اول:

Unconventional War يا جنگ هاي نامنظم، يکي از فني ترين راه هاي دور زدن دشمن به ويژه در جنگ هاي کلاسيک است و درست مثل مهندسي معکوس، براي گروه اقليت و يا جبهه نحيف جنگ، به شدت کاربردي است و حتي شايد بتوان گفت که در کارزاري که از لحاظ لجستيک و نيروي انساني، در کفه بالاي ترازو قرار داريم، بهتر است از رويا رويي مستقيم پرهيز کنيم و به نبرد چريکي يا مهندسي معکوس پناه ببريم. اگر چه اين رفتارها در جنگ هاي داخلي زياد معناي خوبي نمي دهد و توصيه نمي شود و بيشتر از آن که قصد اصلاح در آن باشد، بوي قدرت طلبي و بي اخلاقي مي دهد!

دوم:

فضاي مجازي امروز، کارزار بي مرزي است که با اموج نامرئي در حال نفوذ به « خاک ذهن و زندگي » ملل مختلف است؛ حال اگر هر ملتي ديوار و دژ مستحکمي برابر اين حملات نامرئي نداشته باشد، خيلي زود در سراب اين دهکده پر زرق و برق گم و متعاقب آن بي هويت مي شود؛ آن هم حملاتي که گاه به هيچ وجه شکل و شمايل حمله ندارد و گاه سال ها بعد ترکش هاي حمله امروزش عيان مي شود و گاه نيز با وجودي که زخم جنگ بر چهره مان نشسته، باور نمي کنيم که اين زخم کارزار است چون به خوبي سرگرم شده ايم و به قول خودمان « هنوز داغيم »! و اين داغي مدرن، اغلب درمواجهه با پديده هاي نوظهور اين کارزار عميق و عظيم همه مان را به بازي مي گيرد.

سوم:

همان طور که هر ملتي با دو دشمن بيروني و دروني درگير است و بدون ترديد « دشمن دروني » راحت تر بر پيکره يک سازمان اجتماعي و يا نظام سياسي، ضربه مي زند، در کارزار نرم افزاري - مجازي امروز نيز، بايد بيشتر مراقب دشمن درون باشيم؛ مراقب جنگ رواني و بازي هاي ذهني خودي هاي اين کارزار و ستون پنجمي ها و چريک هاي اجير شده و يادمان باشد ساحت هر حرفه اي را تنها نمي توان با فرمول هاي ديکته شده جنگي اداره کرد.

چهارم:

يکي از گرفتاري هاي فضاي مجازي درکشور ما، شلختگي و شلوغي بازار است؛ درست مثل ساير پديده هاي وارداتي نبود پيوست فرهنگي براي اين پديده ها، ما را چنان گرفتار مي کند که مجبور مي شويم براي هر اتفاق نوظهوري، شورا و تشکل و اداره تشکيل دهيم که چه بشود؛ نظارت را بيشتر کنيم و مبادي ورودي را با مباني خروجي چک کنيم....چرا؟ چون هم چنان مواجهه ما - بخوانيد مسئولاني که قرار است با توجه به اطلاعات و تحقيقات علمي کمي جلوتر را ببينند و برمبناي آن نقشه راه ارائه بدهند- با هر پديده نوظهوري به ويژه درعرصه فناوري اطلاعات، ابتدا استفاده و بعد مطالعه کاتالوگ است! همان بلايي که فيس بوک و توييتر در سال هاي گذشته سر جوانان کشور مان آورده و حالا به وايبر و واتس اپ رسيده است و فردا هم.... کاتالوگ ها به دست ما نمي رسيد يا خيلي دير مي رسد، اما خود محصول جديد بشر با هوش قرن ارتباطات مي رسد و وسوسه مي کند و تغيير ذائقه مي دهد و متاسفانه گاه چنان در رقابت هاي حزبي - سياسي از اين تغيير ذائقه مجازي سر مست مي شويم که فراموش مي کنيم، اعتقادات و محکمات نظام سياسي، اجتماعي، و فرهنگي و اقتصادي جامعه نيز به همين شکل و در همين فضا در حال محاکمه و اعدام است.

پنجم:

همه مي دانيم فضاي اينترنت درکشور ما دچار يک بحران و هرج و مرج شبه رسانه اي شده که بيشتر از آن که رسالت اطلاع رساني داشته باشد به فضاي لمپنيسم، سايت هاي سرگرمي و تلف کننده وقت و روحيه و متاسفانه انحراف اعتقادات شبيه شده است و کمتر به اين زاويه توجه شده است. با اين همه و تذکرات عيان و نهان مسئولان و دلسوزان نظام بايد ديد مي توان به سالم سازي اين فضا اميدوار بود؟ آيا مي توان اين توسن سرکش و افسار گسيخته اي که هر روز به شکلي رنگ و آب تازه اي مي گيرد و فرآوردهاي بديعي را به مخاطب تشنه و سرمست ارائه مي کند، رام کرد؟ آيا اصلاً اين مرکب چموش، تربيت پذير است يا ذاتاً مفري است که انسان بي حوصله و عجول امروز را به خوبي ارضا مي کند؟

