آشنايي با روش تفسير روايي در شيعه
تعريف روش تفسير روايي
مقصود از تفسير روايي، تفسير قرآن به استناد روايات است كه از آن به « روش تفسير روايي » ياد مي شود، خواه آن روايت از پيامبر صلي الله عليه و آله باشد كه اهل سنت در تفاسير روايي خود از آن بهره مي برند، و يا روايات ائمه معصومين عليهم السلام كه شيعه در تفسير روايي خود به آنان نيز استناد مي كند.پيشينه و آغاز تفسير روايي
از آنجا كه رسالت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام، تبيين، تفسير و بيان مقاصد آيات بوده، لذا روايات فراواني در تفسير آيات، از آنان صادر شده است. خداوند متعال، پيامبر صلي الله عليه و آله را مفسر آيات دانسته و فرموده است: « وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْکَ الذِّکْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَکَّرُونَ » ( نحل/44 )؛ « و اين قرآن را به سوي تو فرود آورديم، تا براي مردم آنچه به سوي ايشان نازل شده است توضيح دهي و اميد كه آنان بينديشند. »پيامبر صلي الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام همواره به تفسير آيات پرداخته و هر ابهامي را درباره تفسير قرآن رفع و معاني و مصاديق آيات را مشخص كرده اند كه تعدادي از آن روايات مأثوره، اكنون در دسترس مفسران است.
با توجه به قرب زماني صحابه و تابعيان با پيامبر صلي الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام تفسيري كه آنان ارائه داده اند، توجه مفسران، به خصوص اهل سنت را جلب كرده است، حتي آنجا كه خود به تفسير آيه پرداخته و راوي روايت تفسير، معصوم عليهم السلام نبوده است. برخي صحابه، بدون واسطه، تفسير را از پيامبر صلي الله عليه و آله دريافته و براي تابعيان بيان داشته اند كه در كتب تفسيري نقل شده است. روايات تفسيري صحابه در كتب تفسير، موجود و موقوف به صحابه است.
روايات تفسيري تابعيان نيز، خواه از پيامبر صلي الله عليه و آله يا از ائمه معصومين عليهم السلام، در كتابهاي تفسيري موجود است و آنها واسطه بين صحابه و تبع تابعيان بوده اند.
آغاز تفسير روايي را بايد از زمان پيامبر صلي الله عليه و آله و توسط آن حضرت دانست. حضرت رسول صلي الله عليه و آله اولين فردي است كه به تفسير قرآن عنايت ويژه اي داشته است. جلال الدين سيوطي در كتاب الاتقان، متذكر روايات تفسيري از سوره بقره تا آخر قرآن شده كه مجموعه اي از روايات نبوي در تفسير است. (1) پس از رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله، حضرت علي عليه السلام و شاگرد او ابن عباس و ديگر ائمه معصومين عليهم السلام به ويژه امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام از ممتازترين مفسران تفسير روايي هستند. ابن عباس مي گويد: « آنچه من از تفسير قرآن دارم، آن را از علي بن ابي طالب عليه السلام اخذ كرده ام. » (2) تفسير روايي در آغاز به صورت شفاهي و سپس همراه با ديگر روايات نقل و در نهايت، از آنها تفكيك شده است.
مقدار و كميّت تفاسير مروي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله
درباره مقدار و ميزان تفاسير روايت شده از پيامبر، اين پرسش مطرح است كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، در طول مدت رسالت خود، هم زمان با نزول تدريجي آيات، آيا به تفسير و تبيين تمامي آنها مي پرداخت يا به موارد خاصي اكتفا مي كرد؟ گروهي نظريه دوم را پسنديده و معتقدند پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله تنها در پاسخ به پرسشها و ابهامات آيات، به بيان آنها مي پرداخت. در اين مورد، گزارشي از عايشه نقل شده كه مي گويد: پيامبر، تنها به تفسير آيات معدودي از قرآن مي پرداخت. (3)جمعي نيز نظريه اول را به واقع نزديك تر دانسته و بر آن شده اند كه پيامبر اسلام، تمامي معاني آيات را براي اصحاب بيان مي كرد. البته اين ديدگاه صحيح تر به نظر مي رسد؛ زيرا ترديدي نيست كه پيامبر اسلام برحسب رسالت و وظيفه الهي، به بيان تمامي معاني آيات مي پرداخت و مقاصد و تفاصيل آنها را بيان مي داشت.
