي تفسيري اماميه، با لحاظ اعتبار و قدمت، دو قسم اند: روايات معصومين (عليهم السلام) ‌و سيره تفسيري بزرگان اماميه. از آنجا كه سيره ي تفسيري بزرگان اماميه مأخوذ از اصول تفسيري ياد شده در روايات اهل بيت (عليهم السلام) است و مفسران اماميه هماره تلاش كردند تا مباني و روش تفسيري معصومين (عليهم السلام) را در آثار خود رعايت نمايند، از اين رو نوعي درهم تنيدگي اين قسم از روايات در سيره ي تفسيري مفسران اماميه ديده مي شود. بهترين راه براي اكتشاف نظريه ي تفسيري اماميه، مراجعه به عملكرد تفسيري مفسران اماميه است تا با تحليل اصول تفسيري آنان، نظريه مذكور به دست آيد.
الف)‌سيره ي تفسيري بزرگان اماميه آثاري را شامل مي شود كه توسط انديشمندان اماميه در موضوع تفسير قرآن نوشته شده است، خواه در قالب كتاب تفسير، خواه در قالب اظهار نظرهاي تفسيري در آثار غيرقرآني همانند كلام، فقه، اصول، اخلاق و غيره. هدف از يادكرد قيد « ‌بزرگان » تأكيد بر اين نكته است كه انديشمند مذكور، نوعي اشراف بر مباني عقلي و منابع نقلي مذهب اماميه داشته باشد نه افرادي كه هنوز در مرحله ي آزمون و خطا هستند يا از سر تفنن آثاري را به قلم آورده اند، در غير اين صورت با وجود تكثر آثار تفسيري و اختلاف نظرهاي موجود، دستيابي به نظريه ي مقبول دشوار خواهد بود. علامه اميني از بزرگان مذهب به « اعلام اماميه » ياد مي كند و در توصيف آنان به دو شرط حاملان علوم و آگاهي از عقايد اماميه تأكيد دارد و به افرادي چون شيخ صدوق، شيخ مفيد، سيد مرتضي، شيخ طوسي و طبرسي مثال مي زند. (4) برخي نيز با عنوان كبار علما و محققان مذهب ياد كرده اند. (5)
ب) بررسي روند تاريخي تفسير اماميه نشانگر اين نكته است كه دو رويكرد « اثري » و « اجتهادي »‌ بيش از ديگر رويكردهاي تفسيري مورد توجه مفسران اماميه بوده است. هر دو رويكرد جرياني پويا، مستمر و رو به تكامل را سپري نموده و در هر دوره اي حسب نيازهاي علمي به شكلي خاص ظهور يافته اند. آغازه هاي مكتوبات تفسير اثري اماميه، به قرن نخست هجري مي رسد. (6) در سده هاي نخستين، روايات تفسيري امامان اهل بيت (عليهم السلام) مورد توجه بزرگان اماميه قرار گرفت (7)، و رويكرد تفسير اثري رواج يافت و به مرور تفاسيري به نام امامان (عليهم السلام) مطرح شد. (8) در قرن سوم و چهارم بزرگاني از اماميه چون علي بن ابراهيم قمي، محمد بن مسعود عياشي، ابن ابي الثلج، ابن حجّام، ابن عقده، ابن وليد، ابن فرات كوفي، محمد بن ابراهيم نعماني، شيخ صدوق... ، آثاري را در حوزه تفسير تأليف كردند. روايي بودن، حذف اسناد، دگرگوني شكل اوليه و ترديد در انتساب برخي از تفاسير به مؤلفان، از اشكالات عمده تفاسير اين قرن به شمار مي آيد. (9) تفاسير اين دوره بعدها در سطح وسيعي مورد استفاده مفسران بعدي اماميه قرار گرفت (10) و متأسفانه اشكالات همچنان باقي ماند و دستاويزي براي نقدهاي مخالفان شد؛ البته رويكرد اجتهادي با اينكه كم رنگ بوده، لكن در كنار رويكرد اثري مطرح بوده است و حتي مي توان گفت مؤلفان تفاسير مأثور نوعي اجتهاد در گزينش روايات تفسيري انجام داده اند. (11)
