• چکیده : |
,"«شبی با دوستم از كنار یك دكه روزنامهفروشی رد میشدیم، دوستم روزنامهای خرید و مودبانه از صاحب دكه تشكر كرد ولی صاحب دكه هیچ پاسخی به تشكر او نداد. همانطور كه دور میشدیم من گفتم چه مرد ترشرو و عبوسی. دوستم شانههایش را با بیاعتنایی بالا انداخت و گفت او هرشب همینطور است، پرسیدیم پس تو چرا همیشه به او احترام میگذاری و مودب هستی؟ دوستم گفت: چرا به او اجازه دهم برای رفتار من تصمیم بگیرد؟» آنچه ذكر شد اولین داستان از این مجموعه با عنوان «مودب بودن» است. از دیگر مینیمالهای كتاب میتوان یاد بگیر و به كار ببند؛ سامورایی و استادش؛ دان? جادویی خردل؛ پدر؛ كفش؛ و اول خودت را نام برد." |