نويسنده: مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت




 

نيروهاي مسلّح در هر کشوري به سبب ويژگيهاي خاصي که دارند در يک موقعيّتي مهمّ و جايگاهي خاص قرار گرفته مورد نظر بسيار مي باشند. اين ويژگيها يکي قدرت اوست که متکّي به نيروي انساني تعليم ديده و سلاحهاي مختلف است و ديگري مسؤوليت مهمّ آنان در حفظ و حراست استقلال کشور است. البته در عصر حاضر در جهان کم کشوري است که به مفهوم واقعي « نه شرقي و نه غربي » باشد، لذا نيروهاي مسلّح بيشتر در اختيار سياستهاي حاکم بر جهان قرار دادند، هر چند شعارهاي فريبنده بسيار باشد!
قواي مسلّح در اسلام جايگاه والايي دارد و دليل عمده ي آن به خاطر حفظ مرزها و امنيّت مادّي و معنوي اقشار مختلف مردم است. در اسلام قواي مسلّح، « جنودالله » ناميده مي شوند که نشان دهنده ي حضور ايمان و جهت تلاش اين نيروهاست. اينان براي رضايت خدا و در راه الهي قدم بر مي دارند و در اختيار اولي الامر هستند.
در نامه اي که حضرت امير (عليه السّلام) به سردار متّقي سپاه اسلام، مالک اشتر، براي انتصاب وي به فرمانداري مصر، نوشته اند توصيه هاي مهمّي درباره ي جنودالله نموده اند که گوياي ديدگاه اسلام به اين نيروهاست. در قسمتي از اين نامه که حضرت اقشار و طبقات مختلف مردم را بر مي شمرند و درباره هر يک توصيف و توصيه هايي مي نمايند، نيروهاي مسلّح را اين گونه توصيف مي نمايند:
فالجنود باذن الله حصون الرعيّه، وزين الولاة، و عزّ الدين، و سبل الامن، و ليس تقوم الرعية الابهم.
سپاهيان، به اذن خدا، دژهاي ( پولادين ) رعيّت، و زينت فرماندهان، و ارجمندي دين، و راههاي امن هستند و قوام رعيّت جز به آنها ميّسر نيست. (1)
ويژگيهايي که در قواي مسلّح وجود دارد بخصوص قدرت متمرکز در اين نيروها و مأموريت خاص آنها سبب شده است که هم مطمح نظر سياستمداران قرار گيرند و هم قدرتهاي استکباري و براي چپاول کشورها، بيشترين توجه را به اين نيروها داشته و به شکلهاي مختلف آنها را وابسته ي به سياستهاي خود کنند. کودتاهاي نظامي سالهاي اخير که محل وقوع آنها عمدتاً کشورهاي جهان سوم و وابسته به شرق و يا غرب بوده است - نشان دهنده ي همين واقعيت است. سران نظامي به جهت وابستگي به قدرتهاي شرق و يا غرب و وسوسه ي افزايش قدرت و هواي نَفس، اغلب درگير صحنه هاي سياسي و بازيهاي سياسي مي شوند.
قواي مسلّح، در حالي که در کشورهاي وابسته - همچون حزبها که چنين وانمود کرده اند که قواي مسلّح بايستي در سياست کشور حضور مستقيم داشته باشد و با چنين القائي دست سياست بازان حرفه اي و اجير را در نيروهاي مسلّح باز مي گذارند و از طرفي در قواي مسلّح به واسطه ي حضور احزاب مختلف و مخالف با هم، ايجاد تفرقه و اختلاف مي کنند.
امام امت با توجه به اين حقيقت و تلاش همين سياست بازان در ابتداي انقلاب اسلامي براي نفوذ در قواي مسلّح و بخصوص در ارتش، اين نيروها را از وارد شدن در مسائل سياسي برحذر داشتند و اين صلاحديدي است براي جندالله که براي هميشه بايستي مورد نظر آنان باشد.