ج) توجه به نظريه تفيسري مفسران قدماي اماميه، به ويژه چهار قرن نخست هجري و دوره ي معاصر، در بررسي سير تكوّن و تطوّر تاريخي آن، ضروري است،‌لكن اطلاعات كارآمد و سودمند از تفاسير اجتهادي چهار قرن نخست هجري، كه بتوان از لابه لاي آنها، نظريه اي را استخراج كرد، بسيار محدود و دشوارياب است؛ تعدادي تفسير مأثور از اين دوره در اختيار داريم كه افزون بر اشكالات سندي و محتوايي، به دليل روايي بودن محض، چندان مددكار در تبيين نظريه تفسيري اماميه نيستند، هرچند تكثر تفاسير مأثور اين دوره، خود مي تواند نشانه غلبه شاخص اثرگرايي در نظريه تفسيري اماميه به شمار آيد و اجمالاً برخي از مباني كلامي اماميه چون حجيت سنت اهل بيت از آنها قابل استنباط است. اهميت تاريخي كشف شاخصه هاي نظريه تفسيري در دوره تكون آن، تا حدي است كه مستشرقان نيز خود را در نقد و بررسي تفاسير اماميه در اين دوره، ناگزير يافته و پژوهشهايي در اين عرصه انجام داده اند؛ پژوهش ماير ميخائيل براشر با عنوان « قرآن و تفاسير قرآني در سنت اوليه اماميه » (12) در راستاي همين هدف انجام گرفته است، كه بيشتر به معرفي تفاسير مأثور و روش شناسي اجمالي آنها پرداخته است. (13) ورستگ نيز در پژوهش گسترده تري ضمن بررسي موضوعات و شيوه هاي تفسير در نخستين سده هاي اسلامي، به اين نتيجه رسيده اند كه مفسّران همگي به يك موضوع واحد نپرداخته اند، بلكه غالباً وجوه مختلف متن قرآن را بنا بر دغدغه هاي متفاوت خويش، تفسير كرده اند. برخي از مفسّران، قرآن را بيشتر در پيوند با مسائل عيني جامعه اسلامي، تفسير كرده اند و برخي ديگر مستقيماً به متن قرآن، اختلاف قرائات و معناي لغوي آيات آن پرداخته اند. (14)
شاخصه هاي نظريه ي تفسيري اماميه، با بررسي تفاسير اجتهادي و آثار قرآني بزرگان اين مكتب قابل بازيابي است. از آنجا كه هدف اين پژوهه گزارش سير تاريخي تفسير شيعه نيست، آگاهي از آن را به منابع تخصصي مرتبط ارجاع مي دهيم (15)، هرچند به شكل ضمني، تطور تاريخي نظريه، پس از بررسي ديدگاهها به دست خواهد آمد. به نظر مي رسد عمده تبيين، تثبيت و تطور نظريه تفسير اجتهادي اماميه در دو دوره قدماي حوزه بغداد و معاصرين حوزه نجف و قم رخ داده است. در دوره مياني و متأخر گرايش رايج يا اثري است يا تحولي خاص در نظريه تفسير اجتهادي اماميه پديد نيامده است، لذا از بررسي نمونه هاي دوره مياني و متأخر خودداري كرديم، هرچند تأكيد و تصريح داريم كه نظريه تفسير اثري در اين ادوار نيازمند بازپژوهي است. اينك با تكيه بر نمونه هاي آزموني در اين پژوهه، شاخصه هاي اصلي نظريه تفسير اجتهادي اماميه را در دو دوره زماني قدماي حوزه بغداد و معاصران ايراني اماميه ( قم و نجف ) مورد بررسي قرار مي دهيم.
از دوره ي قدماي اماميه شيخ مفيد، سيد مرتضي و شيخ طوسي از حوزه بغداد به دليل جامعيت علمي، به عنوان نمونه هاي آزموني براي اكتشاف نظريه تفسيري اماميه در دوره قدما انتخاب شده است. از معاصران نيز تعاريف آيت الله خويي از حوزه نجف، علامه طباطبايي، امام خميني، استاد معرفت و آيت الله جوادي به دليل وجود تفاوتهايي در تعاريف آنان از حوزه قم براي بررسي انتخاب شده اند.

