مباني صلح و امنيت در فرهنگ انتظار
چكيده
با توجه به تعريف مباني به مجموعه اي از باورها، هنجارها، علوم و ارزش ها كه هويت و محتواي رفتارها را شكل مي دهد و اين مباني لايه زيرين فرهنگ غالب بر جامعه و افراد را مي سازد كه به دنبال آن رفتارها و مصنوعات فرهنگي به عنوان لايه رويين فرهنگ ظاهر مي شود. صلح و امنيت دو پديده اجتماعي يا برآيند رفتارهاي آحاد جامعه است كه از كيفيت تعامل رفتارها و نوع حاكميت به دست مي آيد. انتظار مفهوم آشنايي فرهنگ هاي مختلف مي باشد كه با خود آمادگي و پويايي به همراه دارد. در فرهنگ علوي، انتظار با حضرت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) مفهوم خاص يافته و « منتظران » به كساني اطلاق مي شود كه زمينه و بستر فكري و عملي را براي حضور ايشان فراهم مي كنند. اين آمادگي و بسترسازي در مفهوم حقيقي و واقعي خود آثار مثبت خيلي زيادي در جامعه مي گذارد كه عدم تعدي به حقوق ديگران و قناعت به اندوخته هاي خويش و تلاش براي رشد و كمال فردي و گروهي از حداقل هاي آن مي باشد. فرهنگ انتظار از منتظران مي خواهد كه ريشه هاي ظلم و تعدي كه در حب نفس و امورات شهواني ريشه دوانده است با ارتقاي مباني فكري و ارزشي ريشه كن نمايند و بساط صلح و امنيت را براي همه فراهم كنند. اين مباني براساس ماهيت آنها به دو بخش عمده فكري يا اعتقادي و عملي يا اجتماعي تقسيم مي شوند كه در بخش فكري مي توان واقع بيني، كمال جويي، حق مداري، عموميت، عرفان ظهوري و حضوري و عرفان نبوي و در بخش اجتماعي و عملي از مباني ولايت مداري، تكليف مداري، همياري و مساعدت جمعي، استقامت و پايداري، پويايي مستمر و دائمي ياد كرد.مباني، انتظار، صلح، امنيت، فرهنگ انتظار، مباني فرهنگ انتظار
مقدمه
محدوديت هاي مالي، فكري و فيزيكي انسان و به طور كلي محدوديت در توان مندي ها باعث مي شود كه انسان همواره به صورت اجتماعي زندگي كند و اين امر تا آن جا پيش رفته است كه او را موجودي مي شناسند كه طبع اجتماعي دارد. طبع اجتماعي علي رغم ضرورت در زندگي اجتماعي گاهي منشأ تنش ها و نزاع ها مي گردد. طب اجتماعي براي اين كه موجبات اختلاف و ناراحتي فراهم نكند بايد منافع جمعي و توان مندي ها و نيازهاي همه را مدنظر گيرد و الّا همين اجتماع سرچشمه تضادها، نزاع ها و اختلاف ها خواهد شد. با وضع قوانين و مقررات و اجراي آنها مي توان اين تنش هاي اجتماعي را به حداقل كاهش داد. نگاهي گذرا به قوانين و مقررات كشورها ما را به اين حقيقت رهنمون مي سازد كه در خيلي از مواد و تبصره ها، قوانين و مقررات با هم تفاوت اساسي دارند و نمي توان قانون و مقررات يك كشور را در كشوري ديگر به كار گرفت. به طور طبيعي اين تفاوت به مباني فكري و ارزش حاكم بر كنش ها و رفتارهاي كشورها يا فرهنگ آنها برمي گردد كه با هم اختلاف دارند.فرهنگ انتظار بيانگر يك باور، اعتقاد و هنجارها و رفتارهاست كه از كسي كه خودش را در سيطره ي اين فرهنگ مي داند و يا خود را وارد اين فضا و بستر مي كند انتظار مي رود كه آنها را در كنش ها و رفتارها و كردارهاي خود به نمايش بگذارد. ما در اين مقاله سعي خواهيم كرد اين مقوله را از زاويه صلح و امنيت ببينيم و زواياي پنهان و آشكار آن را در كنار هم قرار دهيم، ولي چون فرهنگ انتظار، فرهنگي است كه متوليان از پيروان خواسته و مي خواهند خود را متخلق به آن گردانند، از اين رو استخراج مباني آن در حوزه هاي مختلف تنها به روش تحليل محتوا و تحليل كيفي و يا روش آنتروپي ميسر مي گردد كه ما تلاش كرديم در اين مقاله ابتدا با تحليل انتظار و فرهنگ به فرهنگ انتظار برسيم و سپس از ويژگي هاي آن به مباني آن در حوزه صلح و امنيت با پرداختن به مفاهيم اين دو دست يابيم. به مفهوم ديگر، در تحليل از يك روش قياس خلف و معكوس به تعبير امروزي مهندسي معكوس استفاده شود.
مباني
آيا تا به حال پيش آمده است كه از علت رفتار كسي سئوالي كنيد و جواب يا توجيهي نشنويد؟! و يا بخواهيد بدانيد كه چرا همه رفتارهاي خود را توجيه مي كنند و با دليل تراشي آنها را موجه نشان مي دهند؟ جواب اين است كه رفتارها چارچوب و هويت دارند و تا هندسه و محتواي آنها شكل نگيرند فعاليتي سر نمي زند. براساس تحقيقات رفتارشناسي، رفتار انسان پشتوانه ي فكري و ارزشي دارد؛ كه در آن پايه فكري ناظر بر بينش و بصيرت انسان است كه با مطالعه و تحقيق در پيدايش و نوع رابطه بين پديده ها به وجود مي آيد به عبارت ديگر، ناظر بر جهان بيني، اطلاعات، علوم و فنون مي باشد و پايه ارزشي ناظر بر بايدها و نبايدها است كه از بينش، بصيرت و جهان بيني سرچشمه مي گيرد. شخصيت و انتظارات انسان نيز تابع اين دو مي باشد، چرا كه شخصيت به مجموعه اي از رفتارهاي ثابتي اطلاق مي شود كه ديگران مشاهده مي كنند. و انتظار به مجموعه اي از رفتارها اطلاق مي شود كه انسان براساس جايگاه فردي و اجتماعي از خود و ديگران انتظار دارد و يا ديگران از او انتظار دارند تا براساس آن جايگاه با او برخورد نمايند. (1) بنابراين رنگ، استحكام و هويت رفتارهاي انسان به پايه هاي فكري و ارزشي برمي گردد و هرگونه شبهه افكني به اين دو، باعث سست شدن و عدم قاطعيت در رفتار مي گردد و هم چنين تجليات رفتارهاي انسان نيز به اين دو برمي گردد براي مثال اگر اين تجليات منافع ديگران را به خطر اندازد موجبات تنش و نزاع را به همراه خواهد داشت و اگر قناعت و متانت و رضايت طرفين را به وجود آورد صلح و صفا و آرامش به همراه مي آورد.صلح
صلح و آشتي الفاظي هستند كه با نزاع و تنش در تضاد مي باشند. از باب « تعرف الاشياء باضدادها » وقتي نزاع و تنش و عرصه هاي ظهور و بروز آنها در جامعه و بين كشورها و گروه هاي اجتماعي مشخص شود مي توان به عرصه هاي صلح و آشتي نيز دست يافت. منشأ نزاع و تنش با اختلاف بر سر موضوعي كه منافع طرفيني و مشترك دارد ايجاد مي شود. در اختلاف به تحليل عقلي عوامل زير دخالت دارند:1- طرفين اختلاف؛
2- موضوع مورد اختلاف؛
3- علت اختلاف.
علت اختلاف به مواردي برمي گردد كه به نوعي منافع طرفين در موضوع اختلاف جمع مي شوند و اين زماني اتفاق مي افتد كه موضوع و علت اختلاف در خارج از طرفين باشد مانند: زمين، پول، ثروت، جايگاه هاي اجتماعي و... طرف دعوا هركدام درصدد تسلط بيشتر بر منافع مادي مانند زمين، پول و ثروت هاي ديگر مي شود و يا اين كه در جايگاه هاي اجتماعي كمتر مورد احترام و توجه قرار مي گيرد. با اين گفتمان به نظر اوليه، جهاني را نمي توان در واقعيت يافت كه در آن صلح حقيقي برقرار باشد، چرا كه اين نوع صلح از دنياي عاري از نزاع و به دور از اختلاف الهام مي گيرند، دنيايي كه در آن كليه ملل بر اختلاف ها و منازعات فائق آمده و اهداف و خواسته هاي بلندپروازانه خود را به كنار مي زند و عوامل و انگيزه هاي خودخواهانه و تهاجمي به عواطف و احساسات خيرخواهانه و مودت آميز تبديل مي شود كه به گفته « نيكسون » يا پس از مرگ و اندرون قبر به دست مي آيد و يا با حروف و نوشتن روي كاغذ (3) و با يك گفتمان ديگر اين حقيقت را مي توان در دنياي انبيا و اوصياي الهي به دست آورد به قول حضرت امام ( رحمه الله ) اگر همه انبيا در يك جا جمع شوند اختلافي بين آنها يافت نمي شود چرا كه منشأ اختلاف كه همان نفس انساني يا حب نفس است در آنها موجود نيست:
اين را من كراراً گفتم اگر همه انبيا جمع بشوند در تهران و بخواهند كار بكنند، بخواهند دخالت در امور بكنند، هيچ با هم اختلاف پيدا نمي كنند، امكان ندارد، براي چه براي اين كه آنها نفس خودشان را كشته بودند و مبدأ خلاف، نفس انسان است (4)... اگر همه انبيا جمع بشوند و همه اوليا جمع بشوند، با هم اختلاف نمي كنند، يك كلمه اختلاف ندارند، لكن اگر دو تا كدخدا در يك ده باشد اختلاف پيدا مي كند، اگر دو عالم باشد ( روحاني واقعاً ) صد عالم روحاني باشد، ممكن نيست با هم اختلاف داشته باشند. (5)
گرچه هر دو گفتمان به نوعي نااميد كننده است ولي هر دو به خوبي نشان مي دهد كه مي توان محيط و بستري عاري از نزاع و تنش يافت كه در آن صلح و صفا و صميميت و آرامش حاكم باشد. پيام گفتمان اول اين است كه در ظرف دنيا نمي توان به آن دست يافت، ولي گفتمان دوم، اين پيام روشن را دارد كه در همين دنيا اگر انسان ها بتوانند در رشد و كمال همسان پيامبران، اوصيا و علماي وارسته و كامل باشند ديگر اختلاف و تنش مفهوم خودش را از دست خواهد داد و جامعه به مدينه ي فاضله ي پر از صلح و صفا دست مي يابد.