« قواي مسلّح از هر قشري که هستند، در حالي که بايد داراي ديد سياسي باشند و هرگز کورکورانه عمل نکنند، نبايد در اموري که سياست بازان در آن دخالت دارند وارد شوند، زيرا اگر در امور سياسي وارد شوند ناچار کساني که در فنّ سياست ورزيده شده اند بين آنان اختلاف ايجاد کرده و هر گروه از آنان را به يک طرف کشيده و شيرازه ي ارتش را که تنها با انسجام کامل است که مي توانند به کشور خود خدمت نمايند. از بنيان به هم مي زنند و نتيجه ي نهايي خود را که اسارت کشور است به دست مي آورند. شما اي قواي مسلّح عزيز که عازم خدمت به ميهن خود هستيد! با ورود در بازيهاي سياسي ناچار از خدمت به ميهن عزيز خود باز مانده و به سوي شرق و يا غرب کشيده خواهيد شد. بازيهاي سياسي است که شما را به يک گروه نزديک و از يک گروه دور مي سازد و شما را نسبت به يک قشر ملّت بدبين مي کند و پس از اختلاف ضربه ي خود را مي زند. » (2)
حضرت امام در بيان ديگري همه ي افراد قواي مسلّح را مسؤول اشخاص يا خطوطي که در صدد ايجاد تفرقه در قواي مسلّح هستند مي نمايد:
« مي دانيد که پيروزيها در اثر انسجام تمام قواي مسلّح با نقشه ي واحد و فکر واحد نصيب شما شد. بايد اين انسجام ها و اين وحدت حفظ شود که تزلزل در اين امر الهي از بزرگترين اسباب فَشَل و خداي ناخواسته شکست است. و اگر کسي يا خطي درصدد ايجاد تفرقه باشد بي درنگ به فرماندهان خبر دهيد تا جلوگيري کنند. » (3)
گروهها و احزاب وابسته به شرق يا غرب بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تغمه ي شوم انحلال ارتش و تشکيل ارتش خلقي را سر دادند که هدف آنان گرفتن اين قواي پشتيبان از جمهوري اسلامي و تشکيل يک ارتش وابسته و آلت دست خودشان و به تبع شياطين بودند! امام امت اين توطئه را نقش بر آب کرده ضمن حمايت قاطع از ارتش و حمايت قاطع از نهادهاي مسلّح جمهوري اسلامي و عدم انحلال آنها، توصيه به تصفيه نمودند.
موضوع بعدي گروهها و احزاب منحرف و سياست بازان نفوذ در قواي مسلّح بود که با بيانات روشنگر امام امت اين روند خطرناک نيز به هم خورد و رنگ باخت.
گروهها و احزاب اسلامي نيز، شايد به تبع آنچه به طور معمول در جهان انجام مي گرفت و شايد به علّت علاقه ي زياد به ارشاد و اصلاح و هدايت در نيروهاي مسلّح - بويژه نهادهاي جديد التأسيس چون سپاه و کميته و بسيج و سازمانهاي مسلّح عشايري - افرادي عضو داشتند که طبعاً در جهت گيري اين افراد بخصوص در مواقع حسّاس مثل انتخابات و اختلاف بين گروهها و احزاب تأثير انکارناپذير بر جاي مي گذارد.
امام امت، چنانچه در توصيه هاي معظّم له پيداست و حتي فکر 50 سال بعد را مي کنند، با آينده نگري و توجه به لطائف الحيل نفس و شياطين، فرمان کناره گيري افراد قواي مسلّح از احزاب و گروههاي اسلامي - حتي صد در صد صحيح - را صادر فرمودند و در متن فرمان دلايل چنين فرماني آمده است:
« من عرض مي کنم به همه ي اين قوا و به فرماندهان اين قوا که اين افراد در هيچ يک از احزاب سياسي، در هيچ يک از گروهها وارد نشوند.