لذا، تبيين تمامي احكام شرع، از اصول و فروع دين، به شكل قولي يا عملي، از تفاسير آيات به حساب مي آيد. (4) طبري از ابن مسعود نقل مي كند: « هريك از ما وقتي ده آيه را فرامي گرفت، از آن گذر نمي كرد، مگر اينكه بر معاني آنها آگاه مي شد. » (5) روايتي از پيامبر در دست است كه فرمودند: « الا و أنّي اوتيت القرآن و مثله معه؛ يعني من قرآن را براي شما آوردم و مثل آن با اوست. » (6) و مقصود از « مثله » همان سنت و حديث پيامبر صلي الله عليه و آله است كه بيانگر معاني و تفسير آيات قرآن است.
نقش اهل بيت عليهم السلام در تفسير قرآن
اهل بيت عصمت عليهم السلام، به عنوان حاملان و وارثان قرآن، مهم ترين و ارزشمندترين تفسيرها را پس از پيامبر اسلام صلي الله عليه و اله، بيان داشته اند. اصلي ترين رسالت ائمه معصومين عليهم السلام، تبيين و تفسير آيات قرآن در موارد ضروري بوده است، به گونه اي كه آن بزرگواران در طول سه قرن پس از ارتحال پيامبر بدان پرداخته اند. از حضرت علي عليه السلام كه اولين امام معصوم است تا دوازدهمين امام، يعني امام زمان (عجل تعالي فرجه الشريف) كه در نيمه دوم قرن سوم متولد شد- و غيبت كبراي او از قرن چهارم آغاز گرديد و تاكنون نيز ادامه دارد- همگي در مدت امامت و رسالت خود، به بيان تفسير صحيح معاني، مفاهيم و مقاصد قرآن مي پرداختند.امامان معصوم عليهم السلام عالم ترين و آگاه ترين افراد بر تفسير قرآن در زمان خود بوده اند كه اين معرفت را از خداوند متعال اخذ كرده اند. آنان غالباً در شهر مدينه مي زيسته و از مفسران بزرگ مدينه به حساب مي آمده اند. آنان به عنوان امامان، پيشوايان و جانشينان رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله در تبليغ دين اسلام از طرف خدا برگزيده شده و تا آخر عمر همواره مورد تأييد الهي بوده اند. آنان از عصمت برخوردار بوده و در مقام فهم و بيان تفسير آيات از هرگونه خطا و لغزشي به دور بوده اند.
تفسيرهايي كه قطعاً به ائمه معصومين عليهم السلام انتساب يافته اند، بهترين و گرانقدرترين تفاسير از قرآن به حساب مي آيند و هر آنچه از آنها قطعي نيست و ممكن است مجعول باشد، بايد مورد بررسي و تحقيق قرار گيرد، يعني اصلي ترين رسالت مفسران شيعه كه البته همواره بدان پرداخته اند.
