• چکیده : |
,"در این داستان، "نیما" پسر نه سالهای است كه بهترین دوستش، عروسكی است كه مادربزرگش به او داده است. یك شب كه پدر و مادر نیما او را در خانه تنها میگذارند، برق تمام شهر قطع میشود، عروسك محبوبش جان میگیرد و او را با خود به دنیای رویاییاش میبرد كه نامش "دنیای واقعی" است، اما نیما با وارد شدن به دنیای واقعی، میبیند كه ظاهر این دنیا با جایی كه او در ذهن خود تصور كرده، خیلی فرق دارد. جدای از شكل ظاهری متفاوت آنجا، تقریبا همهچیز در دنیای واقعی به هم ریخته و گروهی كه حكم آدمهای منفی را دارند، قدرت زیادی پیدا كردهاند و قصد دارند دنیای واقعی را از آن خود كنند. "نیما" در پایان با كمك دوستانش موفق میشود، دنیای واقعی را نجات دهد و..." |