• چکیده : |
,"«ویلیام برن»، نویسنده كتاب، معتقد است كه جهان كنونی ما جهان تكنیكی شدهای است كه تجلی آن در تكنولوژی است. وی در بخش آغازین كتاب از راسل، وایتهد و وتگنشتاین یاد میكند و با طرح این سه فیلسوف نشان میدهد كه فلسفه باید مقدم دانسته شود. به زعم وی تكنیك نمیتواند فلسفهای را تولید كند و به آن جهت بخشد؛ چرا كه تكنیك، توان مطلق ندارد. وی در ادامه ناگزیر پای هایدگر را به میان میكشد، چرا كه بیش از هایدگر، هیچ فیلسوفی مساله وجود را مطرح نكرده بود. هایدگر خود میگوید كه از ارسطو تاكنون فقط طرح موجود بوده است و ما وجود را فراموش كردهایم. نویسنده در این بخش باز هم بر تكنیك نگاهی میافكند و میگوید؛ تكنیك آن طور كه به واقع و به طور انضمامی در تكنولوژی فعلی ما تحقق یافته باید مورد مداقه قرار گیرد. همچنین سه مبحث اخلاق، ارادة معطوف به اعتقاد، و ایمان معطوف به اراده را مطرح ساخته و در این میان از «ویلیام جیمز» - فیلسوف پراگماتیسم و دین مسلك آمریكایی- سخن به میان میآورد. به اعتقاد وی ویلیام جیمز واقعیتی است كه ما را وامیدارد كه به تفكر هایدگر مراجعه كنیم، چرا كه حقیقت زندگی بشر دایما باید در چالش بین هستی و عمل واقع شود. در غیر این صورت تنها در پیچ و خم تدبیر زندگی دور خود میچرخد. كتاب با پسگفتاری با عنوان «نیست انگاری، ایمان، آزادی» به پایان میرسد. در این بخش، سپس نویسنده به شرایط پیش بینی شده نیچهای یعنی نیست انگاری میپردازد و این پرسش را مطرح میسازد كه آیا در این شرایط میتوان ایمان داشت؟." |