• چکیده : |
,"ییپ كه تاكنون جوجهتیغی ندیده با مشاهدة این حیوان روی چمن حیاط خطاب به مادرش میگوید كه حیوانی عین جاسوزنی در حیاط وجود دارد كه سوزنهاش را نیز در دماغ تاكی ـ سگ خانگیشان ـ فرو كرده و صدای زوزة او را درآورده است. مادر خطاب به ییپ میگوید كه این حیوان جوجهتیغی نام دارد كه به وسیلة تیغهایش از خود محافظت میكند. آنگاه میافزاید، اگر با جوجهتیغی مهربان باشیم بازهم به سراغمان میآید، سپس به او یك نعلبكی شیر میدهد. پیشبینی مادر درست از آب درمیآید؛ جوجهتیغی فردای آن روز نیز به سراغ آنها میآید. در دومین شماره از مجموعة ییپ و یانكه، داستانهای كوتاه دیگری از این دو كودك درج گردیده است." |