پيام ديگري كه اين گفتمان دارد اين است كه عامل اصلي تنش هاي فردي و اجتماعي، جلب منافع و قانع نشدن به وضع موجود مي باشد كه به تحليل عقلي يك طرف آن منافع و منابع بيروني است و طرف ديگر عامل جلب و جذب اين منافع و منابع مي باشد، عامل جذب به نفس انساني و شرايط روحي و نفساني برمي گردد كه به تناسب رشد و كمالات انساني متفاوت مي شود به طوري كه هرچه كمالات عقلاني و درجه ي ايمان و كمالات نفساني او افزوده مي شود از تمايلات نفساني او كاسته مي شود و امور دنيوي و شهواني به ديده حقارت نگريسته مي شود « مَنْ كَمُلَ عَقْلُهُ استَهَانَ بِالشَّهَوَاتِ » (6) و رفتارها بهتر شده و ضايعات كاهش مي يابد و تأثيرات منفي كم شده و آثار مثبت افزايش مي يابد: « مَن كَمُلَ عَقلُهُ حَسُنَ عَمَلُهُ وَ نَظَرُهُ لِدِينِهِ » (7). با نگاه تحليلي به عرصه هاي تنش زا و اختلاف و ويژگي هاي تكويني انسان مي توان عوامل تنش زا و اختلاف انگيز را به صورت زير احصا كرد:
1- نزاع بر روي منافع و منابع اتفاق مي افتد و منافع گاهي ريشه بيروني دارد و گاهي ريشه دروني؛
2- علت اصلي اختلاف و تنش بين انسان ها به حب نفس برمي گردد؛
3- اختلاف در امور بيروني و منافع مشترك امر طبيعي است و كشورها به آنچه در اختيار دارند راضي نشده و درصدد تحصيل امتيازهاي بيشتر براي تصرف در منافع بيروني هستند و مالاً هرگاه كشورها نتوانند اختلافات خود را از راه هاي مسالمت آميز حل و فصل نمايند به نزاع بيروني و تهاجم دست خواهند زد؛
4- هيچ كشوري تا زماني كه از موفقيت و پيروزي خود در نزاع اطمينان پيدا نكند دست به حمله و تهاجم يا تنش آشكار نمي زند (8)؛
5- ولي در صورتي كه رشد و توسعه افراد و كشورها به منابع دروني برگردد و عوامل رشد و توسعه به خود افراد و كشورها برگردد ديگر نزاع در مفهوم عمومي معنا نخواهد داشت و هركسي به اندازه اي كه بتواند از منابع دروني استفاده نمايد به طور طبيعي جلوتر خواهد بود؛
6- در تنش هاي دروني نكته اساسي در اعمال نفوذها و حقارت هاست كه بعضي چون توان رشد ندارند و يا اين كه مي دانند ديگري با دست يابي به منابع دروني به برابري قوا با او دست خواهد يافت به اعمال نفوذ رو مي آورند تا او را از حق طبيعي خود محروم سازند كه نمونه آن در دست يابي كشورمان به انرژي هسته اي است كه با توان و منابع داخلي اتفاق افتاده است، ولي چون دنياي غرب نمي خواهد ايران هسته اي را در كنار خود ببيند به روش هاي مختلف به مخالفت با او مي پردازد كه شايد توسعه و رشد آن را كند نمايد چون توان رفع و دفع كلي آن را ندارند.
امنيت
امنيت در لغت به معناي « بي خوفي و امن، بي بيمي و در امان بودن » (9) و يا به « آزادي از اضطراب و بيمناكي و داشتن اعتماد و اطمينان موجه و مستند است و يا در معرض خطر نبودن يا از خطر محافظت شدن » را گويند. (10) و برداشت هاي مختلف و متفاوت از اين واژه مي شود؛ عده اي آن را يك « نماد مبهم » (11) دسته اي آن را « كلمه اي با معاني بسيار و چندوجهي » (12) ياد مي كنند.نگاه اجمالي و گذرا به كتاب هاي لغت از امنيت بيانگر اين است كه امنيت مفهومي سيال، گسترده و پيچيده (13) است كه در همه ي آنها « احساس آزادي از ترس يا احساس ايمني و اطمينان از نبود خطر » وجود دارد. و نعمت بزرگي است كه با نبود خطر و تضييع نشدن منافع فردي و اجتماعي و برطرف كردن عوامل ترس و ناامني به دست مي آيد كه در آن مردم با آرامش و اطمينان خاطر، فعاليت هاي فردي و اجتماعي خود را انجام مي دهند و به گفته ي رهبر معظم انقلاب اسلامي:
امنيت نعمت بزرگي است. كه در قرآن هم راجع به امن و امنيت سخن رفته است. در هر جامعه اي، زمينه لازم براي پيشرفت هاي مادي و معنوي امنيت است... ليكن شرط حركت عظيم اجتماعي براي يك ملت، در درجه اول امنيت است. (14)
امنيت گرچه يك مفهوم فردي و نسبي است و به عوامل ادراكي برمي گردد، ولي نبايد اين نكته را فراموش كرد كه امنيت مفهومي است كه از نبود خطر حاصل مي شود و خطر يا به واسطه ي عوامل دروني ايجاد مي شود يا بيروني. كه در هر دو حالت عامل ثانوي در پيدايش آن مؤثر است. از اين رو امنيت و خطر همسان سفيدي و سياهي است كه به كمك هم معنا مي شوند.
به همين سان امنيت ملي براي هر كشوري به مفهوم وجود شرايطي است، كه در آن كليه ي نيازها، ارزش ها و منافع حياتي آن كشور از خطرات و تهديدات گوناگون داخلي، خارجي، فرامرزي و طبيعي در ابعاد سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و زيست محيطي به طور نسبي در امان باشند. بديهي است نيازها، ارزش ها و منافع حياتي هر ملت و هر كشوري داراي مصاديق بارزي هستند و چنان چه عناوين آنها در تشريح مفهوم امنيت به كار برده شوند، تعريف جامع تر و روشن تري از امنيت ملي به دست مي آيد. براين اساس، امنيت ملي به مفهوم وجود شرايطي است كه در آن افراد ملت از خطر هرگونه تهديدي نسبت به حفظ تماميت ارضي، استقلال، وحدت ملي، نهادهاي حكومتي، ثروت هاي ملي، اقتدار ملي، اعتبار ملي، عقايد، مقدسات، مال، معيشت، حيثيت، ناموس، جسم، جان، حقوق اساسي و به طور كلي تأمين همه ي ارزش هايي كه در گستره ي چتر منافع ملي قرار دارند، در چارچوب قوانين كشور به طور نسبي اطمينان حاصل نمايند. (15)
امنيت براساس عوامل اثرگذار در آن، داراي مؤلفه ها و يا ابعاد نظامي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و زيست محيطي است و تحقق آن مستلزم ايجاد امنيت در تمام سطوح و ابعاد است. به معناي ديگر امنيت، نتيجه و برآيند مجموع بردارهايي است كه از اين ابعاد شش گانه ايجاد مي شود.
تحقيقات نشان مي دهد كه تأثير مؤلفه ي فرهنگي در ميان مؤلفه هاي ديگر از همه بيشتر و مشخص تر است چون اين مؤلفه ضمن اين كه در ساير مؤلفه ها نقش اساسي دارد در جمع بندي و مجموع آنها نيز اثرگذار است، چرا كه سياست و خط مشي هاي سياسي براساس نوع انديشه و ارزش ها و باورهاي رهبران سياسي و جمعي تدوين و پي گيري مي شود. هم چنين مسائل اقتصادي و استفاده از منابع كمياب و بهره برداري از تكنولوژي هاي وارداتي و يا نحوه ي توزيع درآمد به نوع نگرش اقتصاددانان جامعه برمي گردد. و ظهور قدرت نظامي در نيروهاي نظامي و ابزار و تجهيزات آنها در راستاي توان و آمادگي رزمي است و نيز تربيت و آموزش نيروها و نوع خريد و سرمايه گذاري در توليد تجهيزات نظامي وابستگي تام به نگرش رهبران سياسي و روحيات و باورهاي جمعي دارد.