اگر ارتش يا سپاه پاسدار يا ساير قواي مسلحه در حزب وارد بشود، آن روز بايد فاتحه ي آن ارتش را خواند. در حزب وارد نشويد، در گروهها وارد نشويد. اصلاً، تکليف الهي- شرعي همه ي شما اين است که يا برويد حزب يا بياييد ارتش باشيد؛ مختاريد از ارتش کناره گيري کنيد برويد در حزب، ميل خودتان، اما هم ارتشي و هم حزب، معنايش اين است که ارتشي بايد از ارتشي اش دست بردارد، بازيهاي سياسي بايد توي ارتش هم وارد بشود. در هر گروهي که وارد هستيد بايد از آن گروه جدا بشويد، ولو يک گروهي است که بسيار مردم خوبي هم هستند، ولو يک حزبي است که بسيار حزب خوبي هست، لکن اصل وارد شدن در حزب براي ارتش، براي سپاه پاسداران، براي قواي نظامي و انتظامي وارد شدنش جايز نيست، به فساد مي کشد اينها را. و من عرض مي کنم که کساني که در رأس ارتش هستند و کساني که در رأس سپاه پاسداران هستند، موظف هستند که ارتش را و سپاه را و ساير قواي مسلّح را از احزاب کنار بزنند و اگر کسي در حزب هست، بايد او را از ارتش بگويند يا در آن جا يا در اين جا و همين طور سپاه پاسداران و همين طور ساير قواي مسلح بايد وارد در جهت سياسي نشوند تا انسجام پيدا بشود. اگر وارد بشويد، بالاخره به هم خواهيد زد. خودتان را و بالأخره در مقابل هم خواهيد ايستاد و نظام را به هم خواهيد زد و اسلام را تضعيف خواهيد کرد. تکليف همه ي شما اين است که با هم باشيد بدون اين که در يک حزب يا در گروهي وارد شده باشيد، هر گروهي مي خواهد باشد. گروه فاسد که ان شاء الله، وارد نمي شويد، گروههاي بسيار خوب هم وارد نشويد. بايد شما مستقل، بدون اين که پيوند به يک گروهي داشته باشيد مستقل باشيد و از حزب الله تعالي شأنه. همه ي افراد ايران موظف اند که با هم باشند. اگر احزاب هستند، خودشان را با ساير افراد کشور هماهنگ کنند. افراد کشور هم خودشان را با آنها برادر بدانند. گروههاي مختلفي که اسلامي هستند، اين گروههاي اسلامي هم نبايد دخالت در امور ارتش بکنند و نبايد در آن جا افراد داشته باشد، تا بتوانيد يک عضو صالح و يک ارتش و سپاه پاسداران منسجم و صالح و قدرتمند باشيد. ورود سياست در ارتش شکست ارتش است، اين را بايد بدانيد و شرعاً جايز نيست و من امر مي کنم به شما که يا در ارتش يا در حزب دوم ندارد که بخواهيد هم ارتشي باشيد، هم حزبي، نمي شود، يا مثل ساير مردم هر طوري هستند. » (4)
در سفارشاتي که امام امت حدود يک ماه بعد از بيانات فوق، در روز ارتش، به نيروهاي مسلّح مي نمايند و آنان را موظف به اجراي آن مي سازند يک بند از اين سفارشات به همين مورد اختصاص يافته و تأکيد امام اهميت اين مطلب را نشان مي دهد.
