نويسندگان: جورج ريتزر
داگلاس گودمن
مترجمان: خليل ميرزايي
عبّاس لطفي زاده

 

رفتارگرايي بيش از همه در روان شناسي مطرح شده است، اما در جامعه شناسي نيز تأثيرات مستقيمي بر جامعه شناسي رفتاري ( بوشل و بورگس، 1969؛ بالدوين و بالدوين، 1986 ) و نيز تأثيرات غيرمستقيمي مخصوصاً بر روي نظريه ي مبادله داشته است. جامعه شناس رفتاري به بررسي رابطه ي بين تأثيرات رفتار کنشگر بر محيط و تأثير آن بر رفتار بعدي کنشگر علاقمند است . اين رابطه در شرطي شدن عامل (1) يا آن فرآيند يادگيري که طي آن « رفتار با توجه به پيامدهايش تعديل مي شود » نقشي اساسي دارد ( بالدوين و بالدوين، 1986: 6 ). ممکن است چنين تصور شود که اين رفتار، دست کم در شروعش، رفتاري تصادفي است. اما محيطي که يک رفتار در آن رخ مي دهد، چه اجتماعي باشد و چه فيزيکي، تحت تأثير آن رفتار قرار مي گيرد و به نوبه ي خود اين تأثيرات را به شيوه هاي گوناگون به عامل باز مي گرداند. اين واکنمش به گونه اي مثبت، منفي و يا خنثي رفتار بعدي کنشگر را تحت تأثير قرار مي دهد. اگر اين واکنش براي کنشگر پاداشي به همراه داشته باشد، احتمالاً در وضعيت هاي آتي مشابه، همان رفتار از کنشگر صادر خواهد شد. اما اگر واکنش مذکور ناگوار يا تنبيه زا از کار درآيد، احتمال کمتري دارد که آن رفتار در آينده اتفاق بيفتد. جامعه شناس رفتاري به بررسي رابطه ي بين سابقه ي واکنش ها يا پيامدهاي محيطي و ماهيت رفتار کنوني علاقمند، است. از نقطه نظر او حالت کنوني يک رفتار معين، تابع پيامدهاي قبلي آن رفتار است. با اطلاع از شرايطي که يک رفتار معين را در گذشته فرا خوانده است، مي توانيم پيش بيني کنيم که يک کنشگر آيا همان رفتار را در وضعيت کنوني از خود نشان خواهد داد يا نه.
پاداش ها ( يا تقويت کننده ها ) و هزينه ها ( يا تنبيهات ) از جمله علايق مهم رفتارگرايان هستند. در حالي که پاداش ها بر مبناي توانايي شان براي تشديد ( يا تقويت ) رفتار مشخص مي شوند، هزينه ها احتمال وقوع رفتار را کاهش مي دهند. رفتارگرايي به طور عام و عقايد مربوط به پاداش ها و هزينه ها به طور خاص، تأثير نيرومندي بر نظريه ي مبادله ي اوليه داشته اند.