چنان كه ملاحظه مي شود جهت گيري مسايل سياسي، اقتصادي، نظامي و... ارتباط مستقيم با ارزش ها و باورها و نوع نگرش و دانايي رهبران جامعه و آحاد مردم و هويت ملي دارد و ضرورتاً هرچه آنها انطباق بيشتري با هم داشته باشند، به همان نسبت جامعه در آرامش فكري، روحي، سياسي و اقتصادي خواهد بود. بالطبع مردم وقتي تنشي در مسائل مختلف كشوري احساس نكرده باشند، اين احساس تبديل به امنيت خواهد شد. (16)
نكته آخر اين كه نگاه گذرا به آيات و روايات گويايي اين است كه آرامش و آسايش واقعي و حقيقي در دنيا ممكن نيست گرچه مردم به اشتباه به دنبال آنها در دنيا باشند: « و وضعت الراحة في الجنة و هم يطلبونه في الدنيا فلا يجدونها » (17) چرا كه زندگي انسان مملو از مشكلات مي باشد و هيچ نقطه اي در دنيا نمي توان يافت كه راحتي باشد: « الدنيا محفوفة بالمكاره » (18). اين كه قاموس خلقت رشد و كمال انسان را در مشكلات قرار داده است: « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي کَبَدٍ » (19) و بدون ورود در آنها به آسايش و راحتي دست نمي يابد: « فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً » (20). رحمت خاصه حق كه تجلي رحيميت اوست در دنيا به صورت قوانين و مقررات در چهره ي عمل به صورت اخلاق حسنه و اعمال صالحه و نتيجه ي آن امنيت باطن و ظاهر است و در آخرت به قيافه ي بهشت و به صورت رضوان من الله اكبر مي باشد. (21)
انتظار و انتظار فرج
انتظار يعني چشم داشتن و چشم راه بودن (22)، چشم داشت يك رويداد خوب، يك گشايش، آينده مطلوب، عزيز سفر كرده... و يا يك منجي. اميد به آينده و چشمداشت گشايش همزاد نهاد انسان و موتور محركه اوست، بدون آن انسان تحرك و بالندگي خود را از دست مي دهد « الامل رحمة لامتي و لولا الامل ما ارضعت والده ولدها و لاغرس غرس شجرا » (23) انتظار گوياي انديشه مقدسي است كه منتظِر را همراه با تلاش و فعاليت به قصد رسيدن به منتظَر آماده مي سازد.گر نبودي ميل و اميد ثمر *** كي نشاندي باغبان بيخ شجر
نگاه به معاني و مصاديق انتظار در اسلام بيانگر دو حوزه متفاوت از آن مي باشد:
1. حوزه عمومي:
در اين حوزه اسلام تلاش دارد با فضيلت دادن به انتظار و اميد به آينده و سرزنش و نكوهش نااميدي، روحيه تلاش و تكاپوي سازنده را در افراد جامعه اسلامي زنده نگهداشته و از ورود يأس و نااميدي به حريم زندگي جلوگيري نمايد. و آياتي مانند « وَ لاَ تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ » (24) و احاديثي مثل : « انتظروا الفرج و لا تيأسوا من روح الله فان احب الاعمال الي الله عزوجل انتظار الفرج » (25) و « افضل الاعمال انتظار الفرج » (26) بيانگر اين حوزه مي باشد.2. حوزه خاص:
در اين حوزه، اسلام معناي انتظار و اميد را به فرد و زمان خاصي معطوف مي كند فردي كه به وسيله آن گشايش و اميدها و آرزوهاي ديرينه ي انسان هاي مؤمن تحقق يافته و مدينه فاضله اي كه آرزوي انسان ها بوده و قرآن و مكتب هاي ديگر به آن وعده داده اند، تحقق مي يابد (27) و اين فرد در فرهنگ هاي مختلف به نام هاي مختلف ياد مي شود كه در فرهنگ علوي به حضرت حجت و قائم ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) ياد مي گردد كه امام دوازدهم شيعيان بوده و به مشيت الهي از نهان هدايت عامه و خاصه جهان را به عهده دارد و آياتي مانند: « لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ » (28) و احاديثي مثل: « يا ابا القاسم، ان القائم منا المهدي الذي يجب ان ينتظر في غيبته و يطاع في ظهوره و هو الثالث من ولدي » (29)؛ عبدالعظيم حسني روايت مي كند روزي حضور موسي بن جعفر ( عليه السلام ) وارد شدم كه درباره ي حضرت قائم ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) سؤالي كنم كه حضرت فرمود: اي ابوالقاسم به درستي كه قائم از ماست و او مهدي است كه واجب است كه در غيبتش براي ظهورش انتظار بكشيد و در ظهورش از او اطاعت نماييد و او سومين [ امام ] از فرزندان من است ) بيانگر اين حوزه از معناي انتظار مي باشد.ابعاد انتظار فرج
انتظار فرج از زاويه ديگر داراي دو بعد فكري يا اعتقادي و عملي يا اجتماعي است، چرا كه اين معرفت و انتظار فرج است كه منتظر را در خيمه گاه حضرت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) قرار مي دهد و با انتظار اعتقادي و فكري، شرط صحت انتظار به دست مي آيد. فضيل بن يسار از امام صادق ( عليه السلام ) درباره ي آيه « نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ » (30) سئوال كرد. كه حضرت فرمود: اي فضيل امام خود را بشناس، زيرا اگر معرفت امام خود را داشته باشي، جلو افتادن يا به تأخير افتادن اين امر زياني به تو نمي رساند. (31)انتظار اجتماعي و عملي، همان انتظار در رفتار و كردار و گفتار است كه محصول انتظار فكري و اعتقادي است (32) به عبارت ديگر منتظر آمادگي به همراه دارد، بايد براي به پا داشتن حكومت جهاني حضرت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) در زمينه هاي مختلف فكري، روحي و عملي آمادگي لازم ايجاد كنيم. و آمادگي با دگرگوني در نگرش و رفتار « بينات » ( حديد، آيه ي 25 ) و راضي نشدن به وضع موجود ايجاد مي شود و هر روز نسبت به روز قبل خود را در عرصه هاي مختلف سياسي، اقتصادي، فرهنگي و تكنولوژيكي آماده تر نمايد. (33)
بنابراين انتظار فرج يعني:
1- عمل به تعاليم الهي و پيروي كامل از دستورهاي دين خدا و ايجاد آمادگي هاي لازم براي برپايي انقلاب آسماني برافراشتن پرچم اسلام در سراسر جهان. (34)
2- منتظر وعده ي الهي بودن، سعي و تلاش در مهيا ساختن روح و جسم خود براي روزي كه با طلوع خورشيد معنوي جهان، گشايشي در زندگي افراد ايجاد مي شود. (35)
3- اميد داشتن به فردايي روشن. (36)
فرهنگ و فرهنگ انتظار
از فرهنگ تعاريف زيادي كرده اند كه تفصيل آنها را در جاي ديگر بايد جست و جو كرد، ولي با يك نگاه دقيق به آنها و كاوش در حوزه هاي آنها مي توان به اين تعريف دست يافت: « سبك و شيوه زندگي كه برخاسته از مباني فكري و ارزشي است » براساس اين تعريف به تعداد گروه ها، قوميت ها، مليت ها و كشورها فرهنگ داريم چرا كه سبك هاي زندگي متفاوت دارند و مسلمان كسي است كه رفتار و سبك و سياق زندگي اش براساس مباني فكري و ارزشي اسلام ناب شكل گيرد. (37)براي انتظار فرج حضرت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) در اسلام ثواب هاي زيادي نقل شده است؛ به طوري كه در بعضي از آنها پاداش اين افراد همسان شهدايي شمرده شده است كه در جبهه حق به خون خود مي غلتند « المنتظر لامرنا كالمتشحّط بدمه في سبيل الله » (38). و احاديث ديگر كه بخش عمده اي از جلد 51 بحارالانوار را تشكيل مي دهد.
بايد گفت در ثواب و توصيه به انتظار فرج بودن ترديدي نيست و يكي از وظايف مهم مسلمانان در عصر غيبت است. اما سخن در اين است كه معناي حقيقي انتظار فرج چيست؟ و چه فرهنگي بر آن حاكم است و چگونه مي توان از منتظرين بود؟ آيا به صرف دعاي ندبه خواندن و بعد از صلوات « اللهم عجل فرجه الشريف » گفتن و دعا براي سلامتي امام ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) كردن و از زير بار مسئوليت هاي اجتماعي شانه خالي كردن و در مقابل انواع فسادها، بيدادگري ها و ظلم و ستم ها تنها به جمله ي « خدا فرج امام زمان را نزديك سازد تا جلو فساد را بگيرد » كفايت مي كند.
البته همه اين كارها به نوبه خود نيكوست، ولي گمان نمي كنم تنها اين قبيل كارها انسان را از مصاديق منتظران حقيقي قرار دهد و فضيلتي برابر با كسي داشته باشد كه در ميدان جهاد و براي دفاع از دين، در خونش مي غلتد.
نگاهي اجمالي به برنامه هايي كه امام زمان ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) در زمان حضور دارند مانند: ريشه كردن ظلم و ستم، آثار كفر و بي ديني و مادي گري، گسترش عدالت در سراسر جهان و... به قدري مشكل و سنگين است كه گروهي در اصل آن ترديد مي كنند. (39) از طرفي، احاديث زيادي حكايت از اين دارد كه حكومت حضرت به اعجاز صورت نمي گيرد و بلكه براي مقابله با مخالفين جنگ هايي خواهد داشت مانند حديث زير:
بشير مي گويد خدمت ابي جعفر ( عليه السلام ) عرض كردم: مردم مي گويند وقتي مهدي قيام كند كارها برايش رو به راه مي شود؟ حضرت فرمود: به خدا سوگند چنين نيست. اگر اين چنين موضوعي امكان داشت براي رسول خدا صورت مي گرفت. در صورتي كه در ميدان جنگ دندانش خونين شد و پيشاني مباركش شكست. به خدا قسم نهضت صاحب الامر هم انجام نمي شود مگر اين كه در ميدان جنگ عرق بريزيم و خون ها ريخته شود سپس دست به پيشاني مبارك كشيد. (40)
از اين رو بر پيروان و منتظران حقيقي لازم است كه مزاق افراد را براي پذيرش اين برنامه ها آماده نمايند مگر بدون آمادگي مي توان چنين كار بزرگي را انجام داد و اين از وظايف منتظران حقيقي است كه اين بستر را فراهم نمايند. نگاه دقيق به فلسفه پاداش ها و مجازات ها گوياي اين حقيقت است كه ورود در عرصه هاي تشويق و پاداش، رشد، بالندگي و كمال براي فرد و جامعه به ارمغان مي آورد؛ به همان سان كه ورود در عرصه هاي تنبيه، سستي و نخوت به همراه دارد. و تشويق به فرهنگ انتظار نيز براي اين اوصاف و ويژگي هايي است كه به دنبال دارد كه بارزترين آنها ايجاد آمادگي در زمينه هاي مختلف مي باشد كه با خود صلح و امنيت مي آورد.