1. منزلت اهل بيت عليهم السلام در تفسير، از نظر قرآن
خداوند متعال در قرآن مي فرمايد: « وَ مَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلاَّ رِجَالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ » ( انبياء/7 )؛ « پيش از تو[ هم] جز مرداني كه بديشان وحي مي كرديم گسيل نداشتيم پس اگر نمي دانيد، از پژوهندگان كتابهاي آسماني جويا شويد. »درباره معني اهل ذكر، بين مفسران اختلاف است، عده اي آن را اهل بيت عليهم السلام و گروهي اهل كتاب (7) دانسته اند، اما مسلم است كه در آيه مذكور و همين طور آيه اي كه در آن عبارت « فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ » ( نحل/43 ) آمده، روشن ترين مصاديق آن، ائمه معصومين عليهم السلام هستند. (8)
آيه ياد شده، گرچه، آنچنان كه برخي مفسران بيان كرده اند، خطاب به مشركان(9) و درباره سؤال از اهل كتاب است و اهل ذكر را به اهل كتاب، تفسير كرده اند، ليكن با توجه به عموميت الفاظ آيه و القاي خصوصيات نزول، تعميم آن بر اهل ذكر، صحيح به نظر مي رسد. عقل نيز تأكيد مي كند كه هر جاهلي به عالم مراجعه كند. نزد شيعه، اين امر قطعي است كه ائمه معصومين عليهم السلام در زمان خود، عالم ترين و ذاكرترين افراد بوده و مصداق اعلاي اهل ذكر، آن بزرگواران اند. بهترين تأويل در نزد شيعه براي عبارت « اهل ذكر» ، در آيات مذكور، اهل بيت عصمت و طهارت اند كه محل مراجعه شيعيان بوده اند. (10)
2. منزلت اهل بيت عليهم السلام در تفسير، نزد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله
پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، اهل بيت عصمت را، همسان و همسنگ قرآن دانسته و بر منزلت آنان در تفسير و معارف قرآني تأكيد كرده بود. از نظر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، مسلمانان بايد به اهل بيت مراجعه كنند، زيرا آنان مفسراني واقعي قرآن اند. اهل بيت عصمت در نظر پيامبر، به عنوان جانشينان او در تبيين معاني، مفاهيم و مقاصد قرآن اند؛ از اين رو، در احاديث گوناگون، منزلتشان را بيان داشته كه به اختصار از دو حديث نبوي نقل مي شود:الف ) حديث ثقلين:
قال رسول الله صلي الله عليه و آله : « يا ايها الناس انّي قد تركت فيكم الثقلين ما ان اخذتم بهما لن تضلوا، كتاب الله و عترتي، اهل بيتي؛ اي مردم! من در بين شما دو چيز ارزشمند را قرار دادم، اگر بدانها تمسك نماييد، هرگز گمراه نمي شويد؛ كتاب خدا و عترت كه همان اهل بيت من هستند. » (11)ب ) حديث سفينه:
قال رسول الله صلي الله عليه و آله: « انّ مثل اهل بيتي فيكم كسفينة نوح من ركبها نجي و من تخلف عنها غرق؛ اهل بيت من در ميان امتم چون كشتي نوح اند؛ هركس بر آن كشتي سوار شد، نجات يابد و هركس به آن پناه نبرد، غرق شد. » (12)براساس مفاد اين دو حديث، اهل بيت عليهم السلام محور فهم و تفسير قرآن اند. مسلمانان بايد به آنان مراجعه كنند، به آنان علاقه مند باشند و دين و فهم قرآن را از آنان بياموزند.
3. منزلت اهل بيت عليهم السلام در تفسير، از نگاه خودشان
اهل بيت عصمت و طهارت، در مواردي به منزلت خود در تفسير قرآن به منظور آگاهي ديگران و اتمام حجت بر مخالفان، اشاره كرده و بيان داشته اند كه مردم در تفسير قرآن بايد به آنان مراجعه كنند و معارف و مقاصد قرآن را از آنان فراگيرند، زيرا بر فهم كتاب خدا، از آغاز تا پايانش، آگاه اند و با قرآن اند و از آن جدا نمي شوند. آنان زبان قرآن و قرآن ناطق اند. در اينجا به اختصار به چند روايت اشاره مي شود:الف ) عن علي عليه السلام:
« انّ الله طهّرنا و عصمنا. . . و جعلنا مع القرآن و جعل القرآن معنا، لا نفارقه و لا يفارقنا؛ حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: خداوند ما را از پليديها پاك و از هرگونه گناه دور داشته است. . . ما را با قرآن قرار داده و قرآن را با ما، ما از قرآن جدا نمي شويم و قرآن نيز از ما جدا نمي شود. » (13)ب ) عن الباقر عليه السلام:
« فانّما علي الناس أن يقرأوا القرآن كما انزل فاذا احتاجوا الي تفسيره فالاهتداء بنا و الينا؛ امام باقر عليه السلام فرمود: بر مردم است كه قرآن را آنچنان كه نازل شده بخوانند و در هنگامي كه نيازمند تفسير آن بودند، از ما هدايت جويند و به ما مراجعه نمايند. » (14)ج ) عن الصادق عليه السلام:
« انا أهل بيت لم يزل الله يبعث منّا من يعلم كتابه من اوّله الي آخره؛ امام صادق عليه السلام مي فرمايد: خداوند متعال، همواره از بين ما، اهل بيت، كساني را برمي گزيند ( براي امامت در هر عصري ). كساني كه بر كتاب خدا، از آغاز تا پايانش آگاه اند. » (15)از روايات ياد شده و ديگر روايات روشن مي شود كه اهل بيت عليهم السلام مفسران و حاملان قرآن هستند و بر تمامي مسلمانان است تا به آنان مراجعه كنند و فهم معاني قرآن را از آنان بگيرند، آنان در تفسير آيات فقهي، اجتماعي و علمي بر ديگران رجحان دارند و هركس پيرو راه آنان باشد، راه نجات را پيموده است. آنان در نزد شيعه در تمامي امور، به ويژه در فهم و تفسير قرآن، امام، پيشوايند.