گفتار اول: مفسران قدماي اماميه از حوزه بغداد

برخي از دانشوران كهن اماميه تعريف روشني از تفسير و شاخصه هاي آن ارائه نكرده اند، چه بسا به بداهت معنايي و بساطت مفهومي آن اكتفا كرده اند؛ از اين رو، اظهارنظر قطعي و شفافي از سوي آنان درباره هويت و مؤلفه هاي نظريه تفسيري صورت نگرفته است، لذا كشف ديدگاه اصلي آنان در اين مسأله ساده و آسان نيست؛ تنها راه كشف ديدگاه اين افراد كه در مكتب اماميه تأثير گذار بودند، توجه به عملكرد تفسيري آنان در آثار قرآني شان است كه برخي از مؤلفه هاي تفسير را از نظر آنان براي ما روشن مي سازد. آنچه در ادامه مي آيد اهم مباني نظري و كاربردي شيخ مفيد، سيد مرتضي و شيخ طوسي در تفسير قرآن است كه به عنوان نمايندگان اماميه در عصر قدما انتخاب شده اند. در اكتشاف مباني نيز سعي شده است از تكرار مباني مشترك خودداري شود و در صورت تقريري جديد از مبناي خاص بدان پرداخته شود. هدف از اين گفتار تأكيد بر مبناگرايي قدماي اماميه در تفسير و اكتشاف مباني آنان در تفسير قرآن بوده است تا بتوان در تدوين نظريه ي تفسيري اماميه از آنها بهره برد.
شايان ذكر است كه در تبيين نظريه تفسيري قدماي اماميه، قرن چهارم را مبنا قرار داده ايم؛ در اين قرن آثار قرآن پژوهي اماميه با رويكرد اجتهادي در حوزه ي بغداد ظهور يافتند و در اين ميان آراء و انديشه هاي سه شخصيت برجسته ي شيعي يعني شيخ مفيد، طوسي و سيد مرتضي به عنوان نظريه ي اماميه در بغداد مطرح گرديد و بر انديشه هاي دانشوران پسين اماميه تأثير گذاشت. از اين رو در اين بخش به شكل گزينشي، به بررسي ديدگاه تفسيري اين سه بزرگ از دانشوران امامي اكتفا نموده و آن را معياري تاريخي بر كشف و سنجش نظريه تفسيري دوره قدماي اماميه قلمداد مي كنيم.

شيخ مفيد (ت 413ق)

اگرچه تفسير مستقلي از شيخ مفيد گزارش نشده، و آثار چهارگانه ي علوم قرآني وي نيز مفقود است (16)؛ لكن به برخي از نوشته هاي قرآني وي دسترسي داريم. از آنجا كه روش تفسيري وي كلامي- عقلي است و عقلانيت شاخصه اي برجسته در انديشه مفيد است (17) با رويكردي تدافعي و انتقادي، جايگاه و كاركرد عقلاني قرآن را به خوبي در منازعات و شبهات كلامي فريقين نشان داده و به مسائل اختلافي معاصر خود را با تكيه بر قرآن پاسخ گفته است. (18) اينك بر تكيه بر نگاشته هاي متعدد وي مباني تفسيري وي را كشف و تحليل مي كنيم.

مباني نظري شيخ مفيد

1. امكان عام و جواز اجتهاد در تفسير

برداشتهاي قرآني متعدد شيخ مفيد در آثار فقهي، كلامي، تاريخي و... نمايانگر اقدام عملي او در امكان و جواز معنايابي گزاره هاي قرآني و كشف مداليل و مقاصد آيات است؛ بديهي است كه پيش تر امكان عام (19) و جواز تفسير اجتهادي قرآن نزد شيخ مفيد، امري مفروض و پذيرفته شده بوده است كه بر پايه ي آن چنين اقدامي را در تبيين آيات انجام داده است. (20) شيخ مفيد در معنايابي آيات چنان استوار عمل كرده است كه جاي هيچ شبهه اي را در مسأله امكان و جواز فهم قرآن براي غير معصوم باقي نمي گذارد. وي در بيان مداليل آيات از تعابيري چون دلالت «‌ و قد دلّ القرآن علي ذلك ... » (21)، تبيين « و قد بيّن الله تعالي ذلك عند قوله ... » (22)، اراده « قال الله تعالي... يريد به... » (23)‌، معنا « فكان المعني في قوله ... » (24) بهره برده است.

