درگذشت "هري ديويد ثورو" طبيعيدان و فيلسوف معروف امريكايي (1862م)
هنري ديويد ثورو، طبيعيدان و فيلسوف امريكايى، در 12 ژوئيه 1817م در ايالت ماساچوست امريكا به دنيا آمد. وي در 16 سالگي وارد دانشگاه هاروارد شد و پس از فراغت از تحصيل به كار پرداخت. اما در همه جا و همه حال در جستجوي خدا بود. وي ميگفت: چون در ميان يك ميليون مردم نيويورك، يك انسان هم پيدا نكرد، از زندگي اجتماعي فاصله گرفت و مدت 2 سال در يك جنگل، درون كلبهاي كوچك به زندگي پرداخت و توانست ثابت كند كه انسان وقتي خوشبخت است كه كاملا به قدرت و نيروي خود زندگي كند. وي به عنوان يك نصيحت نوشت: تا ميتواني بر ديگران متكي نباش. در اين زمان، مردم به ديدار وي ميرفتند و او را شاگرد جديد مسيح(ع) ميناميدند. مردم، او را مردي مييافتند كه با اندك مالي كه دارد، كاملا خرسند و راضي است. زندگي او سرشار از شگفتي و شادي بود. مناظر و صداهاي طبيعت به او شادماني ميداد. ثورو احساس ميكرد كه جهان، سراسر يك نغمه ابدي است. بخشي از اعتقادات وي را ميتوان چنين برشمرد: انسان جزئي از طبيعت است اما نه مهمترين آن؛ دنياي بزرگ براي شادي و سرورِ كوچكترين موجودات خلقت، هستي يافته است؛ ما در اين خاكدان، اقامت كرده و بهشت را از ياد بردهايم؛ با ثروت زائد، تنها چيزهاي زائد ميتوان خريد؛ تقريبا تمامي راههايى كه براي كسب پول پيموده ميشود به انحطاط ميرود. ثورو معتقد بود: بزرگترين لعنتي كه دامنگير ماست، حرص ما براي كسب موفقيت است. زندگي ما در شماره كردن چيزهايى كه خيال ميكنيم بدانها نيازمنديم تلف ميشود. ثورو از جمله مردان معدودي است كه به تعليم فلسفه نپرداخت، بلكه مطابق فلسفه زندگي كرد. وي بر اين اعتقاد بود كه فيلسوف بودن تنها بدان نيست كه آدمي، انديشههاي باريك بينانه بپرورد يا حتي مكتبي بنيان نهد. فيلسوف بودن آن است كه آدمي، حكمت را چنان دوست بدارد كه ساده، آزاده، مستغني و با اطمينان زندگي كند. ثورو همه اين افكار و بيشتر از آن را درمنظومه منثور خويش به نام والدِن بيان كرده است. علاوه بر والدن، ثورو نزديك به چهل كتاب ديگر هم نوشت كه بيشتر آنها بعد از مرگش انتشار يافتند ازجمله: گردش در مزرعه و جنگل، تابستان، زمستان و آغاز بهار در ماساچوست. چكيده فلسفه ثورو، چنان كه از همه آثار او برميآيد اين دو كلمه است، قناعت و سادگي. بغرنجيها و تعصّبات اجتماع رابه كنار بگذار و خودت باش. عظمت و حقارت خويش را بشناس. تو جزيى از طبيعتي، اما نه مهمترين جزء. تو مركز و هسته زمين نيستي، همچنان كه زمين مركز عالم نيست. ثورو عشقي بيكران براي مخلوقات خدا داشت و همه جانداران در نظر او عالي بودند. علاقه و بستگي ثورو با همه موجودات زنده، زاده اعتقاد او به اين اصل بود كه هر يك از موجودات، هر چند كوچك و ناچيز باشد، جزئي از مظهر ذات لايتناهي و ابدي جهان است. بنابراين اگر انسان را به طور مجزّا مورد نظر قرار دهيم، وجود عاليترين انسان، حادثه ناچيزي بيش نيست. اما اگر انسان را به عنوان جزئي از كل در نظر آوريم، حتي پستترين انسان، حلقه ضروري و لازمي در طرح شاديبخش زندگي است. هر يك از ما ساخته آن مغز جهاني است كه آن هنگام كه ما در خواب هستيم، او مشغول انديشه و تفكر است. هنري ديويد ثورو تا آخر عمرش از لحاظ مالي فقير و از لحاظ روحي غني باقي ماند تا اينكه در ششم مه 1862م در 45 سالگي بر اثر ابتلا به بيماري سل، درگذشت.
تازه های تقویم
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}