• چکیده : |
,"در قصة «شكمی كه باید صاف شود» میخوانیم: «حسنی» پسر پرخوری است كه هر خوراكی كه به دستش میرسد، میخورد. یك شب كه حسنی كلی خوراكی خریده بود و شكمش پر از هلههوله بود، خواب بدی دید. او خواب دید كه شكمش آنقدر بزرگ شده كه بچههای دیگر از آن بالا میروند و سر میخورند. حسنی هرطور میخواست از جایش بلند شود تا بچهها بفهمند كه این سرسره نیست، نمیتوانست، تا این كه كارگران شهرداری سررسیده و خواستند تا شكم او را با بیل و كلنگ صاف كنند. در همین لحظه حسنی از خواب بیدار شد و خوشحال از این كه خوابش واقعیت نداشته است، تصمیم گرفت تا دست از پرخوری بردارد. كتاب حاضر شمارة 8 از مجموعة «قصههای قد و نیمقد برای كودكان» دربرگیرندة 7 داستان تخیلی برای كودكان گروه سنی «ب» است. عنوانهای داستانها عبارتاند از: شكمی كه باید صاف شود، پس خودم چه كار كنم؟، دفتر كوچولو و سایهاش، من گربه نیستم، این منم خود خودمم!، قصة یك سیارة قشنگ و لالایی موشها." |