• چکیده : |
,"در قصة «خورشیدخانم مامان شده» میخوانیم: تولد خورشیدخانم بود. قنادباشی، عینكفروش، بادكنكفروش، باد، آسمان و دیگر دوستان او برایش هدیه آوردند. اما خورشیدخانم غمگین بود. او از این كه همیشه تنها است، لبخند نمیزد. اما دوستش آسمان تا این موضوع را فهمید، سه تا ستارة كوچولو به او هدیه داد و آنها بچههای خورشیدخانم شدند. از آن به بعد خورشیدخانم همیشه میخندید، كتاب حاضر شمارة 6 از مجموعة «قصههای قد و نیمقد برای كودكان»، و دربرگیرندة 7 داستان كوتاه تخیلی برای كودكان گروه سنی «ب» است. عنوانهای این داستانها عبارتاند از: پسرك و رنگینكمان؛ چقدر نرم است!؛ این كار را بكنم یا آن كار را؟؛ چه بنشیند چه ننشیند، خوشمزهترین دم، خورشیدخانم مامان شده!؛ و غذایت را بخور." |