يكي از كساني كه معناي انتظار را از مفهومي عام خارج كرد و آن را متناسب با مصداقش معنا كرد؛ حضرت امام ( رحمة الله ) بودند. ايشان حجت را تنها در بيان احكام نمي دانست بلكه به آن مفهومي وسيع تري داد و به حوزه رفتار سرايت داد و عدالت گستري و رفتارهاي حضرت را حجت خدا بر بندگانش مي دانست (41) و در راستاي اين معنا بود كه به مسئولان خطاب مي كرد:
ما بايد خودمان را مهيا كنيم از براي اين كه اگر چنانچه موفق شديم ان شاء الله به زيارت ايشان، طوري باشد كه رو سفيد باشيم پيش ايشان. تمام دستگاه هايي كه الآن به كار گرفته شده اند در كشور ما... بايد توجه به اين معنا داشته باشند كه خودشان را مهيا كنند براي ملاقات حضرت مهدي، سلام الله عليها (42) انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما بايد تلاش كنيم تا قدرت اسلام در عالم تحقق يابد. (43)
وظايف منتظران در فرهنگ انتظار
بنابراين انتظار متضمن معاني، تحرك، رشد و بالندگي است و با بسط عدالت و عمل به احكام اسلام ناب محمدي ( صلي الله عليه و آله ) و استقرار آن در تمام كشورها مي توان فضا و بستر لازم را براي ظهور حضرت مهيا ساخت (44) و براي آماده كردن اين بستر و فضا، منتظران بايد داراي اوصاف و وظايفي باشند كه احاديث فراواني به آنها اشاره دارد كه مرحوم علامه مجلسي در جلد 52 آنها را آورده است؛ به چند مورد از آنها به جهت ارتباط با فرهنگ انتظار اشاره مي كنيم:ابوبصير مي گويد: روزي امام صادق ( عليه السلام ) به اصحابش فرمود: آيا شما را خبر ندهم به چيزي كه خدا اعمال بندگانش را جز به آن قبول نمي كند؟ ابوبصير عرض كرد: بفرماييد. فرمود: شهادت به يگانگي خدا و پيامبري محمد ( صلي الله عليه و آله ) و اعتراف به دستورهاي خدا و دوستي با ما و بيزاري از دشمنانمان و تسليم در مقابل ائمه و پرهيزكاري و جديت و آرامش و در انتظار قائم بودن. سپس فرمود: براي ما دولتي است كه هر وقت خدا بخواهد تأسيس خواهد شد. هركس ميل دارد كه از اصحاب و ياران قائم ما باشد بايد در انتظار فرج باشد. پرهيزكاري را شيوه خويش كند به اخلاق نيك آراسته گردد و در همان حال در انتظار قائم ما به سر برد. اگر چنين بود و پيش از قيام قائم مرگش فرا رسيد به اجر و ثواب كساني كه قائم را درك مي كنند نائل خواهد گشت. اي شيعيان جديت و كوشش نماييد و منتظر ظهور آن جناب باشيد، اي گروهي كه موردتوجه و رحمت خدا واقع شده ايد پيروزي گوارايتان باد: « من سر ان يكون من اصحاب القائم فلينتظر وليعمل بالورع و محاسن الاخلاق... » (45)
فليعمل كل امرء منكم بما يقرب به من محبتنا و يتجنب ما يدنيه من كراهيتنا و سخطتنا فان امرنا بغتة فجأة (46)؛ پس هريك از شما بايد از آنچه كه به وسيله اش به دوستي ما نزديك مي گردد عمل كند و از آنچه از جانب او، ما را به خشم و ناراحتي نزديك نمايد دوري كند؛ زيرا فرج ما آني و ناگهاني پديدار مي شود.
بنابراين منتظر حقيقي به لفظ نيست و تنها با اذكار و خواندن بعضي ادعيه نمي توان به آنها دست يافت بلكه اين واژه به همراه خود فرهنگي دارد كه از پشتوانه فكري و ارزشي خاصي تبعيت مي كند، رفتارهاي ويژه اي مي طلبد، جامعه اي مي خواهد كه هويتش با آن رنگ گرفته و سازمان مي يابد. بخشي از اين وظايف و انتظاراتي كه در متون اسلامي به آن اشاره مي شود به صورت زير مي باشد:
1. اصلاح نفس و آراسته شدن به اخلاق نيك اسلامي؛
2. ورع، پارسايي و نيكو رفتاري (47)؛
3. عمل به احكام و دستورهاي قرآني (48)؛
4. استخراج احكام و برنامه هاي اجتماعي اسلام و اجراي كامل آنها؛
5. اجراي برنامه هاي اقتصادي اسلام و حل مشكلات اقتصادي و رفع فقر و بيكاري؛
6. مبارزه با تمركز ثروت هاي غيرمشروع؛
7. تحصيل دانش و جديت در رفع غفلت، سستي و عقب افتادگي و از نظر علمي، صنايع و تكنولوژي و جهات ديگر علمي بر ديگران در دنيا پيشي گيرند؛
8. ايجاد دولتي نيرومند و مقتدر اسلامي در گستره ي گيتي (49)؛
9. استماع احكام و قوانين به همه جهانيان و اثبات برتري آنها بر ديگري ها؛
10. آماده سازي افكار جهانيان براي پذيرش قوانين و مقررات اسلام ناب. (50)
مباني صلح و امنيت در فرهنگ انتظار
با نگاه اجمالي كه به معاني مباني، صلح، امنيت و فرهنگ انتظار گرديد مي توان در مورد مباني صلح و امنيت در فرهنگ انتظار سخن به ميان آورد؛ گفته شد صلح و امنيت از تجليات كنش ها و رفتارهاي فردي و جمعي آحاد جامعه مي باشد و بيش از آن كه ناشي از رفتارها باشد به نوع افكار و نگرش ها برمي گردد كه ذهنيات مردم را مي سازد؛ يعني بيش از آن كه جنبه بيروني و واقعي داشته باشد جنبه ذهني و ادراكي دارد. از طرفي به اين نكته متذكر شديم كه تعارض و اختلاف با قدرت و سياست و منافع و منابع مشترك ارتباط مستقيم دارد و زماني به وجود مي آيد اعضاي جامعه يا گروه تصور كنند كه كوشش ها و تلاش هاي آنها در دست يابي به اهدافي كه مدنظر گرفته اند به وسيله گروه هاي ديگر خنثي مي شود (51) و شايد بتوان گفت امنيت ارتباط مستقيم با قدرت دارد؛ هرجا قدرتي حاكم است يكي از مفاهيم تراوشي آن امنيت است. (52) اين سخن به طور مطلق نمي تواند درست باشد چرا كه هر قدرت غير خدايي ضدش را در درونش مي پروراند و به ناچار براي جلوگيري از عوامل زوال قدرت حاكمه به اقدام هاي سركوب گرايانه روي خواهد آورد. نمرود و فرعون هر دو ادعاي خدايي داشتند و قدرتي مافوق خود تصور نمي كردند ولي هم اين كه شنيدند موسايي و ابراهيمي بساط حكومت و قدرت آنها را برخواهد چيد دست به اقداماتي زدند كه آرامش و امنيت را از چشم قبطيان و مؤمنان پراند. ولي كساني كه وصل به قدرت الهي مي شوند ترسي و وحشتي به دل راه نمي دهند و از يك آرامشي برخوردار مي شوند كه به راحتي نمي توان محتواي آن را درك نمود، نمونه اي از آن را در عصر حاضر در وجود امام خميني ( رحمة الله ) ديديم كه به تنهايي در مقابل تمام قدرت هاي دنيوي قرار گرفت و با اقتدار انقلاب اسلامي را رهبري نمود.امنيت يكي از نعمت هاي بزرگ الهي است كه اهميتش چون سلامتي بعد از اين كه از دست رفت، ظاهر مي شود. (53) و انسان به جهت اين كه موجودي زنده است به آب و غذا و همسر و مسائل ديگر نياز دارد لذا حيات و دوام آن و حتي رشد و كمال او وابسته به غير مي باشد، از اين رو تا زماني كه اين احساس به او دست ندهد كه عوامل اثرگذار در حيات او به خطر نيفتاده است احساس راحتي و امنيت كرده و در صلح و صفا زندگي خواهد كرد ولي اگر كوچك ترين احساس خطر نمايد به تكاپو خواهد افتاد تا به صورت هاي مختلف به مقابله با موانع و چالش ها بپردازد. (54)
بنابراين صلح و امنيت از تجليات رفتارهاي جمعي آحاد جامعه مي باشد و تحققشان در بيرون و ذهنيت مردم به پشتوانه هاي فكري و ارزشي برمي گردد كه حاكميت براساس آنها حكم مي راند و مردم براساس آنها كنش و واكنش هايي از خود نشان مي دهند. براساس آنچه از مباني و ويژگي هاي آن گفته شد مي توان آنها را به صورت زير تقسيم بندي نمود:
الف: مباني فكري و اعتقادي
1. واقع بيني:
نخستين و مهم ترين مباني فرهنگ انتظار واقع بيني است. واقع بيني به مفهوم نفس الامري است كه چرخه حيات جهان براساس آن مي چرخد و به هيچ وجه نمي توان در آنها خللي ايجاد كرد و يا در آنها تبديل و تحويلي ايجاد نمود. اينها همان سنت هاي الهي است كه جهان روي آن شكل گرفته و با آن دوام پيدا مي كند: « فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَحْوِيلاً » (55) و هر نوع تغيير در آن باعث فساد در چرخه حيات جهان و جامعه مي شود. صلح و امنيت در فرهنگ انتظار با اين نگاه مي تواند شكل گيرد. براساس اين نگاه بعضي از حوادث گرچه به ظاهر خيلي سخت و طاقت فرساست و با اندوه و ناراحتي توأم مي باشد ولي با واقع بيني، حوادث رنگ و رخ ديگري پيدا مي كنند؛ بي خوابي و تلاش بي مهاباي مادران از نگاه ظاهربينان جزء سختي و حرمان نيست، ولي در منظر مادران واقع بين، جوشش مهر و محبتي است كه از سينه ي مهرافزاي آنها بيرون زند، جوششي كه جزء آن مهر مادري محقق نشود. حادثه كربلا و شهادت امام حسين ( عليه السلام ) و فرزندان حضرت زينب ( عليها السلام ) در نگاه ظاهربيناني چون يزيد، امري سخت و دهشتناكي است كه به سراغ اهل بيت رسول خدا ( صلي الله عليه و آله ) آمده است، ولي اين جريان در چشم واقع بين حضرت زينب ( عليها السلام) مراحل رشد و كمال حقيقي است كه خداوند به اين خاندان ارزاني داشته است و سخن « و ما رأيت إلّا جميلاً » نشان از اين تيزبيني و واقع بيني است.با اين مثال ها درصدد بيان اين امر بودم كه به خاطر داشته باشيم كه حوادث دنيوي، همسان كلمات، مفهوم و منطوق دارند، چه بسا اين دو مخالف هم باشند و در تعالي و رشد به اين حيثيت ها بايد توجه كرد.
