• چکیده : |
,"یكبار یك خانه بود كه خیلی بزرگ بود. آنقدر بزرگ كه سه تا فیل، دو تا زرافه، پنج تا قورباغه و دو تا مرغ و یك تخممرغ در آن زندگی میكردند. یك آقا غوله هم بود كه خیلی بزرگ بود و در باغ زندگی میكرد. روزهایی كه آفتاب میدرخشید، آقا غوله، غول خوبی بود، ولی روزهایی كه باران میآمد، آقا غوله بداخلاق میشد و قرقر میكرد و همه از ترس فرار میكردند. روزی مثل روزهای دیگر كه آسمان گرفته بود و باران میآمد، همة حیوانات از ترس آقا غوله فرار كردند و خودشان را نجات دادند. ولی تخممرغ نمیخواست برود، چون شكسته بود و از آن یك جوجة كوچك بیرون آمد. جوجه رفت بالای صندلی و گفت آقا غوله حق ندارد، قرقر كند. آقا غوله صدای جوجه را شنید و فریاد زد آنجا داری چهكار میكنی؟ جوجه گفت: من میتوانم به تو یك چتر قرض بدهم. آقا غوله آنقدر خوشش آمد كه عصبانیتش برطرف شد. بعد به این فكر افتاد که یك چتر بزرگ درست كند و وقتی باران میآید همه زیر آن جمع شوند. كتاب حاضر برای كودكان گروه سنی «الف» و «ب» تهیه شده و در آن از تصاویر به جای كلمات استفاده شده است." |