فولخنسيو باتيستا، ديكتاتور پيشين كوبا، پس از آن كه چند سالي در عرصه قدرت اين كشور حضور داشت، در سال 1952م دست به كودتا زد و قدرت را به طور مطلق به دست گرفت. وي در طول حكومت هفت ساله خود سعي مي‏كرد با ايجاد ثبات، خللي در كار كشتزارهاي بزرگ نيشكر و ديگر مؤسسات امريكايى پيش نيايد. در دوران حكومت باتيستا، سراسر كوبا به دليل حضور مستمر توريست‏هاي امريكايى به عنوان تفريحگاه ارزان و دائمي، پر از مراكز فساد، اعتياد، قمار و ساير انحرافات اخلاقي بود. باتيستا در سال 1954م با لغو حالت فوق العاده كه از زمان كودتاي 1952 خود به وجود آورده بود رسماً به رياست جمهوري كوبا برگزيده شد. در سال 1956م، فعاليت‏هاي انقلابيون اين كشور به رهبري فيدل كاسترو اوج گرفت و باتيستا سعي نمود با شدت آنان را سركوب كند. با اين حال، اين سركوب‏ها نتيجه‏اي دربرنداشت و باتيستا رو به سقوط مي‏رفت. در نهايت، در اول ژانويه 1959م انقلاب كوبا به پيروزي رسيد و با فرار ژنرال باتيستا ديكتاتور كوبا، دست او و ساير دست نشاندگان امريكا از اين كشور كوتاه شد. پيروزي جنبش چريكي به رهبري فيدل كاسترو امريكا را در وضعيت دشواري قرار داد. زيرا كوبا تنها حكومت كمونيستي در امريكاي مركزي و در نزديكي مرزهاي امريكا بوده و روابط صميمانه‏اي با شوروي داشت. امريكا در حالي كه حضور شوروي را در نيمكره شرقي جهان برنمي‏تافت، اكنون مجبور بود كه نزديك كشور خود، كوباي كمونيست را تحمّل كند و به اين دليل سياست خصمانه امريكا، به طور دائم، دامن‏گير كوبا بوده است.