تعدادي از واقعياتي كه دنياي ما را احاطه كرده است و درك درست آنها كمك زيادي به كيفيت زندگي افراد مي كند و آرامش، صلح و امنيت براي آنها به همراه مي آورد و فرهنگ انتظار مروج آن مي باشد و از مباني فكري آن مي باشد و از منتظران خواسته به آنها توجه نمايند و عمل كنند و الا زندگي براي آنها سخت خواهد بود: « وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْکاً » (56) به شرح زير مي باشد:
الف. ضرورت وجود امام و حجت خدا در زمين: اين ضرورت براساس قانون لطف (57) در علم كلام اثبات مي شود كه تفصيل آن را بايد در آنها خواند و تنها به اجمال مي توان گفت كه چون علم انسان در قبال جهلش به مثابه ي قطره اي در مقابل اقيانوس است و به نهان خود غافل و مجهول است از اين رو نمي تواند براي آن قانون گذاري نمايد و از طرفي امام ( عليه السلام ) واسطه ي فيض نظام تكوين و آفرينش مي باشد و بدون آن جهان مي سوزد و نابود مي شود.
زماني نمي توان تصور نمود كه جهان و دنيا خالي از امام و حجت خدا ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) باشد و الا زمين اهل خودش را به كام خود مي كشد.
عَنْ أبِي الحَسَنِ الرِّضَا ( عليه السلام ) قَالَ قُلتُ لَهُ أتَبْقَي الأرضُ بِغَيرِ إِمَامٍ قَالَ لاَ قُلتُ فَإِنَّا نُروي عَن أبِي عَبدِاللهِ ( عليه السلام ) أنَّهَا لاَ تَبقَي بِغَيرِ إمَامٍ إلّا أنْ يَسخَطَ اللهُ تَعَالَي عَلَي أهلِ الأرضِ أو عَلَي العِبَادِ فَقَالَ لَا لَا تَبقَي إذاً لَسَاخَتْ » (58).
ب. انسان موجود دو ساحتي است كه در سير تكوين مراحل مختلفي را طي مي كند؛ قبل از دنيا از عالم ذر، صلب پدران و رحم مادران عبور كرده و بعد از دنيا وارد برزخ و قيامت خواهد شد (59) و تنها موجودي است كه داراي عقل بوده و هويتش به دست خودش رقم مي خورد (60) و كمال حقيقي او با به كار بستن دستورالعمل هايي ممكن مي شود كه از طرف خداوند در قالب شريعت آمده است: « شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْکَ » (61) تا او به انتخاب آنها سعادت دنيوي و اخروي خودش را رقم بزند و از ملائك برتر شده و يا پست تر از حيوان گردد. (62) از اين رو دنيا چهارمين جايگاه حركتي انسان در مسير تكاملي اوست: « فان الله قد جعل الدّنيا لما بعدها » (63). همان طور كه زندگي با اعضا و جوارح سالم در دنيا بستگي به بدني دارد كه از عالم رَحِم مادر مي آوريم و نحوه ي ادامه زندگي در مرحله ي دنيوي بستگي تام به نوع توشه و امكاناتي است كه از آن مرحله آورديم، در جايگاه دنيا نيز بايد امكان زايش جديد را با توجه به رويارويي نزديك با جايگاه برزخي فراهم نمود. هر نوع كوتاهي در اين مسئوليت مساوي با محروميت از آسايش هاي بعدي همراه با تألم هاي خاص آن مرحله خواهد بود. از اين رو، اكتفا نمودن به مرحله ي دنيوي، مثل اكتفا نمودن به مرحله ي رحمي است. از اين رو دنيا محل گذر است و منحصر كردن زندگي انسان به آن، نوعي توهين به ساحت كبريايي اوست. (64) پس بايد به آن چون كاروان سرايي در مسافرت طولاني نگاه كرد كه امكان و نوع سفر در مسير تا جايگاه بعدي بستگي به توشه اي دارد كه از آن برمي داريم. (65) از اين رو، كسي كه با ديده ي بصيرت در آن بنگرد، مايه ي رشد و آگاهي او مي شود، ولي كسي كه چشم به دنيا دوزد، كور دلش مي گرداند. انسان واقع نگر به دنيا نگريسته و وراي آن را تأمين مي كند. (66)
ج. جمع پذيري: در قاموس آفرينش انسان به ظاهر موجودي است كه حياتش به جمع وابسته است و بدون آن نمي تواند ادامه حيات دهد و اين واقعيت را بايد بپذيرد كه براي ادامه حيات دنيوي نيازمند ديگران است و بدون احترام گذاشتن به حقوق ديگران نمي تواند با آنها همراهي نمايد؟! ولي در نفس الامر او موجودي ملكوتي است كه به ضرورت اسير تن خاكي شده است و بايد مراحل قوس نزول و عروج را طي نمايد و آرامش واقعي او زماني به وجود مي آيد كه به منزل اصلي بازگردد و سيراب به آب حيات گردد: « أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ... ارْجِعِي إِلَى رَبِّکِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً » (67).
مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك *** دو سه روزي قفسي ساخته اند از بدنم
اي خوش آن روز كه پرواز كنم تا بر دوست *** به هواي سر كويش پر و بالي بزنم (68)
2. حق مداري:
حقيقت به امري گفته مي شود كه مطابق با واقع است كه مقابل آن كذب، دروغ و باطل مي باشد (69) و از آن مفهومي اراده مي شود كه متضمن مراتب وجودي و ضرورت هاي ممكنه است و به طور خاص، مراد از آن اموري هستند، كه وجودشان براي حيات بشري ضروري است و ضرورت آن به وسيله خداوند و پيامبرانش ابلاغ گرديده است: (70) « قد اوضح لكم سبيل الحق و انار طرقه » (71). و گستره ي آن به اندازه اي وسيع است كه قابل تعريف در يك جمله نيست و در هر موضوعي، مصداق خاصي پيدا مي كند (72) و ره آور تلاش پيامبران، ارائه بايد و نبايدها ( حلال و حرام ها ) يي بوده است كه هويت راستين بشري را به تصوير مي كشد و او را قادر مي سازد با رعايت آنها به سهولت به آن هويت دست يابد. از اين رو، ميزان سعادت و شقاوت، ميزان برخورداري از اين آموزه ها مي باشد كه به صورت دستورهاي ديني باقي مانده است. (73) در فرهنگ انتظار ائمه اطهار خصوصاً اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) الگوي عملي اين فرهنگ در عرصه هاي مختلف مي باشد: « علي مع الحق يدور حيث دار » (74)، كه در طول زمامداري و حاكميت به آن اشاره و عمل كرده است. اين آموزه ها همان احكام الهي، ارزش هاي اخلاقي، روابط صحيح انساني، حدود و ضوابط حكومت الهي است كه شناخت و اطاعت از آن، از ضرورت ها است كه چشم پوشي و بي تفاوتي در برابر آن، اثرات ناگوار و جبران ناپذيري در پي خواهد داشت كه اصلي ترين آن مواجهه با جامعه و انسان هايي است كه از هويت اصيل خود فاصله مي گيرند.در فرهنگ انتظار، حق، حقيقت و دستورهاي ديني، اصلي ترين معياري است كه در تصميم گيري ها مدنظر گرفته مي شود. در تصميم گيري، شناخت مسئله و عوامل اثرگذار در آن مهم ترين معياري است كه در مديريت از آن بحث مي شود و بر آن تأكيد مي شود و بعد از شناسايي آنها و راه حل هاي مختلف، حق معيار بايسته اي است كه براساس آن راه حل شايسته انتخاب مي شود گرچه به ظاهر به ضرر منافع شخصي باشد (75) و صلح و امنيت واقعي زماني محقق مي گردد كه ساختار جامعه، سازمان هاي اجتماعي و ساخت سازماني با اين فرهنگ هويت گيرد و حقوق مردم با اين رهيافت و رويكرد موردتوجه قرار گرفته و بسترهاي خيزشي آنها فراهم شود.
3. كمال جويي:
كمال در لغت به معناي انجام يافتن و تمام شدن آمده است: « كمل الشيء كمالاً و كمولاً: انجام يافت آن چيز و تمام شد اجزاي آن چيز » (76) و مقابل آن نقص است و نقص به معناي اين است كه يك شيء همه مراحلي كه بايد طي كند، نگذرانده باشد و همه امكاني كه طبيعت براي او تهيه كرده تحصيل نكرده باشد؛ مثل نوزادي كه بعضي از مراحل رشد را طي نكرده به دنيا بيايد. از اين رو در مفهوم كمال ارتقا مندرج است برخلاف مفهوم تمام. (77) و كمال وجودي در موجودي زماني مطرح است كه موجود جامع همه نشئت وجودي و حيثيات كمالي به حسب ظرفيت وجودي را، دارا باشد. (78)و كمال يك شيء در واقع برخورداري از سنخ وجودي همان شيء است؛ مثلاً رنگ سفيدِ شديد، كامل تر از رنگ سفيد ضعيف است به سبب داشتن سنخي از همان رنگ سفيدي (79)، از اين رو وقتي كمال يك شيء فاسد شود، كليت يك شيء از بين مي رود. در مثال فوق وقتي سفيدي فاسد شود و از بين رود ديگر رنگي به نام سفيدي نخواهيم داشت (80) و كمال هر موجودي، دارا بودن همان سنخ وجودي به نحو اعلي و اشراف است. كما اين كه علت تامه، وجود معلول را به نحو اعلي و اشراف داراست. از اين رو علت نسبت به معلول خود از كمال وجودي برخوردار است. (81)
در فرهنگ انتظار به اين نكته توجه مي شود كه كمال حقيقي انسان چيست و چگونه مي توان به آن دست يافت؟ با علم به اين كه نفس انساني به جهت مراتب وجودي دو نوع نقص و كمال برايش متصور است:
1. كمال علمي:
در اين مرحله نفس مجرده انساني به مرحله اي مي رسد كه از آن به عقل مستفاد ياد مي كنند و صور جميع موجودات در آن حاضر مي گردد.2. كمال عملي:
اين مرحله زماني براي نفس حاصل مي گردد كه جهت وابستگي ابزاري كه به دنيا و علقه هاي آن دارد، بتواند اين وابستگي ها و علقه ها را از خود جدا نموده، و به جاي آن كه او وابسته به آنها باشد آنها را وابسته به خود گرداند. (82)در فرهنگ انتظار، زمينه ي ظهور و بروز هر دو فراهم مي گردد؛ به طوري كه چهره حقيقي انسان به صورتي كامل مي گردد و تكامل مي يابد كه دو عنصر ايمان و علم در كنار ساير توانايي هاي جسمي و فيزيكي او را همراهي مي سازد. علم امكان تسخير در طبيعت را ممكن مي سازد و ايمان نحوه استفاده از امكانات را براي او مشخص مي سازد. (83) به وسيله ي ايمان، علم از صورت يك ابزار ناروا در دست نفس امّاره خارج شده و به ابزاري مفيد در دست عقل تبديل مي گردد. (84) براساس اين منطق نگاه افراد به زمينه هاي صلح و امنيت متفاوت مي گردد؛ محيطي در نظر بگيرد كه در آن شرايط و زمينه هاي گناه و شهوت راني بدون هيچ نوع قيد و بندي فراهم باشد اگر مؤمني در آن قرار گيرد آن را زنداني خواهد يافت كه به صورت هاي مختلف امنيت و آرامش او را به خطر مي اندازد، ولي اگر در چنين محيطي فرد شهوت راني قرار گيرد آن را بس دلپذير و مناسب خواهد يافت كه به راحتي به تمام منوياتش دست مي يابد. در فرهنگ انتظار، صلح و امنيت براساس فطرت و ذاتيات انسان سنجيده و شرايط لازم آن مهيا مي گردد و امري عمومي است و اختصاص به گروه خاصي ندارد هركس به هر اندازه بتواند خود را به آن نزديك سازد از پرتوهاي نوراني او استفاده خواهد كرد اين شرايط همسان هواي پاكي است كه صالحان و پاكان در آن احساس آرامش خواهند يافت و كساني كه آلوده به موادي شده و معتاد آن گرديده اند شرايط سخت خواهند داشت تا به تدريج زمينه ي پاكي آنها فراهم شده و به محيط پاك و بي آلايش عادت نمايند.