نظريه ي گزينش عقلاني

اصول بنيادي نظريه ي گزينش عقلاني (2) از اقتصاد نوکلاسيک (3) ( و نيز فايده گرايي (4) و نظريه ي بازي (5)؛ لوي و ديگران، 1990؛ ليندنبرگ، 2001 ) سرچشمه گرفته است. فريدمن و هکتر بر پايه ي انواع الگوهاي متفاوت، آنچه را که خودشان به عنوان « اسکلت » نظريه ي گزينش عقلاني توصيف مي کنند فراهم آورده اند.
تأکيد و تمرکز نظريه ي گزينش عقلاني بر روي کنشگران است. به اعتقاد نظريه پردازان گزينش عقلاني، کنشگران داراي هدف و نيت هستند. يعني مقاصد يا اهدافي را براي کنش هاي شان در نظر دارند. کنشگران همچنين داراي رجحان ها (6) ( يا ارزش ها و منفعت ها ) هستند. نظريه ي گزينش عقلاني به اين قضيه کاري ندارد که اين اولويت ها يا منابع آنها چه چيزهايي هستند. از جمله نکات مهم اين نظريه اين است که کنش در راستاي نيل به اهدافي عمل مي کند که با سلسله مراتب رجحان کنشگر هماهنگي دارد.
گرچه نظريه ي گزينش عقلاني کار خود را با اهداف يا نيت هاي کنشگران آغاز مي کند، اما بايستي دست کم به دو محدوديت عمده در باب کنش توجه داشته باشد. مورد نخست کمبود منابع است. کنشگران از منابع متفاوتي برخوردارند و نيز از لحاظ دستيابي به منابع ديگر در شرايط يکساني نيستند. احتمالاً نيل به اهداف براي کساني که به منابع فراواني دسترسي دارند نسبتاً آسان باشد. اما براي آنهايي که منابع کمي در اختيار دارند ممکن است دستيابي به اهداف دشوار و يا حتي غيرممکن باشد.
کمبود منابع با ايده ي هزينه هاي فرصت (7) ارتباط پيدا مي کند ( فريدمن و هکتر، 1988: 202 ). کنشگران ضمن تعقيب يک هدف معين، بايستي به هزينه هاي چشم پوشي از جذاب ترين کنش بعدي شان نيز توجه داشته باشند. اگر منابع يک کنشگر اندک باشد، احتمالاً او ارزش مندترين هدف خود را دنبال نخواهد کرد، زيرا ممکن است شانس دستيابي به آن هدف بسيار اندک باشد و در تلاش براي نيل به آن هدف، شانس هاي دستيابي به ارزش مندترين هدف بعدي را نيز به خطر بياندازد. نظريه پردازان گزينش عقلاني معتقدند که کنشگران در جهت به حداکثر رساندن سودهاي شان عمل مي کنند (8) و به اين منظور ممکن است رابطه ي بين شانس هاي نيل به اهداف اصلي و کس شانس هاي دستيابي به دومي هدف ارزش مند را مورد ارزيابي قرار دهند.
دومين منبع محدود کننده ي کنش فردي نهادهاي اجتماعي است. به گفته ي فريدمن و هکتر، فرد نوعاً از گهواره تا گور کنش هايش را تحت الزام قواعد خانوادگي و مدرسه، قوانين و احکام؛ خط مشي هاي شرکت ( محل کار )؛ کليساها، کنيسه ها و مساجد؛ و بيمارستان ها و موسسات کفن و دفن در مي يابد. قواعد لازم الاجراي بازي از جمله هنجارها، قوانين، دستور جلسه ها و مقررات رأي گيري با اعمال محدوديت بر دامنه ي کنش هاي ممکن افراد مرتباً بر فرآورده هاي اجتماعي تأثير مي گذارند.
( فريدمن و هکتر، 1988: 202 )
اين قيد و بندهاي نهادي تقويت کننده هاي منفي و مثبتي را فراهم مي آورند که کنش هاي خاصي را تشويق کرده و از وقوع کنش هاي ديگر جلوگيري مي کنند.
فريدمن و هکتر دو ايده ي ديگري را نيز برمي شمارند که به نظر آنها براي نظريه ي گزينش عقلاني اهميت اساسي دارند. اولي عبارت است از نوعي ساز و کار جمعي يا فرآيندي که از طريق آن « کنش هاي فردي جداگانه به منظور توليد فرآورده ي اجتماعي معيني با هم ترکيب مي شوند » ( فريدمن و هکتر، 1988: 203 ). ايده ي دوم، اهميت اطلاعات (9) در انجام گزينش هاي عقلاني است. يک زماني فرض بر اين بود که کنشگران از اطلاعات کامل يا دست کم کافي براي انتخاب گزينه هاي هدف مند از بين مسيرهاي مختلف کنش برخوردار هستند. اما اين قضيه بيش از پيش مورد تأييد قرار مي گيرد که کميت و کيفيت اطلاعات موجود، متغير بوده و اين تغيير تأثير شديدي بر گزينه هاي کنشگران دارد. ( هکاتورن، 1997 ).

پي‌نوشت‌ها:

1. Operant conditioning
2. Rational choice theory
3. Neoclassical ecinomics
4. Utilitarianism
5. Game theory
6. Preferences
7. Opportunity costs
8- هر چند که نظريه پردازان معاصر گزينش عقلاني اين مسئله را تأييد مي کنند که محدوديت هايي در اين زمينه وجود دارد. ( هکاتورن، 1997 ).
9. Information

منبع مقاله :
ريتزر، جورج؛ گودمن، داگلاس جي. (1390) نظريه جامعه شناسي مدرن، ترجمه: خليل ميرزايي و عباس لطفي زاده، تهران: انتشارات جامعه شناسان، چاپ اول