4. منزلت اهل بيت عليهم السلام در تفسير، از نگاه صحابه و تابعيان
برخي صحابه بزرگوار، مانند ابن عباس، ابي بن كعب، ابن مسعود، ابوذر و سلمان، پس از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله همواره براي فهم و آشنايي آيات، به حضرت علي عليه السلام مراجعه مي كردند و او را محور تفسير آيات مي دانستند. در بين تابعيان نيز جمعي از پيروان اهل بيت، مانند محمد بن مسلم، أبان بن تغلب، عطاء بن سائب، محمد سائب كلبي، سليمان بن مهران و ابوحمزه ثمالي به اهل بيت عليهم السلام مراجعه مي كردند و تفسير را از آنان فرا مي گرفتند كه در بخش صحابه گذشت و در بخش تابعيان نيز به مواردي از آن اشاره خواهد شد.روش تفسيري اهل بيت عليهم السلام
روش تفسيري اهل بيت عصمت عليهم السلام، از روش تفسيري پيامبر صلي الله عليه و آله مجزا نبود. آنان همانند رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله، قرآن را با قرآن و همراه با تدبر حكيمانه تفسير مي كردند. با اين تفاوت كه پيامبر صلي الله عليه و آله را مهبط وحي و محلّ نزول قرآن مي دانستند، به اين معني كه خداوند، تفسير و معني عميق آيات را نخست بر پيامبر صلي الله عليه و آله تعليم فرموده و سپس آنان تعليمات الهي را از پيامبر مي گرفتند.اهل بيت عليهم السلام در تفسير قرآن، نخست روش تفسير قرآن به قرآن را تعليم داده و سپس بر سنت پيامبر صلي الله عليه و آله در تفسير آيات، مسائل اعتقادي، اخلاقي، حكومتي و فقهي استشهاد مي كرده اند، ضمن اينكه به تدبر در ظاهر و باطن آيات نيز بسيار تأكيد داشته اند. راه اجتهاد و تعقل در فهم معاني آيات را، ابن عباس و ديگر مفسران، از آنان فراگرفتند. اهل بيت عليهم السلام همانند پيامبر همواره بر تدبر پيوسته در تمامي آيات و فهم قرآن بر قرآن تأكيد داشتند و آن را اساسي ترين گام در تفسير و تأويل آيات مي دانستند. در اينجا به دو روايت در اين باره اكتفا مي شود:
1. قال رسول الله صلي الله عليه و آله:
« انّ القرآن لم يُنزل ليكذب بعضه بعضا و لكن نُزّل يصدّق بعضه بعضا؛ پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: قرآن نازل نشده، تا برخي از آن به تكذيب برخي ديگر بپردازد، بلكه همواره برخي از آن، برخي ديگر را تأييد مي نمايد. » (16)2. قال علي عليه السلام:
« كتاب الله تُبصرون و تَنطقون به و تسمعون به، و ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه علي بعض و لا يختلف في الله و لا يخالف بصاحبه عن الله؛ حضرت علي عليه السلام فرمود: كتاب خداست، كه به ياري آن حق را مي بينيد و مي گوييد و مي شنويد، برخي از آن برخي ديگر را تفسير مي كند و برخي از آن به برخي ديگر شهادت مي دهد. در دين خدا اختلاف [ راه ] ندارد و پيرو خود را از خدا منحرف نگرداند » (17).از روايات ياد شده، روشن مي شود كه روش تفسيري اهل بيت عليهم السلام، همانطور كه بيان شد، توجه به آيات و تدبر در ظاهر و باطن آنهاست. علامه طباطبايي هم در تقسيم بندي روشهاي تفسيري به سه روش تفسيري اشاره مي كند: تفسير آيه به تنهايي با مقدمات علمي و غيرعلمي، تفسير آيه به كمك روايتي كه در ذيل آيه از معصوم رسيده، تفسير آيه با استمداد از تدبّر و استنطاق معني آيه از مجموع آيات مربوط و استفاده از روايت در صورتي كه امكان استفاده از آن وجود داشته باشد. علامه، پس از ذكر سه روش مذكور، مي گويد: « طريق سوم همان روشي است كه در فصل گذشته، استنتاج كرديم و آن روشي است كه پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام او، در تعليمات خود به آن اشاره فرموده اند. » (18)