4. عموميت:
در فرهنگ انتظار، مخاطب گزاره هاي زندگي عموم انسان هاست: « وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً » (85) و امنيت و آرامش همه مردم مراد است اگر دستوري و فرماني صادر مي شود مصالح عمومي رعايت مي شود تا همه در صلح و آرامش باشند. نقطه اي كه نبايد فراموش كرد اين است چنان كه در بالا متذكر شديم مخاطب اصلي گزاره هاي ديني اسلام و فرهنگ انتظار ذاتيات و فطريات انسان هاست و بي شك عوارضي كه پرده ي ناميموني روي آن كشيده و اجازه ورود هواي پاك را به آن نمي دهد در هواي پاك تا به مرحله پاكي نرسد دچار مشكل خواهد شد و طرح اين سؤال كه در اين شرايط كه چنين فردي ديگر آرامشي نخواهد داشت، چگونه سخن از عموميت گزاره ها رانده مي شود؟ جواب با كمي تأمل در گفته هاي قبلي به دست مي آيد كه در فرهنگ انتظار هدف اصلي رشد و كمال انسان هاست و كمال چنان كه گفته شده با چيزهاي به دست مي آيد كه هم جنس ذاتيات و وجودات باشد.5. عرفان ظهوري و حضوري:
اتصاف به فرهنگ خاص و عمل به هنجارهاي آن ناشي از اعتقاد و باور به بايدها و نبايدهايي است كه از متن جهان بيني آن بيرون مي آيد. در فرهنگ انتظار، منتظر بايد به اين سطح از عرفان برسد كه خداي متعال ظهور جمعي دارد « کُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ » (86) مي باشد و جايي را نمي توان تصور نمود كه در آن حضور نداشته باشد بايد همواره اين پيام آويزه گوش او باشد كه « أين المفر » فرار گاهي نيست هر جا رو كني مملكت اوست و تحت سيطره حاكميت اوست و با جان دل بپذيرد و بفهمد كه همواره در محضر خداست « أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى » (87) و بداند كه بدون تمسك به دامن اهل بيت و امامان ( عليهم السلام ) نمي تواند به سلامت راه سعادت بپيمايد و يقين كند: « المقتدم لهم مارق و المتأخر عنهم زاهق » (88). و شقاوت از آن كسي است كه با آنها مخالفت كند و سعادت از آن كساني است كه از آنها تبعيت عامه نمايند: « شقي من خالفكم و سعد من اطاعكم » (89). و همواره اين پيام معصوم آويزه گوش او باشد: وقتي زراره از امام صادق ( عليه السلام ) مي خواهد براي اين كه دوره امام زمان ( عليه السلام ) را درك نمايد و از منتظرين باشد چه كاري انجام دهد؟ حضرت مي فرمايد: اگر درصدد اين هستي كه به آن دست يابي، همواره ملازم اين دعا باشد: « اللهم عرفني نفسك و ان لم تعرفني نفسك لم اعرف نبيك اللهم عرفني نبيك و ان لم تعرفني نبيك لم اعرف حجتك و ان لم تعرفني حجتك ضللت عن ديني » (90). به يقين، ملازمت با اين دعا براساس آنچه گفته شد تنها به زبان نمي باشد بلكه اعتقاد و باور به آن را بايد در زندگي فردي و اجتماعي ظاهر ساخت: « قُلْ کُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ » (91) و با شناخت خدا و پيامبران و ائمه اطهار ( عليه السلام ) و امام زمان ( عجل الله تعالي فرجه الشريف )، گزاره هاي زندگي را به درستي بازشناسي كرد و خود را هر روز بيش از ديروز به كمال انساني نزديك ساخت.6. اعتقاد به وجود امام زمان ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ):
نكته اساسي كه در فرهنگ انتظار از اهميت خاصي برخوردار است و بدون آن سخن از انتظار معنا و مفهومي ندارد، اعتقاد به وجود امام زماني ( عليه السلام ) است كه امام دوازدهم شيعيان و از فرزندان پيامبراسلام ( صلي الله عليه و آله ) و فرزند امام حسن عسكري ( عليه السلام ) مي باشد كه بنا به مشيت الهي به پرده غيب رفته تا در شرايط ديگر پرده از رخ بنماياند. اين سخن به اندازه اي در سرنوشت و كيفيت برخورد با انتظار مؤثر است كه منكر آن به مثابه ي كسي است كه رسول خدا ( صلي الله عليه و آله ) را انكار نمايد: « من انكر القائم من ولدي فقد انكرني » (92).اعتقاد و باور عامل دروني، خيزش رفتارهاي آگاهانه انساني است تا اين آتش در او شعله ور نشده نبايد انتظار گرمايي از او داشت. انتظار گرما بدون آتش همسان انتظار حسن نيت و صداقت از ميز بي جاني است كه در كنار آن قرار گرفته ايد. (93) نبود شناخت صحيح از منتظَر، اختلاف در منش و رفتار ايجاد مي كند كه باعث گمراهي در زندگي و خط مشي هاي آن مي گردد و فقره حديث ( اللهم عرفني حجتك و ان لم تعرفني حجتك ضللت عن ديني ) اشاره به اين حقيقت دارد.
7. عرفان نبوي:
منتظران واقعي كساني هستند كه به همه انبيا ايمان دارند و هيچ تفاوتي بين آنها قائل نيستند: « لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ » (94) و چشم به انتظار كسي هستند كه در او صفات و آثار پيامبران گرد آمده است و وقتي مي آيد با آثار پيامبران و اوصياي الهي مي آيد او با عصا و تابوت حضرت موسي و سنگ حضرت صالح و... شمشير ذوالفقار و مصحف حضرت زهرا ( عليها السلام ) مي آيد. (95) مردم انتظار دارند كه حضرت حجت ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) وعده پيامبران را عملي سازد و مدينه ي فاضله را هويت بخشد و صلح و امنيتي انتظار دارند كه در كتب آسماني تورات، انجيل و قرآن و احاديث، بشارت آن داده شده است. (96)8. عشق و علاقه به وجود حضرت ( عليه السلام ) و حضور ايشان:
عشق و علاقه دو عامل مهم براي انجام كارهاي است كه براي حضور منتظَر لازم است. اگر انسان به چيزي عشق ورزد تلاش مي كند زمينه هاي حضور آن را فراهم نمايد چنان كه اگر نسبت به آن تنفر داشته باشد تلاش مي كند به انحاي مختلف كارشكني انجام دهد تا فرد موردنظر نيايد: « فاحبب من كنت تحبّ و ابغض من كنت تبغض حتي يظهره الله عزوجل » (97). عشق و علاقه به امام زمان ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) نماي ديگري از « سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم » مي باشد كه در زيارت عاشورا عاشقان حريم علوي هر روز آن را با جان و دل مي خوانند و آرزو مي كنند كه جزء سپاه منتقمان خون حسيني ( عليه السلام ) و زهراي مرضيه ( عليها السلام ) باشند كه پرچمدار آن حضرت مهدي - عجل الله تعالي فرجه الشريف - مي باشد. « ان يرزقني طلب ثاركم مع امام منصور من اهل بيت محمد ( صلي الله عليه و آله ) ».بي شك اين عشق و علاقه به حضور در كنار حضرت، موتور محركه ي منتظران مي باشد كه عملاً خود را به صورت هاي مختلف آماده مواجهه با آن شرايط نمايند.
ب: مباني اجتماعي و ارزشي يا عملي
1. ولايت مداري، تبعيت از ولي امر مسلمين يا ولي فقيه زمان:
گفتيم صلح و امنيت از ويژگي هاي رفتارهاي انسان است يا نتيجه نوع عملكرد انسان ها مي باشد، آرامش و صفا و صميميت در اجتماع زماني به دست مي آيد كه شرايط و زمينه هاي عملي آنها را فراهم سازيم، بعد از اين كه به اين باور رسيديم، امامي منتظر شرايطي است تا حضور پيدا كند و بساط عدل و داد بگستراند و ظلم و بي عدالتي را ريشه كن كرده و صلح و امنيت واقعي را به ارمغان آورد و بشريت را به آرزوي ديرينه خود برساند، نمي توان ساكت نشست و اقدام عملي نكرد - تفصيل آن گذشت - ولي اين سئوال قابل طرح است كه چه كاري بايد انجام داد و چگونه مي توان اين بستر را آماده نمود؟در فرهنگ انتظار چنان كه گذشت لايه هاي زيرين رفتارها و كنش هاي مورد انتظار به صورت هاي مختلف بيان شده است گرچه در اكثر موارد به ذكر كليت آمادگي اشاره شده است ولي در بعضي احاديث حتي به مصاديق نيز اشاره شده است و در نهايت بايد گفت وظيفه هركس در هر زمان براساس مقتضيات آن زمان رقم مي خورد، چنان كه زراره وقتي از امام ( عليه السلام ) سئوال مي كند مردم در زمان غيبت و انتظار چه كاري انجام دهند؟ مي فرمايد: « يتمسكون بالامر الذي هم عليه حتي يتبين لهم » (98). امروزه اين امر با تبعيت از دستورها و فرمان ها و اطاعت از مجتهدين جامع شرايط « و أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي روات احاديثنا » (99) و رهبري حضرت آية الله خامنه اي - ادام الله ظله العالي - محقق مي گردد.
