• چکیده : |
,"یك روز، یك پسره صبح كه از خواب بیدار شد، دید یك درخت شده است. آنوقت مادرش یك كلاغ سیاه شد و روی شاخههایش لانه ساخت و تخمگذاشت، پدرش نیز به یك گورخر تبدیل شد. مادر با پدر قهر كرد. درخت كه ناراحت شده بود، به یك چراغ راهنمایی تبدیل شد و كلاغ، لانه و تخمهایش به یك خیابان و گورخر نیز به خطهای سفید خیابان تبدیل شدند. بدینترتیب پدر و مادر آشتی كردند. چراغ راهنمایی یا همان پسر خوشحال شد و شروع به چشمكزدن و سبز و قرمز شدن كرد. بدینترتیب ماجراهای داستان، همچنان ادامه پیدا كرد. مخاطبان این داستان تخیلی که از زبان یك پسربچه به چاپ رسیده است، گروه سنی «ب» هستند." |