« از امور مهمي که بايد تمام نيروهاي مسلح از آن پيروي کنند و اغماض از آن به هيچ وجه نمي توان کرد و باز هم تذکر داده ام، آن است که هيچ يک از افراد نيروهاي مسلح، چه رده هاي بالا يا پايين در حزب و گروهي با هر اسم و عنوان، نبايد وارد شوند؛ هر چند آن حزب و گروه صد در صد اسلامي و به جمهوري اسلامي وفادار باشند. و هر کس در يک حزب و گروه وارد شد، بايد از ارتش و سپاه و ساير قواي انتظامي و نظامي و قواي مسلح خارج شود. و فرماندهان و مسؤولان موظف هستند که هر کس در يکي از احزاب يا گروههاي سياسي يا ديني وارد شد به او تذکر دهند که از حزب و يا گروهها و يا سازمان خارج شود و اگر تخلف کرد او را از ارتش يا ديگر قواي مسلح اخراج کنند، و همه ي افراد موظف اند چنين اشخاصي را به فرماندهان معرفي نمايند. و بايد توجه داشته باشند که ورود قواي مسلح در احزاب و گروهها و سازمانها پايه ي قواي مسلح را متزلزل خواهد کرد و غفلت از اين امر موجب پيگرد خواهد بود. » (5)
بنابراين کناره گيري قواي مسلّح از احزاب و گروهها و وارد نشدن آنان در تشکيلات سياسي، عامل انسجام آنها و بقاي هماهنگي و وحدت نيروهاي مسلّح خواهد بود و اين دو عامل مهمّ، انسجام و وحدت، قواي مسلّح را قادر به خدمت و دفاع از اسلام در مقابل کفر جهاني مي نمايد. در بيان ديگري امام مسؤولين وزارت سپاه را مخاطب قرار داده، مي فرمايند:
« شما بايد سعي کنيد جهات سياسي در سپاه وارد نشود، که اگر افکار سياسي وارد سپاه شود، جهات نظامي آن از بين مي رود. » (6)
امام خميني با حفظ استقلال و انسجام و هماهنگي قواي مسلّح، يکي از بزرگترين توطئه هاي دشمنان انقلاب اسلامي را خنثي نمودند و حربه اي که هنوز هم استکبار جهاني براي سرکوب ملّتها و در دست داشتن رگهاي منافع استعماري خودشان؛ يعني استفاده از قدرت نظامي ارتشها در مسائل سياسي که از آن استفاده مي کنند را از دست آنان خارج ساختند. البته توجّه و پي گيري و تقيّد به فرمان امام امت لازم است تا ان شاء الله تعالي اين « دژ رعيّت و عزّت دين » همچنان در خدمت اسلام و مسلمين باقي بماند و دچار کيدهاي دشمنان نشود.

ديد و مطالعه سياسي

امام در بياني که قبلاً از نظر گذشت « ديد و مطالعه سياسي » را براي قواي مسلّح لازم، و آن را مانع « کورکورانه عمل کردن » اين نيروها دانستند. ضروري است که در اين مورد بررسي بيشتري صورت گيرد تا تفاوت آن با « گرايش سياسي » که ممنوع اعلام شده است روشن شود.
جهالت از جنود شيطان و آگاهي و بصيرت از جنود عقل است. سزاوار نيست مسلمان عملي را انجام دهد مگر از روي بينايي با قصد تقرّب به خداوند تبارک و تعالي. خداوند تبارک و تعالي در تکلّم با حضرت موسي (عليه السّلام) فرمودند:
و کُلّ عامل يعمل علي بصيرة و مثال.
هر که عملي کند بايد از روي بصيرت و نمونه باشد. (7)
بينش اساس حرکت است و عامل قبولي آن، و مثال « نمونه » الگوست براي صحت عمل و دانستن تکليف در هر زماني، چنان که حضرت امير (عليه السّلام) در توصيفي از خصوصيات جُنود رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نموده اند، مي فرمايند:
حملوا بصائر هم علي اسيافهم و دانوا لربّهم بامر و اعظهم.
