• چکیده : |
,"قراربود یك مسابقهی بزرگ خیاطی بین دختران دهكده برگزار شود. «گل بانو» دختر كدخدای ده، پارچههای گران و زیبایی را تهیه دید و شروع به دوختن یك پیراهن كرد. ولی او كه اصلاَ خوشسلیقه نبود، از كار خود ناراضی شد و تمام پارچهها را در آب رودخانه انداخت. «نازگل» دختری باسلیقه بود، ولی توانایی خرید پارچه را نداشت. او گلبانو را دید كه پارچههایش را در آب میاندازد. نازگل پارچهها را از آب گرفت و با آنها پیراهنی پرچین و زیبا دوخت. نازگل برندهی مسابقهی خیاطی شد و جایزهی بزرگ را برد. همه به نازگل تبریك گفتند غیر از گلبانو دختر حسود كدخدای دهكده. |