2. تكليف مداري و عمل به دستورها:
چنان كه گذشت در طول تاريخ، دوره اي نمي توان يافت كه جهان خالي از حجت خدا باشد ولي چرا مدينه فاضله در آنها محقق نشده است و صلح و برادري توأم با امنيت سايه نيانداخته است. جواب آن به اجمال همان كلام اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) مي باشد: « لا رأي لمن لا يطاع » (100). بهترين افكار و اعتقادات زماني اثربخش خواهد بود كه به رفتار و عمل تبديل شود، با حلوا حلوا گفتن، هيچ وقت دهان شيرين نمي شود بلكه براي شيرين شدن دهان بايد زمين را شخم زد، كاشت، برداشت انگور كرد، شيره پخت و حلوا ساخت و خورد. صلح و امنيت نيز تنها با گفتار و بيان مطالب به دست نمي آيد بلكه با اهتمام و انجام دستورها و احكام الهي و تبعيت از فرمان هاي ولي امر المسلمين ممكن مي گردد كه بارزترين آنها رعايت حقوق ديگران و انجام به تكاليف شخصي است: « يوم يأتي بعض آيات ربك لا ينفع نفساً ايمانها لم تكن آمنت من قبل او كسبت في ايمانها خيراً » (101). با عمل به احكام و دستورهاي الهي مردم به تقوا دست مي يابند كه نتيجه اوليه آن همراهي زمين و آسمان با آنها در دست يابي به اهداف عالي انساني است: « لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ » (102). در اين زمان، منابع بيروني به اندازه كافي در اختيار مردم است و حرص و ولعي براي دست يابي به آنها موجود نخواهد بود و مردم به دنبال اين هستند كه به كمالات وجودي دست يابند و رتبه هاي انسانيت را طي نمايند. از اين رو مردم انگيزه اي براي تعدي و تجاوز به حقوق ديگران نخواهند داشت و جامعه در يك محيط آكنده از صفا و صميميت زندگي خواهند داشت.3. همياري و مساعدت جمعي:
فاصله بين حق و باطل به اندازه اي سخت و مشكل است كه در تعابير آن را از مو باريك و از شمشير برّان تر ناميده اند. در فرهنگ انتظار براي اين كه مؤمنين بتوانند همواره در مسير درست باشند در كنار مواظبت و محاسبه ي فردي بايد به كمك هم آيند و مواظب هم باشند و گزاره هايي مانند: « ليس منا من لم يحاسب نفسه كل يوم » (103) و دستور امر به معروف و نهي از منكر و آيه « وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ » اشاره به اين شاخص مهم در فرهنگ انتظار مي باشد كه به كمك آن آحاد جامعه در سلامتي مي مانند چرا كه صلح و امنيت يك پديده ي مردمي است كه به كمك مردم به وجود مي آيد چنان كه ناامني و آشوب با رفتارهاي زشت انسان ها پديد مي آيد و در زمان حضور اين مردم و شيعيان هستند كه از شهرهاي مختلف گرد او جمع مي شوند كه هركدام توان مقابله با 40 نفر را دارند (104). كه 50 نفر از آنها زنان مي باشند. (105)4. استقامت و پايداري دائمي در گفتار و عمل:
صلح و امنيت چنان كه گذشت مقولي وصفي است كه از عملكرد حاكميت و آحاد جامعه به وجود مي آيد و بيانگر وضعيتي است كه در آن ظلم و تعدي به حقوق ديگران در يك بستر زماني استمرار يابد كه صبر و پايداري و مقاومت در مقابل مخالفين و مبارزه از لوازم جدي آن است و ورود گزاره هايي مانند « انتظار الفرج بالصبر » (106) گوياي اين پيام و حقيقت است كه با خود آمادگي دائمي مي طلبد توصيه اي كه حضرت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) در توقيعه شريفه به شيعيان كرده است « و نصره لكم معده » (107) و آيه شريفه ي « وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ » (108) بهترين پيام آور اين صلح و امنيت است كه با آمادگي و اقتدار « تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ » ايجاد مي شود و بايد يقين اين نكته را آويزه گوش كرد: ايجاد هر حركتي زمينه، بستر، آمادگي و كادر مي طلبد پيامبراعظم ( صلي الله عليه و آله ) براي به پا داشتن حكومت اسلامي سه سال به كادرسازي از ميان حنفاي پرداختند كه براي اين انقلاب آماده بودند. (109)5. پويايي مستمر و دائمي:
گفته شد صلح و امنيت يك مفهوم نسبي و ذهني است كه از برداشت محيطي به دست مي آيد. اگر فضا ملتهب، ناپايدار، دگرگون و تعدي گر باشد مردم احساس ناامني و ناراحتي خواهند نمود ولي اگر فضا و محيط، شرايط پويا، بالندگي و رشد و محبت را فراهم نمايند همه احساس امنيت مي كنند و با صلح و آرامش براي مقصود خويش تلاش مي كنند. گرچه همواره اين حالت در منتظر حاكم است كه نكند شرايط به نحوي ظهور نمايد كه معشوق دوستدار آن نباشد و اين حالت گرچه به ظاهر منفي است ولي موتور محركه رشد و كمال مي باشد؛ اين حالت منتظر را همواره در تكاپو نگه مي دارد تا شرايط و وضعيت را هر روز بهتر از ديروز نگه دارد و همواره به دنبال بهترين ها باشد.امر به معروف و نهي از منكر شاخصه اصلي مباني صلح و امنيت در فرهنگ انتظار مي باشد كه بسترساز حكومت جهاني حضرت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) است چون امر به معروف و نهي از منكر در شرايط مختلف، متغير مي باشد از اين رو تحرك، پويايي و فعال بودن لازمه اين فرهنگ خواهد بود. تصور نماييد كه هركس در هر جايگاه و موقعيتي كه قرار دارند مواظب رفتارهاي خود و ديگران باشند در آن صورت جامعه به محيطي تبديل مي شود كه بدي ها و زشتي ها به خوبي خود را نشان مي دهد و كسي جرئت ورود در آن را نمي يابد و همه همديگر را به صورت سياقي يا هدايتي به خوبي ها رهنمون مي سازد.
6. تأسيس حكومت اسلامي:
شايد بتوان گفت جوهره ي مباني اجتماعي، تأسيس حكومت اسلامي مي باشد كه در آن دولت مردان به اعمال دستورها و احكام و قوانين اسلامي بپردازند، چرا كه تا حكومتي شكل نگيرد به دستورها نمي توان عمل كرد و خيلي از احكام تعطيل خواهد شد بدون حكومت آمادگي براي ظهور معناي واقعي نمي يابد و سخن از پاك كردن جامعه از وجود اشرار و ناپاكي ها كه عامل اصلي تعدي و ظلم مي باشند، سخن بي دليل خواهد بود.نتيجه گيري
مفهوم انتظار در شيعه به وجود، غيبت و ظهور حضرت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) هويت و محتواي خاص مي يابد و اطلاق اسم « قائم » به حضرت اين مفهوم را جهت دهي مي كند، چرا كه اين كلمه تنها يك اسم و لقب نيست كه از باب احترام به حضرت گفته مي شود و الّا ساير انبيا و ائمه ( عليهم السلام ) نيز با آن ياد مي شد بلكه استعمال خاص اين اسم در مورد حضرت بيانگر سر اصالت معنوي آن است كه همان آمادگي و آماده بودن مي باشد. خود حضرت همواره آماده است تا به اذن الهي و ظهور و انقلاب جهاني ايجاد نمايد و منتظران حقيقي ايشان نيز با بسترسازي فكري و عملي اين زمينه را هر روز بهتر از ديروز آماده مي نمايند. براي اين كه بتوان به اين هدف دست يافت بايد شيعيان ريشه هاي نفاق و ظلم و تعدي و تفرقه را ريشه كن كنند و به جاي آن هم فكري، عدالت، همكاري و اتحاد و انسجام را توسعه دهند. با توسعه اين رفتارها، جامعه به امنيت و صلح واقعي دست مي يابند. از اين رو جامعه اسلامي خصوصاً شيعيان بايد بسترهاي لازم براي ترويج مباني فكري و اجتماعي كه منجر به چنين رفتارهايي مي شود را ترويج نمايند.و منتظر حقيقي كسي است كه همواره از نظر قدرت هاي ايماني، روحي، بدني، تكنولوژيكي و مهارت هاي ديگر آماده باشد و با مبارزه دائمي با تمايلات نفساني، سستي، ذلت پذيري و استعمارزدگي، محيطي پويا و منعطف ايجاد كند كه حداقل نتيجه آن كاهش اختلاف ها و تنش هاي فردي و اجتماعي و افزايش ضريب امنيت و آرامش در جامعه است.
پي نوشت ها :
1. محمدباقر بابائي، مباني استراتژي فرهنگي، دوره عالي جنگ دانشكده فرماندهي و ستاد، 1384، ص 81.
2. ر.ك: كتاب هاي منطق مانند: منطق صوري، محمد خوانساري، انتشارات آگاه، 1361.
3. ريچارد نيكسون، صلح حقيقي، جعفر ثقة الاسلامي، ص 12.
4. صحيفه نور، ج13، ص 73.
5. همان، ج20، ص 70.
6. مستدرك الوسائل، ج11، ص 212.
7. خصال صدوق و بحارالانوار، ج1، ص 87 و ج10، ص 112.
8. ريچارد نيكسون، صلح حقيقي، جعفر ثقة الاسلامي، ص 15.
9. لغت نامه دهخدا، ج8، دانشگاه تهران، 1348، ص 127.
10. مهرداد ميرعرب، « نگاهي به مفهوم امنيت »، ترجمه سيد عبدالقيوم سجادي، فصلنامه علمي - پژوهشي علوم سياسي، ويژه امنيت ملي، سال سوم، شماره نهم، تابستان 1379، ص 133.
11. غلامعلي چگيني زاده، « رويكردي نظري به مفهوم امنيت ملي در جهان سوم »، فصلنامه ي سياست خارجي، سال چهاردهم، بهار 1379، ص 67.
