• چکیده : |
نویسنده در این داستان، سرگذشت دختری به نام((نرگس)) را به تصویر كشیده است. ((نرگس)) كودكی است كه سخنان ضد و نقیض اطرافیان درباره پدر و مادرش، آینده مبهمی را در پیش رویش قرار میدهد .((نرگس)) پس از مرگ مادر و مفقود شدن پدرش در جنگ، تحت سرپرستی عمویش قرار میگیرد .چند سال بعد دخترك كه همچنان در پی بازگشت پدر است، با خبر میشود پدرش در بیمارستان بستری است .از آن جا كه بنابه گفته پزشكان پدر چند صباحی بیشتر زنده نخواهد ماند، عموی نرگس بر آن است نرگس با همان باور قبلی زندگی بكند ;از همین روی، او را در حالی با پدرش روبهرو میكند كه صورت پدرش با باند پوشیده شده است .پدر با نام مستعار ((احسان)) به نرگس معرفی میشود .دخترك مبهوت و سرگردان در پی گمشدهاش میگردد تا این كه ... |