2. حجيت ظواهر كتاب

در تفسير كنار گذاشتن معناي حقيقي و حمل آن بر مجاز و استعاره، بدون دليل موجه اقدامي باطل است، از اين رو تا زماني كه دليلي بر رد يا عدم اراده ي معناي ظاهري متن موجود نباشد، معناي ظاهري همچنان معتبر خواهد بود. (25)
براي مثال، در معناي تنزيلي آيه قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ‌ (يس:26) مي گويد « خداوند با اين عبارت خبر داده است كه بعد از مرگ انسان، روح وي زنده، ناطق و منعّم است هرچند كه جسم آن در روي زمين يا داخل زمين باشد. » (26)
البته اگر قرينه اي در ميان باشد از معناي ظاهري و لغوي واژه عدول مي كند آن گونه كه در معناشناسي عقبه در آيه فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ (بلد:11) به اعتبار آيات بعدي ( فَکُّ رَقَبَةٍ... ) عقبه را به اعمال تكليفي انسان در دنيا معنا كرده است و سخن حشويه را قائل به وجود كوههاي صعب العبوري در قيامت است نپذيرفته اند، هرچند كه در لغت به معناي گردنه ي كوه است. (27)
به همين سان در آيه ي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ (يوسف: 53) نيز از ميان چهار معناي لغوي ياد شده براي كلمه ي نفس، آن را به قرينه امر به سوء، به هوي و ميل طبع آدمي تفسير كرده است. (28)
همچنين در نقد ديدگاه اهل سنت كه بر پايه ي برخي از روايات مجعول نزول آيه فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَ اتَّقَى‌ (ليل: 5) ر ا در شأن خليفه اول ابوبكر گفته اند، ضمن نقد تاريخي اين ادعا مي نويسد:
« فرقي نمي كند بين كسي كه ادعا كند اين آيه در شأن ابوبكر نازل شده است با كسي كه بگويد در شأن ابوهريره يا مغيرة بن شعبه و ديگران نازل شده است چون ادعاي آنان از دليل برهاني برهنه و برآيند هذيان گويي است، ظاهر آيه مقتضي عموميت آن در شأن همه ي افرادي است كه اهل تقوي و ايمان هستند و از كفر و طغيان پيراسته اند. هركسي كه آيه را حمل بر خاص كند در حقيقت معناي حقيقي آن را از حقيقت به مجاز انصراف داده است. » (29)
همچنين ضمن پذيرش چندمعنايي در برخي از آيات با استناد به اشعار كهن عربي، مستند معناي موردنظر خويش را بيان كرده است. تفسير كلمه ي يد در دو آيه واذكُر عبدَنا داوُدَ ذَا الايدِ (30) و بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ (31) به معناي نعمت در كنار معناي قوت نمونه اي روشن در اين باب است كه در تبيين آن از شعر ذيل بهره برده است. (32)
له عليّ اياد لست اكفرها *** و انّما الكفر الّا تشكر النعم

