• چکیده : |
,"«امروز صبح زود، وقتی كالسكة مخصوص حمل جنازه به در خانه آمد تا بعد از دو روز كه از مرگ «فئودور» میگذشت، تابوت را به سمت كلیسا بیاورد، مردم اجازة این كار را ندادند و تابوت را بر دوش خودشان گرفتند و به راه افتادند. چند گروه از همسرایان هم كه از همان صبح زود، جلو در خانه ایستاده بودند و سرود مذهبی میخواندند؛ جمعیت را همراهی میكردند. هنوز هم هرازگاهی صدایشان را میشنوم». آنچه ذكر شد بخشی از كتابچة حاضر است كه به نقل خاطرات فئودور داستایوفسكی، از زبان همسرش، پس از خاكسپاری وی اختصاص دارد." |