بعد از پايان جنگ جهاني دوم و آغاز دوران جنگ سرد كه ابرقدرت‏ها در آن در عين تلاش براي پيشگيري از وقوع برخوردهاي نظامي، به انواع عمليات و حركات غيرديپلماسي و تبليغاتي دست مي‏زدند، سران امريكا و شوروي با برگزاري كنفرانس‏هاي متعدد، گسترش به اصطلاح صلح جهاني را نويد مي‏دادند و نيكيتا خروشچف نيز در شوروي، با شعار تنش‏زدايى، در بلوك شرق فرمان‏روايى مي‏كرد. از اوايل سال 1960م مقدمات تشكيل يك كنفرانس سران از رهبران چهار كشور امريكا، شوروي، فرانسه و انگلستان در پاريس فراهم مي‏شد و روز 16 مه براي تشكيل اين كنفرانس در نظرگرفته شد. تشكيل كنفرانس پاريس پيشاپيش اميدهاي زيادي برانگيخته بود و از آن به عنوان يك نقطه عطف در تاريخ روابط بين‏المللي ياد مي‏شد. اما در آستانه اين كنفرانس و در حالي كه هر دو طرف غرب و شرق، سخن از صلح و موفقيت كنفرانس مي‏گفتند، در روز 27 آوريل 1960م، هواپيماي جاسوسي يو2 متعلق به امريكا در خاك شوروي سقوط كرد و تمام آنچه را كه براي كنفرانس پاريس رشته شده بود پنبه كرد. در واقع از نيمه دهه 1950م و پس از آن، پروازهاي شناسايى و جاسوسي امريكا بر فراز شوروي مورد اعتراض اين كشور قرار گرفته بود. تا اين كه اين هواپيما در حالي كه در ارتفاع 24 هزار پايى پرواز مي‏كرد و ظاهراً دور از دسترس موشك‏ها و هواپيماهاي شكاري شوروي به عمليات جاسوسي مي‏پرداخت، سرنگون گرديد و خلبان آن دستگير شد. در اين حال، سازمان فضايى امريكا، ناسا، از مفقود شدن يك هواپيماي خود كه در حال مطالعه اوضاع جوي بود خبر داد و وزارت امورخارجه اين كشور، منظور نبودن تجاوز به فضاي شوروي را مطرح كرد. با اين حال، خروشچف عكس‏العمل تندي در برابر اين موضوع از خود نشان داد و با انتقادات شديد او از غرب، دامنه اختلاف بلوك شرق و غرب، به يك بحران تبديل شد. در نهايت، در سال 1962م، خلبان اسير شده امريكا با يك جاسوس شوروي مبادله گرديد و اين بحران فروكش كرد.