آنان بصيرت خود را بر روي سلاحهايشان سوار کردند ( سلاح در پي بصيرت ) و با امر رهبرشان به پروردگارشان نزديک شدند. (8)
در اين جمله ي کوتاه تقدّم بينش بر سلاح يعني اوّل بينش و ديد، بعد حکومت و جهاد، آمده و نکته ي ظريف و دقيق آن اين است که با همه ي داشتن بينش و بصيرت و تقدّم آن بر سلاح، با اطاعت امر رهبرشان به خداوند نزديک شدند، همان که در قول خدا، عزّ و جل، به عنوان « مثال » آمده است. در واقع بينش و ديد سياسي لازم است لکن کافي نيست بلکه پيروي و اطاعت از رهبري است که اين قوا را در هر زماني با تکاليف خود آشنا و آنها را از کجروي و تندروي يا کندروي حفظ مي کند. در حديث ديگري وارد شده است که حضرت امير (عليه السّلام) به کميل - که از ياران آن حضرت بوده است- سفارشاتي مي کنند از جمله:
يا کميل، ما من حرکت إلاّ و أنت محتاج فيها الي معرفة.
اي کميل، هيچ حرکتي نيست مگر اين که تو نيازمندي که نسبت به آن معرف داشته باشي. (9)
ديد و بينش ( بصيرت ) انسان را از بسياري از خطاها و کجي ها باز مي دارد و او را قادر مي سازد که عملش، عملي بر حق و بر طريقه اصلاح باشد نه افساد. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند:
من عمل علي غير علم کان ما يُفسد أکثر ممّا يُصلح.
هر که بدون علم و بينش عمل کند آنچه تباه و فاسد مي کند بيشتر از آن مقداري است که اصلاح مي کند. (10)
در حديث ديگري، بصيرت عامل آينده نگري معرفي مي شود، اين که چه عملي به سود او و چه عملي به زيان اوست با بصيرت معلوم مي شود.
فالناظر بالقلب، العامل بالبصر، يکون مبتداءُ عمله ان يعلم: اعمله عليه ام له؟ فان کان له مضي فيه، و ان کان عليه وقف عنه، فانّ العامل بغير علم کالسّائر علي غير طريق، فلا يزيده بعده عن الطّريق الواضح الا بُعداً من حاجته، و العامل بالعلم کالسّائر علي الطّريق الواضح، فالينظر ناظرُ أسائرُ هُوَ، اَم راجعُ.
پس کسي که چشم دل گشوده و از روي بينايي کاري انجام مي دهد بايد پيش از عمل بداند که آيا آن عمل به زيان اوست يا به سودش؟ پس اگر به سود اوست آن را به جا آورد و اگر به زيانش باشد ترک نمايد. زيرا کسي که از روي ناداني کاري انجام دهد، مانند کسي است که در غير راه سير مي کند؛ پس دور شدن او از راه روشن چيزي به او نمي افزايد مگر دور شدن از مقصود، و کسي که از روي دانايي به کاري اقدام نمايد مانند کسي است که در راه روشن حرکت مي کند. پس بايد شخص بينا ببيند آيا در راه سير مي کند يا بيراهه مي رود. » (11)
امام در همين رابطه مي فرمايند:
« اسلحه دست شماست، لکن بايد آن کسي که اسلحه دستش است بداند چه مي کند، بداند در کجا بايد به کار برد ». (12)
و در جاي ديگر نيز مي فرمايند:
« جوانان عزيزم که چشم اميد من به شماست، با يک دست قرآن را و با دست ديگر، سلاح را برگيريد و چنان از حيثيت و شرافت خود دفاع کنيد که قدرت تفکر توطئه عليه خود را از آنان سلب نماييد. چنان با دوستانتان رحيم باشيد که از ايثار هر چه داريد نسبت به آنان کوتاهي ننماييد. » (13)
قرآن بصيرت مؤمن است که مي فرمايد:
هذَا بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ‌.
