• چکیده : |
,"خسرو دوران جوانی خود را با سختی و درد تخلی آغاز میكند و مسئولیت سنگین نگهداری از خواهرانش بر دوش او گذاشته میشود. خسرو با خوشحالی و هزاران امید در یك رستوران مشغول به كار میشود. در همین موقع پدربزرگ او فوت كرده و یك خانة چهارواحدی به پدر خسرو ارث میرسد. عمو رسول به علت اعتیاد از ارث محروم شده است، ولی تلافی این محرومیت را بر سر برادر خود درآورده در یك تصادف طراحیشده از طرف رسول، پدر خسرو دچار مرگ میشود و مادر بعد از ملاقات شوهر و اطلاع از موضوع، بر اثر فشار روحی و سكتة قلبی دار فانی را وداع میگوید. خسرو برگة اهدای عضو پدر را امضاء میكند و در یك روز هردو عزیز خود را از دست میدهد. اما او، با توكل به خداوند بروی خوشبختی خواهرانش میترا و مونا میكوشد و اتفاقاتی برای او میافتد كه حضور خداوند را هر روز بیشتر از پیش احساس میكند." |