• چکیده : |
,"بابی، جوراب كوچك، زیبا و تمیزی بود، اما چندروزی بود كه بیحوصله شده و دلش نمیخواست به حمام برود، ناگهان دوستان او سه میكروب به نامهای زاك كه گندیده بود، زو كه كپك زده بود و زو كه از كثافت به رنگ زردی درآمده بود، برای دیدن او آمدند. آن روز، جوراب كوچولو با دوستانش در حیاط خانه از صبح تا شب بازی كرد و به هرجایی كه دلش میخواست رفت، زبالهها، سطل آشغال خاك و حتی لجن و... او فراموش كرده بود كه با این كار آلوده و بدبو خواهد شد. دیروقت بود و بابی جورابی از دوستان خود خواست كه شب را در كمد او بگذرانند، اما به محض ورود به كمد دوستان خانگیاش كلاه، لباسها و خرس پشمالو از بوی بد او بیدار شدند و شروع به غرغر كردند این كتاب مصور برای گروه سنی «الف» و «ب» به نگارش درآمده است." |