3. عترت مداري

از مباني نظري شيخ مفيد در قرآن شناسي، عترت مداري وي در تبعيت از قول و فعل و تقرير معصوم است كه در استنادات متعدد او به احاديث معتبر اهل بيت ديده مي شود لكن عترت مداري شيخ مفيد به معناي پذيرش رابطه ي تساوي بين احاديث منقول با نظريه عترت نيست، از اين رو گاه شيخ از پذيرش رواياتي سر باز زده است و در انتساب يا صحت صدور آنان از عترت ترديد كرده است. به طور خاص استناد به خبر واحد را در حوزه ي معرفت ديني و تفسير، مفيد علم و عمل نمي داند و آن را تكيه بر ظن معرفي مي كند كه اعتماد بر آن خلاف مدلول آيات متعدد قرآن است. (33) به صراحت در جايي مي نويسد: « احاديث آحاد و روايات افراد لا يجوز القطع بها و لا العمل عليها » (34).
همچنين از اعتماد بر اخبار داراي اشكال سندي نيز احتراز كرده است، از جمله در پاسخ به ادعاي تعارض ميان روايت نبوي « اتّقوا فراسة المؤمن، فإنّه ينظر بنور الله » (35) با مفهوم آيه وَ قَاسَمَهُمَا إِنِّي لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ‌... إِنَّ الشَّيْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ‌ (36) كه به عدم شناخت حضرت آدم (عليهم السلام) از عداوت شيطان اشاره دارد، چنين مي نويسد: « إن هذا الحديث لا نعرف له سنداً متصلاً و لا وجدناه في الاصول المعتمدة و ما هذا حكمه لم يصح التعلق به و لا احتجاج بمضمونه » (37) و اگر روايتي با اصول عقايد، قواعد عقليه و حقايق تاريخي متواتر مخالفت داشت، آن را رد مي نمايد، و حق نقد سندي و عقلي آن را براي خود محفوظ مي دارد. (38)
در نقد اقوال تفسيري كه مقبول وي نيست افزون بر نقد تاريخي و محتوايي، در رد احتمال وجود دليل روايي كه مؤيد قول مخالف باشد مي نويسد: « مع انّه لم يرد خبر صحيح بذلك علي التفصيل فيعتمد عليه و تخرج له الوجوه » (39) و اين نشان از اشراف و تسلط شيخ مفيد بر روايات تفسيري فريقين است. لكن شيخ مفيد از روايات معتبر گاهي به طور مستقيم در تفسير متن قرآن بهره جسته و گاه در تأييد معنا و مفهوم مستفاد از آيه، به آنها استشهاد كرده است. در مفهوم شناسي روح با جمع بندي احاديث عترت « و الاخبار عن موالينا، (عليهم السلام)، تدلّ ... » به نقد آراء معتزله در هويت وجودي روح پرداخته است. (40)
در تبيين پيام هاي فقهي آيات از روايات اهل بيت بهره برده است براي نمونه ذيل آيه قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى‌... (اعلي:14) آورده است كه صادقون، (عليهم السلام)، فرموده اند اين آيه طور خاص درباره زكات فطره نازل شده است. (41) همچنين در تأييد برداشت تفسيري خود به روايات استناد جسته است. (42)

4. تفسير در چارچوب دلالت متن

كوشش براي كشف مراد اصلي متن بدون تحميل پيش فرض، ويژگي شاخص روش تفسيري شيخ مفيد است. اين ويژگي وام گرفته از اصل ممنوعيت تفسير به رأي است كه در روايات اسلامي بدان اشاره شده است. مطابق مفاد اصل مذكور، تفسير قرآن با تكيه بر پيش فرضها، اعتقادات شخصي و هواي نفس، مردود است.
نقد پنداره ي صاحب سكينه بودن خليفه ي اول در آيه إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِينَتَهُ عَلَيْهِ وَ أَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا (توبه: 40) نمونه روشني بر اين مدعاست كه با دلالت آيات ناسازگار است. (43)
افزون بر اين، توجه به روابط بينامتني آيات و گزاره هاي همگن آن در تفسير مدنظر شيخ مفيد بوده است لذا در تفسير هر آيه، آيات متناسب و هم موضوع با آن را جمع آوري نموده، با تبيين ارتباط بين آنها معناي مقصود را استنباط و سپس تفسير كرده است. (44)
براي نمونه، در تبيين معناشناختي آيه تَعْرُجُ الْمَلاَئِکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ (معارج: 4)،‌به چهار دسته از آيات ديگر قرآن استناد كرده و مجموع آنها را توصيف استمرار شدت و عظمت شدائد كافران در روز قيامت دانسته است كه چنان كُند و آهسته بر آنان سپري مي شود كه گويي از نظر زمان دنيايي پنجاه هزار سال طول مي كشد. (45)
همچنين ذيل آيه وَ مَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ ( يوسف: 103)، در مسأله عدم دلالت كثرت بر صواب، آيات متعددي را ناظر به آن دانسته است. (46)

سيد مرتضي (ت 436ق)