روايات تفسيري اهل بيت عليهم السلام
صدها روايت گرانقدر در تفسير از اهل بيت عصمت، براي ما به ارمغان رسيده است. بيشتر آنها در تفاسير روايي و تفسير آيات فقهي و سپس آيات اعتقادي موجود است. بزرگاني چون كليني در كتاب كافي، اعم از « فروع » كه متضمن روايات فقهي است و « اصول » كه متضمن روايات اعتقادي است، شيخ صدوق در كتاب من لا يحضره الفقيه، شيخ طوسي در كتاب استبصار و تهذيب، مرحوم مجلسي در كتاب بحارالانوار، مرحوم فيض كاشاني در كتاب الصافي في تفسير القرآن، شيخ حر عاملي در كتاب وسائل الشيعه و ديگر فقيهان و مفسران در كتابهاي خود به بيان آنها پرداخته اند. بررسي تفاسير روايي شيعه، در بخش تفاسير روايي خواهد آمد.تمامي امامان معصوم عليهم السلام مفسّر قرآن در زمان تابعيان و پس از آن بوده اند. ولي از برخي از آنان روايات تفسيري بيشتري در دسترس است كه در كتب روايي ياد شده، موجود است. امامان معصوم عليهم السلام غير از حضرت علي عليه السلام و امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام كه از صحابه پيامبر صلي الله عليه و آله به شمار رفته اند، بقيه از نظر تاريخي در دوره تابعيان و پيروان آنان به شمار مي آيند كه شرح هريك به اختصار چنين است:
1. حضرت علي عليه السلام ( م/ 40ه. ق ):
امام علي عليه السلام نخستين مؤمن و معروف ترين صحابه پيامبر صلي الله عليه و آله، پيشگام و پيشتاز در تفسير قرآن و برازنده لقب « صدرالمفسرين » است. او بزرگ ترين مفسّر و معلم قرآن در بين صحابه و خلفاي راشدين و محبوب همه مسلمين است؛ البته نزد شيعه، براساس روايات نبوي و مفاد برخي از آيات، او امام اول و جانشين حضرت رسول محسوب مي شود و از مقام عصمت برخوردار است. پيامبر صلي الله عليه و آله درباره اش فرمود: « انا مدينه العلم و علي بابها؛ من شهر علم و علي باب و راه ورود به آن شهر است. » (19) همچنين فرمود: « عليّ مع القرآن و القرآن مع عليّ؛ علي با قرآن است و قرآن با علي است. » (20)حضرت علي عليه السلام، تمامي معارف الهي را از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فراگرفته بود و چنان بر تفسير آيات آگاهي داشت كه فرمود: « لو كُشف الغطاء ما ازددت يقيناً؛ اگر همه پرده هاي مادّي كنار برود، ذره اي به يقين من افزوده نشود. » (21) آگاهي و احاطه آن حضرت بر تفسير قرآن، آنقدر وسيع و گسترده بود كه ديگر صحابه و علماي اسلام، او را مقتداي خود مي دانستند. ايشان در مقايسه با ديگر خلفا و صحابه صدر اسلام از منزلت رفيعي برخوردار بوده اند، لذا امروزه به اعتراف غالب بزرگان اهل سنت، همه روايات تفسيري از اوست، در حالي كه از ديگر خلفا، روايات تفسيري، به ندرت گزارش شده است.