12. رابرت ماندل، چهره متغير امنيت ملي، پژوهشكده ي مطالعات راهبردي، 1379، ص 44.
13. سلمان شايان فر، وحدت و امنيت ملي از ديدگاه مقام معظم رهبري، ص 116.
14. راهبردهاي ولايت، ج3، ص 67.
15. سيد مجتبي تهامي، امنيت ملي، تهديدات، دانشگاه عالي دفاع ملي، ص 71.
16. محمدباقر بابائي، مباني استراتژي فرهنگي از ديدگاه علي ( عليه السلام )، دانشگاه امام حسين ( عليه السلام )، ص 196.
17. بحارالأنوار، ج75، ص 453.
18. غررالحكم، ص 131.
19. بلد، آيه ي 5.
20. انشراح، آيه 5 و 6.
21. شرح دعاي صحيفه سجاديه، دعاي 2، فراز 3.
22. لغت نامه دهخدا، واژه انتظار.
23. بحارالانوار، ج77، ص 173.
24. يوسف، آيه ي 87.
25. بحارالانوار، ج 52، ص 123.
26. همان، ج75، ص 208.
27. شفيعي سروستاني، « انتظار، بايدها و نبايدها » ، موعود عصر ( عجل الله تعالي فرجه الشريف )، 1384، ص 15.
28. نور، آيه ي 24.
29. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، ج2، ص 377.
30. اسراء، آيه ي 71.
31. كافي، ج1، ص 271.
32. مجتبي تونه اي، موعودنامه، ص 129.
33. عزيزالله حيدري، انتظار و انسان معاصر، ص 55.
34. امام خميني، صحيفه نور، ج20، ص 197.
35. نور، آيه 24.
36. فريده گل محمدي، رسالت جهاني حضرت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف )، ص 238.
37. محمدباقر بابائي، مباني استراتژي فرهنگي از ديدگاه علي ( عليه السلام )، ص 54.
38. همان، ص 645.
39. ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 249.
40. بحارالانوار، ج 52، ص 358.
41. امام خميني، كتاب البيع، ج2، ص 474، نقل از: سروستاني، همان، ص 91.
42. امام خميني، صحيفه نور، ج12، ص 208.
43. همان، ج 7، ص 255.
44. همان، ج 20، ص 197.
45. محمدبن ابراهيم نعماني، كتاب الغيبه، ص 106، نقل از: ابراهيم اميني؛ همان، ص 253.
46. كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص 258؛ شيخ طوسي، الغيبه، ص 293، نقل از: فريده گل محمدي، رسالت جهاني حضرت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف )، ص 234.
47. طبرسي، الاحتجاج، ج2، ص 599 و سروستاني، همان، ص 22.
48. نهج البلاغه، نامه 45.
49. امام خميني، صحيفه نور، ج19 و 156 و 196، ج7، ص 255 و ج20، ص 197.
50. محمد بن ابراهيم نعماني، كتاب الغيبه؛ بحارالانوار، ج52، ص 320.
51. محمدعلي حقيقي، مديريت رفتار سازماني، ص 351.
52. رابرت ماندل، چهره متغير امنيت ملي، ص 29.
53. صدوق، خصال، ج1، ص 34.
54. مرتضي مطهري، گفتار معنوي، ص 13.
55. فاطر، آيه 43.
56. طه، آيه 124.
57. خواجه نصير طوسي، كشف المراد، شعراني، ص 503.
58. الكافي، ج1، ص 179.
59. مرتضي مطهري، انسان در قرآن، صدرا، بي تا، ص 15.
60. شوري، آيه 13.
61. اعراف، آيه ي 179.
62. نهج البلاغه، نامه ي 55.
63. همان.
64. همان، خطبه 160.
65. همان، خطبه هاي 176 و 32.
66. همان، خطبه 133.
67. رعد، آيه 28 و فجر، آيه 28.
68. غزل 469 از غزليات شمس.
69. ر.ك: لغت نامه دهخدا، ج6، ص 8029.
70. نهج البلاغه، خطبه 4 و 147.
71. همان، خطبه 157.
72. همان، خطبه 216.
73. همان، خطبه 100.
74. بحارالانوار، ج10، ص 445.
75. محمدباقر بابائي، مهندسي مديريت در فرهنگ علوي.
76. ر. ك: منتهي الادب و دهخدا، ج11، ص 16358.
77. استاد مطهري، اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج4، ص 63.
78. اسفار، ج1، ص 136.
79. همان، ج7، ص 149.
80. همان، ج9، ص 3.
81. علامه طباطبائي، نهاية الحكمه، ص 277.
82. اسفار، ج9، ص 7.
83. همان، ص 36.
84. همان، ص 14.
85. سبأ، آيه 28.
86. رحمن، آيه 29.
87. علق، آيه 14.
88. مفاتيح الجنان، صلوات شعبانيه.
89. همان، زيارت آل يس.
90. كمال الدين و بحارالانوار، ج52، ص 324.
91. اسراء، آيه 84.
92. بحارالانوار، ج51، ص 48.
93. نيكسون، همان، ص 41.
94. بقره آيه ي 136.
95. بحارالانوار، ج52، ص 126.
96. نهج البلاغه، نامه 53 و محمدرضا حكيمي، خورشيد مغرب.
97. بحارالانوار، ج52، ص 325.
98. كمال الدين، بحارالانوار، ج52، ص 326.
99. بحارالانوار، ج 53، ص 583.
100. نهج البلاغه، خطبه 27، فراز 16.
101. انعام، آيه 158؛ بحارالانوار، ج52، ص 326 و مفاتيح الجنان، زيارت آل يس.
102. اعراف، آيه 96.
103. كافي، ج3، ص 453.
104. خصال صدوق و بحارالانوار، ج52، ص 317.
105. تفسير العياشي، ج1، ص 65 و بحارالانوار، ج52، ص 223.
106. وسائل الشيعه، ج19، ص 75.
107. بحارالانوار، ج53، ص 579.
108. انفال، آيه 60.
109. جعفر مرتضي عاملي، الصحيح من سيره النبي، ص 240.
* قرآن كريم.
1. اسفار، انتشارات مصطفوي، 1368.
2. اسفار، ج1.
3. امام خميني ( رحمة الله )، صحيفه نور، ج12.
4. ___، صحيفه نور، ج20.
5. ___، صحيفه نور، ج19 و 156 و 196، ج7.
6. ___، كتاب البيع، ج2.
7. اميني، ابراهيم، دادگستر جهان، انتشارات شفق، چاپ دهم، 1367.
8. بابائي، محمدباقر، مباني استراتژي فرهنگي از ديدگاه علي ( عليه السلام )، دانشگاه امام حسين ( عليه السلام )، 1384.
9. ___، مباني استراتژي فرهنگي، دوره عالي جنگ دانشكده فرماندهي و ستاد، 1384.
10. ___، مهندسي مديريت در فرهنگ علوي، مه آسا، 1386.
11. تفسيرالعياشي، ج1.
12. تونه اي، مجتبي، موعودنامه، انتشارات مشهور، 1383.
13. تهامي، سيدمجتبي، امنيت ملي، تهديدات، دانشگاه عالي دفاع ملي، 1380.
14. چگني زاده، غلامعلي، « رويكردي نظري به مفهوم امنيت ملي در جهان سوم »، فصلنامه ي سياست خارجي، سال چهاردهم، بهار 1379.
15. حقيقي، محمدعلي، مديريت رفتار سازماني، انتشارات ترمه، 1380.
16. حكيمي، محمدرضا، خورشيد مغرب، نشر فرهنگ.
17. حيدري، عزيزالله، انتظار و انسان معاصر، انتشارات مسجد جمكران، اول نيمه شعبان 1419.
18. خواجه نصيرطوسي، كشف المراد، شعراني.
19. خوانساري، محمد، منطق صوري، انتشارات آگاه، 1361.
20. رابرت ماندل، چهره متغير امنيت ملي، پژوهشكده ي مطالعات راهبردي، 1379.
21. راهبردهاي ولايت، ج3.
22. ر. ك: منتهي الادب.
23. شايان فر، سلمان، وحدت و امنيت ملي از ديدگاه مقام معظم رهبري، نشر نذير، 1380.
24. شرح دعاي صحيفه سجاديه، دعاي 2، فراز 3.
25. شفيعي سروستاني، « انتظار، بايدها و نبايدها »، موعود عصر ( عجل الله تعالي فرجه الشريف )، 1384.
26. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، ج2.
27. شيخ طوسي، الغيبه.
28. صحيفه نور، ج13.
29. صدوق، خصال، ج1.
30. طباطبائي، محمدحسين، نهاية الحكمه.
31. طبرسي، الاحتجاج، ج2.
32. عاملي، جعفر مرتضي، الصحيح من سيره النبي.
33. غررالحكم.
34. غزليات شمس.
35. كافي، ج1.
36. گل محمدي، فريده، رسالت جهاني حضرت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف )، دارالنشر اسلام، 1383.
37. لغت نامه دهخدا، ج8، دانشگاه تهران، 1348.
38. لغت نامه دهخدا، واژه انتظار.
39. ماندل، رابرت، چهره متغير امنيت ملي، پژوهشكده مطالعات راهبردي، 1379.
40. مجلسي، بحارالانوار.
41. مستدرك الوسائل، ج11.
42. مطهري، مرتضي، اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج4.
43. ___، انسان در قرآن، صدرا، بي تا.
44. ___، گفتار معنوي، صدرا، بي تا.
45. مفاتيح الجنان، صلوات شعبانيه.
46. ميرعرب، مهرداد، « نگاهي به مفهوم امنيت »، ترجمه سيد عبدالقيوم سجادي، فصلنامه علمي - پژوهشي علوم سياسي، ويژه امنيت ملي، سال سوم، شماره نهم، تابستان 1379.
47. نعماني، محمد بن ابراهيم، كتاب الغيبه.
48. نهج البلاغه، نامه ي 55.
49. نيكسون، ريچارد، صلح حقيقي، جعفر ثقه الاسلامي، نشر نوين، 1366.
50. وسائل الشيعه، ج19.
منبع مقاله :
مكارم شيرازي، حائري شيرازي و عميد زنجاني؛ مقاله ها خداداد سليميان... [ و ديگران]، ( 1387 )، گفتمان مهدويت: سخنراني و مقاله هاي گفتمان نهم، قم: مؤسسه بوستان كتاب ( مركز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه ي علميّه قم )، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}