• چکیده : |
,""بابی" پس از سالها انتظار، صاحب برادری به نام "ریچارد" میشود. بابی كه با ریچارد مانوس شده پس از چندی متوجه میشود كه ریچارد به بیماری ذاتالریه مبتلا شده و این در حالی است كه زمان زیادی به فرا رسیدن سال نو باقی نمانده است. پدر بابی یك شب، تمام بچهها را جمع كرده و به آنها خاطرنشان میسازد كه امسال منتظر هدایای كریسمس نباشند. اگر برادر كوچكشان زنده بماند همان به عنوان هدیه كافی است. بستری شدن ریچارد، تغییرات زیادی را در منزل ایجاد میكند، از جمله این كه پدر، درخت كریسمس به خانه نمیآورد. بچهها با توجه به این كه درخت كریسمس و هدیهای برای بابانوئل نداشتند به توصی? برادرشان "بابی" تصمیم میگیرند جورابهای خود و ریچارد كوچولو را آویزان كنند. فردای همان روز زمانی كه به سمت جورابها میروند متوجه نوشتهای با این مضمون روی آن میشوند: "این جورابها ممكن است خالی به نظر برسد، ولی آنها از عشق لبریزند"، "باارزشترین هدی? كریسمس" عنوان داستان مذكور است. این مجموعه حاوی داستانهایی واقعی دربار? تجربیات باورنكردنی مردم است كه به دو زبان فارسی و انگلیسی به چاپ رسیده است. برخی از این عناوین داستانی، عبارت است از: لباس سفید؛ صدای یك فرشته؛ گنج پنهان؛ نخود سبز؛ و یا دیگران." |