اين است بينش هايي از پروردگارتان و هدايت و رحمتي براي گروه ايمان آورندگان. (14)
بنابراين ديد و مطالعه سياسي براي حرکت صحيح لازم است. مطالعه ي تاريخ اُمم سابقه، وضع ارتشها در سابق و حالا، توطئه ها و شيطنت هاي دشمنان، اصول نظر و ديد سياسي سالم و... مواردي هستند براي مطالعه که توجه و دانستن آنها - به توفيق الهي - براي تشخيص صحيح و حرکت درست تا خسران در آن نباشد، لازم است. همين مسأله اي که امام مي فرمودند؛ يعني لازم بودن ديد و مطالعه سياسي و ممنوع بودن گرايشهاي خاص سياسي يا مسأله عدم ورود سياست بازي در قواي مسلّح و يا کناره گيري نيروهاي مسلح از احزاب و گروهها، حاصل تجربيات و نظرها و ديد مکتبي و والاي امام امت مي باشد. ضروري است از دل به اين توصيه ها و اوامر اعتقاد پيدا کرده و با عمل به آنها رضايت حق تعالي و استحکام جمهوري اسلامي را به دست آوريم.

گرايشهاي سياسي

امام خميني در مورد گرايشهاي سياسي مي فرمايند:
« مطلبي که من بايد به شما و تمام قواي مسلّحه و خصوصاً ارتش و ژاندارمري، و ساير کساني که مربوط به قواي نظامي هستند که تذکّر بدهم [ اين ] که شما آقايان توجه داشته باشيد که يک گرايشهاي سياسي، يک تبليغات سياسي در ايران هست. شايد گروههايي يا اشخاصي بيايند نفوذ کنند در بين شما و با آن ديدهاي سياسي که انطباق با ديدِ اسلام ندارد، سياستهاي شرقي يا غربي است، به شما مسائلي را القاء کنند. شما در اين گرايشهاي سياسي و در اين مسائل سياسي وارد نشويد. ديدهاي سياسي را داشته باشيد. مطالعات سياسي مانع ندارد. » (15)
گرايشهاي سياسي که به آن اشاره شده، گرايشهايي است انحرافي که توسط گروهها و اشخاصي که ديدشان غير اسلامي است، القاء مي شود و نتيجه ي آن گرايش به سمت غرب يا شرق است. و امّا گرايشهايي هم هست که در اثر گروه گرايي و حزب بازي ايجاد مي شود؛ اين نوع گرايشها سبب نزديکي به يک گروه و دور شدن از گروه ديگر مي شود و بدبيني نسبت به يک قشر و خوش بيني نسبت به قشر ديگر ايجاد مي گردد.
« يکي از اشکالات بزرگ همين است که امور سياسي را وارد کنند در ارتش و بيايند صحبتهاي سياسي بکنند و بيايند حرفهاي سياسي بزنند. بيايند يک گروهي گروه ديگر را چه بکنند، شما هم وارد بشويد در اين ميدان، يک دسته تان اهل گروه کذا بشويد و يک دسته هم اهل حزب کذا بشويد؛ و دائماً افکارتان بيايد سراغ حزب بازي، سراغ گروه بازي و سراغ اين مسائل. و اين همان است که ارتش را از دست مي برد؛ همه چيز ارتش را از بين مي برد. » (16)
گرايش سياسي در واقع همان حُبّ و بُغض است که براي همه ي صاحبان نظر خطرناک و منحرف کننده است و براي قواي مسلّح به سبب همان جايگاه خاص خطرناک تر است.
گرايش سياسي آن گاه که در قلب انسان است و ظاهر نشده است.
طبق فرمايش امام امت مؤاخذه ندارد و سرپوش روي آن گذاشتن اسباب نجاتي براي انسان مي شود لکن اگر اين ميل و گرايش ظاهر گشت و يا به زبان و يا قلم جاري شد، انسان نسبت به آن معاقب و مؤاخذه خواهد شد و در واقع در دام عمل يا سخن خود خواهد افتاد.
حُبّ به حق و بغض به باطل لازمه ي عقيده و تعهد است لکن بازيهاي سياسي و گروه گرايي اين حُب و بغض را از اساس منحرف مي کند و به جاي حق و باطل، دوست و غير دوست ملاک مي شود در حالي که حق و باطل، بالاترين ميزانش تبعيت از نظر وليّ امر و تکاليفي که او مشخص مي کند، مي باشد.
