• چکیده : |
,"مرد ثروتمندی در مكه زندگی میكرد كه به تازگی مسلمان شده بود. او چند خانه، باغ، خدمتكار و تعداد بسیاری شتر و گوسفند داشت و بسیار انفاق میكرد. یكی از دوستان او به نام عبدالله او را از این كار بازمیداشت و میگفت كه انفاق كردن كار پیامبران است و او با این كار ثروتش را از دست خواهد داد و فقیر و نیازمند خواهد شد. اما مرد ثروتمند به این حرفها توجهی نداشت تا این كه یك روز در جواب عبدالله گفت كه برای بخشش گناهان بسیاری كه در گذشته انجام داده، انفاق میكند. عبدالله با شنیدن این سخنان پیشنهادی به مرد ثروتمند كرد كه باعث شد او فریب بخورد و دیگر به مردم نیازمند كمك نكند. كمی بعد در این باره آیهای بر پیامبر (ص) نازل شد. در پایان داستان توضیحاتی دربارهی سوره نجم و آیات 33 تا 41 این سوره آمده است." |