• چکیده : |
,"در بیشهای سرسبز و خرم، بركة آبی وجود داشت كه بیشتر حیوانات جنگل در كنار آن، به خوشی زندگی میكردند. در بین آنها دو مرغابی سفید و یك لاكپشت با هم دوست بودند. روزها گذشت و فصل تابستان از راه رسید. رفتهرفته بركه خشك و بیآب شد. دو مرغابی تصمیم گرفتند از آنجا بروند. لاكپشت نیز از آنها خواست تا او را با خودشان ببرند. مرغابیها پذیرفتند. آنها تصمیم گرفتند دو سر یك شاخه به منقار بگیرند و لاكپشت نیز وسط ان را به دهان بگیرد، قبل از حركت مرغابیها از لاكپشت قول گرفتند كه در بین راه حرفی نزند. لاكپشت هم پذیرفت و همگی پرواز كردند. اما در بین راه لاكپشت قول خود را زیر پا گذاشت و نتیجة كار خود را دید. كتاب حاضر، اقتباسی از كلیله و دمنه است و از مجموعة «حكایتهای زیبا برای بچههای زیبا» به چاپ رسیده است. مخاطبان این اثر گروه سنی «ب» هستند." |