گرايش سياسي عوارض بسيار شکننده اي براي قواي مسلّح دارد از جمله ي آنها، امکان دارد افراد خُبره در بازيهاي سياسي، تلاش براي نفوذ در اين ارگانهاي مهمّ کشور بنمايند تا بتوانند اغراض و مقاصد سياسي خود را دنبال کنند!
يکي ديگر از آثار سوء گرايشهاي سياسي، تفرقه و اختلاف در بين قواي مسلّح است، چنان که در چندين مورد به دليل بي توجهي و سهل انگاري چنين مشکلي پيش آمد و « دخالتهاي سياسي » که به دنبال همان « گرايشهاي سياسي » صورت گرفت که امام امت با روشن بيني جلوي آن را گرفتند.
« من به قواي مسلّحه، چه ارتش باشد و چه [ نيروهاي ] محلّي باشد و چه پاسدارها باشند، به همه ي آنها سفارش مي کنم که در امور سياسي دخالت نکنند. اين طور نباشد که يک دسته اي بروند راجع به اين که کي اين طوري گفته، يک دسته اي بگويند راجع به آنها، به آنها مربوط نيست، آنها بايد مشغول جنگ باشند. ولي خوب، معلوم است که آنها مطلع مي شوند از مجلس، نمي گويم مطلّع نشوند، دخالت نکنند. » (17)
در مجلس، به طور طبيعي مخالف و موافق صحبت مي کنند و چه بسا داراي مواضع گروهي و حزبي باشند، اطلاع از اوضاع و احوال کشور - که طبعاً هم پيش خواهد آمد - ضرري ندارد لکن وارد شدن در اين امور که يک عده مخالف در درون قواي مسلّح ظاهر شوند، صحيح نمي باشد. دخالت همان ظاهر شدن حُبّ و بغض به صورت گرايش و ضد آن، و موضع گيري بر له يا عليه افراد است. مورد ديگري هم در انتخابات پيش آمد که نقل مي گردد.
« براي سپاهيها جايز نيست که وارد بشوند به دسته بندي، و آن طرفدار آن يکي، آن يکي طرفدار آن يکي. به شما چه ربط دارد که در مجلس چه مي گذرد؟ در امر انتخابات باز هم به من اطلاع دادند که بين سپاهيها هم باز صحبت هست. خوب! انتخابات در محل خودش دارد مي شود، جرياني دارد، به سپاه چکار دارد که آنها هم اختلاف پيدا کنند؟ براي سپاه جايز نيست اين. براي ارتش جايز نيست اين. سپاهي را از آن تعهدي که دارد، از آن مطلبي که به عهده ي اوست باز مي دارد و همين طور ارتش را. » (18)
در اين مورد هم مشاهده مي کنيم که دسته بنديها و اختلاف بين کانديداها، خواه طبيعي و اسلامي و خواه به صورت غير اسلامي، در صورت دخالت قواي مسلّح باعث تفرقه و دسته بندي در آنها مي شود؛ در حالي که اختلاف بين کانديداها احتمالاً بعد از انتخابات فروکش مي کند ولي در قواي مسلّح سبب پراکندگي و شکاف مي گردد که جبران آن به آساني ممکن نيست. افراد قواي مسلّح مکلّفند در رأي دادن شرکت کنند و لازمه ي چنين شرکتي مطالعه و کسب اطلاعات پيرامون خصوصيات کانديداها و داشتن ديد سياسي نسبت به اوضاع جاري مملکت و حتي جهان است، تا بتوانند کساني را انتخاب کنند که به وجه احسن انقلاب اسلامي را پياده و مستحکم و حتي به جهان صادر نمايند؛ امّا دخالت و گرايش چيز ديگري است که به فرموده امام سبب همان آثار سوء - که جزء لاينفکّ از گرايش سياسي است - مي شود.
