• چکیده : |
,"این دفتر حاوی یازده داستان كوتاه به قلم آقای " بابك ناصری" با عناوینی همچون پس لرزه، یكی از سنگهای هفت سنگ، دنیای سوسكی، كوچه دكتر بختیاری، بازی، پرواز بلند خیال، قطار شهری و ... در داستان " قطار شهری" داستان زنی را میخوانیم كه در ایستگاه قطار شهری به دنبال یك جفت كفش قرمز رنگه كودكش میگشت. از نظافتچی، اتاق اشیاء گمشده، حراست قطار شهری و مسافرین ایستگاه سؤال میكرد ولی كسی آن كفشها را ندیدهبود. رئیس ایستگاه كه از پیگیری زن متعجب شده بود، به زن گفت: آخر یك جفت كفش بچهگانه چه ارزشی دارد كه دو ساعت دنبال آنها میگردی... این درحالی بود كه بچهایی همراه آن زن نبود..." |