• چکیده : |
,"" سحر دانشور" به "فرزاد"، كه در همسایگی آنها زندگی میكند، دل میبندد، اما فرزاد كه از خانوادهای ثروتمند است به سحر توجهی ندارد. سحر به منظور سركوب علاقهاش شروع به درس خواندن میكند و سرانجام در رشتهی حقوق با رتبهی بسیار عالی پذیرفته میشود و در مدت كمی به درجات عالی علمی دست مییابد. او از نظر مالی نیز تامین میگردد و برای خود و خانوادهاش زندگی مرفهی ترتیب میدهد. پس از چندی به طور اتفاقی با خانوادهی فرزاد برخورد میكند. فرزاد با دیدن سحر دلباختهی او میشود، اما اینبار سحر دیگر توجهی به او ندارد. فرزاد تلاش میكند تا نظر سحر را جلب كند و در این میان سحر درمییابد به بیماری لاعلاجی مبتلا شده است." |