ششم:

وسايل مدرن امروز همه مشمول حکم غيبت است. يعني خواندن وبلاگ هم مثل خواندن کاغذ است، کتاب است، نامه است، مثل شنيدن حرف است. استماع غيبت شامل همه اين ها مي شود؛ يعني ملاک استماع در اين ها وجود دارد. مسلماً دوربين ثبت کرد، بعد آمد يک جائي نشان داد؛ اين هم همان است ديگر، چه فرقي مي کند؟ محيط را بايد محيط اخلاقي کرد. ما اگر بخواهيم جامعه را اصلاح بکنيم، اين اصلاح فقط به اين نيست که انسان از افراد غيبت بکند. راههاي ديگري هم وجود دارد. حالا من غيبت را عرض مي کنم. فضلاً از تهمت و افتراء و اين ها. »
اين نکته ناب، حکم فقهي رهبر انقلاب در جلسه درس خارج خود در دي ماه 1389 است؛ يعني فضاي مجازي، زياد هم مجازي نيست حداقل براي ما که در جمهوري اسلامي نفس مي کشيم. اين يعني تناقض بزرگ با ذات اينترنتي که ظاهراً به بي هويتي و بي مرزي و گمنامي علاقه خاصي دارد و شما مي توانيد به راحتي در اين دهکده جهاني با شناسنامه هاي متعدد و « مجاري » يا چهره هاي قلابي و شخصيت هاي خيالي، زندگي کنيد، حمله کنيد، دفاع کنيد، کمپين داشته باشيد. امضا کنيد و...اين يعني خطر بزرگ همرنگ شدن با جماعت! يعني از بين رفتن ديوار جبهه خودي و غير خودي، يعني سکه شدن بازار نقاب و نفاق يعني تعطيلي عقل و رونق احساسات هيجاني.

هفتم:

چرا سايتهاي زرد در کشور ما طرفداران زيادي دارد؟ چرا اخبار حوادث در ليست پر بيننده هاي سايت هاي و خبرگزاري ها قرار مي گيرد؟ چرا کلمات مورد علاقه ما در جستجوي گوگل زياد قابل بيان و افتخار نيست؟ چه اتفاقي افتاده و يا دارد مي افتد؟ چرا تعداد سايت هاي بدون مجوز در کشور را نمي توان احصا کرد؟ چرا برخي براي پرده دري و هرزه نگاري، نيازي نمي بيننند پاسخگوي دروغ پردازي ها و شبهه افکني هاي خود باشند؟ اشکال کار کجاست؟ چرا از شناسنامه دار بودن فرار مي کنند؟ چرا اغلب اين سايت ها که به شبنامه هاي الکترونيکي و هرزنامه هاي زرد معروف اند، نام و نشاني ندارند و مخاطب نمي داند با چه کسي طرف است؟
پاسخ خيلي ساده است؛ شليک در تاريکي! در اينصورت خيلي چيزها مشخص نمي شود، محل شليک، فرد شليک کننده، خطاي شليک و... اگر مسئولان کشور اراده اي براي توجه به دغدغه حق رهبري و علما و دلسوزان کشور دارند، بايد فضاي رسانه اي را هر چه زودتر و بر مبناي قانون، پالايش کنند. اولين گام هم شناسنامه دار کردن آن هايي است که مي خواهند در اين درياي مواج و پر از ميگو و مرواريد و جلبک و جوراب و ...فانوس دريايي باشند و اطلاع رساني کنند. اگر چه وزارت ارشاد در اجراي قانون مطبوعات اين کار را آغاز کرده، اما باقي نهادها نيز بايد به ميدان بيايند تا شايد کم کم اين فضاي شلخته سايت ها که ترکش هايش به تن هم قوا و مسئولان خورده، کمي سامان يابد، تا ضمن سالم سازي فضاي خبري الکترونيک، به ترويج اخلاق حرفه اي نيز نزديک شويم؛ انتشار مطالب و عکس هاي خصوصي، همه و همه فضايي نا امن و البته سرشار از هرج و مرج را در اينترنت بوجود آورده که تقريباً مي توان گفت هيچ کس از تير و ترکش آن در امان نيست؛ « قانون » هم به بهانه « آزادي » بيان غير مسئولانه » در اين ميان ذبح مي شود. بر همين اساس ابتدا بايد توهم فعاليت در سايه را مذموم دانست و بعد هم براي قانون مداري و شفافيت در فعاليت، ازهمه ابزارهاي تشويقي و تنبيهي استفاده کرد. به عبارتي مي توان اميدوار بود اجراي قانون مجوز دار شدن همه سايت هاي خبري، مقدمه اي باشد براي پالايش فضاي وب در کشور که صد البته کار سخت مدت داري است. به هر حال انسان در جايي که شناخته شده باشد؛ رفتار عاقلانه تري از خود بروز مي دهد تا جايي که ناشناس حاضر شود و اين دغدغه ادامه دارد....
منبع مقاله : ماهنامه عصر انديشه، شماره 2، مهر 1393.