سيوطي مي گويد: در بين خلفا، بيشترين روايت از علي است و از ديگر خلفا روايت اندكي نقل شده است(22)؛ اما درباره ابوبكر معتقد است: از او جز آثار كمي در تفسير، چيزي گزارش نشده و شمار آنها از ده اثر هم نمي گذرد، اما از علي روايات فراواني وجود دارد. (23)
آنچنان كه زركشي مي گويد علي، در ميان صحابه صدرالمفسرين است (24). ذهبي هم درباره او مي گويد: علي، درياي علم، داراي قدرت بالاي احتجاج و آگاه ترين صحابه به ويژگيهاي نزول و شناخت تأويلات قرآن است. (25)
ابن عباس درباره او مي گويد: « من هر آنچه در تفسير فراگرفته ام، از علي آموخته ام » . در جاي ديگر مي گويد: « علي، دانش خود را از پيامبر صلي الله عليه و آله فراگرفت و پيامبر، از خدا؛ پس علم پيامبر از نزد خدا و علم علي از نزد پيامبر صلي الله عليه و آله و علم من از نزد علي عليه السلام است. علم من و ديگر صحابه در مقايسه با علم علي عليه السلام به مانند قطره اي در برابر هفت درياست. (26)» سعيد بن جبير از ديگر مفسران تابعي مي گويد: « هرگاه مطلبي از حضرت علي عليه السلام درباره تفسير به ما مي رسيد، ما به ديگري مراجعه نمي كرديم. » (27) از ابن مسعود نيز نقل شده كه: « قرآن بر هفت حرف نازل شد، هيچ حرفي از آن نيست، مگر اينكه ظاهري و باطني دارد و بي گمان علي بن ابي طالب، به ظاهر و باطن قرآن علم و آگاهي دارد. » (28)
در روايتي طولاني، كليني از علي بن ابراهيم قمي نقل مي كند كه سليم بن قيس از حضرت علي عليه السلام درباره تفسير قرآن سؤال كرد و حضرت در جواب او فرمود: « هيچ آيه اي از قرآن بر رسول خدا نازل نشد، مگر اينكه براي من خواند و املا فرمود و من به خط خود نوشتم و تأويل و تفسير، ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه و خاص و عام آن را به من آموخت و از خدا خواست كه فهم و حفظ آن را به من عطا فرمايد و از زماني كه درباره من آن گونه دعا كرد، هيچ آيه اي ازقرآن و هيچ علمي را كه املا فرمود و من نوشتم فراموش نكردم و هر حلال و حرام، امر و نهي گذشته و آينده همچنين هر مكتوبي كه درباره طاعت و معصيت بر پيامبران پيش از او نازل شده بود، به من تعليم فرمود و من حفظش كردم و حتي يك حرف آن را فراموش نكردم، سپس پيامبر دستش را بر سينه ام گذاشت و از خدا خواست دلم را از علم و فهم و حِكم و نور پر كند. عرض كردم: اي پيغمبر خدا، پدر و مادرم به قربانت، از زماني كه درباره من دعا فرمودي، هيچ چيزي را هرچند آن را ننوشته باشم، فراموش نكرده ام، آيا از فراموشي بر من بيم داري؟ فرمود: نه، بر تو به خاطر فراموشي و ناداني بيم ندارم. » (29)
حضرت علي عليه السلام تنها كسي بود كه مي فرمود: « درباره قرآن هر سؤالي داريد، از من بپرسيد، من بر تمامي خصوصيات نزول آيات آگاهم؛ اينكه در كجا، در چه ساعتي، چگونه و در شأن چه كسي نازل شده است. » (30) لذا، توانمندترين و آگاه ترين فرد بر تفسير قرآن، در نزد تمام صحابه، حضرت علي عليه السلام بود، با حضور او در مجلس قرآن، كسي به خود اجازه نمي داده است كه به بيان مطلب تفسيري بپردازد و يا به پرسش تفسيري پاسخ دهد، زيرا منزلت و شايستگي حضرت علي عليه السلام را برتر از خويش مي دانستند.