تأثير آراء سيدمرتضي به عنوان شخصيتي برجسته در تفكر اماميه در عرصه هاي گوناگون علوم اسلامي همانند فقه (47)، سياست، تفسير، كلام، و ادب عربي... انكارناپذير است. (48) سيدمرتضي آثار قرآني زيادي داشته، كه برخي از آنها هم اكنون در اختيار ما هست. (49) مشهورترين اثر قرآني وي امالي است (50) كه ترجمان روشني از نظام تفسيري وي است. أمالي متنِ تدوين شده گفتارهاي تفسيري سيدمرتضي است. هر گفتاري از أمالي با تفسير آيه اي از قرآن كريم آغاز شده است. برخي از شاخصه هاي تفسيري در أمالي چنين است:

الف) مباني نظري

1. سايه هاي معنايي آيات: در نگاه سيدمرتضي معاني برخي از آيات منحصر در يك وجه نيست و اغلب وجوه متعدد معنايي براي آنها طرح مي كند (51) و بر اين باور است كه معاني مستند بر ظواهر آيات حجيت دارند. (52)
2. سياق آيات: استدلال جبريون به آيه أَ تَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ‌ وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ مَا تَعْمَلُونَ‌ (صافات: 95-96) براي اثبات غيراختياري بودن افعال بندگان، در تعارض با سياق آيه است.
سيدمرتضي تأكيد دارد كه مفاد آيه، گزارش احتجاج ابراهيم (عليهم السلام) با قومش در اثبات مخلوق بودن بتهاي سنگي است، و مقصود آيه اين است كه آفريننده ي بت ها، به سانِ خودِ بت پرستان، خداوند است. (53)

ب) منابع تفسير

عقل و نقل معتبر، منابع تفسيري سيدمرتضي در امالي اند، لكن به جهت غلبه عقل گرايي در آن، كاربرد روايات در تفسير آيات انگشت شمار است. مؤلف أمالي سعي در برقراري رابطه ي مسالمت آميز بين گزاره هاي نقلي و عقلي مي كند و تصريح دارد كه ظواهر احاديث تعارض نما با ادله عقلي، بايد بر وجهي حمل شوند كه با اين ادله همنوايي پيدا كنند. (54) اين همان ويژگي منبعث و مرجعيت عقل در تفسير است كه در تفسير آيات و شرح روايات تفسيري در أمالي سيدمرتضي نمود يافته است. (55) در كنار عقل، استناد به منابع نقلي، از جمله خود قرآن، در تفسير برخي از آيات نيز در امالي به چشم مي خورد. (56)

ج) روش

روش تفسيري سيدمرتضي اجتهادي است (57). أمالي وي را بايد آغازگر تفسير اجتهادي عقل گرا در اماميه دانست. شدّت عقل گرايي در تفکر سيد مرتضي تا حدّي است که بعضي وي را متأثر از معتزله دانسته اند. (58) اگرچه اين ديدگاه نزد عالمان شيعه پذيرفته نيست، اما به هر حال، نمي توان جايگاه ويژه ي عقل را در مباحث قرآني و روايي وي، در سراسر أمالي، کم رنگ دانست.

د) قلمرو

هرچند مباحث تفسيري در أمالي ذيلِ عنوان « تأويل الآيه » بيان شده و از واژه ي تفسير استفاده نشده است، (59) لکن کاوشهاي معناشناسي وي، هم در سطح دلالت ظاهري ( تفسير ) و هم در سطح باطنيِ آيات، « تأويل » بوده است. (60)

پي‌نوشت‌ها:

1. البته نگاه نظريه پردازانه به تفسير اماميه يا ساختارشناسانه به آن قدمت چنداني ندارد و از رويكردهاي نوآمد در حوزه ي علوم اسلامي به شمار مي آيد و شايد دليل عدم اهتمام قرآن پژوهان اماميه به عدم رواج اين رويكرد تا دوره معاصر باشد.
2. رك: محمدهادي معرفت، التفسير و المفسرون، محمدعلي ايازي، المفسرون حياتهم و مهجهم؛ علي اكبر بابايي، تاريخ تفسير قرآن، عقيقي بخشايشي، طبقات مفسران شيعه.
3. شهيد صدر (ره) در پاره اي از نوشته هاي خود نگاهي هرچند اجمالي به نظريه ي تفسيري اهل بيت (عليهم السلام) داشته است. رك: سيدمحمدباقر حكيم، علوم قرآني، ترجمه محمدعلي لساني فشاركي، تبيان، تهران، 1378ش، ص 332.
4. علامه عبدالحسين احمد الاميني، الغدير في الكتاب و السنّة و الادب، دار الكتب الاسلامية، چ دوم، طهران، 1366ش، ج3، ص 101.
5. ناصر مكارم شيرازي، الامثل في تفسير كتاب الله المنزل، ج8، ص 22.
6. رك: احسان امين، التفسير بالمأثور و تطويره عند الشيعة الإمامية، دار الهادي، بيروت، 1421ق، ص 369-389.
7. حسين هاشمي، ميراث تفسيري اهل بيت (عليهم السلام)، مركز جهاني علوم اسلامي، قم، 1384ش.
8. سعيد چراغلو، تفسير مأثور و بررسي تطور آن با تكيه بر تفاسير اثري شيعه، كارشناسي ارشد، دانشگاه امام صادق.
9. زهير اعرجي، « النظرية التفسيرية في المدرسة الاماميه. »، تراثنا، شماره 95 و 96، مؤسسه ي اهل البيت، قم، 1429ق، ص 96-97.
10. احمد پاكتچي، « اماميه »، دايرة المعارف بزرگ اسلامي، ج10، ص 171-172.
11. براي آگاهي بيشتر از مكتب اجتهادي در تفسير رك: علي اكبر بابايي، مكاتب تفسيري، ج2، ص 105-355.
12. Meir Mikhael BarAsher,Scripture and Exegesis in Early Imami Shiism,Brill,Leiden,Boston and Kolin,1999
13. ماير از شاگردان اتان كلبرگ- شيعه پژوه معروف- است و اين اثر را در اصل به زبان عبري و براي پايان نامه دكتري خود نگاشته و در سال 1991 از آن دفاع كرده است.
14. Cornelius H. M. Versteegh,Arabic Grammar and Quranic Exegesis in Early Islam,Leiden,Brill,1993 (Studies in Semitic Languages and Linguistics),pp. 63-95
15. براي آشنايي بيشتر با سرگذشت تفسير در اماميه رك: عبدالحسين شهيدي صالحي، تفسير و تفاسير شيعه، محمدهادي معرفت، التفسير و المفسرون، حبيب الله جلاليان، تاريخ تفسير قرآن كريم؛ علي اكبر بابايي، مكاتب تفسيري؛ احمد پاكتچي، تاريخ تفسير قرآن كريم؛ محمد علي ايازي، شناخت نامه تفاسير؛ عبدالرحيم عقيقي بخشايشي، طبقات مفسران شيعه؛ فرج الله فرج اللهي، سرگذشت علم تفسير:‌تطور تفسير طي قرون و اعصار.
16. از شيخ مفيد چهار كتاب در حوزه ي علوم قرآني در فهارس ثبت شده كه البته به طور مستقل اثري از آنها باقي نمانده است. آثار مذكور عبارتند از: النصره في فضائل القرآن، البيان في تأليف القرآن، الكلام في وجوه اعجاز القرآن، جوابات ابي الحسن السبط المعالي بن زكريا في اعجاز القرآن.
17. براي آگاهي از عقل گرايي در انديشه شيخ مفيد رك: محسن كديور، « مقام عقل در انديشه شيخ مفيد »، آينه پژوهش، شماره 17 و 18، دفتر تبليغات اسلامي، قم، بهمن 1371، و ارديبهشت 1372، ص 28-47؛ فاطمه صادق زاده قمصري، « شيخ مفيد آغازگر راهي نو و ناتمام در كلام شيعي »، مصباح، شماره 43، مهر 1381ش، ص 105-124.