اثر سوء ديگر گرايشهاي سياسي، ضعف و از بين رفتن ديد سياسي است، ديد سياسي در واقع شايد همان نظر سالم و بي طرف باشد که وقتي در جريان گرايشهاي سياسي « حُبّ و بغض » واقع مي شود، جلا و شفافيت خود را از دست مي دهد و از بين مي رود.
« امور سياسي در ارتش از هروئين بدتر است. چطور هروئين انسان را چه مي کند و از بين مي برد. امور سياسي هم باطن ارتش را از بين مي برد، ديدِ ارتش را از بين مي برد. » (19)
چنانکه در جريان انقلاب اسلامي کساني را مشاهده کرديم که مدعي خبرگي در سياست و بينش سياسي بودند و خود را صاحب مطالعات اسلامي مي دانستند، ولي چگونه در کشاکش حُبّ و بغضها منحرف شده و عاقبت سوء پيدا کردند. از اين گونه کسان، سران نهضت به اصطلاح آزادي بودند. زماني که جبهه ي ملّي بر عليه لايحه ي قصاص اعلاميه داد و مردم را دعوت به قيام عليه اين لايحه کرد، امام امت ضمن مرتدّ دانستن جبهه ملّي - به واسطه قيام عليه ضروري اسلام- از سران نهضت آزادي خواستند از اين گروه مرتد برائت بجويند و آن را اعلام کنند. و لکن ديديم که آنها به خاطر همين حُبّ و بغضها نتوانستند توفيق برائت جستن از مرتدّين را پيدا کنند و پيوند خود را با آنان حفظ کردند! امام امت اينان را به « نقص » در ديد سياسي شان تنبّه دادند.
همچنين نصيحت هاي حضرت امام به بني صدر براي جدا گشتن از گروهها و افراد فاسد و منحرفي که اطرافش را گرفته بودند - به واسطه ي همين گرايشها - مؤثر واقع نشد و عاقبت در دامان شيطان سقوط کرد! عاقبت حُبّ و بُغض غير الهي، کوري باطن است و پناه بر خدا از اين کوري که در آخرت نيز گريبان شان فرد را مي گيرد و آن جا هم کور محشور مي شود!
بنابراين قواي مسلّح شرعاً مکلّف اند به پرهيز از گرايشهاي سياسي و عدم ورود به گروهها و احزاب و لکن براي آنان ديد و مطالعه سياسي لازم شمرده شده است. اطلاع از مسائل ضروري است اما دخالت در امور جايز نيست. گرايش سياسي عامل تفرقه، نفوذ افراد و گروههاي منحرف و کوري باطن و ديد سياسي مي گردد و براي قواي مسلّح شرعاً جايز نيست. سيره ي سياسي امام اين چنين است و مدعيان « خط امام » با اين معيار شناخته و سنجيده مي شوند.

پي‌نوشت‌ها:

1. نهج البلاغه، فيض الاسلام، نامه 53.
2. صحيفه ي امام، ج14، ص 74.
3. صحيفه ي امام، ج16، ص 202.
4. صحيفه ي امام، ج 16، صص 110 و 111.
5. صحيفه ي امام، ج16، ص 203.
6. صحيفه ي امام، ج 18، ص 45.
7. تحف العقول، ص 525.
8. قسمتي از خطبه ي 150 نهج البلاغه فيض الاسلام.
9. تحف العقول، ص 165.
10. تحف العقول، ص 46.
11. نهج البلاغه، خطبه 153.
12. صحيفه امام، ج 18، ص 176.
13. صحيفه ي امام، ج12، ص 203.
14. سوره ي اعراف، آيه 203.
15. صحيفه ي امام، ج 14، ص 64.
16. صحيفه ي امام، ج14، ص 442.
17. صحيفه امام، ج 19، ص 400.
18. صحيفه ي امام، ج19، ص 12.
19. صحيفه ي امام، ج14، ص 441.

منبع مقاله :
مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت؛ (1390)، درآمدي بر سيره سياسي حضرت امام خميني (ره)، تهران: مؤسسه فرهنگي قدر ولايت، چاپ اول