2. امام حسن مجتبي عليه السلام ( م/50 ):
آن حضرت در شهر مدينه مي زيست و در آنجا مدفون است. حدود هشت سال از مصاحبت و محبت حضرت رسول صلي الله عليه و آله برخوردار بود و مدت سي سال از دامن علم پدر بهره برد و يكي از پنج تن آل عباست كه خداوند آيه تطهير را در شأن آنان نازل كرد. در دوران امامت ده ساله خود، خطبه ها و مناظرات فراواني از آن حضرت صادر شد كه برخي از آنها تفسير آيات است. (31)3. امام حسين عليه السلام ( م/61 ):
ايشان نيز در شهر مدينه به دنيا آمد و در حادثه كربلا به شهادت رسيد. در شش سال نخست زندگي خود، از مهر و محبت حضرت رسول صلي الله عليه و آله برخوردار بود و مدت سي سال از علم و دانش پدر بهره برد. از امام حسين عليه السلام در جريان مبارزه با معاويه و يزيد خطبه ها و نامه هاي بسياري به جا مانده كه برخي، تفسير آيات است. (32)4. امام سجاد عليه السلام( م/95 ):
ايشان نيز در مدينه مي زيست و در آنجا مدفون است و حدود 34 سال امامت شيعيان را در تفسير و تبليغ به عهده داشت. در سخنرانيها و دعاهاي منسوب به او، تفسير آيات مشهود است كه بخشي از آن در كتاب صحيفه سجاديه و رسالة الحقوق جمع آوري شده است. ابوحمزه ثمالي از مفسران تابعيان و از شاگردان آن حضرت شمرده شده است. (33)5. امام محمدباقر عليه السلام( م/114 ):
امام باقر عليه السلام نيز در مدينه مي زيست و در همان جا مدفون است. حدود 19 سال امامت شيعيان را برعهده داشت. آن حضرت در زمان حيات خود، پايه گذار نهضت علمي بود و عالماني، مانند جابربن يزيد جعفي، كيسان، زهري، ابوحنيفه، مالك و شافعي از دانش او بهره مند شدند.امام باقر عليه السلام شاگردان برجسته اي در تفسير و حديث، مانند محمد بن مسلم، زراره، ابوبصير، محمد بن سائب كلبي، ابوحمزه ثمالي، ابان بن تغلب، هشام بن سالم و جابر بن يزيد داشته كه آنان نيز مفسراني صاحب نظر بوده اند. از امام محمد باقر عليه السلام روايات تفسيري فراواني در كتب تفسيري وجود دارد. (34)
6. امام جعفر صادق عليه السلام( م/148 ):
امام صادق عليه السلام نيز در مدينه مي زيست و در همان جا مدفون است. وي در مدت 34 سال امامت خود به تفسير و تبيين آيات پرداخت و حدود چهار هزار شاگرد داشت. فقيهان و مفسران بزرگ در برابر عظمت علمي آن حضرت خاضع بوده اند.
ايشان شاگرداني، مانند هشام بن حكم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، محمد سائب كلبي، ابوحمزه ثمالي، هشام بن سالم، مفضل بن عمر و جابربن حيّان داشت كه در تفسير، حديث، فقه و كلام سرآمد بودند. (35) از امام صادق عليه السلام روايات تفسيري فراواني در تفسيرها وجود دارد كه زيبنده است تمامي آنها در مجموعه واحدي به نام تفسير امام صادق عليه السلام جمع آوري شود.