18. اين ويژگي بي شك متأثر از گفتمان ديني معاصر شيخ مفيد بوده كه از يك طرف مناظره هاي علمي و عقيدتي و از طرفي هجوم بي سابقه عليه تفكر شيعي و فرصت شيخ در رد آنها رواج داشته است. با نظري اجمالي به مباحث قرآني- كلامي ايشان درمي يابيم كه در زمان خود شبهات گوناگون فكري را مطرح كرده و پاسخ داده اند، همانند افضليت حضرت علي (عليه السلام) عصمت، رجعت، متعه، غيبت امام عصر (عليه السلام) و مسائل فقهي خلافي و كلامي ديگر. رك: سيدمحمدرضا حسيني جلالي، « نگاهي به المسائل السرويه شيخ مفيد »، آيينه ميراث، ترجمه جويا جهان بخش، دوره جديد، شماره 26، تهران، پاييز 1383، ص 150-173.
19. مقصود از امكان عام، امكان تفسير قرآن براي افراد غير معصوم با حصول شرايط اختصاصي دانش تفسير براي آنان است، امكان خاص نقطه مقابل امكان عام است كه تفسير را تنها براي افرادي محدود و معين ( معصومان ) روا مي داند.
20. رك سراسر: سيد محمد علي ايازي، تفسير القرآن المجيد المستخرج من تراث الشيخ المفيد، بوستان كتاب، قم، 1382ش.
21. همان، ص 552.
22. همان، ص 428، ص 319.
23. همان، ص 304، ص 315، ص 436.
24. همان، ص 458، ص 361.
25. همان،‌ص 259، ص 303.
26. همان، ص 552.
27. همان، ص 559.
28. همان، ص 304.
29. تفسير القرآن المجيد المستخرج من تراث الشيخ المفيد، ص 557.
30. ص:17
31. مائده: 64.
32. تفسير القرآن المجيد المستخرج من تراث الشيخ المفيد، ص 436.
33. همان، ص 317-318.
34. همان، ص 392.
35. كليني، الكافي، ج1، ص 218.
36. اعراف: 21-22.
37. تفسير القرآن المجيد المستخرج من تراث الشيخ المفيد، ص 209.
38. همان، ص 218-219.
39. همان، ص 555.
40. همان، ص 551.
41. همان، ص 553.
42. همان، ص 213، 552.
43. همان، ص 257-259.
44. همان، ص 461.
45. همان، ص 461.
46. همان، ص 306.
47. رك: سيد مهدي طباطبايي، « نگرشي بر فقه سيد مرتضي »، فقه اهل بيت، شماره 17 و 18، 1378ش، ص 206-228.
48. براي آشنايي بيشتر رك: محمود شريفي، سيدمرتضي، پرچمدار علم و سياست، نشر بين الملل، 1384ش، 92ص.
49. عبدالرحيم عقيقي بخشايشي، طبقات مفسران شيعه، ج2، ص 64-65.
50. ميرزا عليزاده، « آشنايي با امالي سيد مرتضي (ره)»، علوم و معارف قرآن، ش1، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، مشهد، بهار 1375ش، ص 121-145.
51. مرتضي علي بن حسين موسوي، امالي المرتضي: غررالفوائد و درر القلائد، ج1، ص 29، 30، 75؛ ج2، ص 50، 77، 126.
52. همان، ج2، ص 149.
53. همان، ج2، ص 203.
54. همان، ج1، ص 406؛ ج2، ص 186، 206.
55. علينقي خداياري، « منابع و ابزارهاي فقه الحديث در امالي سيدمرتضي »، علوم حديث، شماره 34، 1387ش، ص 54-67.
56. مرتضي، علي بن حسين موسوي، پيشين، ج1، ص 68؛ ج2، ص 185.
57. تداوم اين روش را مي توان در آثار تفسيري شيخ طوسي، طبرسي، ابوالفتوح رازي و فخر رازي مشاهده كرد. رك: رضا شكراني، « مقدمه اي بر مباحث تفسيري سيدمرتضي »، كيهان انديشه، شماره 59، فروردين و ارديبهشت 1374ش، ص 51-60.
58. محمدحسين ذهبي، التفسير و المفسرون، ج1، ص 404-405.
59. همان، سراسر كتاب.
60. همان، ج1، ص 64؛ ص 140-141، 452، 556؛ ج2، ص 126، 177، 149، 203.

منبع مقاله :
راد، علي، (1390)، مباني كلامي اماميه در تفسير قرآن: با رويكرد نقّادانه به آراي ذهبي، عسّال و رومي، تهران: سخن، چاپ اول