7. امام موسي كاظم عليه السلام ( م/183 ):
امام كاظم عليه السلام نيز از مفسران بزرگ مدينه و عراق بود كه در حدود 35 سال امامت، همانند پدر بزرگوار خود، به تربيت شاگردان پرداخت و در مناظرات با مخالفان از جمله با هارون به تفسير آيات مي پرداخت. (36)8. امام رضا عليه السلام ( م/203 ):
آن حضرت در مدينه متولد شد و در خراسان به شهادت رسيد. ايشان حدود بيست سال مسئوليت امامت را برعهده داشت كه حدود پانزده سال آن را در مدينه سپري كرد. از ايشان نيز خطبه ها و مناظرات مهمي در دوران امامت، به ويژه در ايران، در تفسير آيات قرآن نقل شده كه در كتب روايي موجود است. (37)9، 10 و 11. امام جواد عليه السلام ( م/220 )، امام هادي عليه السلام ( م/254 ) و امام عسگري عليه السلام ( م/260 ):
كه بخشي از عمر خود را در مدينه و عراق گذراندند و مسئوليت امامت شيعيان را برعهده داشتند. آن بزرگواران در موارد لازم يا خود به تفسير آيات پرداخته و يا به نقل تفسير آيات از امامان پيش از خود، مبادرت كرده اند. از اين سه امام رواياتي در تفسير، در كتب روايي و تفسيري، هرچند اندك، موجود است. (38)12. دوازدهمين امام معصوم، امام زمان (عجل تعالي فرجه الشريف) :
حضرت حجه بن الحسن المهدي، از سال 260 هجري مسئوليت امامت شيعيان را به عنوان مفسر و مبين قرآن و هادي امت برعهده دارد كه پس از دوران غيبت كبري، تا روز ظهور، از ديده ها پنهان است، كه ان شاء الله با ظهور خود حكومت كامل ديني را برپا كرده و تفسير قرآن را در سراسر جهان بيان و عملي خواهد نمود. (39)پينوشتها:
1. سيوطي، الاتقان، ج4، ص 298-244.
2. ابن عطيه، المحرر، ص 246.
3. طبري، جامع البيان، ج1، ص 29.
4. ابن تيميه، مقدمه في اصول التفسير، ص 5.
5. طبري، جامع البيان، ج1، ص 27.
6. سيوطي، الاتقان، ج4، ص 174.
7. طبرسي، مجمع البيان، 64/4.
8. طباطبايي، الميزان، ج14، ص 256؛ طبرسي، مجمع البيان، ج3، ص 557 و ج4، ص64.
9. طباطبايي، الميزان، ج12، ص 257.
10. همان، ج14، ص 256.
11. ترمذي، سنن ترمذي، ج7، ص 665؛ مسلم، صحيح مسلم، ج2، ص 237؛ مجلسي، بحارالانوار، ج10، ص 369 و ج37، ص 137.
12. مجلسي، بحارالانوار، ج23، ص 119؛ رك: عبقات الانوار كه به تفصيل به آن پرداخته شده است.
13. كليني، اصول كافي، ج1، ص 190.
14. فرات كوفي، تفسير فرات كوفي، ص 258.
15. صفار، بصائرالدرجات، ص 194.
16. سيوطي، الدرالمنثور، ج2، ص 8.
17. صبحي صالح، نهج البلاغه، خطبه 133.
18. طباطبايي، قرآن در اسلام، ص 61.
19. مجلسي، بحارالانوار، ج10، ص 120.
20. متقي هندي، كنز العمال، ج2،ص 201.
21. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج7، ص 253.
22. سيوطي، الاتقان، ج4، ص 233.
23. همان جا.
24. زركشي، البرهان، ج2، ص 157.
25. ذهبي، التفسير و المفسرون، ج1، ص 89.
26. مجلسي، بحارالانوار، ج89، ص 105.
27. ابن اثير، اسدالغابه، ج4، ص 22.
28. سيوطي، الاتقان، ج2، ص 187.
29. كليني، اصول كافي، ج1، ص 64، كتاب فضل العلم.
30. بلاذري، انساب الاشراف، ص 98.
31. مجلسي، بحارالانوار، ج43 و 44.
32. همان، ج44 و 45.
33. همان، ج46؛ اربلي، كشف الغمه في معرفه الائمه، ج2، ص 286.
34. مجلسي، بحارالانوار، ج46؛ مفيد، الارشاد، ص 261.
35. همان، ص 270.
36. همان،ص 298.
37. مجلسي، بحارالانوار، ج49؛ مفيد، الارشاد، ص 304؛ صدوق، عيون اخبارالرضا، ج1، ص 14.
38. مجلسي، بحارالانوار، ج50؛ مفيد، الارشاد، ص 316-345.
39. مفيد، الارشاد، ص 346.
مؤدب، سيدرضا؛ (1392)، روشهاي تفسير قرآن، تهران: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها(سمت)، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}